همهی ما در بخشی از وجودمان میدانیم که توانایی انجام کارهای بزرگتری را داریم. میدانیم که میتوانیم نتایجی بسیار بهتر از آنچه تاکنون بهدست آوردهایم، کسب کنیم. میدانیم که با انجام بعضی کارها، میتوانیم به موفقیت، پیشرفت و درآمد بیشتری برسیم، اما این کارها را انجام نمیدهیم و یکی از دلایل اصلی عدم انجام آنها، ترس است. ما از تغییر کردن، از حرف مردم، از خودخواه به نظر رسیدن، از شکست خوردن و حتی از موفقیت و بسیاری از چیزهای دیگر میترسیم. این ترسها باعث میشود که به آنچه هستیم، آنچه انجام میدهیم و آنچه داریم، بسنده کنیم. بدین ترتیب ترس ما را مجبور میکند که در حدی بسیار پایینتر از آنچه که واقعا لیاقتش را داریم، زندگی کنیم. اما اگر میدانستید که ترسهایتان را میتوانید به موفقیت تبدیل کنید، آیا به چشم یک موهبت به آنها نگاه نمیکردید؟ ترسها پیامهایی هستند که ما را به قویتر شدن، رشد کردن و موفقیت و کسب دستاوردهای بزرگ فرامیخوانند. غلبه بر یک ترس، هرقدر هم که برای شما بزرگ به نظر برسد، میتواند در یک لحظه اتفاق بیفتد. با عمل به توصیههای این مقاله، میتوانید ترسهایتان را به موفقیتها و دستاوردهای بزرگ تبدیل کنید و سرنوشت جدیدی سرشار از هیجان، شادمانی، پیشرفت و ثروت را برای خود رقم بزنید.
«ترس بیش از هر عامل دیگری در دنیا، افراد را به زانو در میآورد و شکستشان میدهد.»
ترس چیست؟
ترس میلیونها سال قبل یک سیستم هشداردهندهی بدن بود و به ما پیام میداد که در معرض خطر مرگ قرار داریم. وقتی اجداد ما در غارها و جنگلها زندگی میکردند، هر لحظه ممکن بود توسط حیوانات وحشی بلعیده شوند. در آن دوران ترس و نگرانی، هشداری بود که اجدادمان را به پرهیز از خطرات محیط و ماندن در محدودهی اَمن خود در غارها و در محیط آشنای قبیله وادار میکرد. این ترسها باعث شدند که ما برای کاهش خطرات، دست به ابتکار بزنیم. برای دفاع از خود در برابر خطرات محیط، سلاح، مَسکن و ابزارهای مختلفی اختراع کنیم. چنین بود که ترس باعث شد ما بیشتر و بیشتر از قوای عقلانی و خلاقیت خود استفاده کنیم و در طول هزاران سال بهعنوان گونهی انسانی دوام بیاوریم. بنابراین «ترس» نهتنها احساسی طبیعی است، بلکه مفید هم هست. تنها مشکلی که وجود دارد این است که ذهن ما همواره بقای ما را در اولویت قرار میدهد و در مواقع بسیاری، ما را از اقدامات و تلاشهایی که برای رشد و پیشرفتمان ضروری هستند، میترساند. این ترسها ما را وادار میکنند در کنج آسایش خود بمانیم و تجربههای جدیدی کسب نکنیم.
تجربهی ترس
ترس، احساس انتظار همراه با نگرانی، بیم و هراس است. ترس همراه با ترشح آدرنالین، علائم فیزیکی مشخصی مثل افزایش ضربان قلب، افزایش دمای بدن، سیخ شدن موهای بدن و … را ایجاد میکند. این علائم در مواجهه با موقعیتهای ترسناک، بهصورت طبیعی و ناخودآگاه ظاهر میشوند.
«ترس احساسی اجتنابناپذیر و واقعی است، اما ادراک ما از ترس و شیوهی واکنشمان نسبت به آن، اینطور نیست.»
رویِ دیگرِ ترس
ترس را میتوان بهعنوان فرصتی برای نگرشی نو به زندگی در نظر گرفت. ترس درنهایت یک هیجان قوی است و اگر مبدأ آن را بررسی کنیم، میبینیم که یک نیروست. نیرویی که میتوانیم از آن برای دست یافتن به اهداف دلخواه خود استفاده کنیم. ترس کاری را که باید انجام بدهیم، به ما نشان میدهد. کاری که میتوانیم از آن چیزی یاد بگیریم. کاری که انجامش میتواند ما را به سطح جدیدی منتقل کند. ترس ماهیت آزمونهای زندگی ما را مشخص میکند. روبهرو شدن با این آزمونها، فرصتهای جدیدی را برای رشد و پیشرفت ما فراهم میکند.
«با هر تجربهای که در طی آن بهراستی با ترس مواجه میشوید، قدرت، جرئت و اعتماد به نفستان بیشتر میشود.»
ترس به ما چه میگوید؟
ترس از چیزهای مختلفی ناشی میشود. ترس از سوسک و موش، ترس از ارتفاع، ترس از محیط بسته و غیره نمونههایی از ترس هستند، اما آن ترسی که اینجا موردنظر ماست، ترس از روبهرو شدن با یک موقعیت یا تجربهی جدید در زندگی است.
تا سال دوم دبیرستان من از صحبت کردن در جمع میترسیدم. این ترس تا قبل از دبیرستان مشکل زیادی برای من ایجاد نکرد، اما در دبیرستان نمونه، بخش زیادی از نمرهی نهاییمان را «پاسخ به سؤالات سر کلاس» تشکیل میداد. من علیرغم اینکه پاسخ بسیاری از سؤالات را میدانستم به دلیل ترس از صحبت کردن در جمع، تمام این نمرهها را از دست میدادم. اگر من میتوانستم با این ترسم روبهرو شوم، پاداش بزرگی در انتظارم بود. این ترس به من میگفت که برای کسب آنچه لیاقتش را دارم، باید با آن روبهرو شوم. اگر در درون خود از چیزی میترسید حتما روبهرو شدن با آن ترس، فرصت رشد و پیشرفت چشمگیری را برای شما به همراه خواهد داشت.
شش شبح ترس
«ترس و نگرانی سریعتر از کار، انسان را هلاک میکند.»
ترسهایی که با رشد و تغییر ما مرتبط هستند، محدودند. ناپلئون هیل در کتاب معروف «بیندیشید و ثروتمند شوید» شش ترس اصلی را برشمرده است که عبارتند از:
- ترس از فقر؛
- ترس از انتقاد؛
- ترس از بیماری؛
- ترسِ از دست دادن عشق و محبت اشخاص؛
- ترس از پیری؛
- ترس از مرگ.
سایر ترسها اهمیت کمتری دارند و احتمالا زیرمجموعهی یکی از این ترسها هستند. هیچ چیزی مثل فقر، انسان را آزار نمیدهد و او را تحقیر نمیکند. متأسفانه یا خوشبختانه، میزان پول و ثروت شما تعیینکنندهی مقدار زیادی از ارزش، انسانیت و احترام شما در جامعه است. پس جای تعجب نیست که از فقر و بیپولی بهراسیم. ترس از انتقاد تا حدود زیادی باعث نابودی ابتکار و خلاقیت ما میشود. ترس از انتقاد ما را وامیدارد که همرنگ جماعت شویم و به رونوشتی از سایرین تبدیل شویم. ترس از بیماری با ترس از ناتوانی، درد، رنج و درنهایت با ترس از مرگ مرتبط است. ترس از بیماری، علت بیماریِ بسیاری از افراد است. ریشهی ترسِ از دست دادن عشق و محبت دیگران، احتمالا به دوران حجر بازمیگردد که هر مردی با زور بازو میتوانست توجه زنان را به خود جلب کند. زور بازو در جوامع متمدن، با قدرتهای ظریفتری مثل قدرت دانش، شهرت، ثروت، منزلت اجتماعی و امثال آن جایگزین شده است. ترس از مرگ شاید ریشهایترین و عمیقترین ترس در وجود ماست. برای ذهن ما، مرگ به منزلهی نابودی و گسستن تمام وابستگیهای مادی است. تمام انواع ترس بهنحوی به ترس از مرگ و فنا مربوط میشوند. مرگ ریشهی اصلیِ بسیاری از اضطرابهای ماست. هریک از ما در مقاطع مختلفی از زندگی خود یکی از این ترسها یا ترکیبی از آنها را تجربه میکنیم. واکنش ما در برابر این ترسها، تعیینکنندهی میزان رشد شخصی، کیفیت و غنای زندگی ماست.
از چه چیزی میترسید؟ چه کاری شما را میترساند؟ ترس مانع کدام اقدام و تغییر در زندگی شماست؟ فهرستی از ترسهای خود تهیه کنید.
سه راهی ترس
کارن هورنای، نظریهپرداز بزرگ روانکاوی، معتقد است که مردم در برابر ترس سه نوع واکنش از خود نشان میدهند:
- دور شدن از ترس؛
- مبارزه با ترس؛
- حرکت بهسوی ترس.
بیشتر افراد از ترس دور میشوند. روانکاوان این عملِ انکار یا اجتناب از ترس را «سرکوب» مینامند. ما بسیاری از استعدادها و قابلیتهای درونی خود را بهدلیل ترس، سرکوب میکنیم و فرصت رشد و تکامل را از خود میگیریم. عواقب دور شدن و اجتناب از ترس میتواند روانرنجوری و روانپریشی باشد. درمورد افراد بسیاری، ترسهای انکار یا اجتنابشده از بین نمیروند، بلکه بارها و بارها در قالب اختلالهای روانی مختلف بازمیگردند. گاهی اوقات با «مبارزه کردن با ترس»، میتوانید بر آن غلبه کنید اما در این صورت به ریشهی ترستان دست نمییابید. مثل این است که برای غلبه بر ترس از ارتفاع، با چتر نجات بپرید. در نهایت شاید بتوانید با ترسی کمتر یا با آرامش از هواپیما بپرید، اما وقتی به بالکن خانهی دوست خود در طبقهی دهم میروید، هنوز هم میترسید. چرا؟ چون ریشهی ترس شما از ارتفاع، هنوز از بین نرفته است.
نگریستن در چهرهی ترس
حرکت بهسوی ترس، بهمنزلهی نگریستن در چهرهی آن است. وقتی به یک ترس نزدیک میشوید، با آن ترس و ریشهی آن آشنا میشوید. در این حالت باید به آن توجه کنید، با آن ترس بمانید و یاد بگیرید که مناسبترین واکنش کدام است. وقتی میترسید چه اتفاقی میافتد؟ چه احساسی دارید؟ آنها را یادداشت کنید. چه چیزی از ترستان میآموزید؟ وقتی این چنین با ترس روبهرو میشوید و به آن توجه میکنید، بیشتر اوقات ترس ناپدید و ذهنتان شفاف و روشن میشود.
«با شهامت، چیزهای بزرگی را بخواهیم تا ما را به پیروزیهای باشکوهی برسانند. حتی اگر از مسیر شکست عبور کنیم، بسیار بهتر از آن است که مانند روحهای حقیری باشیم که نه لذتی میبرند و نه رنجی را تحمل میکنند. این روحها در برزخی کسلکننده زندگی میکنند که در آن نه کسی پیروز میشود و نه کسی شکست میخورد.»
بدترین و بهترین اتفاق
یکی از چالشها یا ترسهای اصلی خود را در نظر بگیرید مثلا ترس از پیشنهاد ازدواج به یک شخص، درخواست افزایش حقوق از رئیستان، شروع یک کسبوکار جدید، تصمیم به مهاجرت و هر کاری که برای خودتان مهم است و اقدام به آن ترس زیادی را در شما ایجاد میکند. حالا فرض کنید که با احتیاطها و آمادگیهای لازم دست به آن کار میزنید. در این صورت بدترین اتفاقی که ممکن است رُخ بدهد، چیست؟ اگر پیشنهاد ازدواجتان رد شود یا اگر ورشکست شوید، چه مشکلاتی برای شما پیش میآید؟ چه چیزی را از دست میدهید؟ تمام آنچه را که در این حالت پیش خواهد آمد، بنویسید. اغلب اشخاص وقتی این کار را انجام میدهند، از میزان ترسشان کاسته میشود. حالا بهترین اتفاقی را که ممکن است رُخ بدهد، در نظر بگیرید. از فرد دلخواه خود برای ازدواج جواب مثبت میگیرید و یک زندگی عاشقانه را با هم شروع میکنید. کسبوکاری موفق و عالی پیدا میکنید. تمام جزئیات این موفقیت را بنویسید. در آن صورت شما چهجور آدمی خواهید بود؟ چه احساساتی خواهید داشت؟ دیگران در مورد شما چه خواهند گفت؟ چه دستاوردهایی برای خود و دیگران به ارمغان خواهید آورد؟ وقتی جنبهی مثبت مواجهه با ترستان را در برابر جنبهی منفی آن قرار میدهید، نهتنها ترستان کمتر میشود، بلکه تمایل و اشتیاقتان نیز برای حرکت بهسوی آن و اقدام علیرغم ترس، بیشتر میشود.
کِوین سوربو، هنرپیشهی معروف سریالهای آمریکایی و تاجر موفق میگوید: «من هم در جاهایی احساس ناامنی کردهام. اما از آنچه در مورد آن احساس ناامنی میکنم جدا نمیشوم، بلکه به دنبالش میروم و میگویم: «از چه بترسم؟» شرط میبندم که تعداد زیادی از افراد موفق میتوانند به شما بگویند که خیلی بیشتر از دفعاتی که موفق شدهاند، شکست خوردهاند. تعداد شکستهای خود من خیلی بیشتر از تعداد موفقیتهایم بوده است. باید دنبال چیزی بروید که از آن میترسید.»
به استقبال ترس بروید
اجتناب از ترسهایی که مانع پیشرفت ما میشوند، ممکن است بهای زیادی برای ما به همراه داشته باشد. اگر نخواهیم با ترس مواجه شویم و اگر علیرغم ترس دست به اقدام نزنیم، تمام فرصتهای خود را برای دستیابی به دستاوردهای بزرگ، از دست میدهیم. از آن جایگاهی که لیاقتش را داریم، کنار میکشیم و استعدادها و نبوغ ذاتی خود را در پستوی وجود خود دفن میکنیم. محصول این نوع زندگی جز حسرت و پشیمانی نخواهد بود. بسیاری از ترسهای ما صرفا ساخته و پرداختهی ذهن خودمان هستند و واقعیت ندارند.
«در تمام عمر درازی که داشتم، نگران چیزهای بسیاری بودم که بیشتر آنها هرگز اتفاق نیفتاد.»
رشد و پیشرفت ما در گروِ روبهرو شدن با ترسهایمان و اقدام کردن با وجود ترس است. ما از درون به نیروی بیکران قدرت مطلق الهی متصل هستیم. برای روبهرو شدن با اقدامات ترسناک، تا جایی که میتوانید آماده شوید و سپس با توکل مطلق به نیروی بیکران الهی، دست به عمل بزنید و مطمئن باشید که در این صورت هرچه پیش آید، در جهت خیر و منفعت شما خواهد بود.
«خدا گفت: بیایید کنار این پرتگاه. آنها گفتند: ما میترسیم. خدا گفت: بیایید کنار این پرتگاه! آنها آمدند. خدا آنها را هُل داد و آنها پرواز کردند.»
منابع:
مبانی موفقیت، جک کنفیلد، ترجمهی گیتی شهیدی، انتشارات نسل نواندیش.
بیندیشید و موفق شوید، ناپلئون هیل، ترجمهی مهدی قراچهداغی، نشر شباهنگ.
بالاترین هدف، مایکل ری، ترجمهی ابوذر کرمی، انتشارات نسل نواندیش.