همه ما دلمان میخواهد پیشرفت کنیم و اهدافی را که در سر داریم تحقق ببخشیم، اما چرا فقط تعداد اندکی از ما به آرزوهایمان میرسیم؟ در ادامه، از ترسهایی خواهیم گفت که قدرت تصمیمگیری را از ما میگیرند. اگر یاد بگیریم بر این ترسها غلبه کنیم، خواهیم توانست به اهدافی برسیم که دستنیافتنی مینمایند.
۱. از شکست میترسید
هرچه در زندگی اهداف دور و درازتری داشته باشید، سختتر خواهید توانست به انتظاراتی که از خودتان دارید جامه عمل بپوشانید، در نتیجه چون از شکست میترسید و فکر میکنید به اهداف مدنظرتان دست نخواهید یافت، ترجیح میدهید دست روی دست بگذارید و هیچ قدمی در جهت تحقق اهدافتان برندارید. اما با این طرز فکر فقط خودتان را عقب میاندازید و هرگز نخواهید توانست به قابلیتهایی که در وجودتان نهفته است پی ببرید و پیشرفت کنید.
اجازه ندهید ترس از شکست بر شما غلبه کند. میپرسید چرا؟ خوب معلوم است، چون بیعملی و دست روی دست گذاشتن به ضررتان تمام خواهد شد. همه ما در مقاطع مختلفی از زندگی به لحظات سرنوشتسازی برمیخوریم که اگر دست بجنبانیم، زندگیمان را از این رو به آن رو خواهند کرد و این فقط به تصمیم خودمان بستگی دارد که به این فرصتها پشت پا بزنیم یا از آنها برای تحقق اهدافمان سود ببریم.
یادتان نرود هیچ موفقیت بزرگی بدون زحمت به دست نمیآید. آدمهای موفقی که در برنامههای تلویزیونی حاضر میشوند یکشبه به مدارج عالی نرسیدهاند. شما فقط نتیجهی زحمتشان را میبینید، حال آنکه برای رسیدن به این موفقیت چه فراز و فرودهایی که تجربه نکردهاند. پس اگر دست به کاری زدید که نتیجهاش دلخواهتان نبود، فکر نکنید شکست خوردهاید. از این تجربه درس بگیرید. این تجربه کمکتان خواهد کرد که اشتباهات گذشته را در تلاشهای بعدی تکرار نکنید.
۲. از موفقیت میترسید
بهاحتمال زیاد ترس از موفقیت کمتر به گوشتان خورده است. بله، همانطور که خیلیها از شکست واهمه دارند، آدمهایی هم هستند که از موفقیتهای آنچنانی میترسند. بهبود روابط اجتماعی، رشد و توسعهی فردی و ارتقای شغلی نمونههایی از موفقیت هستند که بسیاری از ما به آنها فکر میکنیم.
دنبال هر نوع موفقیتی که هستید، ابتدا باید این واقعیت را بپذیرید که هیچ موفقیتی بدون تغییر حاصل نمیشود، یعنی همینطور که قدم به قدم به موفقیت نهایی نزدیکتر میشوید، روند بعضی امور تغییر خواهد کرد. چون به این تغییرات عادت ندارید، شاید در ابتدا احساس خوشایندی نداشته باشید. توصیه میشود از این احساس ناخوشایند که چیزی شبیه ترس و اضطراب است به وحشت نیفتید، چراکه این دلهره صرفا بخشی طبیعی از فرایند موفقیت است و چیز عجیبوغریبی نیست.
وقتی دست به کار جدیدی میزنید، اولش هیجانزده، پرانرژی و در عین حال مضطرب هستید. همیشه بخشی از دلهرهتان به این دلیل است که میترسید شکست بخورید و بخش دیگر آن بابت ترس از موفقیت است. آدمهایی که از موفقیت میترسند از خودشان میپرسند: «اگر موفق بشم، بعدش چی میشه؟ نکنه یه عالمه کار خالی بشه روی سرم و نتونم از پس همهشون بربیام؟»
پیشنهاد میکنیم برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادهاند از پیش برنامهریزی نکنید. برای کسی که از بیرون به قضیه نگاه میکند، چنین پرسشهایی احمقانه به نظر میرسند، در حالی که برای شما همین دغدغههای بیجا آنقدر جدی و واقعی هستند که حتی فکرشان مضطربتان میکند. بهجای اینکه بیهوده غصه بخورید، به خودتان بگویید: «درسته سؤالاتی که الان توی ذهنمه چیزهایی هستن که ممکنه در آینده مجبور بشم بهشون فکر بکنم، اما واقعیت اینه که در حال حاضر دونستن راهحل این سؤالها به دردم نمیخوره و بعدا میتونم هرموقع وقتش شد براشون یه چارهای پیدا کنم.»
نیازی نیست برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادهاند از پیش تصمیم بگیرید. این کار فقط باعث میشود بیدلیل بترسید و نتوانید در قدمهای بعدی درست عمل و پیشرفت کنید. بیشتر به اموری بپردازید که در حال حاضر میتوانید انجامشان بدهید و غصه چیزهایی را نخورید که اختیارشان از دست شما خارج است. بهجای اینکه مدام به فکر اتفاقات آینده باشید، همهی قدرتتان را به کار بگیرید تا موانعی را که امروز پیش پایتان قرار دارند از بین ببرید. مقصود این نیست که بهکل از آینده چشم بردارید، بلکه لازم است موانعی را که شاید در آینده سر راهتان سبز شوند از همین الان تشخیص دهید، ولی نیازی نیست برای رفعشان پیشاپیش اقدام کنید.
۳. از قضاوت دیگران میترسید
خیلی از ما با این باور بزرگ شدهایم که اگر در زندگی به هر موفقیتی برسیم، دیگران حمایتمان خواهند کرد و از موفقیتمان خشنود خواهند شد. اما واقعیت میتواند چیز دیگری باشد. در زندگی واقعی، آدمهای زیادی هستند که ممکن است از موفقیتهای اطرافیانشان دلگیر شوند. این قبیل آدمها به پیشرفت دیگران حسادت میکنند و برایشان اهمیتی ندارد چه دستاوردی داشتهایم. حتی اگر کاری که انجام دادهایم بهنفع بشریت باشد، باز هم قضاوتمان خواهند کرد.
اگر با ترس از قضاوت دیگران مدام به این توجه کنیم که دیگران چه فکری دربارهمان میکنند، فقط خودمان را از بین خواهیم برد و دیگر نخواهیم نتوانست برای تحقق اهدافمان کمر راست کنیم. اگر بیشازحد به نظرات اطرافیانتان اعتنا کنید، بعد از مدتی به آدمی تبدیل میشوید که دیگران برایش تصمیم میگیرند و از خودش هیچ ارادهای ندارد.
بگذارید دیگران هرچه دلشان خواست بگویند. به خودتان بقبولانید که نمیتوانید جلوی افکار مردم را بگیرید، چون آنها هر کاری هم که بکنید در نهایت آنطور که خودشان دوست دارند قضاوتتان خواهند کرد. بهتدریج یاد خواهید گرفت که قضاوتهای نابجای دیگران بیش از آنکه به شخص شما مربوط باشد، در واقع آینه تمامنمای چیزی است که خودشان هستند.
۴. میترسید از گذشته دل بکنید
به ۱۰ سال پیش فکر کنید که جوانتر بودید. آنوقتها زندگی آسانتر نبود؟ واقعیت این است که آن روزها وظایف کمتری برای انجامدادن داشتید و به همین دلیل زندگی برایتان آسانتر سپری میشد. اگر از ترس واقعیتهای امروز مدام به گذشته بچسبید، از پیشرفت باز خواهید ماند. فقط اتفاقات گذشته نیست که باید رهایشان کنید، بلکه باید همهی آن چیزهایی را که باعث شدهاند در گذشته گیر کنید دور بریزید.
از آدمها، مکانها و حتی وسایلی که نمیگذارند در حال زندگی کنید، دست بکشید. وابستگی به گذشته ممکن است وادارمان کند تصمیماتی بگیریم که بههیچوجه با شرایط فعلیمان همخوانی ندارند.
دلکندن از گذشته دقیقا همان چیزی است که همه ما به آن نیاز داریم. نه اینکه مجبور باشید خاطرات گذشته را به فراموشی بسپارید یا وانمود کنید هیچ اتفاقی نیفتاده است، بلکه یاد بگیرید آدمهایی را که سالها قبل برایتان مهم بودند یا وسیلهای را که بهشدت به آن وابسته بودید در همان گذشته باقی بگذارید. این چیزها در زمان خودشان اهمیت داشتهاند و نباید زندگی الان ما را تحتالشعاع قرار دهند. فقط اینطوری میتوانید صلاح زندگی فعلیتان را دریابید.
بپذیرید که با گذشت سالها همهچیز تغییر میکند و رابطهای که در گذشته به نفعتان بوده است، شاید امروز به دردتان نخورد. خلاصه اینکه بار گذشته را زمین بگذارید و در حال زندگی کنید. دستکشیدن از گذشته آزادی میآورد و به شما این امکان را میدهد که با خیال آسوده برای زندگی امروزتان تصمیم بگیرید و آینده بهتری را برای خود رقم بزنید.
۵. میترسید با دیگران فرق داشته باشید
جیم ران، نویسنده آمریکایی، میگوید: «هر انسانی میانگینِ پنج نفری است که بیشترین زمان را با آنها گذرانده است.» این جمله کوتاه بهزیبایی نشان میدهد آدمهایی که با آنها ارتباط داریم چقدر میتوانند در زندگیمان تأثیرگذار باشند.
چیزی که اکنون بهعنوان هنجار پذیرفتهایم تا حد زیادی تحتتأثیر عقاید افرادی است که روزمره با آنها سروکار داریم. به همین دلیل اگر کاری انجام دهیم که در هنجارهای خانواده و دوستانمان تعریف نشده باشد، عجیبوغریب به نظر خواهیم رسید. یادتان باشد اطرافیانتان هر تصمیمی بگیرند، تصمیماتشان زندگی شما را نیز تحتتأثیر قرار خواهد داد.
اگر کاری از شما سر بزند که در قاعده و قانون جماعت اطرافتان ثبت نشده است، بهسرعت همه توجهها به شما جلب خواهد شد. ممکن است دیگران همراهیتان نکنند، اما اگر درست مثل اطرافیانتان رفتار کنید، راحتتر میتوانید با خودتان همراهشان کنید.
پیشنهاد میکنیم خود را بهزور در مسیری که دوست ندارید و خواسته خودتان نیست قرار ندهید. یک مسیر جدید باز کنید و بیشتر با کسانی وقت بگذرانید که با آنها علایق و اهداف مشترک دارید. با کسانی ارتباط برقرار کنید که مسیر فکری شما را دنبال میکنند تا بتوانید با آنها تبادل نظر کنید و انگیزه بگیرید. آدمهایی که مثل خودتان فکر میکنند کمک خواهند کرد که زندگیتان را بسازید، پیشرفت کنید و در آینده به همان کسی تبدیل شوید که از خودتان انتظار دارید.
۶. میترسید تنها بمانید
همه ما دلمان میخواهد دوستمان بدارند و حمایتمان کنند. بدون شک از اینکه احترام ببینیم و بهخاطر کارهایمان تحسین شویم، لذت خواهیم برد. اما گاهی آنچه ما از زندگی میخواهیم با اهداف دیگران در تضاد است. بدانید موفقیت زمانی حاصل میشود که تصمیم بگیرید کاری انجام دهید که اکثریت تمایلی به انجامش ندارند.
قبول کنید شاید مجبور شوید مسیر موفقیت را تنهایی طی کنید، چون بیشتر مردم این روحیه را ندارند که مثل شما برای رسیدن به اهدافشان سخت تلاش کنند. باید با موانع زیادی دستوپنجه نرم کنید حال آنکه فقط گروه اندکی درکتان خواهند کرد. از این رو شاید فکر کنید تا به حال هیچکس در مسیری که شما به آن وارد شدهاید قدم نگذاشته است، اما اصلا اینطور نیست؛ کسانی هم هستند که پیشتر با مشکلات مشابه مشکلات شما روبهرو شدهاند. شاید جزئیات مسیر متفاوت باشد، اما در کل بیشتر آدمهای موفق تقریبا مشکلات یکسانی را تجربه کردهاند.
آنقدرها هم که فکر میکنید تنها نیستید. در هر مرحلهای از زندگی با سختیهایی مواجه خواهید شد که پیش از شما کسانی بر آنها غلبه کردهاند. پس اگر کس دیگری توانسته این سختیها را پشتسر بگذارد، چرا شما نتوانید و پیشرفت نکنید؟
۷. میترسید وقتتان تلف شود
«متأسفم که زمان داره میگذره و من هنوز هیچ کار خاصی انجام ندادهام.» اینها کلماتی هستند که خیلی از ما پسِ ذهنمان داریم، بهویژه کسانی که در زندگی دنبال مسیری جدید میگردند.
هرچه سنمان بیشتر میرود، بیشتر متوجه گذر زمان میشویم و سعی میکنیم از وقتمان نهایت استفاده را ببریم. اگر برای یادگیری یا انجام کاری وقت گذاشتهاید، مطمئن باشید که ارزشش را دارد، چون در آینده همین چیزی که یاد گرفتهاید یا کاری که انجام دادهاید، زمینهساز مسیرهای جدید دیگری در زندگیتان خواهد شد.
بهجای اینکه به انجامدادن یا ندادن کاری شک کنید، به پیامدهای انجامندادن آن کار فکر کنید و از خودتان بپرسید اگر تصمیم بگیرم این کار را نکنم، چه خواهد شد. جِف بِزوس، مؤسس سایت آمازون، تعریف میکند که وقتی میخواست برای درستکردن یک استارتاپ از شغل پردرآمدش دست بکشد، خودش را در ۸۰سالگی تصور کرد. او از خودش پرسید وقتی ۸۰ساله شد، آیا از اینکه در جوانی از شغل پردرآمدش بهخاطر درستکردن استارتاپ دست نکشیده خوشحال خواهد بود یا نه. بزوس معتقد است اگر بهنظرمان انجامندادن کاری باعث خواهد شد که در ۸۰سالگی تأسف بخوریم، حتما باید انجامش بدهیم. حداقل امتحانکردن آن کار به انجامندادنش میارزد، حتی اگر به موفقیتی که انتظار داریم نرسیم.