کوبو آبه، نویسندهی مشهور ژاپنی است. شهرت او محدود به جغرافیای ژاپن نمیشود و به دلیل شباهت عجیب کتابهایش به کافکا به او لقب کافکای ژاپنی دادهاند. آبه در ۷ مارس ۱۹۲۴ در ژاپن به دنیا آمد. کوبو در واقع تلفظ چینی نام اصلی او یعنی کیمیفاسا است. او علاوه بر رمان و نمایشنامه، عکاسی و کارگردانی تئاتر هم میکرد.
کوبو را میتوان از پیشگامان جریان آوانگارد در ژاپن دانست. آشنایی او با ادبیات غرب و مفاهیمی چون اگزیستانسیالیسم (هستیگرایی)، سوررئالیسم (فراواقعگرایی) و مارکسیسم بر باور او از مسائلی همچون ازخودبیگانگی و فقدان هویت در ژاپن بعد از جنگ تأثیر گذاشت. آثار او که در همین خصوص و بحران هویت در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم نوشته شدند توجه خوانندگان جهان را به خود جلب کرد.
آبه در توکیو متولد شد؛ کودکی و نوجوانی را خود را در منچوری (منطقهای در شمال شرقی کشور جمهوری خلق چین) تحت اشغال ژاپن، که پدرش در آنجا استاد طب بود، گذراند. در سال ۱۹۴۰ در دبیرستان سیجو در توکیو ثبت نام کرد و مشغول به تحصیل شد اما در سال ۱۹۴۳ بنابه درخواست پدرش به دانشکدهی پزشکی دانشگاه توکیو رفت اما تحصیلاتش در این رشته به دلیل بحران روحی و گذراندن دورهی کوتاهی در یک بیمارستان روانی نیمهتمام ماند.
آبه در پایان جنگ جهانی دوم از راه دستفروشی زندگی خود را میگذراند، ضمن اینکه در همین دوران شعر میسرود و داستانهای کوتاه مینوشت. در سال ۱۹۴۷ نخستین کتاب شعرش را با نام اشعار یک ناشناس با هزینهی شخصی منتشر کرد. سال بعد اشعار دیگرش با نام تابلوی راهنمایی در انتهای جاده، در مجلهای انتشار یافت. آبه پس از چاپ چند کتاب به گروهی از نویسندگان و هنرمندان سوررئالیسم پیوست و به سینما و تئاتر آوانگارد علاقهمند شد. نخستین مجموعهی داستانهای کوتاه او که در ۱۹۵۱ منتشر شد، جایزهی آکوتاگاوا را برایش به ارمغان آورد که البته مهمترین جایزهی ادبی ژاپن محسوب میشود.
یکی از مهمترین و مشهورترین رمانهای کوبو، رمان زن در ریگ روان است که در سال ۱۹۶۰ نوشته شد و داستان حشرهشناسی را نقل میکند که با نیرنگ به داخل گودالی شنی کشانده میشود و مثل حشرهای در دام، مجبور میشود که تا پایان عمر شنها را پارو کند. این رمان که آبه را به شهرت جهانی رساند، به بیست زبان ترجمه شده است و برندهی جایزهی ادبی یومیوری شد. روایتی از این رمان را تشیگاهارا هیروشی به صورت فیلمی درآورده است که جزء آثار کلاسیک سینمای ژاپن بهشمار میرود. منتقدین ادبی، او را با کافکا و آلنپو مقایسه کردهاند. دلایل این قیاس در آثار او کاملا مشهود است. داستانهای وی پر از اشارات و نشانههای متافیزیکی است. کوبو آبه در بیست و دوم ژانویه ۱۹۹۳ چشم از جهان فرو بست. در ادامه برای شناخت بیشتر از او به معرفی برخی از رمانها و نمایشنامههایش میپردازیم.
۱. زن در ریگ روان
رمان زن در ریگ روان، اثر کوبو آبه است که در سال ۱۹۶۲ میلادی منتشر شد. این کتاب مورد توجه بسیاری از منتقدان قرار گرفت و به بیست زبان ترجمه شد علاوه بر این موفق به کسب ﺟﺎﯾﺰهی یوﻣﯿﻮری شد. از این رمان فیلمی به کارگردانی تشیگاهارا ساخته شد ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺰهی ﻫﯿﺎت داوران ﺟﺸﻨﻮارهی ﮐﻦ را ﺑﻪ دﺳﺖ آورد. کوبو آبه به وسیلهی این رمان و فیلم شهرت جهانی یافت. این رمان اولین اثر وی بود که به انگلیسی ترجمه شد.
داستان کتاب که شباهتهای بسیاری با رمان مسخ کافکا دارد دربارهی یک معلم و حشرهشناس به نام نیکی جامپی است که به وسیلهی گروهی از افرادی که پایین یک تپهی شنی بزرگ زندگی میکنند به اسارت گرفته میشود و ظاهرا هیچ راه فراری برایش وجود ندارد و مجبور به پارو کردن تپههای شنیای میشود که مدام در حال پیشروی هستند و روستا را تهدید به نابودی میکنند. تنها همراه او، زن جوانی عجیب و مرموز است.
در قسمتهایی از کتاب میخوانیم:
نفهمیدم. اما گمانم زندگی چیزی نیست که آدم بتواند بفهمد. همه جور زندگی هست و گاه طرف دیگر تپه سبزتر به نظر میرسد. چیزی که برایم مشکلتر از همه است، این است که نمیدانم اینجور زندگی به کجا میکشد اما ظاهرا آدم هرگز نمیفهمد، صرفنظر از اینکه چه جور زندگی کند. به هر حال چارهای جز این احساس ندارم که بهتر است چیزهای بیشتری برای سرگرمی داشته باشم.
۲. قتل غیرعمد
کتاب قتل غیرعمد، نمایشنامهای از کوبو آبه نویسنده جریان آوانگارد ژاپن است که با ترجمهی فردین توسلیان در ایران منتشر شده است.
این کتاب نمایشنامهای است با ١٠ شخصیت و روایتگر ماجرای مردی به نام اگوچی است که مدیر کافه، کلوپ بازی و آمفیتئاتر و توزیعکنندهی بستنی یخی در جزیرهی کیکو است، او بر اثر ضربوشتم مردم جزیره کشته شده است و نمایشنامه، شرح این ماجرا توسط افراد مختلف است، که البته ظاهرا این شرح با لاپوشانی حقیقت نیز همراه است این کتاب روایت جذاب و عجیب است که خواننده را با خودش همراه میکند.
آبه، این نمایشنامه را با اقتباس از یک حادثه واقعی نوشته است و در آن سعی به واکاوی ارتباط فرد با جمع، نظام طبقاتی و نافرمانی مدنی دارد. آبه بهطور کل در نمایشنامههایش استفاده دقیقی از مدیوم تئاتر برای انتقال مفاهیم میکند. در واقع او علاوه بر کار روی گفتوگوها از میزانسن، نور، بازیها و صحنه نیز کمک میگیرد تا فضاسازی مورد نظرش را انجام دهد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
صدای اگوچی: (نالان و نفسنفس زنان) بذارین برم… آخ… درد داره… بذارین برم. رئیس آتش نشانی: همه زدنش؟ فقط یه ضربه کافیهها، اما همه باید شریک باشن. صدای اگوچی: (ضعیف و نالان) بذارین برم، ممکنه؟ معذرت می خوام. بذارین برم… خیلی درد داره. رئیس آتش نشانی؛ همه ما توی این ماجرا با هم هستیم. هیچکس حق نداره شونه خالی کنه.
۳. کشتی ساکورا
کتاب کشتی ساکورا، رمانی دیگر از کوبو آبه است که اولین بار در سال ۱۹۸۴ به انتشار رسید. این اثر با ترجمهی فردین توسلیان، توسط نشر کتاب فانوس منتشر شده است.
راوی داستان شخصی به نام موش کور است که در ابتدای داستان برای خرید و یافتن مسافرهای کشتیاش به شهر میرود. او در یک مرکز خرید با یک حشرهفروش و حشرهای به نام یوپکاچیا آشنا میشود که از مدفوع خودش تناول میکند و مثل ساعت به دور خودش میگردد و ساکن است. در ادامه ارتباطی با حشرهفروش برقرار میشود و در برابر خرید یوپکاچیا بلیطهای کشتی نجات به او واگذار میشود. در زمانی که حشرهفروش به دستشویی رفته است دو زن و مرد بازارگرمکن وارد غرفه میشوند و بلیطهای نجات را میدزدند. موش کور و حشرهفروش با هم به معدن که همان کشتی نجات است میروند و در آنجا با بازارگرمکنها روبرو میشوند و در ادامه حوادث عجیب دیگری برای آنها پیش میآید.
در بخشی از کتاب کشتی ساکورا میخوانیم:
جایی آن وسطها یک غرفهی نمایش حشرات وجود داشت. به نظر میرسید غرفهدار بیشتر متوجه بچه مدرسهایهاییست که در تعطیلات برای تکالیفشان حشره جمع میکنند. البته در تابلوی حشراتش از نمونههای معمولی مثل پروانه یا سوسک غولپیکر خبری نبود. فقط چندین ظرف کوچک (تقریبا به اندازهی پاکت سیگار) روی پیشخوان غرفه قرار داشت. ظرفها از طلق پلاستیکی شفافی ساخته شده بودند و خالی به نظر میآمدند. روی برچسبی از جنس فویل آلومینیومی، عبارت یوپکاچیا تایپ شده بود. زیرش هم نام ژاپنیاش نوشته شده بود: تاکیموشی، حشرهی ساعتی.
۴. دفتر یادداشت کانگورو
کتاب دفتر یادداشت کانگورو، رمانی نوشتهی کوبو آبه است که اولینبار در سال ۱۹۹۱ چاپ شد و سلماز بهگام آن را به فارسی ترجمه کرده است.
این رمان آخرین اثر کوبو آبه است و او تلاش کرده است که در این اثر، تصویری سوررئال از جامعهی ژاپن را ارائه کند که به شکلی عجیب، هم دلهرهآور و هم روحبخش است.
راوی داستان، یک روز صبح از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که روی پاهایش، جوانههای تربچه روییده است؛ بیماریای که دکترها را شوکه میکند اما در کمال ناباوری راوی از خودش تغذیه میکند. پس از مدتی کوتاه، ماجرا بسیار عجیبتر از اینها میشود و قهرمان داستان تا آستانهی کابوسی جهنموار پیش میرود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
صفیر سوت قطار. ترمز گوشخراش چرخها و توقف کامل تخت. تا پتو رو زدم کنار، زوزه باد خفه شد، انگار تو گوشم پنبه کرده بودن. ولی راحت میشنیدم و مشکلی نداشتم. تختم رسیده بود به سکوی ایستگاه. اونجا یه نور خفیف هم دیده میشد. این راهآهن گمونم از خیلی وقت پیش تعطیل شده بود. با اینکه انواع و اقسام صداهای مختلف از تقتق کفش مسافرها گرفته تا خرخر چمدونها از همه طرف به گوشم میخورد، ولی اون دور و بر هیچکی نبود و پرنده پر نمیزد. راه آهنش بیشتر شبیه ایستگاه ارواح بود.
۵. مردی که به عصا تبدیل شد
مردی که به عصا تبدیل شد اثر دیگری از کوبو آبه است که مصطفی دهقان آن را به فارسی ترجمه کرده است و توسط نشر افراز در سال ۱۳۹۳ و در ۱۰۴ صفحه به بازار عرضه شده است.
مردی که به عصا تبدیل شد نمایشنامهای تک پردهای از کوبو آبه است. این اثر یکی از سه نمایشنامهای است که طی ۱۲ سال (۱۹۶۹-۱۹۵۷) نوشته شدهاند تا مراحل مخالف زندگی را نشان بدهند. این نمایشنامه نمونهی خوبی از جریان رئالیسم جادویی در ادبیات معاصر ژاپن است.
کوبو آبه سه نمایشنامهی این کتاب را نمادی از تولد، زندگی و مرگ و پیوند آنها را بازیگری که در سه نقش چمدان، بوکسور و مردی که به عصا تبدیل شد ایفای نقش میکند، دانسته است. در داستان مردی که به عصا تبدیل شد میخوانیم که دختر و پسر جوانی روی صندلی نشستهاند که ناگهان عصایی از آسمان پرتاب میشود. به دنبال آن زن و مرد جهنمی وارد شده و گفتگوهای دختر و پسر جوان، زن و مرد جهنمی و عصا که در حقیقت مردی است که به شکل عصا در آمده دربارهی تولد، زندگی، مرگ و سرگذشت هر کدام آغاز میشود.
مردی که به عصا تبدیل شد اولینبار در سال ۱۹۶۹ به روی صحنه رفت. آبه خود کارگردانی و تهیهکنندگی و همسرش ماچی طراحی صحنه را برعهده داشتند.
در بخشی از نمایشنامه کتاب میخوانیم:
انسان یک عمر با کسی دوست است و فکر میکند همه زیر و بم وجودش را میشناسد. تا ناگهان در اثر اتفاقی پی میبرد که هیچچیز از او نمیدانسته.
۶. مرد جعبهای
کتاب مرد جعبهای، رمانی خواندنی از کوبو آبه است که مرضیه طرلانی آن را به فارسی ترجمه کرده است. کوبو آبه در مرد جعبهای نیز مانند آثار دیگرش، به موضوع هویتها میپردازد.
مرد جعبهای داستانی عجیب دربارهی مردی است که در یک جعبه پنهان شده و ما با او همراه میشویم و به وقایع از دریچهی نگاه او، مینگریم. این مرد تجملات یک زندگی را کنار میگذارد و با پوشیدن جعبهای به دل شهر میزند. مرد جعبهای در خیابانهای توکیو زندگی را میگذراند و همزمان دیوانهوار مینویسد. او چیزی را وصف میکند که از سوراخ جعبه میبیند یا شاید تصور میکند که میبیند. از مرد مرموزی مینویسد که با اسلحه به او شلیک میکند، از پرستاری جوان و جذاب و از دکتری که میخواهد مرد جعبهای باشد.
در بخشی از کتاب مرد جعبهای میخوانیم:
نمیدانم چرا یک نفر عمدا میخواهد مرد جعبهای باشد. شاید به نظرتان عجیب برسد، اما موارد جالبی وجود دارد که دلیل آنرا توجیه میکند، انگیزههای پوچی که در نظر اول بههیچعنوان انگیزه محسوب نمیشوند. مورد آقای الف مثال خوبی است. روزی یک مرد جعبهای دقیقا زیر پنجرهی آپارتمان آقای الف را برای زندگی انتخاب کرد. آقای الف سعی کرد به او نگاه نکند اما کرد. هر چقدر با خودش کلنجار میرفت که به او توجه نکند برعکس، کاملا حضورش را حس میکرد. حس عصبانیت و انزجار نسبت به بیگانهای که خودش را تحمیل کرده بود اولین احساسی بود که به او دست داد، حس خشم و حیرت از اینکه به قلمروی شخصیاش تجاوز شده است. اما تصمیم گرفت موقتا در سکوت منتظر بماند.
۷. تجاوز قانونی
تجاوز قانونی، عنوان مجموعه داستانی است از نویسندهی سرشناس ژاپنی کوبو آبه که چاپ اول آن با ترجمهی علی قادری توسط انتشارات مروارید در سال ۱۳۸۵ وارد بازار کتاب شد.
این کتاب، مجموعهای از داستانهای کوتاه نوشتهی کوبو آبه است که نخستینبار در سال ۱۹۹۱ منتشر شد. داستانهای جذاب و سوررئال این مجموعه، تم و موضوع یکسان دارند: فردی عادی ناگهان به دنیای مفاهیم غیرعادی و شرایطی اغلب کابوسوار پرتاب میشود و مجبور است که هویت خود را زیر سوال ببرد.
مثلا در یکی از داستانهای کتاب تجاوز قانونی، مردی از سرکار برمیگردد و با جسدی در آپارتمانش مواجه میشود. مرد تلاش میکند تا راهی برای خلاص شدن از جسد بیابد، اما متوجه میشود که خیلی بیشتر از آن که فکرش را میکرد، در ماجرای مرگ این غریبه دخیل است. داستانی دیگر، به ماجرای مردی به نام کامن میپردازد که درمییابد به گیاهی نادر تبدیل شده و در باغی از گیاهان قرار گرفته است. آبه در این کتاب بسیار خواندنی، عناصر داستان پرتعلیق و علمی تخیلی را در هم میآمیزد و اثری خاص خود را به وجود میآورد.
۸. جناب روح
نمایشنامهی جناب روح، اثر خواندنی از کوبو آبه نویسندهی مشهور ژاپنی است که توسط فردین توسلیان به فارسی ترجمه شده است.
آبه در این نمایشنامهی اجتماعی با طنزی تلخ قصهی مردی محکوم به قتل را روایت میکند که از شهر فرار کرده است ولی در کمال ناباوری برمیگردد. این بازگشت باعث تعجب مردم میشود و از او میپرسند که چرا برگشتهای؟ با این برگشت حتما گرفتار میشوی. مرد در جواب میگوید: «من چیزی برایتان دارم. عکس مُردههایتان را بیاورید تا با آنها ارتباط برقرار کنید».
مردم حرف او را میپذیرند و سازمانی طراحی میشود. شهردار و وزیر و سفیر به بازی این شخص شیاد وارد میشوند و حتا برای پیروزیهای انتخاباتیشان از این جناب روح استفاده میکنند. روحی که کسی ندیده و صدایش را نشیده است.