ادبیات کلاسیک الجزایر تا حد زیادی تحت تأثیر فرهنگ و هنر رومیان باستان، اعراب، فرانسویها، اسپانیاییها و قبایل بومی این کشور بوده است. اما ادبیات معاصر این کشور نشاندهندهی یک شکاف قوی بین ادبیات فرانسویزبان مدرن و ادبیات کلاسیک عرب در این کشور است. در واقع کشور الجزایر شخصیتهای ادبی معروف و شناختهشدهای را به جهان معرفی کرده است که در این بین شاعران، رماننویسان، مقالهنویسان و نمایشنامهنویسان صاحبنامی مثل آلبر کامو حضور دارند.
اما علاوه بر این چهرههای ادبی کلاسیک و شناخته شده، ادبیات معاصر و مدرن الجزایر هم شخصیتهای ادبی تاثیرگذاری را در بستر خود پرورش داده است.
کاتب یاسین (Kateb Yacine) یکی از شناختهشدهترین و تأثیرگذارترین نویسندگان در تاریخ ادبی الجزایر است. یاسین که متولد ژوئن ۱۹۲۹ است، به خاطر نمایشنامهها و رمانهایش که به زبان عربی و فرانسوی نگاشته شده صاحب شهرتی جهانی است. علاقه و حمایت او از آرمانهای ملی الجزایر در آثاری مانند رمان «نجمه» که در زمان جنگ این کشور با فرانسه اتفاق میافتد، به وضوح قابل رویت است.
محمد دیب (Mohammed Dib) نویسندهی صاحبنام دیگر الجزایری نیز بیش از ۳۰ رمان، تعداد زیادی داستان کوتاه، کتاب کودک و شعر در کارنامهی ادبی خود دارد. او به خاطر آثار بدیع خود که در ارتباط با تاریخ الجزایر در قرن بیستم هستند، شهرت دارد. بسیاری از آثار ادبی او بر روی موضوع نبرد برای استقلال کشور الجزایر متمرکز بوده است.
آلبر کامو نیز یک شخصیت ادبی مشهور قرن بیستمی اهل الجزایر است که آثار ادبی و فلسفی شناختهشدهای در سطح جهان دارد. کامو، فیلسوف و نویسندهی الجزایری، همچنین در سال ۱۹۵۷ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد و به عنوان یکی از چهرههای ادبی تأثیرگذار بر مکتب پوچگرایی شناخته میشود. بسیاری از آثار این نویسنده همچنین به زبان فارسی ترجمه شدهاند.
آسیه جبار (Assia Djebar) که نام مستعار فاطمه زهرا ایمالاین است هم یک رماننویس، فیلمساز و مترجم شناختهشدهی الجزایری در سطح جهان است. بسیاری از آثار او روی زندگی و مسائلی که زنان الجزایری با آن دست و پنجه نرم میکنند، متمرکز است. آسیه جبار پس از آن که در ژوئن ۲۰۰۵ برای عضویت در فرهنگستان هنر فرانسه انتخاب شد، بیش از پیش مورد توجه محافل ادبی قرار گرفت. آثار ادبی آسیه جبار، او را در زمرهی تأثیرگذارترین نویسندگان شمال آفریقا قرار داده است.
از مثالهای بالا میتوان چنین استنباط کرد که ادبیات و شخصیتهای ادبی این کشور شگفتانگیز در شمال آفریقا نقشی مهم در شکل دادن به فرهنگ الجزایر و تأثیراتی بسیار فراتر از مرزهای کشور خود داشتهاند.
در ادامهی این مقاله از میدونی مگ، به بررسی تاریخچهی ادبیات کشور الجزایر و معرفی آثار ۷ نفر از برجستهترین نویسندگان معاصر این کشور که آثار شناختهشدهای در سطح جهانی دارند میپردازیم. با ما همراه باشید.
تاریخچهی ادبیات الجزایر
ریشههای تاریخی ادبیات الجزایر به دوران حکومت نومَدیان (Numidian) در شمال آفریقا بازمیگردد، زمانی که آپولیوس اثر ماندگار خود به نام «الاغ طلایی» را نوشت، تنها رمان لاتینی که از آن دوران به طور کامل باقی مانده است. آگوستین کرگدن، نونیوس مارسلوس و مارتیانوس کاپلا و دیگران نیز از نویسندگان این دوره بودهاند.
همچنین در قرون وسطی بسیاری از نویسندگان عربزبان ساکن الجزایر مانند احمد البونی و ابن منظور و ابن خلدون (نویسندهی کتاب مقدّمه)، دنیای ادبیات عرب را متحول کردند. در دوران حکومت امپراتوری عثمانی هم ادبیات الجزایر به زبان عربی نگاشته میشد که عمدتاً شامل داستان کوتاه و آثار شعری بود.
در قرن نوزدهم، با آغاز استعمار این کشور توسط فرانسه، ادبیات الجزایر عمدتاً به زبان فرانسوی نگاشته شد و آثار عربی تا فاصلهی کمی پس از استقلال الجزایر در سال ۱۹۶۲ نگاشته میشد و پس از آن زبان عربی از ادبیات این کشور تقریباً محو شد.
ادبیات فرانسویزبان کشور الجزایر
ادبیات فرانسویزبان الجزایر را میتوان در سه دوره زمانی دستهبندی کرد: دورهی اول، از آغاز دورهی استعمار الجزایر تا سال ۱۹۴۵. دورهی دوم، شامل دورهی استعمارزدایی یعنی از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۲. و دورهی سوم، که نقد اجتماعی نامیده میشود از سال ۱۹۶۲ آغاز میشود و تا کنون هنوز ادامه دارد.
از ابتدا تا سال ۱۹۴۵
به دلیل وجود حکومت استعماری فرانسه در این کشور، ادبیات این دوره در ابتدا به نظر میرسد که در حمایت از رژیم استعماری فرانسه نگاشته شده، اما نویسندگان این دوره همچنین به موضوعاتی مانند دشواری پذیرش فرهنگ تحمیلی فرانسه و شکافهای بین نسلی که این تغییرات استعماری ایجاد کرده، هم پرداختهاند.
الجزایریسم نیز یک ژانر ادبی با مضامین سیاسی بود که در این دوره در میان نویسندگان الجزایری فرانسوی رایج شد. این ژانر ادبی به ظهور یک فرهنگ فراگیر و کارآمد برای آیندهی الجزایر امیدوار بود و سعی داشت تا مهاجران فرانسوی و بومیان الجزایری را باهم متحد کند.
بسیاری از پژوهشگران، رمان «انتقام شیخ» را اولین اثر داستانی یک نویسندهی الجزایری به زبان فرانسوی میدانند. از دیگر آثار برجسته در همان دوره میتوان به «طلسم دروغین اثر مصطفی علاوا و رمان «علی، ای برادر من» اثر عمر سمر در سال ۱۸۹۳ اشاره کرد.
از سال ۱۹۴۵ تا سال ۱۹۶۲
دورهی تاریخی دوم ادبیات فرانسه زبان الجزایر با بالا گرفتن تنشهای سیاسی در این کشور شروع شد و پس از جنگ برای استقلال الجزایر آغاز شد. اکثر نویسندگان الجزایری این دوره از حامیان سرسخت الجزایر مستقل بودند، به طوری که بسیاری از شخصیتهای ادبی در آن زمان در مبارزات استقلال مشارکت فعال داشتند.
تعداد بیشماری از نویسندگان از جمله کاتب یاسین، محمد بودیا، آنا گرکی و لیلا جبالی توسط رژیم استعماری در طول دهه ۱۹۵۰ دستگیر و زندانی شدند. این نویسندگان برخلاف نویسندگان قبل از سال ۱۹۴۵، در آثار خود به شدت از فرانسه انتقاد میکردند و از سبکی واقعگرایانه برای برجسته کردن بی عدالتیهای استعمار استفاده میکردند.
از آثار قابلتوجه این دوره میتوان به رمان «پسر بینوایان» اثر فرعون، رمان «خانه بزرگ» اثر محمد دیب، «تپه فراموش شده» اثر مولود فرعون، رمان «نجمه» اثر کاتب یاسین، و رمان «دلتنگی» اثر ملک حداد اشاره کرد.
آلبر کامو، که یک فرانسوی الجزایری (یا پید نوآر) بود، بدون شک شناختهشدهترین نویسندهی فرانسویزبان کشور الجزایر است. کامو که یک فیلسوف، رماننویس و نمایشنامهنویس بود، در سال ۱۹۵۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. اگرچه بیشتر داستانهای او در الجزایر اتفاق میافتد و همیشه از حقوق مدنی بومیان الجزایر حمایت میکرد، اما او همیشه با استقلال الجزایر مخالف بود که همین مسئله به شهرت او در سرزمین مادریاش لطمهی زیادی وارد کرد.
از سال ۱۹۶۲ تا کنون
دورهی سوم ادبیات فرانسویزبان الجزایر شامل نوشتن در مورد جنگ استقلال و همچنین نقد عناصر وابسته به سنت الجزایر است. این آثار بر مسائل شهرنشینی، بوروکراسی، عدم تساهل مذهبی و مردسالاری تمرکز دارند. این آثار بسته به موضوعات متنوع خود، سبکهای متفاوتی از رئالیسم تا پستمدرنیسم دارند.
این نویسندگان عبارتاند از: رشید بودجدرا، رشید میمونی، لیلا صبار، طاهر جعوت و طاهر واتار. رمان سهگانه لیلا صبار با نام «شهرزاد» دیدگاه نسل دوم الجزایریها پس از استقلال را بررسی میکند. او در آثار خود به موقعیتهای اجتماعی و فرهنگی جدیدی مانند بازسازی هویت در کشوری که تاریخ آن از هم پاشیده شده است، میپردازد. لیلا صبار در اثر خود با استفاده از ارجاعات بینامتنی و هنری به موضوع هویت و تلفیق فرهنگی میپردازد.
ادبیات کنونی الجزایر را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. گروه اول به شدت تحت تأثیر وقایع تروریستی دهه ۱۹۹۰ در این کشور است و گروه دوم بر مفهومی فردگرایانه از ماجراجویی انسان تمرکز دارد. از آثار قابل توجه چند سال اخیر ادبیات الجزایر میتوان به رمانهای «پرستوهای کابل» و «حمله» اثر یاسمینا خضرا اشاره کرد یا رمان «خاطرهای در میان گوشتهای تنم» (به زبان عربی) اثر احلام مستقانمی و رمان «هیچ جایِ خانهی پدری» اثر آسیه جبار.
ادبیات عربزبان کشور الجزایر
در این قسمت آثار نویسندگان عربزبان کشور الجزایر مورد بررسی قرار گرفته است.
شعر
اولین آثار ادبی الجزایر که به زبان عربی نوشته شده است شامل شعرهایی به زبان عربی کلاسیک یا میانه است که قدمت آنها به قرن هشتم میلادی بازمیگردد. پس از موج اولیهی آثار عربی که همزمان با ورود عربزبانان خاورمیانه به مغرب ایجاد شد، جریان سرایش اشعار کلاسیک عربی در الجزایر از سال ۱۴۹۲ تا ۱۹۲۰ ادامه داشت.
با این حال، این بار شاهد شکوفایی شعری بودیم که به زبان عربی الجزایری و با فرمی نیمه کلاسیک سروده شده بود. شعر کلاسیک عربی که در دهههای ۲۰، ۳۰ و ۴۰ در این کشور دوباره ظهور کرده بود، عمدتاً بر ارزشهای مذهبی متمرکز بود و به سبک کلاسیک سروده میشد. به عنوان یک نمونه خوب از این سبک شعری کلاسیک، میتوان به مجموعه شعر «سلام اولیماها» اثر محمد سعید الظهیری اشاره کرد. گزیده زیر برخی از مضامین مذهبی شعر الظهیری را نشان میدهد:
«هزاران هزار با یکدیگر همچون برادر بودند و از شیخ خود در هر موضوعی که او اعلام کرد، بی چون و چرا اطلاعت میکردند اگر تظاهر به مقدس بودن میکرد، همگی قبول میکردند، و اگر ادعای الوهیت میکرد، همه به سویش فریاد میزدند: امیرالمؤمنین!»
در طول جنگ استقلال، بیشتر اشعار عربی در الجزایر در قالب شعر آزاد سروده میشد. این نوع شعر هم بار عاطفی داشت و هم شامل مفاهیم رزمی بود، چیزی شبیه آثار مکتب رمانتیسم. آثار شعری پس از استقلال در سبکهای نوآورانهتری سروده میشدند و بر طیف وسیعتری از موضوعات تمرکز داشتند، درست همانند آثار نثر آن دوره. این نوع شعر با مضامین و ساختارهای متنوع را میتوان در قالب گزیدهای از شعر «بیدار میمانم» اثر مبروکا بوساها مثال زد:
«شمع محو شده است آنقدر که من چیزی نمیبینم سنگینی شب، در حالی که هنوز جوان بود ذوب شد…»
رمان
از آنجایی که زبان عربی قبل از جنگ الجزایر در مدارس تدریس نمیشد، آثار ادبی الجزایر که قبل از سال ۱۹۶۲ به زبان عربی نگاشته شدهاند، آثاری پراکنده بود که عمدتاً در قالب داستان کوتاه نوشته شده بودند. احمدرضا هوهو چندین داستان کوتاه تحسینشده در این دوره نوشت، از جمله طنز معروفش: «همراهی با الاغِ مرد خردمند».
در واقع، تا سال ۱۹۷۱ و پس از انتشار کتاب «باد جنوب» اثر عبدالحمید بن حدوگا، بیشتر آثار ادبی عربی زبان الجزایر در قالب داستان کوتاه بود.
دیگر آثار قابل توجه در این زمان عبارتاند از رمان «یخ» در سال ۱۹۷۴ و رمان «زلزله» در سال ۱۹۷۶ اثر طاهرویتار لاز. رمانهای عربی اوایل دهه ۱۹۷۰ عمدتاً روی جنگ برای استقلال و دگرگونی جامعه الجزایر متمرکز بودند.
با این حال، در دهه ۱۹۸۰ مضامین ادبیات عربی زبان الجزایر تا حد زیادی شبیه به آثار فرانسویزبان این کشور بود و به نقد نظام بوروکراسی، عدم پذیرش مذهبی و مردسالاری میپرداختند. با آغاز دهه ۱۹۹۰، ادبیات عربی زبان الجزایر عمدتاً بر تروریسم و تراژدی و آنچه که دههی سیاه نامیده میشد متمرکز شد.
نویسندگان معاصر برجستهی الجزایری
مشهورترین نویسندهای که اهل الجزایر، که آثارش تقریباً به تمام زبانهای دنیا ترجمه شده و بزرگترین جوایز ادبی جهان را از آن خود کرده است، آلبر کامو نویسندهیِ سبک نوآر فرانسوی است که رمانهای پوچگرایانهاش جایزه نوبل ادبیات را برای او به ارمغان آورد. اما از اواسط قرن بیستم، ادبیات نوینی در این کشور ظهور کرد که بیشتر به جریان مبارزات الجزایر برای رسیدن به استقلال و ایجاد هویت ملی معطوف بود.
در ادامه ۷ نفر از مشهورترین نویسندگان و چهرههای ادبی معاصر کشور الجزایر که آثار آنها به اکثر زبانهای زندهی دنیا ترجمه شده معرفی شدهاند:
کاتب یاسین (Kateb Yacine)
یکی از برجستهترین نویسندگانی که در طی فرایند طولانیمدت و دردناک جدایی الجزایر از فرانسه ظهور کرد، کاتب یاسین بود که رمان تمثیلی «نجمه» را در سال ۱۹۵۶ با الهام از قتلعام ستیف در سال ۱۹۴۵ و نارضایتی فزایندهای که منجر به وقوع جنگ در این کشور شد، به رشتهی تحریر در آورد.
شخصیت اصلی این رمان که نمادی برای کشور الجزایر و شرایط پیچیدهی آن است، در زندگیاش از چهار جانب با مشکلات و دشواریهایی روبرو است. درست همانند کشور الجزایر که در بخش عمدهای از تاریخ خود تحت نفوذ و استثمار قدرتهای خارجی بوده است. علاوه بر این رمان کاتب یاسین همچنین نمایشنامههای متعددی به زبانهای فرانسوی، عربی و بربری نگاشته که استقبال زیادی در سرتاسر جهان از آنها به عمل آمده است.
محمد دیب (Mohammed Dib)
نویسنده دیگری که در کشور الجزایر به جنبشهای استقلالطلبانه میپردازد، محمد دیب است که رمانهای «خانه بزرگ»، «آتش» و «بافتنی» (که در مجموع به عنوان سهگانه الجزیره شناخته میشوند) را به رشتهی تحریر در آورده است. این مجموعهی سهگانه اتفاقات سیاسی اجتماعی بین سالهای ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۲ کشور الجزایر را روایت میکند، یعنی دشواریهای طبقهی کارگر و دهقانان الجزایری که تحت استعمار فرانسه به سر میبرند.
محمد دیب در سال ۱۹۵۹ به دلیل فعالیتهای انقلابیاش از کشور الجزایر اخراج شد، اما با تلاش کامو و دیگر نویسندگان توانست در کشور فرانسه اقامت بگزید. اگرچه رمانهای اولیه او بسیار طبیعتگرا و رئالیستی بودند، اما آثار بعدی او مانند رمان «چه کسی دریا را به یاد میآورد» با رویکردی سورئالیستی و تمثیلیتر به انقلاب الجزایر و تأثیرات آن پرداخت.
او همچنین چندین مجموعه شعر هم منتشر کرد، از جمله «فرزند جاز» در سال ۱۹۷۰ و «ساختن» در سال ۱۹۹۸ که به خاطر نگارش آنها موفق به دریافت جایزه ادبی Mallarme شد.
مولود فرعون (Mouloud Feraoun)
مولود فرعون، رماننویس الجزایری است که قبل از ترورش توسط یک گروه شبهنظامی ضد جداییطلبی، در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ چندین کتاب منتشر کرد.
مولود فرعون هرگز به صراحت طرفدار استقلال الجزایر نبود و رمانهای او بیشتر منعکسکنندهی دوگانگی و تناقضهای ذاتی یک پسر دهقان را بیان میکند که از سیستم آموزشی فرانسه بهرههای زیادی برده و در عین حال اجباراً شاهد بیعدالتیهای بیشماری بهواسطهی استعمار بوده است.
هدف فرعون از خلق آثارش اطلاعرسانی به مخاطبان فرانسوی در مورد همین تضادها و تنشهای حاکم بر زندگی بومیان الجزایر استعمار شده توسط فرانسه است.
فرانتز فانون (Frantz Fanon)
خارج از حوزهی ادبیات داستانی، یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان پسااستعماری الجزایر، فیلسوف و روانپزشک مارتینیکایی فرانتس فانون است. او در سال ۱۹۵۳، یک سال قبل از شروع قیام علیه حکومت فرانسه، به الجزایر نقل مکان کرد و کتاب «پوست سیاه، نقابهای سفید» که کتابی مهم در زمینه روانشناسی نژادی محسوب میشود را نوشت.
او سپس به جبهه آزادی ملی الجزایر پیوست و بیشتر زندگی خود را وقف حمایت از جنبش استقلال کرد. در این فاصله او دو کتاب جنجالبرانگیز با عناوین «استعمار در حال مرگ» و «بدبختی زمین» که گزارشی انتزاعی از مبارزات فرهنگی و سیاسی کشور الجزایر بود نوشت.
او یکی از برجستهترین فیلسوفانی است که در مورد تجربیات و اهداف بالقوهی عملی و روانشناختی مردم استعمار زده نوشته است.
آسیه جبّار (Assia Djebar)
پس از استقلال الجزایر در سال ۱۹۶۲، نویسندگان این کشور تلاش خود را معطوف به ساخت هویت ملی جدیدی برای این کشور کردند. یکی از برجستهترین نویسندگان این جنبش جدید، آسیه جبار، با نام مستعار فاطمه زهرا ایمالاین است، که رمانهای او در دهه ۱۹۶۰ از جمله «بچههای دنیای جدید» و «آلوئت های سادهلوح» به تجربیات زنان در طول جنگهای استقلال الجزایر میپردازند.
او از آن زمان بهعنوان چهرهی مهمی در جنبشهای پسااستعماری و فمینیستی الجزایر شناخته شد و رمان «عشق، فانتزی» آسیه جبار که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد، با ترکیبی از تاریخ خیالی و رویکردهای اصلاحطلبانه به تاریخ الجزایر سعی در تضعیف نگرشهای استعماری و مردسالارانهی این کشور دارد و بر تجارب زنان و پیچیدگی آنها در فضای اجتماعی الجزایر تأکید میکند.
طاهر وطّار (Tahir Wattar)
از زمان جنگ استقلال الجزایر، شکاف سیاسی قابل عمیقی بین آثار ادبی نویسندگان فرانسویزبان و نویسندگان عربزبان ایجاد شده است. اگرچه جبههی آزادیبخش الجزایر معتقد بود که گروههای ضد استعماری باید از زبان فرانسه برای براندازی ساختارها و مفروضات سنتی قدرت استفاده کنند، اما گروهی از نویسندگان الجزایری استفاده از این زبان را ذاتاً استعماری تلقی میگردند.
یکی از پر سر و صداترین این منتقدان طاهر وطّار است که پس از استقلال این کشور در مورد تجربیات مردم عادی الجزایر شروع به نوشتن به زبان عربی کرد. اگرچه او از جنبش حمایت میکرد، اما بسیاری از رمانهای او دیدگاهی تیره و تار نسبت به الجزایر پس از استقلال دارد. او در قالب آثاری مثل «آل لاز» (۱۹۷۴) و «ماهیگیر و قصر» (۱۹۸۰) از کسانی که در قدرت بودند به دلیل ناتوانیشان در تحقق آرمانهایشان انتقاد میکرد
یاسمینا خضرا (Yasmina Khadra)
رویداد تاریخی دیگری که تأثیر زیادی بر چشمانداز ادبی الجزایر گذاشت جنگ داخلی این کشور در دهه ۱۹۹۰، بین دولت الجزایر و گروههای شورشی اسلامگرا بود. محمد مولسحول (Mohammed Moulessehoul) که در طول این جنگ افسر ارتش الجزایر بود و از نزدیک شاهد رویدادهای ناگوار بیشماری بود. در اواسط این جنگ او شروع به نوشتن روایت خاطراتش با نام همسرش یعنی یاسمینا خضراء کرد.
رمانهای او آسیبها و خونریزیهای ناشی از ایدئولوژیهای رقیب و اسلامگرایی رادیکال را در کشور الجزایر به تصویر کشیده است. یاسمینا خضرا همچنین بیکفایتی و ریاکاری سیاستمداران این کشور را بارها در قالب آثارش مورد انتقاد قرار داده.
آثار اولیهاش، مانند رمان «به نام خدا» عمدتاً بر وضعیت سیاسی و اجتماعی الجزایر متمرکز بود، اما در سالهای اخیر با پایان رسمی خصومتها و نزاعها در کشور الجزایر او به موضوعات مشابه در کشورهای مختلف روی آورده است. آثاری مانند رمان «آژیرهای بغداد» و «پرستوهای کابل.»