۷ روش برای کنترل ذهن دیگران

۷ روش برای کنترل ذهن دیگران

آیا در مراوده با مردم مهارت دارید؟ آیا توانایی متقاعد کردن آنها را دارید تا کاری که شما می‌خواهید را انجام دهند؟ در شغل یا زندگی روزمره‌ی خود تا چه اندازه به کنترل ذهن دیگران نیاز دارید؟ آیا تکنیک‌هایی که برای این کار استفاده کرده‌اید از دیگران آموخته‌اید یا از تجربه‌های خودتان الهام می‌گیرید؟ در هر صورت این استراتژی‌ها به احتمال زیاد همیشه هم اثربخش نبوده‌اند. اما اگر دانش مربوط به انگیزه‌های انسانی را می‌دانستید چه تفاوتی در کنترل ذهن دیگران نسبت به حالا داشتید؟

اگر مجهز به این دانش باشید و تکنیک‌های کاربردی اِعمال آن را روی فردی خاص یا گروهی به خصوص، در شرایطی خاص بلد باشید، می‌توانید ذهن آدم‌ها را کنترل کنید و آنها را به کاری که می‌خواهید وادارید. آن وقت لازم نیست برای انتخاب از میان استراتژی‌هایی که می‌شناسید ده، بیست، سی، چهل بخوانید.

در این مقاله می‌خواهیم درباره‌ی ۷ روش برای کنترل ذهن دیگران بیشتر بدانیم.

۱. نیاز به تعلق داشتن

آیا تا به حال احساس کنارگذاشته شدن کرده‌اید؟ تعلق نداشتن به گروهی که می‌خواستید بخشی از آن باشید؟ چنین موقعیت‌هایی ممکن است شما را دچار ناراحتی، افسردگی، عصبانیت و شاید همه‌ی اینها با هم کرده باشد. در نهایت، ما موجوداتی اجتماعی هستیم که اشتیاق‌ زیادی برای ارتباط با دیگران داریم، یک انگیزه‌ی درونی. ما برای تنها زندگی کردن ساخته نشده‌ایم، و برای اینکه از لحاظ اجتماعی پذیرفته باشیم سخت تلاش می‌کنیم. ما نیاز داریم بدانیم جایی در این دنیا هست که به آن متعلق هستیم.

شما می‌توانید از نیاز به تعلق داشتن و اشتیاق به مرتبط بودن که در افراد وجود دارد برای کنترل ذهن دیگران استفاده کنید تا کاری که می‌خواهید را انجام دهند.

برای مثال:

  • اگر برای دعوت مردم به کاری از اسم‌ها به جای افعال استفاده کنید، آدم‌های بیشتری به شما پاسخ مثبت خواهند داد. «اهداکننده‌ی خون باشید» افراد بیشتری را وادار می‌کند کاری انجام دهند تا «همین حالا خون اهدا کنید». این به این دلیل است که اسامی برای افراد یادآور هویت گروهی هستند.
  • اگر مردم بتوانند به شما اعتماد کنند، به درخواست‌های شما بیشتر پاسخ مثبت خواهند داد.
  • بهترین راه برای اینکه دیگران به شما اعتماد کنند این است که در ابتدا شما به آنها نشان دهید که به آنها اعتماد دارید.

۲. عادت‌ها

شاید دانستن اینکه چه تعداد از کارهایی که در یک روز معمولی، بدون لحظه‌ای درنگ و از سر عادت‌ انجام می‌دهیم شما را متعجب کند. عادت‌ها چنان با زندگی ما درآمیخته‌اند که حتی به یاد نمی‌آوریم چگونه شکل گرفته‌اند.

درباره‌ی اینکه شکل دادن به عادت‌های تازه ماه‌ها زمان می‌برند بسیار شنیده‌ایم. چگونه چنین چیزی امکان دارد آن هم وقتی صدها عادت بدون اینکه حتی به آن فکر کرده باشیم در زندگی ما شکل گرفته است؟

معلوم شده اگر بدانید دانش پشت شکل‌گیری عادت‌ها چیست، ساختن عادتی تازه یا حتی تغییر عادت فعلی کار ساده‌ای خواهد بود. شما هم می‌توانید از این دانش برای تغییر یا ساختن عادت‌های افراد و کنترل ذهن دیگران استفاده کنید و از این طریق آنها را به کاری که می‌خواهید وادار کنید. بخشی از اطلاعات مربوط به دانش عادت‌ها را با هم می‌خوانیم:

  • ساده‌ترین راه برای ایجاد یک عادت تازه وصل کردن آن به یکی از عادت‌هایی است که همین حالا دارید.
  • اگر از این تکنیک اتصالی استفاده کنید می‌توانید عادت‌های جدید را ظرف کمتر از یک هفته در افراد ایجاد کنید.
  • بخش مهمی از شکل دادن یک عادت تازه شکستن فرآیند به قدم‌های واقعا کوچک است.

۳. قدرت داستان‌ها

شما از کدام دسته افرادید؟ آیا از آنهایی هستید که دست کمک به نیازمندان دارید؟ از آنها که دنبال مد و روندهای همه‌گیر بازارید؟ از آنهایی هستید که عاشق خانواده‌شان هستند و زمان و انرژی خودشان را برای تقویت رابطه‌ی خانوادگی به کار می‌گیرند؟

همه‌ی ما تصوری از شخصیت خودمان داریم. ما برای خودمان و دیگران درباره‌ی اینکه چه کسی هستیم و دلایل کارهایمان چیست داستان‌هایی تعریف می‌کنیم. تعدادی از تصورات شخصی ما درباره‌ی شخصیت‌ و داستان‌های‌مان خودآگاه هستند اما بخشی دیگر تا اندازه‌ی زیادی ناخودآگاه‌اند.

اگر بتوانید این تصورات شخصیتی را درک کنید آنگاه می‌توانید به طریقه‌ای ارتباط برقرار کنید که با آن داستان‌های شخصی جور باشند. اینگونه می‌توانید ذهن آدم‌ها را کنترل کنید. برای مثال:

  • اگر بتوانید آدم‌ها را مجبور کنید کاری انجام دهند که در تضاد با تصور شخصی‌ آنها از خودشان است، آن یک قدم کوچک می‌تواند نهایتا به تغییر رفتاری بزرگی ختم شود.
  • اگر می‌خواهید داستان کسی را تغییر دهید از آدم‌هایی که داستان متفاوتی دارند بخواهید داستان‌شان را برای این فرد تعریف کنند. در عرض ۳۰ دقیقه می‌توانید با فراهم کردن داستانی مناسب کسی را وادارید تا داستان شخصی‌اش را عوض کند و این تغییر واحد می‌تواند رفتار آنها را برای تمام زندگی تغییر دهد.
  • نوشتن چیزی با دست ( نه تایپ کردن) بخش‌هایی از مغز را فعال می‌کند که احتمال تعهد افراد را به به آنچه نوشته‌اند بالا می‌برد.

۴. استفاده از تکنیک چماق و هویج

اگر بخواهید کسی را وادار کنید تا کاری برای شما انجام دهد، باید کلی وقت و انرژی صرف کنید ، حتی ممکن است به آنها جایزه بدهید یا پول پرداخت کنید تا کاری که می‌خواهید را برای شما انجام دهند. اما تا به حال به ماشین‌های شرط بندی توجه کرده‌اید؟ با اینکه آنها پول هم از آدم‌ می‌گیرند!، ولی توانسته‌اند افراد زیادی را به خود معتاد کنند. دلیلش چیست؟ به نظر می‌رسد ندادن پاداش! در حقیقت این ماشین‌ها طبق دانش چماق و هویج درست شده‌اند و همیشه هم پاداش نمی‌دهند. چماق و هویج در اصطلاح به سیاستی ترکیبی از پاداش و تنبیه اشاره دارد که فرد را وادار به انجام رفتار مورد نظر کند. اما چرا هویج و چماق نام گرفته؟ یک راننده گاری را در نظر بگیرید که یک هویج جلوی چشم اسبش آویزان کرده و چوبی را در پشت او نگه داشته اشت. اسب برای به دست آوردن غذا، رو به جلو حرکت می‌کند، در عین حال با حرکت رو به جلو از چوب هم فرار می‌کند چون نمی‌خواهد درد چوب خوردن یا تنبیه را تحمل کند. ما نیز می‌توانیم از این مفهوم و اثر، برای کنترل ذهن دیگران استفاده کنیم. به گزاره‌های زیر که از این تکنیک منشا گرفته، توجه کنید:

  • اگر رفتاری پایدار را از آدم‌ها انتظار دارید هربار که کاری را انجام می‌دهند به آنها پاداش ندهید، پاداش‌ها را گاه به گاه به کار ببرید.
  • آدم‌ها هرقدر به هدفی نزدیک‌تر باشند باانگیزه‌تر خواهند بود. برای مثال فرض کنید که یک کافی‌شاپ دارید و به ازای خرید هر فنجان قهوه یک کوپن به آنها می‌دهید. با ارائه‌ی ده کوپن آنها یک قهوه مجانی از شما می‌گیرند. ولی آیا می‌دانید به محض دریافت آن قهوه‌ی مجانی، دیگر رفتارهای خرید و مصرف قهوه‌شان تغییر کرده و تا مدتی کمتر خواهد شد؟
  • به خاطر داشته باشید زمانی که فردی را تنبیه می‌کنید اثر آن تنها برای مدت کوتاهی باقی خواهد ماند. در حقیقت پاداش دادن موثرتر از تنبیه کردن است.

۵. غریزه‌ها

تصور کنید در جاده‌ای می‌رانید و تصادفی کمی جلوتر اتفاق افتاده است. به خودتان می‌گویید: «سرعتت را کم نکن که به صحنه نگاه کنی» و در همین حین اشتیاق غیرقابل کنترلی را در خود حس می‌کنید که دقیقا همین کار ممنوع را انجام دهید.

مجذوب خطر شدن یکی از غرایز اصلی ماست. غریزه‌ها قدرتمند و تا حد زیادی ناخودآگاهند و روی رفتار ما تاثیر می‌گذارند. گاهی تنها با تلنگری بر این غریزه می‌توانید آدم‌ها را به انجام کاری وادار کنید، برای مثال:

  • آدم‌ها بیشتر در اثر ترس از دست دادن چیزی انگیزه پیدا می‌کنند تا به دست آوردن آن.
  • همه‌ی ما آدم‌های کنترل‌گری هستیم. علاقه به کنترل از ۴ ماهگی، زمانی که خیلی کوچک هستیم، در ما شکل می‌گیرد.
  • وقتی آدم‌ها غمگین باشند یا بترسند چیز‌های آشنا را می‌خواهند. وقتی شاد و راحت باشند برای تجربیات جدید علاقه نشان خواهند داد.

۶. اشتیاق به چیره‌دستی

آنچه حتی بیش از ارائه‌ی پاداش آدم‌ها را ترغیب می‌کند اشتیاق آنها به یادگیری و مسلط شدن در مهارت‌ها و دانش است.

برخی موقعیت‌ها اشتیاق فرد را به چیره‌دستی بالا برده و موقعیت‌های دیگر این اشتیاق را سرکوب می‌کنند. شما می‌توانید با داشتن اطلاعات به دست آمده از تحقیقات، شرایطی را فراهم کنید که مشوق و انگیزه‌دهنده‌ی اشتیاق آدم‌ها به چیره‌دستی باشد. به این روش می‌توانید آنها را به کاری که می‌خواهید وادارید و کنترل ذهن دیگران را در دست بگیرید. برای مثال:

  • دادن استقلال به افراد در کاری که انجام می‌دهند، آنها را برای رسیدن به چیره‌دستی و سخت‌تر کار کردن باانگیزه می‌کند.
  • آدم‌ها اگر بدانند کاری سخت است برای انجام آن انگیزه‌ی بیشتری خواهند داشت.
  • اگر می‌خواهید اشتیاق به چیره‌دستی را در فردی تحریک کنید، قدردانی را با ارائه‌ی بازخورد مخلوط نکنید. در ارائه‌ی بازخورد تنها به ارائه‌ی واقعیت‌ها بسنده کنید.

۷. حیله‌های ذهنی

احتمالا با خطای دید، زمانی که ذهن و چشم چیزی را که در واقعیت صورت به خصوصی دارد به شکلی دیگر می‌بینند، آشنا هستید. آنچه که شاید ندانید این است که چیزی به نام خطای شناختی نیز وجود دارد. چندین سوگیری در نحوه‌ی تفکر آدم‌ها وجود دارد. مغز ما به نحوی تکامل یافته که بتواند به سرعت نتیجه‌گیری کند. این قابلیت در برخورد سریع با اتفاقات محیط به نفع ماست اما گاهی اوقات این نتیجه‌گیری‌ها و تصمیم‌های سریع منجر به خطاهای ادراکی در ما می‌شوند. شما می‌توانید این حیله‌های ذهنی را برای کنترل ذهن دیگران به کار بگیرید. برای مثال:

  • اگر به پول اشاره کنید آن وقت آدم‌ها مستقل‌تر می‌شوند و احتمال کمتری دارد که بخواهند به دیگران کمک کنند.
  • آدم‌ها اطلاعاتی را که با آن مخالف هستند نشنیده می‌گیرند، اما شما می‌توانید برای دور زدن این موضوع در وهله‌ی اول با آنها موافقت کنید.
  • اگر بتوانید آدم‌ها را وادار کنید چیزی را به صورت سوالی از خودشان بپرسند با احتمال بیشتری آن را انجام خواهند داد. برای مثال: «آیا هر هفته ورزش خواهم کرد؟» بهتر از این است که آنها را وادارید بگویند: «هر هفته ورزش خواهم کرد.»

اگر بدانید که چه چیز آدم‌ها را برمی‌انگیزد، آن‌ وقت می‌توانید کارها، پیشنهادات و نحوه‌ و شکل ابراز خواسته‌های خود را تغییر داده و اصلاح کنید. حالا شما قادرید استراتژی‌های خود را برای کنترل ذهن دیگران بازبینی کنید.

برگرفته از: psychologytoday.com

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
11 + 4 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.