اگر از ۲۰ مدیر در حوزه کسبوکار بخواهید بازاریابی را توضیح دهند، مطمئنا با ۲۰ پاسخ متفاوت مواجه خواهید شد. چرا جواب این سوالِ به نظر ساده تا این اندازه متفاوت است؟ شاید به خاطر این که حتی خود بازاریابها نیز درک درستی از آن ندارند. به نظر میرسد مدیران این حوزه هیچوقت سعی نکردهاند دید وسیعی در مورد آن به دست بیاورند. با اینحال باید گفت بازاریابی همواره نقشی کلیدی در کسبوکار بازی میکند. در اینجا به ۷ حقیقت بازاریابی که مدیران کسبوکار باید بدانند، اشاره میکنیم.
به اعتقاد پیتر دراکر پدر مدیریت مدرن، با توجه به اینکه هدف کسبوکار به دست آوردن مشتری است، کارآفرین فقط و فقط دو وظیفه مهم دارد: بازاریابی و نوآوری. بازاریابی تنها عامل شناخته شده در کسبوکار است.
حالا کسبوکار چیست؟ بیل داویدو سرمایهگذار و مدیر اجرایی سابق اینتل و نگارندهی یکی از اصلیترین کتابهای نوشته شده در حوزهی بازاریابی میگوید: «در بازاریابی محصولات کامل تولید و سپس به سمت بازار هدف سوق داده میشوند.»
مسئلهی جالب اینجاست که داویدو اصول بازاریابی را در مدرسه و دانشگاه نیاموخته است. تحصیلات او در زمینهی مهندسی برق است. استیو جابز هم با مدرک فنی، بازاریابی را با کار در چند شرکت بزرگ و پیشرفته آغاز کرده است. او هم تحصیلات آکادمیک در زمینهی مدیریت MBA ندارد.
در حال حاضر این سوال مطرح است که بازاریابهای بزرگ و شناخته شده چگونه اصول اولیهی این کار را فراگرفتهاند. پاسخ بسیار ساده است: در حین کار.
استارتاپها یا کسبوکارهای نوپا شروع خوبی برای کسب تجربه در زمینهی بازاریابی هستند، زیرا این شرکتها همواره در تلاش برای توسعهی محصولات جدید و جذب مشتریاند. از سوی دیگر این شرکتها همواره به دنبال پول نقد و قبول مسئولیتهای بیشتر هستند.
در این مقاله سعی شده تا هفت ویژگی که مدیران بازاریابی بهتر است برای پیشرفت در کار با آنها آشنا باشند، توضیح داده شود.
بازاریابی مانند جنسیت است: هر کسی فکر میکند بهترین است
ظاهرسازیهای مبهم و گیجکنندهای در زمینهی بازاریابی وجود دارد، که البته به نظر میرسد این مسئله مربوط به تقاضای زیاد و عرضهی ضعیف و آسان بودن تظاهر کردن در این حوزه باشد. دیوید هورنیک در شرکت آگوست کپیتال (August Capital) میگوید: «کارآفرینان و افراد ریسکپذیر در حوزهی سرمایهگذاری خود را جزء نوابغ میدانند و جامعه نیز بر همین باور است.»
او میگوید: «دلیلش این است که در این حوزه بیشتر از هر حوزهی دیگری میتوانیم به صورت متقاعدکنندهای تظاهر کنیم». باید بدانید آنها تنها افرادی نیستند که تظاهر میکنند.
هنوز هم بُرد با برندهاست
خیلی از افراد بر این باورند که تجارت الکترونیک به همه فرصت برابر میدهد و ارائهی یک نام تجاری را بیفایده میدانند. اما واقعیت چیز دیگری است، در روزهای اوج شرکت AOL، باب پیتمن گفته بود: «کوکاکولا به خاطر طعم متفاوتش برنده نشده است. مایکروسافت بهترین سیستم عامل نیست. این برندها یا همان نامهای تجاری هستند که برنده میشوند. بِرندهای بزرگی مانند اپل، گوگل، کوکاکولا، IBM و مایکروسافت در واقع آنقدرها هم قدرتمند و بیعیب و نقص نیستند.»
بازاریابی یعنی شناخت درست از افراد
بازاریابی یعنی بدانیم مشتری چه میخواهد، حتی قبل از اینکه خودش بفهمد. اگر احساس میکنید در این زمینه استعدادی دارید، خودتان را باور کنید. اگر گاهی فکر میکنید بازارها بسیار بینظمتر از آن چیزی است که در تصور شماست، به یاد بیاورید حتی در دنیای تولید برای شرکتها و بنگاههای اقتصادی نیز هر محصولی در نهایت توسط یک فرد در دنیای واقعی خریداری میشود.
افراد خلاق چرخ را دوباره اختراع نمیکنند
گاهی افراد ایدههای بزرگی دارند، ایدههایی که تا کنون به ذهن هیچکس نرسیده است. اما بازاریابهای بزرگ بیشتر خواهان خلاقیت هستند و دوست دارند اختراعات و ابداعات را به ابزارهایی کاربردی برای عموم مردم تبدیل کنند. بازاریابها ایدهها و فکرهای مطرح شده را در مسیری جدید رشد و توسعه میدهند.
بازاریابی هسته اصلی کسبوکار است. در این مرحله، محصولات توسعه پیدا میکنند، تولید میشوند، منابع مالی، ارتباطات و فروش محصولات با هم گره میخورد. نقش سهامداران بازاریابی در شرکتها بسیار مهم و پررنگ است. در حقیقت هر یک از اعضا در تیم رهبری، مکمل بخش بازاریابی محسوب میشود.
بازار یعنی بازی با حاصل جمع صفر
بر خلاف باور امروزی مبنی بر راضی نگهداشتن افراد، در کسبوکار پیروز شدن اهمیت بیشتری دارد. بازار یعنی انجام یک بازی با حاصل جمع صفر. هر معامله یک خریدار و یک فروشنده دارد. اگر درست عمل کنید خریدار و فروشنده هر دو برنده هستند و سایر فروشندههای احتمالی در این دنیای رقابتی بازندهاند.
برای ایجاد یک تاثیر ویژه به بودجهی زیادی نیاز ندارید
بزرگترین بازاریابها با اجرا کردن یک روش ارتباطی درست میتوانند موج باورنکردنیای از هیجان و تقاضا برای یک شرکت یا محصول ایجاد کنند که پیش از این سابقه نداشته است. این کار به بودجه زیادی هم نیازی ندارد. در همین راستا استیو جابز در رازداری و کنترل اطلاعات مبنی بر اینکه افراد چگونه و چه زمانی در خصوص تولیدات اپل آموزش دیدهاند، بسیار حرفهای عمل میکرد.
حقیقت این است که بازاریابهای واقعی بسیار اندک و دور از دسترس هستند. سوال مهم این است که به چه کسی میتوان آنقدر اعتماد داشت که فوت و فنهای کسبوکار خودمان را در اختیارش قرار دهیم؟ این همان چیزی است که شما باید به آن بیندیشید.
برگرفته از: entrepreneur.com