حتما بعد از خواندن ۳ مقالهی قبلی، یعنی مقالات معرفی «جنگ و صلح»، معرفی «فرشتگانِ نیکوترِ سرشت ما» و معرفی «گودل، اشر، باخ»، بیصبرانه منتظر چهارمین اَبَرکتاب ما هستید. اما چهارمین کتاب سترگ را کمی با ترس و لرز معرفی میکنیم، زیرا محتوایش راجع به سیاست است، همان چیزی که رانندههای تاکسی پشت سرش میگویند: «پدر و مادر ندارد!» تازه نویسندهاش هم فوکویاما نامی است که در کشور ما کلا آدمی با مقادیر زیادِ خُردهشیشه محسوب میشود. اما ما با این چیزها کاری نداریم، ما فقط شما را دعوت میکنیم که چهارمین کتاب از ۵ کتاب سترگی که به کور شدن میارزند را بخوانید!
قسمت چهارم: «ریشههای نظم سیاسی» + «نظم سیاسی و فساد سیاسی»
نام: The Origins of Political Order + Political Order and Political Decay
نویسنده: یوشیهیرو فرانسیس فوکویاما
تعداد صفحات: ۱۲۸۰ صفحه (۶۰۸ تا اولی + ۶۷۲ تا دومی)
(خب، من اینجا یک جورهایی تقلب کردم و دو کتاب را با هم یکی کردم: «ریشههای نظم سیاسی» و «نظم و فساد سیاسی». اما فوکویاما اینها را بهعنوان دو قسمت از یک اثر بزرگ نوشته است، بنابراین من هر دو را یکی حساب میکنم. اگر هم خیلی ناراحتید که چرا اینها را دو تا یکی کردم، فدای سرم. لیست خودم است!)
فوکویاما اینطور اسمش سر زبانها افتاد که پس از جنگ سرد، نه گذاشت و نه برداشت، یکباره از حمام پرید بیرون و اعلام کرد: «پایان تاریخ فرا رسیده است.» حق میدهم به هر کسی که فکر کند فوکویاما لابد ۲۰ سالِ بعد را به خاطر بیان آن جملهی گستاخانه (که از شانس بدش، بد هم تفسیر شده بود) به مالهکشی روی اعتبارش گذرانده باشد. اگر از من بپرسید، میگویم این دو کتاب، این دو شاهکار برجسته و مقبول، همان کار مالهکشی و فراتر از آن را برایش انجام داده است.
فوکویاما در این دو کتاب میخواسته به ۲ سؤال بزرگ جواب بدهد:
- چگونه نظامهای حکومتی در سراسر دنیا شکل گرفتند؟
- چگونه بعضی از نظامهای حکومتی کارآمدتر و عادلانهتر از دیگران شدند؟
برای پیریزی این بحث، فوکویاما عملا تاریخچهی تکامل همهی تمدنهای بزرگ دنیا را جاروبرقی کشیده است: تمدن چین، هند، خاورمیانه، اروپا و دنیای مدرن تا به امروز. کتاب اولی، تاریخ را تا سر انقلاب فرانسه دنبال میکند و تفاوتهای بین نظامهای دولتیِ پیش از دوران مدرن در هر یک از این تمدنهای بزرگ را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد و به این میپردازد که چرا آن شکلی گسترش پیدا کردند.
کتاب دوم از انقلابهای فرانسه و آمریکا (یعنی زمان ابداع دموکراسی مدرن) شروع میکند و نگاهی میاندازد به اینکه چرا نظامهای ملی/دولتی غربی بر کرهی زمین مسلط شدند، چرا آمریکای شمالی، استرالیا و بخش اعظم قاره آسیا با «غرب» بر سر چیزهایی نظیر پیشرفت، آموزش و اقتصاد رقابت میکنند و چرا سایر مناطق کرهی زمین نظیر آمریکای لاتین، آفریقا و خاورمیانه، در این زمینهها به روشهای منحصر به فرهنگ خودشان اقدام میکنند.
بنده بهعنوان کسی که بارها به نقاط مختلف دنیا سفر کرده و مسائل کشورهای مختلف را به چشم خودش دیده، سؤالات بیشماری برایم مطرح شده بود. سؤالاتی نظیر اینکه «چرا کشورهای لاتین اینقدر فاسد هستند؟» یا «چرا علیرغم فقر گسترده در آسیا، آمار جرائم خشونتبار اینقدر پایین است؟» یا «چرا با وجود اینکه اکثر مردم خاورمیانه علنا دارند از جنبشهای دموکراسیطلبانه حمایت میکنند، اما این جنبش هیچگاه در خاورمیانه ریشه ندوانده است؟» با مطالعه این کتاب به تمام جوابهایم رسیدم.
چرا مطالعهاش سخت است؟
اگر خورهی تاریخ باشید که باید این کتاب را سرمهی چشمتان کنید، وگرنه خواندنش اشکتان را در خواهد آورد!
فوکویاما در این دو کتاب اسکلتبندی عظیمِ تزِ خودش را جوش داده که البته برای اینکار مجبور بوده تا فیهاخالدون قضیه را دربیاورد. چیزی حدود ۱۰۰ صفحه به تاریخ چین باستان اختصاص داده شده است که با ۱۰۰ صفحه راجع به تاریخ کهن هند دنبال میشود و پشتبندش ۱۰۰ صفحه دربارهی تاریخ خاورمیانه آمده و ۱۰۰ صفحه از تاریخ اروپای قرون وسطی تحریر شده است. اگر اخلاقتان مثل من باشد، بعضی مواقع کتاب برایتان حکم نان بیاتی را پیدا میکند که یک هفته است در هوای آزاد مانده و اکنون به حدی خشک شده که باید به زور سُمبه آن را پایین بدهید. در هر صورت «هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد».
چرا باید زحمت خواندن آن را به خودتان بدهید؟
از بابت ایدههای خالص و درک کاملی که از دنیا و انسانیت گیرم آمد، این دو کتاب در زمرهی درخشانترین آثاری هستند که در زندگیام خواندهام، بیاغراق.
مثلا شاید بارها از خودتان پرسیده باشید چرا چین این شکلی است؟ عین سؤال بیسروتهی که یک بچهی ۹ ساله از پدرش میپرسد. اما بعد از مطالعه این کتاب دقیقا میدانید که چرا چین این شکلی است.
همچنین بعد از مطالعهی این کتاب حالا احترام بیشتری برای دولتها قائلم. بهعنوان کسی که در دوران دانشجویی تمایلات ضددولتی و آزادیخواهانه داشتم، فوکویاما با صدها صفحهای که راجع به دولتهای متمرکز توضیح داده است، بدجوری با پشتدست خواباند توی دهانم. الان دیگر میدانم با وجود اینکه دولتها هزار عیب و ایراد دارند، اما احتمالا یکی از بهترین چیزهایی هستند که بشر خلق کرده است، بدون شوخی.
برخی نقل قولهای کتاب:
«خیلی از آدمها با مشاهدهی درگیریهای مذهبی در دنیای معاصر، نسبت به مذاهب دشمنی پیدا کردهاند و آنها را بهعنوان منبع خشونت و نابردباری میشناسند. این قضیه در دنیایی صدق میکند که جمعی از مذاهب، در فضاهای مشترکی با یکدیگر همپوشانی داشته باشند. چیزی که این طرز فکر در نظر نمیگیرد این است که باید مذهب را در بستر گستردهترِ تاریخیشان سنجید. یعنی جایی که مذهب عامل اساسی شکلگیری همکاری گستردهی اجتماعی بود که جایگاهش به عنوان خاستگاه روابط اجتماعی، از خویشاوندان و دوستان فراتر رفت. بهعلاوه، ایدهئولوژیهای سکولار نظیر مارکسیسم-لنینیسم یا ناسیونالیسم نیز که در بسیاری از جوامع معاصر، باورهای مذهبی را از جایگاه خود به زیر کشیدند، به خاطر باورهای احساسیای که ایجاد میکنند، قادرند به همان اندازه نقش مخربی داشته باشند.»
«انسان جانداری است که بنا به ذاتش دوست دارد از قوانین پیروی کند؛ انسانها به دنیا میآیند تا خود را با معیارهای جامعهی دور و برشان تطبیق بدهند، و این قوانین را اغلب با فحوا و ارزشی فراتر از آنچه هست، طوری سفت و سخت وضع میکنند که به آسانی تغییر نیابد. وقتی محیط اطراف تغییر میکند و چالشهای جدید سر بر میآورند، این امر اغلب اتصال بین قوانین موجود و نیازهای کنونی را قطع میکند. اما مسئله اینجاست که این قوانین مورد حمایت سپاهی از ذینفعان پروپاقرص است که با هر گونه تغییر اساسیای مخالفت میکنند.»
«اگر ایالات متحده آمریکا به سمت نظام پارلمانی متحدتری گام برمیداشت، خیلی از این مشکلات حل شده بود، اما ایجاد تغییرات رادیکال در ساختار بنیادی کشور امری غیرقابل تصور است. آمریکاییها قانون اساسی خود را به عنوان سندی شبهمذهبی میدانند، پس اگر ازشان بخواهیم که در مورد اساسیترین اصولشان تجدیدنظر کنند، مبارزهی دشواری در پیش خواهیم داشت. من اینطور فکر میکنم که هر برنامهی اصلاحات واقعگرایانهای باید تلاش کند تا امتیازهای وتو را هرس کند یا مکانیزمهای پارلمانیوار را جا بیندازد تا در درون سیستم موجودِ قدرتهای مجزا، سلسله مراتب قدرتمندتری شکل بگیرد.»
کارهای جایگزین دیگری که احتمالا میتوانید در مدت زمان مطالعهی این کتاب انجام بدهید:
- کشوری را پیدا کنید و نظام دولتی متمدن خود را در آن بهوجود بیاورید.
- واقعا بروید و در تاریخ چین باستان زندگی کنید.
برگرفته از: markmanson.net