بازیگری و نویسندگی ازآنجاییکه هر دو نیاز به نظم و انضباط، تسهیل زبان و توانایی ناپدید شدن در دنیایی دارند که کاملا واقعی نیست، تفاوت چندانی با همدیگر ندارند.
سبک زندگی و مسیر شغلی افراد مشهور کاملا غیرقابلپیشبینی است .سایر فعالیتها مانند پادکستها، استارتآپها و نوشتن خاطرات بهخودیخود تاثیرگذار هستند، اما نوشتن یک رمان به سطح خاصی از خلاقیت نیاز دارد؛ بهخصوص رمانی که بهاندازهی کافی جذاب باشد تا به یک رمان پرفروش تبدیل شود.
سلبریتیها این روزها بهندرت فقط یک شغل دارند. احتمالا شما بازیگرانی را میشناسید که نوازنده و نوازندگانی که بازیگر شدهاند، ستارگانی که همهچیز را از ظروف آشپزی گرفته تا ظروف خانگی منتشر و استعدادهای دیگری را به رزومههای طولانی خود اضافه میکنند؛ اما آیا میدانستید که افراد مشهور زیادی وجود دارند که در حرفهی نویسندگی نیز بسیار بااستعداد و حیرتانگیز هستند؟ دربارهی خاطرات افراد مشهور صحبت نمیکنیم، بلکه دربارهی بازیگرانی میگوییم که به نویسندگان مشهور تبدیلشدهاند و با کتابهایشان (گاهی اوقات نیمه اتوبیوگرافیک) به دنیای داستان پرداختهاند.
برخی از کتابهای این بازیگران شمارا میخندانند، برخی دیگر شمارا به گریه میاندازند و بعضی از آنها چیزهایی را به شما نشان میدهند که در مورد سلبریتی موردعلاقهی خود نمیدانستید.
در این مطلب ۵ کتاب از آثار بازیگرانی را که شاید نمیدانستید داستاننویسی هم کردهاند، بهاختصار معرفی کردهایم؛ بازیگران معروفی که بهاندازهی کافی جسور بودند که مطالب خود را بنویسند و استعدادی کافی داشتهاند که آن را بسازند. در طول سالها، برخی از کتابهای این بازیگران صاحبنام، مورد تحسین منتقدان زیادی قرار گرفته است و مهمتر از آن، برخی از آنها جوایزی را نیز برای آثارشان کسب کردهاند.
۱. کلیدر
محمود دولتآبادی را همهی ما به عنوان یک نویسندهی مشهور میشناسیم اما جالب است که بدانید این هنرمند سبزواری ابتدا صحنهی تئاتر و تلویزیون را برای هنرنمایی انتخاب کرده بود. کتاب «کلیدر»، مشهورترین اثر محمود دولتآبادی است که نوشتن آن به مدت ۱۵ سال زمان برده و بین سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۳ منتشر شد. این رمان که تا به امروز طولانیترین رمان فارسی به شمار میرود، شامل ده کتاب در پنج جلد و شامل مضامین فولکلور ایران بوده که تاکنون به چند زبان مختلف ترجمه شده است.
دولتآبادی به خاطر ترویج آزادی اجتماعی و هنری در ایران معاصر و به تصویر کشیدن رئالیستی زندگی روستایی برگرفته از تجربیات شخصی شهرت دارد. داستان بیشتر نوشتههای محمود دولتآبادی در روستاهای خراسان میگذرد و رنج روستاییان شرق ایران را روایت میکند.
محمود دولتآبادی سال ۱۳۴۰ در روستای دولتآباد سبزوار به دنیا آمد. او بعد از اتمام تحصیلات مقدماتیاش در روستا به سبزوار و سپس به مشهد رفت و در آنجا با سینما و نمایش آشنا شد. سپس او سال ۱۳۳۸ به تهران رفت و بخشی از دوران جوانی خود را بهعنوان بازیگر صحنه در آنجا گذراند. از اوایل دههی چهل در کلاسهای نمایش آناهیتا شرکت کرده و بازیگر نمایش شد و پسازآن کمکم کار نویسندگی را هم شروع کرد.
دولتآبادی در دوران بلوغش بود که روستاییان به شهرها مهاجرت میکردند و به دنبال زندگیهای جدید و شیوههای جدید زندگی بودند. از این نظر، او از نسلی است که از طبقات متوسط و بالای شهری نیستند و به دنبال جایگاه خود در حوزهی ادبیات مدرن ایران هستند.
دولتآبادی داستانهای خود را بهصورت خطی میسازد، از طریق یک راوی دانای کل صحبت کرده و از ترکیبی متعادل از روایت و گفتگو استفاده میکند. او به دلیل ترسیم پیچیده شخصیتهایی که غالبا ماهیت واقعی خود را از طریق ویژگیهای ظاهری و ظاهری آشکار میکنند، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
به قول محمود دولتآبادی کتاب کلیدر، کتاب عشق است؛ عشق بین زن و مرد، عشق میان دوستان، عشق مرد به زمین و طبیعت، عشق مرد و حیوان. کلیدر نام خود را از کوهی به همین نام گرفته است که در مجاورت شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان قرار دارد.
کتاب کلیدر روایتگر زندگی یک خانوادهی کرد عشایری است که به سبزوار خراسان مهاجرت کردهاند. محل اتفاق داستان، منطقهی نسبتا وسیعی با دشتها، روستاها و شهرهای کوچک اطراف آن است؛ منطقهای که دولتآبادی متولد شد و بعدها بهعنوان صحنهی بیشتر آثار داستانی خود انتخاب کرد.
این رمان بر اساس وقایع واقعی، آزمایشها و مصیبتهای خانوادهی کلمیشی را دنبال میکند و با مجموعهای از شخصیتهای مکمل همراه است. داستان کتاب، با صحنهای بهیادماندنی آغاز شده که با زبانی قهرمانانه، غنایی و حسی توصیف میشود؛ مارال، دختر جوان کرد، باافتخار و باشکوه اسب خود را به سمت زندان شهر میبرد تا پدرش عبدوس و نامزدش دلاور را ببیند. از طریق بازدید مارال از شهر و سفر او به کلمیشیس است که دیگر شخصیتهای اصلی رمان معرفی میشوند.
خشکسالی شدید امرارمعاش این خانواده را سلب کرده و کشاورزی دیم که به آن متوسل شدهاند، هیچ محصولی به بار نمیآورد. گل محمد پسر دوم خانواده که بهتازگی از خدمت سربازی برگشته و قبلا ازدواج کرده است، عاشق دخترعمویش مارال میشود و با او ازدواج میکند. این ازدواج بذر خصومت را در دل دلاور، نامزد سابق مارال میکارد.
با پیشروی داستان، تنش بین قبایل و خانوادههای مختلف بالا میگیرد و گل محمد در جریان دعوا و نزاع بر سر مسائل مختلف، مردی از خانوادهی دیگری را میکشد.
کتاب کلیدر از زمان انتشار تاکنون از محبوبیت بینظیری برخوردار بوده و حتی پیش از انتشار مجلدات پایانی خود، سروصدایی در محافل روشنفکری ایجاد کرد. سه جلد اول کتاب در سالهای پرتلاطم قبل و بعد از انقلاب ۱۳۵۷ منتشر شد و یک موفقیت تجاری بزرگ بود. قبل از انتشار این مجموعهی پنججلدی بهطور کامل، بیست هزار نسخه از آن فروخته شد.
این رمان که توسط منتقدی بهعنوان «حماسهی انحطاط» توصیف شد، بهعنوان رویداد مهمی در تاریخ ادبیات جدید فارسی مورد تحسین مفسران قرار گرفت و نویسنده نیز نامزد واجد شرایط جایزهی نوبل ادبیات شناخته شد.
در قسمتی از کتاب کلیدر میخوانیم:
« دو اتاق بزرگ سربرسر، با نیمکتهایی بیخ دیوارها و چند صندلی به دور دو ستون. انگار یک قهوهخانه، منتها با دیوارهای لخت و چرک و عکس شاه جوان بر پیشانی دیوار مقابل. گوشه و کنار اتاقها، مردمی نشسته بودند که بیگمان زندانیان و کسانشان بودند. کپه کپه، بچهها و پیرزنها، زنها و مردها، در هر کنجی دورهم بر زمین و بر نیمکتها نشسته بودند، عزیز دورماندهشان را میان خود گرفته بودند، نگاهش میکردند و به گفتوشنود بودند. برخیشان هم میوه میخوردند. انگور و زردآلو و هندوانه. مردها هم بعضی سیگار میکشیدند. بچهها روی کف پلشت اتاقها میلولیدند و پاسبانی خسته از کار بیکاری خود با پوزه پوتینش بچهی نوپایی را بازی میداد.»
۲. ماشین تحریر
کتاب «ماشینتحریر عجیب» با عنوان انگلیسی «Uncommon Type» اثر هنرپیشه، کمدین، کارگردان، دوبلور و نویسندهی آمریکایی، توماس جفری هنکس است که اولین بار سال ۲۰۱۷ منتشر شد.
هنکس متولد ۹ جولای ۱۹۵۶ در کنکورد در کالیفرنیای آمریکا است. او که برای نقشهای کمدی و دراماتیکش شناخته میشود، یکی از محبوبترین و شناختهشدهترین ستارههای سینما در سراسر جهان است و بهعنوان نماد فرهنگی آمریکا در نظر گرفته میشود. فیلمهای هنکس بیش از ۴.۹ میلیارد دلار در آمریکای شمالی و بیش از ۹.۹۶ میلیارد دلار در سراسر جهان به دست آوردهاند، که او را به چهارمین بازیگر پردرآمد در آمریکای شمالی تبدیل کرده است.
این ستارهی محبوب و معروف سینما، تصمیم گرفته است که قدرت خود را در نوشتن داستانهای تخیلی امتحان کند و مهارت نویسندگی را به فهرست کارهایش اضافه کند.
کتاب ماشینتحریر عجیب، مجموعهای از هفده داستان کوتاه شگفتانگیز است که نشان میدهد تام هنکس به همان اندازه که بازیگر قهاری بوده، نویسندهای بسیار بااستعداد هم است. چندین شخصیت جالب بهطور مکرر در طول ۱۷ داستان ظاهر میشوند؛ یکی از آنها یک خبرنگار روزنامه به نام «هنک فیست» است که در تلاش بوده تا جایی برای خود در عصر اینترنت پیدا کند. یک کهنه سرباز جنگ جهانی دوم که با زخمهای روحی و جسمی خود دستوپنجه نرم میکند. یک بازیگر درجهدو بهطور ناگهانی در ستاره شدن و یک گردباد مطبوعاتی غوطهور شد. یک میلیاردر عجیبوغریب با دستیارش به آمریکا میرود و آنها اتفاقهای شگفتانگیزی را تجربه میکنند. اینها تنها بخشی از داستانهایی هستند که تام هنکس در اولین اثر داستانی خود به تصویر میکشد.
اما چگونه تام هنکس ستاره سینما تبدیل به تام هنکس نویسنده داستان کوتاه شد؟ برندهی دو بار جایزهی اسکار ۱ نوامبر ۲۰۱، در جشنوارهی ادبیات لندن روی صحنه رفت و گفت؛ کارگردان، تهیهکننده، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس آمریکایی، «نورا افرون» که سال ۱۹۹۳ در کمدی رمانتیک بیخواب در سیاتل با او کارکرد، به او برای نوشتن الهام بخشید.
در قسمتی از کتاب ماشینتحریر عجیب میخوانیم:
«آنا هنوز هم خیلی زیبا بود. هنوز آن هیکل ورزشکاری قلمی و ماهیچههای ورزیده را داشت، درواقع ورزشکار هم بود و آنوقتها در مسابقات ورزشهای سهگانه شرکت میکرد. یک روز تماموقت گذاشتم و چند جا را نشانش دادم، هیچکدام را نخواست، به دلایلی که از هیچکدامشان سر درنمیآوردم. حدس زدم همچنان همان آدم کوشا و دقیق و سختگیری است که در دوران مدرسه بود. روی کوچکترین جزئیات چنان دقتی به خرج میداد که بیا و ببین، مو را از ماست میکشید، آنهم چه کشیدنی. آنای بزرگسال ملالآور بود. آنای بزرگسال اصلا مثل آنای نوجوان راست کار من نبود.»
۳. چراغ سبزها
کتاب «چراغ سبزها» با عنوان اصلی «Greenlights» اثر هنرپیشه، نویسنده، کارگردان و تهیهکنندهی آمریکایی، «متیو دیوید مک کانهی» است که اولین بار سال ۲۰۲۰ منتشر شد. این کتاب در صدر فهرست پرفروشترین کتابهای غیرداستانی نیویورکتایمز و فهرست پرفروشترین کتابهای USA Today قرار گرفت.
متیو، درمجموع ۳۶ سال از عمر خود را مشغول نوشتن خاطرات بوده و درنهایت آن را در قالب یک کتاب ۵۰۰ صفحهای با حضور افراد و تجربههای مختلف منتشر کرد. کتاب چراغ سبزها، اولین اثر او هم بهعنوان خاطرات و هم توضیحی از فلسفهی زندگیاش است.
مک کانهی، کوچکترین فرزند در بین دو برادر دیگرش است که ۴ نوامبر ۱۹۶۹ در تگزاس آمریکا به دنیا آمد. والدین او «جیم» و «کی»، رابطهای ناپایداری باهم داشتند که بر پایهی خشونت بود. جیم پدری بسیار سختگیر بود و توقعات بسیار زیادی از پسرانش داشت و همیشه آنها را ازنظر فیزیکی، اخلاقی یا فلسفی به چالش میکشید.
این زوج، فرزندان خود را طوری تربیت کردند که همیشه از قدرت زبان قدردانی کنند. جیم و کی به پسران خود یاد دادند که چگونه شریف، مسئولیتپذیر، پیگیر، شوخطبع و سختکوش باشند و هرگز از کلمات نفرتانگیز استفاده نکنند و هرگز دروغ نگویند؛ متیو بعدا این آموزش دوران کودکی را بهعنوان یک چراغ سبز اولیه تشخیص داد.
مککانهی در اواسط دههی ۲۰ زندگی خود در طول اجرای موفقیتآمیز خود در فیلم کمدی مات و مبهوت (۱۹۹۳) در کانون توجه قرار گرفت. از آن زمان، او تقریبا ۳۰ سال کار حرفهای داشته و در برخی از بزرگترین فیلمها بازی کرده است. او سال ۲۰۱۳ برای بازی در فیلم «باشگاه خریداران دالاس» در نقش یک بیمار مبتلا به ایدز بهنام «ران وودروف»، برندهی جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم درام شد. او سال بعد، برای بازی در فیلم «کارآگاه حقیقی» نامزد دریافت جایزهی امی ساعات پربیننده برای بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
مککانهی سال ۲۰۱۹ وزیر فرهنگ دانشگاه تگزاس و شهر آستین میشود و تلاش میکند تا با اعمال ارزشها و شایستگیهای خوب تاثیر مهمتری در جامعه بگذارد. او امیدوار است خاطراتش هم خوانندگان را سرگرم و هم به آنها کمک کند از تجربیات زندگی او بیاموزند.
نوشتن کتاب چراغ سبزها، فرصتی طلایی برای مککانهی بود تا خودش را با کلمات خودش بیان کند، چرا که هرگز نمیتوانست هنگام بازی در نقشهایی که توسط دیگران نوشته شده بود، این کار را انجام دهد. متیو معتقد است که جنبههای مثبت زندگی یک فرد را میتوان با مفهوم «چراغ سبز» توضیح داد. اینها وقایعی هستند که به شما اجازه میدهند که بدانید، زندگی شما آیا در مسیر درستی قرار دارد یا خیر. چراغ سبز میتواند اشکال داشته باشد و شما میتوانید از طریق شانس یا از طریق یک زندگی هوشمند این چراغهای سبز را به دست آورید.
او همچنین توضیح میدهد که زندگی دارای چراغهای زرد و قرمز هم است که میتواند شامل مسیرهای انحرافی، بیماریها و شکستها باشد. وقتی با چراغهای زرد یا قرمز روبرو میشوید، سه انتخاب دارید: پافشاری کنید، برای رویکردی متفاوت حرکت کنید یا تسلیم شوید.
هنر زندگی این است که بفهمید هر زمان که نور قرمز یا زرد دریافت میکنید چگونه و چه زمانی از بین سه پاسخ مختلف، عاقلانه انتخاب کنید. خواندن این اثر برای هرکسی که در جستجوی کتابی سرگرمکننده برای یافتن راه خود در جهان است، ارزشمند است.
در قسمتی از کتاب چراغ سبزها میخوانیم:
«پدر و مادرم امیدوار نبودند که از قوانین آنها پیروی کنیم، اما انتظار داشتند این کار را بکنیم. به نظرم انتظاری که برآورده نشود بیش از امیدی که برآورده نشود آسیبرسان است، درحالیکه امید برآورده شده بیش از انتظار برآورده شده ما را خوشحال میکند. امید بیش از انتظار سود میرساند و نقض آن کمتر آسیبزاست، چون در حد انتظار قابلاندازهگیری نیست. و پدر و مادرم دنبال اندازهگیری بودند .هرچند نمیخواهم از تنبیه بدنی درنتیجه کار بد حمایت کنم، ولی میدانم خیلی از کارهایی را که نباید بچگیهایم انجام میدادم، فقط به این خاطر انجام نمیدادم که نمیخواستم کتک بخورم.»
۳. پیکاسو در لاپن آژیل
استیو مارتین، بازیگر، کمدین، تهیهکننده، نویسنده و آهنگساز آمریکایی متولد ۱۴ اوت ۱۹۴۵ در واکوی تگزاس در آمریکا است. او در اینگلوود و گاردن گروو در کالیفرنیا بزرگ شد. او سال ۱۹۶۰، در فروشگاه جادویی سرزمین فانتزی دیزنی مشغول به کار شد و در آنجا جادو، شعبدهبازی و خلق حیوانات بالن را آموخت.
استیو مارتین بیشتر به خاطر بازیگری کمدیاش شناخته میشود، اما بسیاری از مردم نمیدانند که او نویسندهای کارکشته هم است. او اولین نمایشنامهی طولانی خود را به نام «پیکاسو در لاپن آژیل» با عنوان اصلی «Picasso at the Lapin Agile» را سال ۱۹۹۳ نوشت. این اثر با ترجمهی زیبای مجید مصطفوی در انتشارات شوند به چاپ رسیده است.
موضوع نمایش مناظرهی دو قهرمان داستان بر سر ارزش هنر بهعنوان یک علم و علم بهعنوان یک هنر است؛ شخصیتهای آلبرت انیشتین و پابلو پیکاسو در باری به نام لاپن آژیل در مونتمارتر پاریس باهم ملاقات میکنند. این ملاقات ۸ اکتبر سال ۱۹۰۴ اتفاق میافتد و هر دو نفر در آستانهی افشای ایدههای شگفتانگیز خود هستند. اینشتین نظریهی نسبیت خود را در سال ۱۹۰۵ منتشر خواهد کرد و پیکاسو سال ۱۹۰۷ دوشیزگان آوینیون را نقاشی خواهد کرد.
این کتاب سال۱۹۹۶ برندهی جایزهی بهترین نمایشنامه و بهترین نمایشنامهنویس از انجمن منتقدان خارج از برادوی نیویورک شد.
در قسمتی از کتاب پیکاسو در لاپن آژیل میخوانیم:
«ژرمن: آهای گاستون. امروز تیکهی خوبی تو دست و بالت بوده؟
گاستون: دیروز که مغازهها داشتن میبستن، چشمم به یه تیکهی خوب افتاد. سعی کردم تو حافظهم نیگرش دارم، اما دود شد رفت هوا. الان تنها چیزی که ازش یادم مونده یه بلوز نخی سفیده. انگار داشتی په سس شیرینو از لای رویهی کیک مرنگ میدیدی.
یک دختر نوزدهسالهی جذاب، سوزان، از در وارد میشود. موهای بلند مشکی دارد. گاستون به اینشتین نگاه میکند. اینشتین سرش را به نشانهی «نه» تکان میدهد. دختر در سالن قدم میزند و همهی آنها را نگاه میکند.»
۵. قصههای همیشگی: طلسم آرزو
کتاب «قصههای همیشگی: طلسم آرزو» با عنوان اصلی «The Land of Stories: The Enchantress Returns» اثر خواننده، بازیگر، نویسنده و تهیهکنندهی آمریکایی، کریس کولفر است که اولین بار سال ۲۰۱۲ منتشر شد و به مدت پنج هفته در فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار گرفت.
کریستوفر پل کولفر، بازیگر و خواننده بسیار بااستعدادی است که ۲۷ می۱۹۹۰ در فرزنو در کالیفرنیای آمریکا به دنیا آمد. او برای بازی در نقش کرت هومل در یک مجموعهی تلویزیونی موزیکال-کمدی-درام آمریکایی به نام Glee شهرت بینالمللی به دست آورد و برای این اثر جایزهی گلدن گلوب (۲۰۱۰) را از آن خود کرد و جزو ۱۰۰ فرد تاثیرگذار نیویورکتایمز انتخاب شد.
کولفر پس از جراحی غدد لنفاویاش زخمی بر روی گردنش بر جای ماند و او این زخم را یکی از تجربیات دشواری میداند که باعث شد به جهان داستانی علاقهمند شود. درواقع کولفر از همان سنین پایین علاقه خود را به نوشتن نشان داد؛ انگار که او متولدشده بود تا به یک نویسنده تبدیل شود. مادربزرگش اولین ویراستار او بود و او را در دوران دبستان راهنمایی و تشویق کرد که برای اولین بار داستانی بنویسد که بعدا به سرزمین داستانها تبدیل شد.
برای بسیاری از خوانندگان، افکار خارقالعاده پریدن از واقعیتها به زندگی در دنیایی تخیلی، رویای شگفتانگیزی است که در ذهن بیشتر ما عبور میکند. کریس کولفر، جادو و شگفتیهایی را با استفاده از ترکیبهای مدرن، بازگوییها و حتی بازنویسی افسانهای کلاسیک توسط برادران گریم، هانس کریستین اندرسن و بسیاری دیگر به ارمغان آورده است.
کتاب طلسم آرزوها، شمارا به مکانی جدید، جادویی و ترسناک میبرد که مملو از ماجراها و فانتزیهای و پر از شگفتی و جادو میبرد که هر خوانندهای میتواند از مطالعهی آن لذت ببرد. این کتاب با ترکیبی غمانگیز از وقایع آغاز میشود: ما با مرگ پدر دوقلوها آشنا میشویم، متوجه میشویم که خانهی قدیمی آنها فروختهشده است و با مادرشان آشنا میشویم؛ پرستاری که برای درآوردن هزینههای زندگی بسیار تلاش میکند.
بااینحال، هنگامیکه شخصیتهای اصلی کتاب طلسم آرزو در دنیای قصهها اسیر میشوند، داستان به طرز خارقالعادهای پیش میرود؛ الکس و کانر بیلی، یک سال و نه ماه پس از فقدان غمانگیز پدرشان سعی میکنند بقیهی روزهای دوران نوجوانیشان را در حالت عادی زندگی کنند و مادرشان نیز در تلاش است که بین کار و زندگی تعادل برقرار کند. یک روز، مادربزرگشان یک کتاب قدیمی به آنها هدیه میدهد. الکس متوجه میشود که کتاب بهطور مرموزی میدرخشد، زمزمه میکند و باعث ناپدید شدن اشیا میشود.
برخلاف توصیهی کانر برای دور انداختن کتاب، الکس کتاب را نگه میدارد و درنهایت دستش را به سمتش میبرد. کانر وارد میشود تا الکس را از رفتن به کتاب باز دارد، اما الکس تعادل خود را از دست میدهد و در کتاب میافتد. کانر نیز میپرد تا به دنبال الکس برود. آنها متوجه میشوند که این کتاب دریچهای به دنیای افسانهای است. این دو در طول داستان با گروه کاملی از شخصیتهای افسانهای مانند سفیدبرفی، سیندرلا، راپونزل و دیگران ملاقات خواهند کرد.
در قسمتی از کتاب طلسم آرزو میخوانیم:
«خانم پیترز گفت: من فکر میکنم اگه همه مردم این قصهها رو اون طور که برادران گریم و هانس کریستین آندرسن دلشون میخواست میفهمیدن، چهره دنیا عوض میشد. خیلی دوست دارم بدونم کسی از دلشکستگی پری دریایی که آخر قصه واقعیش میمیره، درس میگیرد؟ و اگه خطرات واقعیای رو که شنل قرمزی باهاشون مواجه شد به بچهها نشون میدادیم، بازهم اینهمه کودک ربایی اتفاق میافتاد؟ و یا اگه مردم نتیجه کارهای گلدیلاکس و سه خرس رو میدونستن، آیا بازهم خلافکارها اینقدر به سمت جرم و جنایت کشیده میشدن؟»