فکرکردن به کتابهای فوتبالی اغلب خیلیها را یاد زندگینامههای زردی میاندازد که در صدر فهرست پرفروشترین کتابها قرار دارند. اما یک کتاب فوتبالی خوب واقعاً چه ویژگیهایی دارد؟ آیا متنی سرگرمکننده دارد که زندگی یک شخصیت را برایتان به نمایش میگذارد؟ چیزی متفاوت در مورد تیم یا بازیکن مورد علاقهتان به شما نشان میدهد؟ یا نظرتان را نسبت به موضوعی تغییر میدهد؟ باید گفت در همهی این حالات یک کتاب فوتبالی خوب شما را با همان فصل اولش جذب میکند، آن هم با جزییات جدی نه با اطلاعات مبتذل و نگرشهای عامیانه. یک کتاب فوتبالی خوب باید شما را وادار کند که بعد از هر فصل صفحات را ببندید و به آنچه که خواندهاید فکر کنید، فرقی نمیکند موافق محتوای آن باشید یا مخالفش.
نویسندگان کتابهایی که در این نوشته معرفی کردهایم، جهان را در جستجوی داستانهای هیجانانگیز کاوش کردهاند؛ آنها تیمهای افسانهای، بازیکنان نمادین و تاکتیکها را مطالعه کردهاند تا مطمئن شوند که لحظات برتر فوتبال در تاریخ جاودانه میشوند.
در ادامه ۵ مورد از بهترین کتابهای فوتبالی برای گسترش افقهای ذهنی شما نسبت به این بازی مهیج معرفی شده است.
۱- کتاب «دوباره فوتبال»
«دوباره فوتبال» داستان زندگی الساندرو دل پیرو از زبان خودش است. دل پیرو، مهاجم افسانهای و شماره ده بیتکرار یوونتوس، در کتاب «دوباره فوتبال»، به بیان سرگذشت پرماجرا و شنیدنی خویش پرداخته است. در این کتاب، به داستان مردی گوش خواهید سپرد که مشکلات زندگی را نیز همچون مدافعان حریف در زمین فوتبال دریبل زده و پشت سر میگذارد.
در واقع دل پیرو یکی از تأثیرگذارترین بازیکنهای عصر جدید است. به عنوان یک مهاجم مبتکر، در تیمهای سطح یک جهانی، در کنار بازیکنانی چون زیدان و باجو حضور داشته است..
دل پیرو در سال ۱۹۹۳ به باشگاه یوونتوس پیوست و از آن زمان به تمام افتخارات ممکن در فوتبال رسید. ۱۹ فصل دوران حرفهایاش را در یووه سپری کرد و رکورددار تعداد بازی با ۷۰۵ و بیشترین گل زده تاریخ باشگاه با ۲۸۹ گل است، او به خاطر بازی خلاقانه و جذاب و ضربات ایستگاهی حیرتانگیزش به شهرت رسید. انتقالش به باشگاه اِف سی سیدنی در سال ۲۰۱۲ تمام استرالیا را تحت تأثیر قرار داد و او را تبدیل به اولین بازیکن در کلاس جهانی کرد که در لیگ استرالیا به میدان رفت.
او در ابتدای کتابش مینویسد:
«احتمالاً همه چیز از یک موضوع امتحان انشا در دوره راهنمایی آغاز شد. میخواستم بنویسم «فوتبالیست»، اما به نظر منطقی نمیرسید. معلمم چه فکری میکرد؟ فوتبال یک شغلِ واقعی نیست، نهایتاً یک بازی جذاب است. حرفه یا شغل کاری است که پدرم انجام میداد: یک برقکار بود و شبها هم همیشه در آمادهباش. با این کلمه در ذهنم بزرگ شدم: «آمادهباش.» گاهی اوقات نیمههای شب تلفن زنگ میخورد و او لباس میپوشید تا به همکارانش که پای تیر برقی منتظرش بودند اضافه شود. پدرم را تصور میکردم که در میان تندباد از تیر برق بالا میرود. از توی تختم صدای خوردن باران به شیشه پنجره را در یکی از آن طوفانهای تابستانی که انگار دنیا را دگرگون میکند میشنیدم، و بعد از مدتی نور دوباره به روستا برمیگشت. قهرمان من یک برقکار بود؛ بله! این یک شغل مهم است.»
درباره کتاب دوباره فوتبال
الساندرو دل پیرو (Alessandro Del Piero)، فوتبالیست افسانهای ایتالیا و یکی از بزرگترین اسطورههای باشگاه یوونتوس، در سال ۱۹۷۴ به دنیا آمد. او از همان سنین کودکی پی به استعداد فوتبالی خود برد و به سرعت مدارج پیشرفت را در این رشتهی پرطرفدار ورزشی طی کرد و به سطح اول فوتبال اروپا راه یافت. دل پیرو که با لقبِ پسر طلایی شناخته میشود، موفق شد با درخششهای متداوم خود در سری آ و لیگ قهرمانان اروپا، باشگاه یوونتوس را فاتح جامهایی گوناگون کند. علاوه بر این، وی تبدیل به آقای گل تاریخ این باشگاه نیز گشت.
البته نباید فراموش کرد که الساندرا در این مسیر تنها نبود و نسلی درخشان او را همراهی میکردند؛ نسلی که در سیاههی آن نامهای پرآوازهای چون جان لوئیجی بوفون در یووه، و الکساندر توتی در ردهی ملی به چشم میخورد. با این حال دلیل اینکه دل پیرو در میان هواداران یوونتوس همچون خدایگانی مقدس پرستش میشود، نه موفقیتها و افتخارات فراوانش، بلکه وفاداری او نسبت به این باشگاه در شرایط دشوار است.
ماجرا از این قرار است: باشگاه یوونتوس در فصل ۲۰۰۷-۲۰۰۶ به دلیل پارهای از تخلفات از سِری آ کنار گذاشته شد و به دستهی پایینتر سقوط کرد. در چنین موقعیتی، هیچکس از ستارهای چون دل پیرو انتظار نداشت که با پیراهن یووه در سِری بی توپ بزند. با این حال او بیان اینکه «هواداران باشگاه لایق چنین فداکاریای هستند»، در یوونتوس باقی ماند و این تیم را همراه با دیگر بازیکنان به ردهی اول فوتبال ایتالیا بازگرداند. حال، این اسطورهی کمنظیر، در کتابش دوباره به بیان پارههایی جذاب از زندگی ورزشیِ پر افتوخیز خود پرداخته است. علاوه بر این، او به شیوایی ذهنیت برندهی خود را برای مخاطبین اثرش توضیح است؛ ذهنیتی که بدون برخورداری از آن، هرگز نمیتوانست بدل به الکس دل پیرویی شود که امروز میشناسیم.
برخی از افتخارات الساندرو دل پیرو:
– قهرمانی در جام جهانی ۲۰۰۶ – قهرمانی جام باشگاههای جهان ۱۹۹۶ – قهرمانی جام باشگاههای اروپا ۱۹۹۶ – شش عنوان قهرمانی در سری آ – قرار گرفتن در لیست فیفا ۱۰۰
او در فصل پایانی کتاب مینویسد:
«این کتاب را برای این نوشتم تا بهتر درک کنم چه کسی هستم و چه کسی میخواهم باشم. آن را نوشتم چون میخواهم به بازی ادامه دهم. فوقالعاده خواهد بود اگر شبیه چیزیهایی باشم که تا الآن دربارهشان صحبت کردهام: که آیا توانایی کنترل استعداد و مکانیزم آن را دارم، اینکه آیا واقعاً الگوی خوبی هستم و سبک مناسبی دارم. میدانم که فوتبال انتظارم را میکشد، و امیدوارم آنطور که باید در آن زندگی کنم. پس فقط در انتظار سوت شروع بازیام، که هر بار برایم تازگی دارد.»
در این اثر دل پیرو از زندگی دوران نوجوانی، دوستیهایش، امیدها و بیمهایش و زندگی حرفهای و سبک بازیاش میگوید.
«این کتاب خود من «الساندرو دل پیرو» است. مردم همه چیز را دربارهام میدانند، اما عدهی کمی میدانند در اعماق وجودم چه میگذرد! کودکی من اینگونه بود. تمام زندگیام در فوتبال خلاصه میشد. نمیخواستم تنها باشم. میخواستم قهرمان باشم. میخواستم یک بازیکن واقعی باشم. میخواستم قهرمان ایتالیا و جهان باشم. میخواستم معروف باشم. میخواستم مردم عاشقم باشند. میخواستم ثابت کنم حتی کوچکترینها هم میتوانند بهترین باشند.»
در کتاب «دوباره فوتبال»، دل پیرو حکمت و بینشی مردی را بیان میکند که سرد و گرم روزگار را دیده است. در این کتاب درباره تصمیمش برای بازی در سیدنی بعد از بازنشستگیاش از یوونتوس صحبت میکند، با اینکه خیلی پیشنهادات خوبی از ایتالیا و تیمهای اروپایی و آمریکای جنوبی داشت.
کتاب «دوباره فوتبال» مناسب چه کسانی است؟
این کتاب را به تمام طرفداران ورزش فوتبال، خصوصاً دوستداران تیم بزرگ یوونتوس و البته، هواداران تیم ملی ایتالیا پیشنهاد میکنیم.
در بخش دیگری از کتاب دوباره فوتبال میخوانیم:
«دیگران نظراتی درباره ما دارند که دقیق و مشخص است. مانند این است که بعد از دیدن فیلمی، از سالن سینما خارج میشویم و فکر میکنیم آیا آن را دوست داشتهایم یا نه. آن تصویر از سبک ما شکل میگیرد. و این سبک چیزی درباره ما میگوید. شاید سبکمان در اصل خودمان باشد. چیزی به نام سبک درست یا غلط وجود ندارد. اما یک شخصیت معروف، هرگز نباید فراموش کند که چشمهای زیادی روی اوست.»
«آنها نمیتوانند خیلی ساده، با توجه به طبیعت و غرایز عمل کنند. سبک روشی است که با آن رفتار میکنیم. مجموع انتخابها و چیزهایی است که از آن دست میکشیم. به عبارت دیگر، چیزی است که تصمیم میگیریم نباشیم. همیشه ترجیح میدهم از پنج کلمه برای گفتن چیزی، به جای ده کلمه استفاده کنم. سعی میکنم وقتی حرف میزنم، به جای فریاد زدن آرام باشم، چون کسانی که صدایشان را بلند میکنند، ضعفهایشان را نشان میدهند.»
فهرست مطالب کتاب
- نمونه
- مقدمه
- شروع: وقتی بزرگ شدید میخواهید چه کاره شوید؟
- فصل اول: استعداد
- فصل دوم: شور
- فصل سوم: دوستی
- فصل چهارم: مقاومت
- فصل پنجم: صداقت
- فصل ششم: زیبایی
- فصل هفتم: روحیهی تیمی
- فصل هشتم: فداکاری
- فصل نهم: سبک
- فصل دهم: چالش
- پایان: بالاخره انشایم را نوشتم
۲- کتاب «فوتبال و فلسفه»
کتاب «فوتبال و فلسفه؛ ذهن زیبا، بازی زیبا» اثر تد ریچاردز و ترجمهی عیسی عظیمی است که از سوی نشر مرکز روانه بازار شده است. کتاب « فوتبال و فلسفه» با رویکردی فوتبالی و زبانی عامیانه، به مفهوم امروزی متنی نو و «بین رشتهای» و حاوی مضامینی است که برای اولین بار در زبان فارسی از آنها «به زبان دانش و نه گمانه» سخن گفته میشود. پس بعید نیست پس از خواندن این کتاب زیبا فوتبال را دوباره کشف و بازی بعدی را عمیقتر تماشا کنید.
کتاب نامبرده با طرح سؤالاتی نظیر اینکه چرا فوتبال اینقدر جذاب است؟ چرا همیشه تیم بهتر بازی را نمیبرد؟ گل دست خدا یا گل قرن؛ معجزه چه نسبتی با مارادونا و فوتبال دارد؟ شانس چقدر در فوتبال نقش دارد؟ دربی از کجا میآید و چه چیزی هواداران تیمها را به «ما» و «آنها» تبدیل میکند؟ تفاوت فلسفی تماشای بازی در ورزشگاه یا از تلویزیون در چیست؟ و غیره به بسیاری از مسائل جاری فوتبال از نگاه فلسفه پرداخته است.
کتاب فوتبال و فلسفه مجلد پنجاه و یکم از مجموعه عظیم «فرهنگ عامه و فلسفه» است که در سال ۲۰۱۰ انتشارات Open Court یکی از شاخههای این مجموعه را روانه بازار نموده است. چهل فیلسوف آکادمیک معاصر با ملیتهای گوناگون سی و یک فصل کتاب را نوشتهاند که وجه مشترک همه آنها علاقهی شدید و در برخی موارد دیوانهوار به فوتبال است. کتاب حاضر، گام کوچکی در مسیر تولید محتوای فوتبالی، و در راستای راهی است که فعالان پیشرو فرهنگ و فوتبال گشودهاند
در حقیقت این کتاب مجموعهای از مقالات را دربارهی فلسفهی فوتبال از سراسر جهان گردآوری نموده است. این مجموعه مقالات نافذ و شورانگیز، یک ضربهی آزاد مناسب را در اختیار تیمی برجسته از فلاسفهی بینالمللی قرار داده است. فلاسفهای که در کتاب «فوتبال و فلسفه»، پیچیدگیها و اغلب، زوایای پنهان دنیای فوتبال را بررسی میکنند. باوجود اینکه «فوتبال و فلسفه» عمدتاً در مورد ورزش فوتبال است، اما تجزیه و تحلیل و نتیجه گیریهای آن میتواند در مورد همهی ورزشها اعمال شود. این اثر خواننده را به فکر وا میدارد که چگونه ورزش با زندگی همپوشانی دارد، چطور اولین شوت، سیاستهای مختلفی را به خود جلب میکند، چطور افراد مختلف بیرون یا داخل زمین، روی بازی تأثیر میگذارند و حتی اثر دعا بر نتیجهی بازی چه خواهد بود. در «فوتبال و فلسفه» از «تد ریچاردز» میآموزیم که طرفدار بودن به چه معناست و چرا ارسطو، یک طرفدار تمام عیار به حساب میآید. یا در بخشی دیگر از «فوتبال و فلسفه» نویسندهای مطرح میکند که چرا بازیکنان برجستهای همچون کریستیانو رونالدو در کنار هنرمندان بزرگی حتی در ابعاد د و اندازه های پیکاسو، قرار میگیرند. از اخلاقیات در داوری تا جنبهی متافیزیکی فضا – زمان خم شده (مثل ضربههای به کام)، کتاب «فوتبال و فلسفه» از «تد ریچاردز» به یک اندازه به هواداران فوتبال و علاقهمندان فلسفه، روشهای جدیدی برای ارزیابی و درک ورزش مورد علاقهی جهانیان ارائه میدهد.
بخشی از متن کتاب فوتبال و فلسفه
یک توپ بردارید. حرکتش بدهید، بیندازیدش روی زمین، با آن بدوید، در هوا نگهاش دارید.
فقط از دستهایتان استفاده نکنید.
ایدهی به همین سادگی و البته سرگرمیای بسیار جالب و شگفتانگیز.
حالا نه تا از دوستانتان را هم اضافه کنید. توپ را به آنها پاس بدهید و بگیرید. سعی کنید آن را توی یک محوطهی مشخص نگه دارید. تلاش کنید آن را به یک محفظهی توری با هشت یارد عرض و هفت فوت ارتفاع وارد کنید. فقط باید این کار را بدون استفاده از دستهایتان انجام بدهید.
هنوز ساده است؛ و روشی است عالی برای گذراندن دورهمی با رفقایتان.
حالا ده نفر دیگر هم اضافه کنید، اما همچنان با همان یک توپ. این ده نفر هم تلاش خواهند کرد توپ را بین خودشان پاسکاری کنند؛ آنها هم تلاش خواهند کرد توپ را وارد قفسه توری بکنند که به اصطلاح مال شماست و شما نباید بگذارید. در عین حال آنها هم هر کاری که بتوانند انجام میدهند تا جلوی شما را بگیرند و نگذارند توپ وارد دروازه اشان بکنید.
خب اوضاع کمی به هم ریخت اما خیلی هم پیچیده نیست….
فهرست کلی موضوعات کتاب فوتبال و فلسفه تد ریچاردز به شرح زیر است:
- نیمهی اول – طبیعت بازی
- بین دو نیمه – قوانین نانوشته
- نیمهی دوم – بازی زیبا
- وقت اضافهی اول – هواداری
- وقت اضافهی دوم – فوتبال و جامعه
- ضربات پنالتی – کار به پنالتی میکشد
۳- کتاب «روزی روزگاری فوتبال … فوتبال و جامعهشناسی»
یک ضربالمثل انگلیسی میگوید: «اگر شغلت با فوتبال تداخل دارد، آن را رها کن!»
فوتبال تنها یک بازی و ورزش ساده نیست بلکه در بعضی از فرهنگها موضوع مرگ وزندگی است. بسیاری از افراد در سراسر جهان به هنگام بازی فوتبال تیم موردعلاقهشان فارغ از هرگونه مسئولیت و کار نود دقیقه تمام تمرکز خودشان را به یک مستطیل سبزرنگ گره میزنند. فوتبال دوستان همیشه این جدال بیستودو نفره را از قاب تلویزیون میبینند یا که در شرایطی خاص از رادیو میشنوند. «حمیدرضا صدر»، مجری و متخصص فوتبال این بار تحلیلها و برداشتهایش از این بازی نفسگیر را در جای متفاوتی از همیشه ارائه کرده است. او کتاب «روزی روزگاری فوتبال… فوتبال و جامعهشناسی» را نگاشته است که تاریخ فوتبال هر یک از ملتهای دنیا است. این کتاب تصویری کوچک از ورزشی است که با سیاست، اقتصاد و از همه مهمتر فرهنگ مردم گره خورده است.
معرفی کتاب «روزی روزگاری فوتبال … فوتبال و جامعهشناسی»
کتاب «روزی روزگاری فوتبال… فوتبال و جامعهشناسی» اثر «حمیدرضا صدر» در سال ۱۳۷۹ منتشر شد که نگاهی جامعهشناسانه نسبت به بازی فوتبال دارد. این کتاب تأثیر فوتبال در مختصات جغرافیایی مختلف را پوشش میدهد و نگاه مشتاق طرفداران بازی فوتبال از زمینهای خاکی تهران تا ترکیه، از ایتالیا و اسپانیا تا آلمان و انگلیس، از برزیل و آرژانتین تا مکزیک را به تصویر میکشد. «حمیدرضا صدر»، بر اساس سالها تجربهاش از میدانهای ورزشی و حضور در برنامههای تلویزیونی این کتاب را با تحلیل و ریزبینیهای دقیق در طول سه سال نوشته است. این کتاب زنجیرهای از فرهنگهای مختلف است که بازی نفسگیر و جنجالی فوتبال آنها را به یکدیگر وصل کرده است. کتاب «روزی روزگاری فوتبال… فوتبال و جامعهشناسی» را نشر چشمه منتشر کرده است.
«حمیدرضا صدر» نویسندهی کتاب «روزی روزگاری فوتبال… فوتبال و جامعهشناسی» همچنین برنامهای تلویزیونی با همان نام کتاب با همکاری «پژمان راهبر» برگزار میکرد که روزهای دوشنبه از یک سایت اینترنتی پخش میشد. در این برنامه تحلیل و بررسی بسیاری از اتفاقات مهم دنیای فوتبال انجام میگرفت.
مروری بر فصلهای کتاب «روزی روزگاری فوتبال … فوتبال و جامعهشناسی»
کتاب «روزی روزگاری فوتبال… فوتبال و جامعهشناسی» شامل یک مقدمهی جامع و کامل است که در هفتپرده نوشتهشده است. بخشهای این مقدمه عبارتاند از «آن فیلم»، «کوچک و بزرگها»، «راز شهروندی»، «درام تمامنشدنی»، «این سطور»، «همسفران نزدیک» و «این عزیز» که در طی آنها «حمیدرضا صدر» دربارهی شکلگیری علاقهاش نسبت به فوتبال میگوید. او از اولین دیدارش با ورزشگاه امجدیه میگوید و داستان آشناییاش با دنیای سینما را در پاییز ۱۳۴۵ مطرح میکند. او در این مقدمه که درواقع نگاهی سریع و گذرا به زندگیاش است دربارهی علاقهی بیحدومرزش نسبت به بازی فوتبال میگوید و خود را یک شیفتهی خودخواه میخواند.
کتاب «روزی روزگاری فوتبال… فوتبال و جامعهشناسی» شامل پانزده فصل است که عبارتاند از «روزی روزگاری امجدیه»، «ایران: تیغ و ابریشم»، «بریتانیا، جزیرهنشینها علیه فیفا»، «اسپانیا، توفان ادامه دارد»، «ایتالیا: عاشقها، افراطیها و تیفوسیها»، «آلمان: ژرمنها بازمیگردند، همیشه بازمیگردند»، «فرانسه: آبی، سپید، قرمز»، «سوئد: آماتورهای حرفهای یا حرفهایهای آماتور؟»، «ترکیه: ما اروپایی هستیم، شما کجایی هستید؟»، «اروپای شرقی: ستارههای سرخ»، «یوگسلاوی: از سکوها تا سنگرها»، «برزیل: دنیای سیاه، پودر سپید»، «آرژانتین: بر لبهی شمشیر»، «کلمبیا: گلولههای سربی»، «زنان و فوتبال: یک بازی مردانهی مردانه». «حمیدرضا صدر» در این فصلها اول دربارهی بازی فوتبال در ایران صحبت میکند و تاریخ این بازی در کشور را بررسی میکند. او تشکیل اولین سازمان و تشکیلات فوتبال ایران بانام «انجمن ترقی و ترویج فوتبال» را توضیح میدهد و حضور اولین تیمها و بازیکنان را یادآور میشود. هرکدام از فصلهای این کتاب فوتبال ملی و باشگاهی دیگر کشورها بررسی میشود به همین دلیل این اثر درواقع منبعی جامع و کامل از فوتبال ایران و سراسر دنیا است.
در کتاب «روزی روزگاری فوتبال … فوتبال و جامعهشناسی» میخوانیم:
«از سال ۱۳۲۱ مقارن با اشغال ایران، برگزاری مسابقات فوتبال ترکیب جدیتری گرفت. تیم ایران با تیم ارتش انگلستان که از بازیکنان مثل منین، میگر و بیک استفاده کرد در امجدیه رو به رو شد. در این دیدار برای اولین بار به طور رسمی بلیت فروخته شده. فدراسیون فوتبال ایران سال ۱۳۲۵ به وجود آمد و نخستین رئیس آن دکتر محمدعلی رکنی بود که چهار سال در آن مسند باقی ماند.
ایران در آن دوران در المپیک لندن ۱۹۴۸ شرکت کرد و نام ورزشکاران ایران برای نخستین بار وارد آرشیوهای رسمی جهانی شد. همان سالی که محمدجعفر سلماسی یگانه مدال را در رشتهی وزنهبرداری، مدال برنز، برای ایران به ارمغان آورد. همان سالی که محمد نامجو در وزن پنجاه و شش وزنهبرداری پنجم شد. همان سالی که امانوئل آغاسی، پدر آندره آغاسی، بهعنوان مشتزن ملیپوش ایران در وزن پنجاه و چهار کیلوگرم، در مرحلهی اول برابر الولرو ویسنته دونش از اسپانیا شکست خورد و حذف شد.
از دههی ۱۳۲۰ به بعد بود که برد و باختهای تیم ملی شمرده شدند. همه به پیروزیها بالیدند و شکستها را به رخ کشیدند. وقتی تیم ملی ایران در ۱۳۲۶ در امجدیه برابر ترکیه قرار گرفت و سه بر یک مغلوب شد، یگانه گل ایران را مسعود برومند به ثمر رساند که شاگردی از مکتب باشگاه شاهین بود. بازوبند کاپیتانی را محمد خاتمی بسته بود که بعدها داماد شاه شد و با درجهی ارتشبدی عنوان فرماندهی نیروی هوایی را یدک کشید. ترکها در استانبول شش گل به همان تیم زدند. پاکستانیها هم در تهران پنج گل دریافت کردند تا فوتبال ایران طعم پیروزی بر یکی از همسایگانش را بچشد.».
«آنجا امجدیه بود. خانهی تو و خانهی خیلیهای دیگر. خرامیده وسط شهر، محصور بین چهار خیابان، قلب تپندهای در خیابان روزولت پیش از انقلاب و خیابان مفتح بعد از انقلاب. با سکوهای نزدیک به زمین که صدای ضربه زدن توپ را میشنیدی. صدای فریاد بازیکنان را، نق زدن مربیها را، و سوت داورها را. خانهی تو میتوانست بین بیستوپنج تا سی هزار نفر را در خود جای دهد. خانهی تو پنجشنبه جمعههای شلوغی داشت. خانهی تو بهرغم بضاعت کم (چند باری در بخشهایی روی سکوهای چوبی در ارتفاعی بالا مینشستی و از لای الوارهای چوبی زیر پایت را نگاه میکردی و سرت گیج میرفت) میهماننواز بود و برای اهالیاش فاخر به نظر میرسید … .»
«پسزمینهی ساختمانهای مسکونی ضلع شمالی که گاهوبیگاه صاحبخانهای؛ میهمانی در قاب پنجره مینشست یا روی بام میایستاد و بازی را تماشا میکرد صمیمیتی بی حصر را القا میکرد و تو غبطه میخوردی چرا یکی از آن خانهها به تو تعلق ندارد تا از آن بالا پایین نیایی. در امجدیه فارغ از طرفداری تیمهای محبوبتان و هورا کشیدن برای بازیکنان موردعلاقهتان به یک خانواده تعلق داشتید. فوتبال با همهی فراز و نشیبها، و زیباییها و گاهی زشتیهایش دغدغهی خانوادگیتان به شمار میرفت. اهالی امجدیه بافرهنگ جنگ و همینطور منطق جدل آشنا بودند، آنها فرهنگ عذرخواهی کردن را هم میشناختند. وقتی طرفداران تاج، استقلال، همایون بهزادی را مورد عتاب قراردادند و طرف داران پرسپولیس علی جباری را، هفتهی بعد مراسم آشتی جویان برپا شد. فوتبال جاری در امجدیه با هر قصهای به رمانتیسم تمایل مییافت… .»
«در امجدیه بود که بسیاری از بازیکنان و شخصیتهای بزرگ فوتبال را دیدی. در امجدیه بود که استنلی متیوز، ستارهی دههی ۱۹۵۰ انگلیس و مرد سال فوتبال اروپا را که برای بازی خداحافظی حسن حبیبی به میدان رفت دیدی. جف هرست و گوردون بنکس، هر دو ربایندهی جام جهانی ۱۹۶۶ را. اووه زیلر، کاپیتان تیم ملی آلمان در جام جهانی ۱۹۷۰ را با پیراهن هامبورگ. اوزه به یو، ستارهی پرتغالی و قهرمان جام باشگاههای اروپا را با پیراهن بنفیکا. هلنیو هررا، مربی افسانهای اینتر و فرانک اوفارل، مربی بدخلق منچستر یونایتد را دیدی… .»
چهار سال بعد در جام جهانی ۱۹۳۸ که در فرانسه برگزار شد، پوتزو با یاران جدیدش در آستانهٔ جنگ دوم جهانی به پیروزی رسید. پیغام موسولینی به تیم ملی ایتالیا، پیش از دیدار نهایی، نمایانگر رویکردش به ورزش بود: «یا پیروز شوید یا بمیرید.»
موسولینی تلاش بسیاری کرد تا جام جهانی ۱۹۳۴ در ایتالیا برگزار شود. آن چه که نخستین قدرتنمایی فاشیسم او به جهانیان پیش از آغاز جنگ جهانی دوم بود. جووانی مائورو، نمایندهٔ ایتالیا در فیفا از به زبان آوردن جملهٔ «… همهٔ میهمانان حاضر در جام جهانی، قدرت مردانه و نیروی غیرقابل مهار ما ایتالیاییها در دوران موسولینی را خواهند دید» ابایی به دل راه نداد.
همینطور صراحت کلام حسین فکری را. او بود که عجیبترین چیزی را که در میادین فوتبال را دیدی رقم زد. او بود که در یک دیدار باشگاهی بین عقاب و پرسپولیس، هم مربی عقاب بود و هم مربی پرسپولیس.
ولی ترکها احساس کردند اروپایی شدهاند. احساس کردند اروپاییها انکارشان نمیکنند. در حالی که آنها کردها را در خاک ترکیه انکار کردند. قوم همیشه زیر یوغ را. طرف داران سایر تیمها طی بازیهای باشگاه دیاربکراسپور، متعلق به شهر دیابکر در جنوب شرقی که پایتخت غیررسمی کردهای ترکیه به شمار میرود، همیشه شعارهای تند و نژادپرستانه علیه کردها دادند. بازیکنان دیاربکراسپور همیشه زیر عتاب و تازیانه تیمهای استانبولی به میدان رفتند. شعار «PKK برو گم شو» اشاره به «حزب کارگران کردستان» داشت. و شعار «ما ترک هستیم، همه سرباز هستیم» نوعی تهدید علنی به شمار میرفت. در حقیقت هر چند رویکرد ترکها به اروپا آمیخته به دمکراسی اشاره میکرد، ولی در رویارویی با کردهای ترکیه خشونتبار و مبتنی بر زورگویی بود. آن چه که تناقضهای جاری در جامعهٔ ترکیه را عیان میکرد.
فوتبال ترکیه در سایهٔ قدرتنمایی سه بزرگ پایتختنشین، فنرباغچه، گالاتاسرای و بشیکتاش جلو رفت و این سه باشگاه، واقع در سه محله معروف استانبول، همه عناوین قهرمانی را از آن خود ساختند. سه باشگاه به فاصلهٔ نزدیکی از هم زاده شدند. باشگاه بشیکتاش در محلهٔ بشیکتاش (به معنی گهوارهٔ سنگی) در کرانهٔ به سفر سال ۱۹۰۳ در اواخر حکومت عثمانی برپا شد. بعدها به بشیکتاش عنوان «عقابهای سیاه» دادند.
در حقیقت، اشارهٔ همیشگی ترکها به «دیگران» و اهمیت «ما» یکی از دلایل بیاعتمادی جامعهٔ اروپایی به آنها است. در جریان یکی از دیدارهای فنرباغچه و گالاتاسرای که پیش از مسابقهٔ گالاتاسرای و بارسلونا انجام شد، طرف داران فنرباغچه نام بارسلونا را به زبان آورده و به رخ طرف داران گالاتاسرای کشیدند. پاسخ طرف داران گالاتاسرای با شعار «کردها به شما افتخار میکنند» بیش از آنکه حریف را مخاطب قرار دهد، کردها را زیر تازیانه میکشید. برای آنها، قومیت کُرد، جرم، اهانت و خفتی حقارتآمیز دارد و کردها مترادف با وحشیها هستند. به همین دلیل، هرچند ترکها با اصرار خود را اروپایی قلمداد میکنند، اما تعصبات دیرآشنایی گریبانشان را چسبیده که راه رسیدن آنها به اروپا را طولانیتر کرد.
طعنهٔ جام جهانی ۱۹۹۰ برای ایتالیاییها زمانی به اوج رسید که تیم ملی ایتالیا بدون شکست و بدون گل خورده طی دیدار نیمهنهایی در شهر ناپول، جایی که مارادونا سلطان بود و مردم آرژانتینیها را دوست داشتند برابر آرژانتین قرار گرفت. در یک دیدار نفسگیر و پس از وقت اضافه که به نتیجهٔ مساوی یک یک انجامید، آرژانتینیها، ایتالیا را در کمال ناباوری طی ضربههای پنالتی شکست دادند و به دیدار نهایی راه یافتند.
معمار این عصر فوتبال ایتالیا ویتوریو پوتزو بود. متولد تورین در سال ۱۸۸۶. پوتزو یک دوندهٔ برجسته بود. فاتح مسابقات دانشجویی رشتهٔ چهارصد متر. ولی وقتی رفیقش جووانی گوچیونه، که بعدها در خط حملهٔ یونتووس بازی کرد، دویدن او را به سان ماشینی که روح نداشت خواند و توصیه کرد توپی هم جلو پایش بگذارد به فوتبال روی آورد. پوتزو بازیکن بزرگی نشد ولی در دانشکدهٔ تجارت زوریخ زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی آموخت. راهی انگلیس شد و به برادفورد رفت تا به راز و رمز فعالیت کارخانهٔ پشم بافی دست یابد. فوتبال انگلیس گریبانش را چسبید. برنامه هفتگیاش مثل انگلیسیها شد. پنج روز کار. شنبهها فوتبال و یکشنبهها کلیسا.
با او دریافتیم وقتی تیم ملی پس از شکست در دیدارهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ برابر کرهٔ جنوبی، عربستان و همین طور عراق، سرافکنده به وطن بازگشت، طرف دارانی بودند تا در فرودگاه خطاب به پروین شعار «اول بشی، آخر بشی، دوستت داریم» را سر دهند.
طرفداران تیمها هر هفته در مکان ثابتی گرد میآیند و در یک لحظه به نقطهٔ ثابتی مینگرند و کنار هم با بیم و امید، با شور و عشق فریاد میکشند. در غم و شادی شریک میشوند و به فاصلههای سنی، جنسی، قومی، فرهنگی، مالی و طبقاتی پوزخند میزنند.
درباره نویسنده کتاب حمیدرضا صدر
«حمیدرضا صدر»، نویسنده و منتقد سینما و مفسر فوتبال اسفند ۱۳۳۴ در مشهد متولد شد. او تحصیلاتش را در رشتهی اقتصاد و شهرسازی دانشگاه تهران و دانشگاه لیدز بریتانیا به سرانجام رسانده است و بهعنوان تحلیلگر نامآشنای سالیان دراز فوتبال شهرت دارد. او زندگیاش را وقف فوتبال کرده و بهعنوان کارشناس فوتبال در صداوسیما مشغول به کار است. مصاحبه و گفتگوهای او سرشار از احساسات است و به دلیل اشراف کاملش بر فوتبال ایران و جهان بسیار شناختهشده است.
حمیدرضا صدر علاوه بر فعالیت در حوزهی ورزش و فوتبال، درزمینهی نقد سینما نیز فعال است. او در نشریه هفت و مجله فیلم مقالات متعددی منتشر کرده و با مجلات دیگر همچون زن روز، مجله سروش، تهران امروز و وبگاه گل همکاری داشته است. «حمیدرضا صدر» تألیف و ترجمهی کتاب را هم در کارنامهاش دارد. «نیمکت داغ» یکی از آثار اوست که دربارهی زندگی و روش برنامهریزی مربیان بزرگ تاریخ فوتبال است و در آن دربارهی بزرگانی همچون «الکس فرگوسن» صحبت میکند. «تو در قاهره خواهی مُرد» نیز یکی از کتابهای دیگر «حمیدرضا صدر» است که تمامی اطلاعات در آن حاصل مطالعات و تحقیقاتش بر مبنای کتابهای کتابخانه ملی و کتابخانهی مجلس بوده است.
کتابهای «پیراهنهای همیشه»، «سیصد و بیستوپنج» و «پسری روی سکوها، وقایعنگاری چهار دههای فوتبال ایرانی» و ترجمهی کتاب «یه چیزی بگو» اثر «لاوری هالس اندرسن» از دیگر فعالیتهای این مفسر ورزشی در حوزهی کتاب است. کتابهای او به مناسبت هفتهی کتاب و کتابخوانی در سال ۱۳۹۷ دریکی از بازیهای لیگ برتر در ورزشگاه نقشجهان از سوی شهردار اصفهان به «علی دایی» و «امیر قلعهنویی»، از پیشکسوتان فوتبال ایران اهدا شد. این برنامه بانام «ورزش و مطالعه» و با شعار «کتاب، پرواز در آسمان دانایی» اجرا شد.
۴- کتاب «پیراهنهای همیشه»
«آنها دوروی یک سکهاند. بازیکن یکطرف و عاشق سینهچاک طرف دیگر. بازیکن با پاهایش بازی کرده و عاشق سینهچاک با قلبش. بازیکن در کسوت گلادیاتور به میدان آمده و عاشق سینهچاک کنار او در هیبت رزمآرای خیالی نفسنفس زده. آنها در نمایشی که گاهی بزرگ بوده و گاهی حقیرانه کنار هم جلو رفتهاند. شانهبهشانه. باهم دویدهاند و باهم برخاستهاند. باهم به داور اعتراض کردهاند و باهم مشتهایشان را در برابر جبههی خصم بالا آوردهاند» اینها جملاتی است که حمیدرضا صدر کتاب جذابش را با آن شروع کرده است. کتابی که تکنگاریهایی است دربارهی مردان فوتبال. مردانی که سالها لحظات فوقالعادهای برای طرفداران جذابترین ورزش جهان رقمزدهاند. کتابی که اگر فوتبال دوست باشید و نامها برایتان آشنا باشد امکان ندارد بتوانید آن را زمین بگذارید.
درباره کتاب «پیراهنهای همیشه» اثر حمیدرضا صدر
پیراهنهای همیشه با عنوان کامل «پیراهنهای همیشه، مردان فوتبال: تکنگاریها» سال ۱۳۹۶ منتشرشده است. انتشارات چشمه این کتاب را روانهی بازار کتاب ایران کرده است. این کتاب تکنگاریهایی دربارهی تعداد زیادی از ستارههای قدیم و جدید دنیای فوتبال است و حمیدرضا صدر درست مانند تفسیرهایش با لحنی مهیج و پرفرازونشیب تمام آنچه برای آنها رخداده را روایت کرده است. نویسنده این کتاب را به بردارش شاهین که درگذشته بازیکن تیم فوتبال هما بوده تقدیم کرده است. در فهرست پرشماری که او دربارهی آنها نوشته است دو ستارهی ایرانی هم قرار دارند: ناصر حجازی و همایون بهزادی.
حمیدرضا صدر در مقدمهای که بر کتابش نوشته است میگوید: «بازی زمانی تمامشده که توپ نخواسته در برابر سرنوشتش کرنش کند، ولی سوت را کشیدهاند و توپ آرامگرفته. همینطور بازیکن و عاشق سینهچاک. آفتاب رفته و پرده را پایین کشیدهاند. بازیکن کفشها را درآورده، بوسهای بر توپ زده و در تاریکی مسیر رختکن گمشده. هم عاشق سینهچاک اشک ریخته و هم توپ. عاشق سینهچاک مانده و هزار خاطره. این دفتر بازگوکنندهی چند تا از آن هزار هزارتاست.»
بررسی کتاب پیراهنهای همیشه
فوتبال را میتوان قصهای مهیج دانست که هرکسی آن را به شکلی در ذهن خود میسازد و روایت میکند. شخصیتهای این قصهٔ جذاب همگی به شکلی پرداخته شدهاند که هیچگاه از ذهن هیچ مخاطبی پاک نمیشوند. هریک از آنها ویژگیهای خاص و منحصربهفرد خود را دارند و خاطرهای ابدی را برای ما به جا گذاشتهاند.
هرکسی که حتی ذرهای به فوتبال علاقه داشته باشد، دوست دارد روایتهای جذاب و تازهٔ آن را بشنود و خود را جای مردان فوتبال در لحظههای حساس بگذارد. این مردان طی سالیان زیادی لحظههای درخشانی را برای طرفداران خود آفریدهاند که ممکن است تا پایان عمر از ذهنشان پاک نشود؛ این لحظات درخشان وقتی در کنار یکدیگر قرار میگیرند، ممکن است طرفداران فوتبال را به وجد آورد.
به همین دلیل حمیدرضا صدر کتاب پیراهنهای همیشه را به رشته تحریر در آورد تا ادای دینی کند به این اسطورههای دوستداشتنی و در عین حال به طرفداران این فوتبالیستها خدمتی کند تا بار دیگر بتوانند با شنیدن جذابترین روایتهای آنها، شادی و هیجان آن لحظات را تجربه کنند. این کتاب که اولین بار در سال ۱۳۹۶ به انتشار رسید، تکنگاریهایی است درباره ستارههای قدیمی و جدید فوتبال که حمیدرضا صدر با تفسیر و دانش دقیق خود آنها را نوشته است.
کتاب حاضر داستانهایی از مردان مشهور فوتبال مثل دیگو مارادونا، زینالدین زیدان، دیوید به کام، کریستیانو رونالدو، لیونل مسی، نیمار و ستارههای فوتبال ایران مثل ناصر حجازی و همایون بهزادی را شامل میشود. هر یک از فصول کتاب یه یکی از این بازیکنان یا مربیان فوتبال اختصاص دارد و شما را به یاد لحظات خاصی که رقم زدهاند، میاندازد.
با شنیدن کتاب صوتی پیراهنهای همیشه که پر از نوستالژی است، میتوانید تاریخ فوتبال را به شکلی جذاب مرور کنید. هر کسی که دنیای فوتبال را دوست داشته باشد، با این کتاب میتواند چند ساعتی را غرق در لحظات خاطرهانگیز این ورزش هیجانانگیز شود و تمامی لحظههای مشهور آن را دوباره در ذهن خود مرور کند.
جزئیات دقیق و اطلاعات صحیحی که در این کتاب وجود دارد، به همراه توصیفات زیبایی که در آن گنجانده شده، شما را به دنیایی دیگر میبرد. دنیایی پر از هیجان، داستان و عشق و اشک که در آن با قهرمانانی آشنا میشوید که برای رسیدن به آرزوی خود و جایی که حالا در آن قرار دارند، چه سختیهایی کشیدهاند و چه تجربههایی کسب کردند.
کتاب پیراهنهای همیشه مناسب چه کسانی است؟
اگر به ورزش مهیج فوتبال و شنیدن داستانهایی از اسطورههای فوتبال علاقه دارید، شنیدن این کتاب صوتی میتواند برای شما بسیار لذتبخش باشد.
در بخشی از کتاب پیراهنهای همیشه میخوانیم:
یک ساعت مانده به ساعت یک و نیم بعدازظهر نام بازیکنان دو تیم را اعلام کردهاند. راجزر ترکیب برابر نوریچ را که یکشنبهی پیش ۲-۳ پیروز شد حفظ کرده. کاپیتان جرارد پیراهن شمارهی هفتش را پوشیده، جانسن، اسکرتل، ساکو و فلاناگان پشت سرش قرارگرفتهاند لوکاس، آلن و استرلینگ اطرافش و کوتینیو و سوارز جلوش. مورینیو به قولش وفادار مانده و به بزرگانش استراحت داده. حتا پسر گمنام بیستسالهای به نام توماس کالاس که تاکنون فقط دو دقیقه برای چلسی به میدان رفته را هم راهی زمین کرده. همینطور دمبا با بازیکن بیستونهسالهی فرانسوی را که تا اینجا نقش کمرنگی دربازیهای چلسی داشته و فقط چهار گل در لیگ زده.
سرخ پوشان و آبی پوشان در آن بعدازظهر بهاری آفتابزده پا به زمین آنفیلد گذاشتهاند. لیورپولیها بنرهایشان را درآوردهاند. سرود تو هرگز تنها گام برنخواهی داشت را خواندهاند و بلافاصله شعار «داریم قهرمان میشیم» را سر دادهاند. قرار بوده انتظار طولانی و دردناکشان تمام شود. تمام. کاپیتان جرارد در کتابچهی بازی در یادداشت کوتاهش مهربانانه نوشته «هنوز مأموریتمان تمام نشده.» نوشته آخرین باری که لیورپول قهرمان لیگ شده او دهساله بوده و حالا سیوچهارساله شده و میخواهد قدم آخرش را جانانه بردارد.
لیورپول در برهههای آغازین بازیهایش معرکه کارکرده. طی بیست دقیقهی اول چهار گل به آرسنال زده و دو گل به سیتی. ولی نه آن روز نه برابر چلسی. چلسی نه آرسنال بوده و نه سیتی. چلسی تیمی بوده از آن مورینیو و مورینیو راز و رمز دفاع به مردانش برای این نبرد را یاد داده. توپ هفتاد درصد اوقات در اختیار لیورپولیها بوده. ولی بازی بدون گل پیش رفته. اشلی کول توپ را از روی خط دروازهی چلسی دفع کرده. توپ با شوت سوارز به دست برانیسلاو ایوانوویچ خورده و مارتین اتکینسن سوتش را به صد! درنیاورده. بازی بدون گل جلو رفته و جلوتر. همهی بازیکنان چلسی به دفاع روی آوردهاند. حتا دمبا با. اتوبوس آبیرنگ پارک شده برابر دروازهی مارک شوارزر تکان نخورده. طرفداران لیورپول با خنده و شور شعار «ملالآور، چلسی ملالآور» سر دادهاند.
ولی دو دقیقه از نیمهی دوم که گذشته فاجعه رخداده. آسمان آنفیلد به زمین آمده و سرنوشت فصل همانجا روشنشده. خوشخیالیها به باد رفتهاند و کاخ رؤیاها فروپاشیده.
اسپانیاییها میگفتند «فقط دو دروازهبان وجود داشته: ریکاردو زامورا روی زمین و پترِ مقدس در بهشت.» زامورا همان بازیکنی بوده که دروازهاش را چنان مهروموم کرده که جایزهٔ بهترین دروازهبان اسپانیا در هر فصل را به نامش مزیّن کردهاند: جایزهٔ زامورا. زامورا هم برای بارسلونا بازی کرده و هم برای رئال مادرید، هم برای تیمملی کاتالونیا و هم برای تیمملی اسپانیا. زامورا انقلابی نبوده. در توفان جنگ داخلی اسپانیا، بیمی از نه گفتن به چپیها و جمهوریخواهان به دل راه نداده. برابرشان ایستاده و تا آستانهٔ اعدام پیش رفته. جمهوریخواهان و کمونیستها نفرت انقلابیشان را از زامورا پنهان نکردهاند؛ زامورا که هم از چپها نفرت داشته و هم از جداییطلبها. زامورا که در بارسلونا به دنیا آمده و برای بارسلونا و اسپانیول بازی کرده و با پیراهن رئال هم چشمها را خیره کرده. زامورا که با پیراهن تیمملی کاتالونیا به میدان رفته، ولی از جداییطلبان بیزار بوده، همینطور از چپها. گفته اسپانیایی هستم، نه کاتالان. انقلابی نبوده و انقلابی نبودنش را پنهان نکرده و تا مرز اعدام هم پیش رفته، ولی جان به دربرده و شده افسانهٔ دروازهبانی اسپانیا.
طرفدارانش آوازی سر دادند؛ به من نگاه کن به من. به این گلولهٔ شلیک شده. که سریعتر از هر پیکانی است. که زهردارتر از هر خدنگی است. او پشت توپ ایستاده و همه منتظرند. بیحرکت، میخکوب شده. او هم مکث کرده. آماده شده تا به طرف توپ برود. تا توپ را شلیک کند؛ گلوله را. سریعتر از هر پیکانی و زهردارتر از هر خدنگی. همان ضربهٔ غیرممکن را، همان ضربهٔ محال را.
تابستان ۱۹۹۷. دیدار دوستانهٔ فرانسه به برزیل. توپ در فاصلهٔ ۳۵ متری دروازهٔ فرانسه کاشته شده. فرانسویهای برابر توپ در فاصلهٔ هشت متر و نیمی دیواری برپا کردهاند. ویرا، زیدان، موریس، دشان. دسایی هم کمی عقبتر پشت سر دشان ایستاده و جلوی توپ را زاویهٔ سمت چپ دیوارهٔ فرانسوی بستهتر کرده.
برزیلیها استاد نواختن ضربههای کاشتهاند. ولی روبرتو کارلوس موجود دیگری بوده. از سیارهٔ دیگری آمده. پشت توپ ایستاده و دورخیز کرده. به سوی توپ گام رفته و هر آنچه قدرت داشته در پای چپش جمع کرده. جمع کرده و توپ را شلیک کرده.
چرا باید این کتاب را خواند؟
فوتبال یک قصهی متفاوت است. نقش کوچکی از زندگی، فراز و نشیبی هیجانانگیز، اتفاقی فوقالعاده. آدمهای عاشق فوتبال سالها با آدمهای این کتاب زندگی کردهاند، برای دیدن بازیهایشان از امتحان جاماندهاند، از سرکار مرخصی گرفتهاند، سفرهای طولانی رفتهاند و شلوغیهای عجیب و غریب وصفهای طولانی را تحمل کردهاند. با این کتاب میتوان تاریخ فوتبال را مرور کرد. از آمریکای جنوبی به اروپا رفت، به ایران سالهای دور سر زد و تغییرات را فهمید. فرق ستارههای نسل قدیم و نسل جدید و البته کتاب پر از نوستالژی است. پر از یادآوریهای فوقالعاده از لحظههایی که در مغزها و قلبها حکشدهاند. اگر دنیای فوتبال را دوست داشته باشید و دلتان بخواهد در چند ساعت، درحالیکه توی اتاقتان نشستهاید از آنفیلد تا امجدیه و از نیوکمپ تا آلیانس آرنا سفر کنید، اگر میخواهید گل دل پیرو به رئال و خداحافظی زیدان را مرور کنید، لیز خوردن جرارد در بازی با چلسی را ببینید و حضور کارلوس پویول در کوپا دل ری ۲۰۱۱ را تجربه کنید این کتاب سفری هیجانانگیز را برای شما رقم خواهد زد.
۵- کتاب «دیپلماسی فوتبال؛ روابط بینالملل و فوتبال از سال ۱۹۱۴ تا کنون»
کتاب «دیپلماسی فوتبال؛ روابط بینالملل و فوتبال از سال ۱۹۱۴ تاکنون»، پیوند بین محبوبترین ورزش جهان و دیپلماسی را کنکاش و تعاملات تاریخی فوتبال را در سه بعد موردبررسی قرار میدهد.
این کتاب به عنوان زیرشاخه دیپلماسی عمومی، به طور مشخص به دیپلماسی از طریق برگزاری کلان رویدادهای فوتبالی به عنوان یک ابزار دیپلماسی میپردازد؛ ابزاری که مثل بسیاری از ابزارهای جنگ نرم، این امکان را به یک کشور یا دولت میدهد که بدون توسل به زور یا قوه قهریه، پیامهای مدنظر خود رو به جهان منتقل کند.
مؤلف این کتاب، هیتر الدیچر هست که به طور مشخص در حوزه دیپلماسی ورزشی فعالیت میکند اما این اولین تألیف اوست که به طور انحصاری به دیپلماسی فوتبال میپردازد و شاید در ایران نیز یکی از اولینها در این حوزه باشد.
در مقدمه این کتاب آمده است:
ورزش فوتبال صرف نظر از نوشتار و تلفظ و اینکه در مناطق مختلف به چه نامی شهرت دارد، برای میلیونها نفر در سراسر کره خاکی، زبانی جهانی محسوب میشود. فدراسیون بینالمللی فوتبال (فیفا) با بیش از ۲۰۰ فدراسیون عضو در کشورهای مختلف جهان، بیشتر از سازمان ملل متحد عضو دارد. فوتبال، اغلب به عنوان نشانهای از مشروعیت بینالمللی مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از ابتداییترین اقداماتی که کشورهای تازه استقلالیافته در عرصه بینالمللی به دنبال تحقق آن هستند، ملحق شدن به فیفا است. استقلال غنا در سال ۱۹۵۷ که موجی از استعمارزدایی را در آفریقا به راه انداخت و اندکی بعد با درخواست این کشور برای عضویت در فیفا همراه شد، الگویی را پدید آورد که به تازگی به سودان جنوبی و کوزوو نیز تسری پیدا کرده است؛ به طوری که سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱ با برگزاری یک مسابقه فوتبال میان تیم ملی جدید خود برابر یک باشگاه کنیایی، استقلال خود را جشن گرفت.
تصاویر استفاده شده، از آرشیو رسانهها و نهادهای ملی و گاهی بینالمللی استخراج شده و فهرست کتاب در مجموع متشکل از ۱۱ سرفصل است که ۱۰ سرفصل به بررسی موضوعات اصلی پرداخته و در فصل آخر نتیجهگیری گردآورندگان ارائه شده است.
بررسی کتاب «دیپلماسی فوتبال»
کتاب از سه زاویه به دیپلماسی فوتبال نگاه میکند و در هر کدام از این ابعاد، با ذکر نمونههای حقیقی، میزان تحقق اهداف دیپلماسی عمومی مدنظر یک دولت یا در مقیاس کوچکتر، یک بازیگر بینالمللی را بررسی میکند.
نخستین زاویه کاربرد فوتبال، در جایگاهِ ابزار دیپلماسی یک کشور یا دستگاه حکومتیِ یک منطقه است. فوتبال در این موارد، درست مشابه دیگر گونههای فرهنگی و مبادلاتی، در راستای تحقق اهداف یک دیپلماسی عمومی عمل میکند؛ مشابه همان کاری که سایر گونههای فرهنگی و مبادلاتی یا یک اقدام ساده همچون برگزاری یا ممانعت از برگزاری یک مسابقه، در خدمت یک دولت انجام میدهد.
دومین زاویه، بهطورکلی از مفهوم کشوری و حاکمیتی فاصله میگیرد و همچون یک عاملِ غیر وابسته به دولت یا حاکمیت، و اغلب از طریق اقدامات نهادهای مستقل فوتبالی، به دیپلماسی فوتبال مینگرد اما زاویه سوم بهمنظور کشف ارتباط میان فوتبال و مجموعهای از نقشآفرینان دیپلماتیک در چهارچوبهای بومی، ملی و فراملی، دو بُعد قبلی را جمعبندی میکند.
در ابتدای کتاب به این نکته اشاره شده که کشور فرانسه اولین کشوری بود که با ایجاد یک بخش در داخل وزارت امور خارجه، اقدام به بهرهبرداری از دیپلماسی ورزشی و فوتبالی کرد.
یکی از نکتههای قابلتوجه کتاب، ذکر وقایع و رخدادهای حقیقی تاریخ فوتبال برای توضیح و تشریح موضوع مورد بررسی هر بخش است. وقتی به این رخدادها میرسیم، کتاب حالت داستانی پیدا میکند و برای مخاطب جذاب میشود.
از جام جهانی شیلی که دولت با هدف کسب امتیاز میزبانی، برای متقاعد کردن کمیته بررسی پیشنهادهای میزبانی از چه ترفندهای تبلیغاتی (پروپاگاندایی) استفاده میکند تا روابط فوتبالی که آمریکا با ایسلند به طور هدفمند و برای ادامه حضور نظامی داخل این کشور برقرار میکند، تا حضور تیم ملی استرالیا در ویتنام، مواجهه فوتبالی آلمان شرقی و ناتو و استفاده رژیم دیکتاتوری ژنرال فرانکو از فوتبال برای خروج از انزوا و … همه و همه روی نفوذ و قدرت فوتبال به عنوان یک ابزار قدرتمند دیپلماسی، صحه میگذارد.
خانم هیتر آل. دیچر، دانشیار مدیریت ورزشی و تاریخ ورزش در دانشگاه دی مونتفورت و عضو مرکز بینالمللی تاریخ و فرهنگ ورزش DMU است. او ویراستار اصلاحات المپیک ۱۰ سال بعد است.
خواندن کتاب دیپلماسی فوتبال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعه پیرامون پیوند میان فوتبال و دیپلماسی پیشنهاد میکنیم.
گزیدهای از کتاب
بهرهگیری از چهارچوب و ساختار نفوذ بینالمللی ورزش بر دیپلماسی، دیپلماسی فوتبال یا در معنایی گستردهتر، دیپلماسی ورزشی، میتواند افکار عمومی مرتبط با موضوعات مهم سیاست خارجی را در سطح بینالمللی دستخوش تغییر کند. این یافتهها، تحقیقات انجام شده پنی وان، ییل ریچموند و دیگران را درباره نقش مستقیم و غیرمستقیم تبادلات فرهنگی در شکل دهی روابط بینالملل انعکاس میدهد. مورخان بینالمللی از بسط و گسترش آثار خود در حوزه فرهنگ با هدف گنجاندن ورزش و فوتبال در آن، منفعت خواهند برد. به طور مشخص پژوهشهای آتی احتمالاً به بررسی و مطالعه روشهایی خواهند پرداخت که در آن باید به دیپلماسی فوتبال به چشم شاخهای از دیپلماسی فرهنگی یا عمومی نگریست و تفاوتهای آن را بازشناخت.
با این حال، هنگام بررسی تأثیرات دیپلماسی با روابط بینالملل بر فوتبال، همواره نباید تأثیر مثبتی را متصور شد. در واقع، نویسندگان و مؤلفانی که در این جلد مشارکت داشتهاند، نشان میدهند که روابط بینالملل ممکن است به طرق مختلف سد راه ورزش، از جمله فوتبال شود. برای مثال، ورزشکاران در مسیر سفرهای خود با موانع قابل توجهی از جمله موانع دیپلماتیک روبه رو میشوند. دیپلماتها قادرند هم از طریق اعمال ممنوعیت یا وضع مقررات برای تیمهای ورزشی خارج از کشور و همچنین ممانعت از ورود تیمهای خارجی به کشور، برگزاری رقابتهای ورزشی را با مشکل مواجه کنند. حتی این امکان وجود دارد که صدور روادید یا سایر مجوزها تا سطح دیپلماتهای عالی رتبه پیش برود. در برخی موارد، تمایل برای اعمال محدودیت در رابطه با نمادهای ملیای همچون پرچم و یا سرود ملی، حاکی از آن است که شرکت کردن در مسابقات ورزشی بینالمللی از حیث اهمیت، حتی میتواند از هویت ملی نیز پیشی بگیرد.
فوتبال با رویدادهای بزرگ بینالمللیای همچون دومین جنگ هند و چین (همان جنگ ویتنام در واژهنامه تخصصی آمریکایی) و جنبش ضد آپارتاید تلاقی کرده و با این وقایع بزرگ عجین شده است.
«توسعه فوتبال و تبدیلشدن آن به کسبوکاری چندین میلیارد دلاری، روشهای استفاده از این ورزش از طریق دیپلماسی و در چهارچوب آن را بیشازپیش شکل داده است.»