جنگ جهانی دوم یکی از تاثیرگذارترین رویدادهای قرن بیستم به حساب میآید که چهره جهان را تغییر داد. به همین دلیل خواندن کتابهایی که درباره آن نوشته شده است اهمیت بالایی دارد. در این یادداشت به معرفی تعدادی از رمانهایی میپردازیم که در فضای جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند.
زمینههای جنگ جهانی دوم
با به اتمام رسیدن جنگ جهانی اول، کشورهای پیروز آلمان را به عنوان آغازکننده جنگ مقصر شناختند در معاهده صلح ورسای جرایم سنگینی برای کشور آلمان در نظر گرفته شد. این امر سبب شد که اقتصاد آلمان دچار فروپاشی شود و تورم سنگینی را تجربه کند. از سوی دیگر تعدادی از همپیمانان دولتهای فرانسه و بریتانیا نظیر ژاپن و ایتالیا احساس میکردند که به اندازه کافی از مواهب طرف پیروز جنگ بهرهمند نشدهاند. علاوه بر این بخشی از طبقه متوسط اروپا از به قدرت رسیدن بلشوئیکها در روسیه احساس نگرانی میکرد. همزمان با پایان جنگ جهانی اول صدای پای انقلاب سوسیالیستی در کشورهای اروپای مرکزی و اروپای شرقی نیز به گوش میرسید. هر چند این حکومتهای انقلابی عمری طولانی نداشتند اما هراس از آنها در افکار عمومی دوام پیدا کرد. با به قدرت رسیدن موسولینی در سال ۱۹۲۲ در ایتالیا، استبداد بر این کشور حاکم شد و اولین جنبش فاشیستی به قدرت دست یافت.
این پیروزی سبب شد تا جنبشهای فاشیستی در سراسر اروپا اعتماد به نفس پیدا کنند. یازده سال پس از این رویداد هیتلر نیز در آلمان به قدرت رسید و در سال ۱۹۳۴ به پیشوای آلمان تبدیل شد. نظام جمهوری وایمار به دلایل مختلفی کارآمدی خود را از دست داده بود. آلمان و ایتالیا در این بازه زمانی قدرت خود را افزایش میدادند. فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا نیز تلاش میکردند با گفتوگو و دادن امتیازات بیشتر این حکومتها را مهار کنند. ایتالیا در سال ۱۹۳۵ به اتیوپی که یکی دیگر از کشورهای عضو جامعه ملل بود حمله کرد. این جنگ و عدم اعتراض دولتهای غربی به این معنا بود که نهادهای بینالمللی عملا کارایی خود را از دست دادهاند.
آلمانیها در ۱۲ مارس سال ۱۹۳۸ کشور اتریش را به خاک خود ضمیمه کردند. در اکتبر همان سال ارتش نازی به بهانه الحاق بخش آلمانینشین کشور چکسلواکی به خاک رایش، تمام این سرزمین را به اشغال خود درآورد. برخی از مورخان باور دارند که انفعال دولتهای غربی و هراس آنها از رویارویی با آلمان، سبب شد که این کشور به قدرت بیشتری دست پیدا کند.
جنگ جهانی دوم آغاز میشود
دولت آلمان در اول سپتامبر سال ۱۹۳۹ به کشور لهستان حمله میکند. از آنجاییکه لهستان با کشورهای فرانسه و بریتانیا توافقنامه نظامی داشت این دو کشور نیز به آلمان اعلان جنگ میکنند. به عبارت بهتر ۱ سپتامبر نقطه آغاز جنگ جهانی دوم است. همزمان با این تحرکات میان اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی پیمان عدم تعرضی به نام معاهده مولوتوف-ریبنتروپ منعقد میشود. شوروی نیز به بهانه شروع جنگ به کشورهای اروپای شرقی لشکرکشی میکند و بخشی از لهستان را به اشغال خود در میاورد. در حالیکه کشورهای اروپای شرقی و مرکزی توسط نیروهای فاشیستی و بلشوئیکی به اشغال درمیآمدند در جبهههای غربی خبری نبود و دولتهای فرانسه و بریتانیا با هواپیماهای خود، نوشتههایی را در مناطق تحت تسلط نازیها پخش میکردند. مجموعهای از اشتباهات سبب میشود که نیروهای محور بتوانند تا سال ۱۹۴۱ بر بیشتر قاره اروپا مسلط شوند.
اشغال فرانسه نیز در اواسط سال ۱۹۴۰ صورت میگیرد. پس از آن حملات هوایی آلمان بر بریتانیا شدت مییابد. ایستادگی بریتانیا به رهبری وینستون چرچیل سبب میشود که جنگ در جبهههای غربی با بنبست مواجه شود. در این جنگ هیتلر به منظور وارد آوردن فشار بیشتر بر انگلستان، کشتیهای تدارکاتی به مقصد بریتانیا را غرق میکند. برخی از این کشورها به شهروندان ایالات متحده امریکا تعلق داشتند و در اثر غرق شدن این کشتیها تعدادی از شهروندان آمریکایی نیز جان باختند. افکار عمومی آمریکا که تا پیش از این مخالف حضور در جنگ بود تدریجا دستخوش تغییر میشد. در این زمان کنگره آمریکا نیز قانونی تصویب میکند تا به موجب آن از بریتانیا حمایت مالی و تسلیحاتی صورت بگیرد. آلمان که از بنبست حاکم بر جبهههای غربی خسته شده بود در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ عملیاتی بزرگ و غافلگیرانه علیه اتحاد جماهیر شوروی را آغاز میکند. این عملیات بارباروسا نام دارد. پیش از شروع این عملیات دستگاههای اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده امریکا، به شوروی هشدارهای لازم را داده بودند اما شوروی این تهدید را چندان جدی نمیگرفت.
سرعت پیشرفت آلمانیها در این جنگ برقآسا بود و نیروهای آلمان توانستند تا نزدیکی مسکو پیشروی کنند. البته سرمای هوا و پیشبینی اشتباه هیتلر و ایستادگی ارتش سرخ در استالینگراد سبب شد تا بخش اعظمی از ارتش آلمان در جبهههای شرقی از بین برود. در دسامبر سال ۱۹۴۱ دولت ژاپن به پایگاه پرل هاربر امریکا واقع در اقیانوس آرام حمله میکند و به این ترتیب ایالات متحده امریکا به صورت رسمی وارد جنگ جهانی دوم میشود. هر چند احساس میشود که قدرت آلمان در اروپا تثبیت شده است. اما در خاورمیانه، آسیای دور و آفریقا، متفقین دست بالا را پیدا کردهاند. در این زمان بریتانیا از قدرت نظامی و پشتیبانی مالی مستعمرات خود برای ایستادگی در برابر نازیها استفاده میکند. در سال ۱۹۴۳ متفقین غربی توانستند بر حوزه مدیترانه تسلط کامل پیدا کنند.
در سال ۱۹۴۴ عملیات نورماندی برای آزادسازی فرانسه صورت میگیرد. در جبهههای شرقی نیز پیشروی ارتش سرخ شوروی افزایش پیدا میکند. ایالات متحده آمریکا با ایجاد کریدورهایی امن، تدارکات و تسلیحات فراوانی را به دست ارتش سرخ میرساند که سبب میشود سرنوشت جنگ در جبهههای شرقی دستخوش تغییر شود. در ماه مارس سال ۱۹۴۵ حمله به خاک آلمان توسط متفقین آغاز شد و دولتهای غربی تا محدوده رود راین را به تصرف خود درآوردند. با تهاجم گسترده ارتش سرخ به برلین و خودکشی هیتلر، آلمان نازی در تاریخ ۸ می سال ۱۹۴۵ تسلیم شد و جنگ در اروپا به پایان رسید. اما تسلیم ژاپن تا ۲ سپتامبر سال ۱۹۴۵ به طول انجامید ایالات متحده امریکا توانست با انجام حمله هستهای بر ژاپن این کشور را وادار به تسلیم کند.
پیامدهای جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم تبعات فراوان و گستردهای داشت. بخش قابل توجهی از جمعیت جهان تحت تاثیر تبعات این جنگ قرار گرفتند. بنا بر برخی براوردها بیش از ۷۰ میلیون تن تحت تاثیر این جنگ جان خود را از دست دادند. در این جنگ دولتهای آلمان و ژاپن مرتکب نسلکشی شدند. به طور کلی همه طرفهای درگیر این جنگ به طور عامدانه جمعیتهای غیرنظامی را هدف حمله خود قرار دادند.
بسیاری از پیماننامهها و نهادهای بینالمللی ایجاد شده در دوران پساجنگ با هدف جلوگیری از تکرار فجایع آن دوران برپا شدهاند. تاسیس سازمان ملل متحد نیز تحت تاثیر این جنگ انجام شده است. اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد ۵ دولت متفقی هستند که توانستند نازیها را در جنگ جهانی دوم شکست دهند. از دیگر تبعات جنگ جهانی دوم میتوان به ایجاد یک دوقطبی در جهان اشاره کرد. ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو ابرقدرت پس از این جنگ ظهور پیدا کردند. در ادامه این یادداشت با تعدادی از رمانهایی که درباره فضای جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند آشنا خواهید شد.
بادبادکها
بادبادکها اثر رومن گاری نویسنده و دیپلمات سرشناس فرانسوی است. رومن گاری پس از اشغال فرانسه توسط ارتش آلمان نازی به بریتانیا میرود و در آنجا به ارتش فرانسه آزاد به رهبری ژنرال دوگل میپیوندد. رومن در سن ۶۶ سالگی در سال ۱۹۸۰ به زندگی خود پایان میدهد. اثر بادبادکهای او در سال ۱۹۸۰ به چاپ رسیده است. رومن گاری در خلال این داستان خواندنی به حوادث و تاریخ کشور فرانسه نیز اشارهای مختصر میکند و در قالب استعاره و تمثیل به بیان وقایع تاریخ معاصر و کهن فرانسه مثل ماجرای دریفوس و قیام ژاندارک میپردازد.
بیشتر این داستان در روستایی نزدیک به نورماندی اتفاق میافتد. شخصیت اول این رمان پسری است روستایی که دلباخته دختری لهستانیالاصل که تباری اشرافی دارد میشود. سرنوشت شخصیتهای این داستان بسیار عجیب است. شما افرادی عادی را میبینید که با جانفشانی خود، بسیاری از افراد آسیبپذیر را از مهلکه نجات میدهند. بیشتر این داستان در هنگام اشغال فرانسه به دست نیروهای آلمان نازی رقم میخورد. وجود بادبادک که نماد میل به رهایی و آزاداندیشی است در همه جای این داستان حس میشود. عموی قهرمان داستان ما به بادبادکها علاقه بسیار زیادی دارد. نازیها چندین بار به کارگاه او میروند تا بادبادکهای مشکوک و مورد دار وی را پیدا کنند. تعدادی از شخصیتهای داستان فوق مرگهایی دردناک را تجربه میکنند و زندگیهای زیادی دستخوش دگرگونی و تحول میشود.فلوری جوان برای آنکه بتواند به جبهه مقاومت فرانسه بپیوندد اینگونه وانمود میکند که دچار جنون است تا بتواند پیامهای نیروهای مقاومت را منتقل کند.
من هرگز ندانستم آیا آمبرواز فلوری نقشه را از پیش چیده بود یا فقط یک تصادف نامناسب پیش آمد. ظاهر قضیه این بود که او برای هوا کردن بادبادکی که بزرگی آن با شدت جریان هوا متناسب نبود، دچار اشکال شده است و یک استوار آلمانی به شکل کاملا تصادفی در نهایت حسن نیت به کمک او شتافته است؛ مگر اینکه بگوییم عمویم شخصا کمک او را درخواست کرده بود. بالاخره [ بادبادک] مارشال پتن موفق شد اوج بگیرد، اما هنگامیکه در ارتفاع سی متری بر فراز سرِ ما، بازوهای بالدارش را باز کرد، این استوار آلمانی بود که انتهای ریسمان را در دست داشت، که به این شکل هم از آن عکسبرداری شده بود. در جریان جشن هیچکس به این مساله توجه نکرد، فقط هنگامیکه عکس داشت منتشر میشد، اداره سانسور در آن نیتی بدخواهانه دید. عکس منتشر نشد، اما عکس دیگری که معلوم نشد توسط چه کسی گرفته شده است، تا آخر دوران اشغال، یک لحظه از تکثیر شدن بر روی شبنامههای مخفی باز نایستاد: یک مارشال پتن باشکوه در روی هوا، در انتهای ریسمانی که یک استوار آلمانی بانشاط سر دیگر آن را محکم در دست گرفته است!
اگر این نیز انسان است
کتاب اگر این نیز انسان است توسط نویسندهای به رشته تحریر درآمده است که بخشی از عمر خود را در اردوگاه آشویتس میگذراند. حزب نازی آلمان نگاه بسیار بدی به یهودیان داشت. رهبران این حزب یهودیان را عامل شکست آلمان در جنگ جهانی اول میدانستند و باور داشتند که تمامی شرارتهای موجود در جهان به خاطر وجود یهودیان است. هیتلر در ابتدای امر، یهودیان را وادار به مهاجرت میکند. تدریجا امکان کار کردن را از آنها سلب نموده و اموالشان را نیز مصادره میکند. اما پس از مدتی آنها تصمیمی هولناک میگیرند تا تمامی یهودیان را از بین ببرند. نازیها با این پاکسازی قومی میلیونها یهودی اروپایی را به قتل رساندند. تعدادی از جوامع یهودی اروپای شرقی و مرکزی تحت تاثیر این نسلکشی بزرگ دیگر وجود خارجی ندارند.
پریمو لوی نویسنده این کتاب در خانوادهای یهودی در کشور ایتالیا دیده به جهان گشود. فاشیستها در ایتالیا یهودستیزی خاصی نداشتند و موسولینی در ابتدای امر از تحویل دادن یهودیان به نازیها خودداری کرد. اما با ورود ارتش نازیها به ایتالیا آنها خود شروع به تبعید یهودیها کردند. پریمو در این داستان از رنجها و مرارتهایی که اسرای اردوگاه آشویتس متحمل میشدند پرده برمیدارد. او در این کتاب به دنبال منزه ساختن قربانیان نسلکشی نیست. بلکه به شرایط حاکم بر اردوگاه و ظلمهایی که خود زندانیان در حق یکدیگر میکنند سخن میگوید. شما در کتاب فوق با نظم آهنین حاکم بر اردوگاه آشویتس آشنا می.شوید. او در کتاب خود به کارهایش برای دستیابی به جایگاهی بالاتر در آشویتس اشاره میکند. جان انسانها در این اردوگاه بسیار بیارزش است. ماجرای نجات یافتن او از این اردوگاه نیز جذابیت خاص خود را دارد.
فشارهای روحی حضور در اردوگاه کار اجباری سبب شد او که ۴ دهه پس از جان به در بردن از اردوگاه آشویتس به زندگی خود پایان دهد. او جملهای طلایی درباره روایت از اردوگاه اشویتس دارد و میگوید:《 ما جانبهدربردگان از اردوگاههای مرگ شاهدانی صادق نیستیم. این نقطه نظر دردناکی است که به تدریج و با خواندن آثار دیگر نجاتیافتهها و بازخوانی نوشتههای خودم آن را پذیرفتم. ما نجاتیافتگان جماعتی هستیم که به واسطه طفره رفتن، خیانت، مهارت یا بخت خود، هرگز به حضیض نیفتادیم. آنها که افتادند، آنان که چهره راستین گُرگُن را دیدند، هرگز بازنگشتند یا اگر هم بازگشتند، خاموش بودند.》گُرگُنها همان موجودات اساطیری یونانی هستند که به جای مو بر سرشان مار روییده است و هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد.
سفرمان بیست دقیقه بیشتر طول نکشید. کامیون ایستاد و دروازهای در برابر ما ظاهر شد ( خاطرهاش هنوز مرا در رویاهایم رها نمیکند ) که بر فراز آن علامتی درخشان و نورانی نصب کردخ بودند : Arbeit Macht Frei ( کار آزاد میکند.)
قربانی
کتاب قربانی نوشته کورتزیو مالاپارته نویسنده ایتالیایی شناخته شده است. این نویسنده در سال ۱۸۹۸ در شهر رم ایتالیا دیده به جهان گشود. مالاپارته در جنگ جهانی اول شرکت داشت و در ارتش فرانسه خدمت کرد. او پس از بازگشت به ایتالیا در ابتدا به حزب فاشیست پیوست اما خیلی زود از آن حزب خارج شد و به علت مخالفتش با سیاستهای این حزب به زندان افتاد. کتاب قربانی او به رویدادهای پشت جبهه قلمروهای تحت تسلط آلمانیها و دولتهای متحدشان اشاره میکند. بعضی از توصیفات این کتاب بهتآور و شوکهکننده است و ممکن است برای خوانندگان این حجم از خشونت باورکردنی نباشد.
مالاپارته نوشتن این داستان را در تابستان سال ۱۹۴۱ و در آغاز جنگ آلمان و روسیه در دهکدهای به نام پسچانکا واقع در اوکراین آغاز نمود. او نگارش این داستان را به صورت مخفیانه انجام میداد و با مشقتی بسیار توانست آن را از دسترس ماموران اساس حفظ کند. در این داستان به بحران و افسردگی سربازان اشاره میشود. نسلکشی یهودیان در لهستان، وضعیت اسفبار گتوها و قتلعام مخالفان در رومانی نیز با دقتی فراوان توسط این نویسنده شرح داده میشود. این کتاب نگاه غیرانسانی نازیها و افسران ارتش دولتهای محور به خانواده خود را نیز نشان میدهد.
سکوت کوچههای شهر ممنوع، آن سکوت یخزده که گفتی رعشهای بر آن خط انداخته بود- همان رعشه شبیه به صدای خفیف بر هم خوردن دندانها- مرا به درجهای زیر فشار خود گرفته بود که یک وقت ناگهان شروع کردم به حرف زدن با خودم به صدای بلند. همه با حالتی حاکی از تعجبی عمیق سربرگرداندند و با نگاهی بیمناگ به من خیره شدند. آنوقت من شروع کردم به دقت کردن در چشم مردم. تقریبا همه مردها ریش داشتند و چند صورتی هم که ریش نداشتند گرسنگی و یاس چنان عریان بر آنها نقش بسته بود که وحشتناک مینمودند. صورت نوجوانها از کرکی مجعد و سرخرنگ یا سیاهرنگ بر پوستی به شکلی موم پوشیده شده بود. صورت زنها ک بچهها گویی از کاغذ جویده ساخته شده بود. بر همه آن چهرهها از هماکنون سایه آبی رنگ مرگ نشسته بود.
پوست
معمولا در جنگ جهانی دوم به شرارتهای دولتهای محور پرداخته میشود اما جنایاتی که دولتهای متفق مرتکب شدهاند مورد توجه چندانی قرار نمیگیرد. رمان پوست داستانی از مالاپارته است که به ماجراهای اشغال ناپل توسط نیروهای متفقین میپردازد و به حوادث پس از آن اشاره میکند. این نویسنده به حوادث غمباری که تحت تاثیر حضور این نیروها علیه غیرنظامیان اتفاق میافتد اشاره میکند. نویسنده در این رمان، با طنزی سیاه به فلاکت حاکم بر ایتالیای دوران پس از فاشیسم اشاره میکند. در داستان فوق بهت و شگفتی مردم از سرعت تحولات کاملا قابل لمس محسوب میشود. این کتاب سرشار از توصیفات جذاب و مهیج است و به شما کمک میکند تا به شخصیتهای داستان حس مشترکی را پیدا کنید.
از من میپرسیدند که یک حکومت توتالیتر چیست؟ و من جواب میدادم حکومتی است که در آن هر چه ممنوع نیست اجباری است.
در ناپل اما این رسم رسمی است هزار ساله: هزار سال است که بر سر هر فاتحی چه ایتالیایی چه خارجی، از نورمانها گرفته تا آنژوها و آراگونها و شارل هشتم فرانسه، حتی خود گاریبالدی، حتی موسولینی، همین بلا میآید. اگر هر از گاهی مردم ناپل مردم ناپل شانس آن را نمی داشتند که فاتح و آقای خود را بیع و شراع کند، تا به حال هزارها بار از گرسنگی مرده بود.
ماه پنهان است
این رمان کوتاه به قلم نویسنده مشهور آمریکایی، جان اشتاین بک به رشته تحریر درآمده است. داستان در خلال جنگ جهانی دوم روی میدهد و ارتش آلمان نازی، شهری کوچک را اشغال میکند. در داستان مشخص نیست که این شهر به چه کشوری تعلق دارد. اما با توجه به حوادث جنگ جهانی دوم انتظار میرود که این شهر به یکی از کشورهای اسکاندیناوی تعلق داشته باشد. مردمان این شهر آرام و صلحطلب اند. نزدیک به ۴۰۰ سال است که جنگی ندیدهاند و به شکلی دموکراتیک، قلمرو خود را اداره میکنند. این شهر بدون مقاومت چندانی اشغال و تسلیم میشود ولی از آنجاییکه آزادی و آزاد زیستن را درک کردهاند میلی درونی به مقاومت در برابر قوای اشغالگر دارند. این مردم مشکلات زیادی را برای نیروهای آلمان نازی ایجاد میکنند.
شما و دولت متبوعتان نمیفهمید. در تمام دنیا دولت و مردم شما تنها دولت و مردمی است که تاریخ آنها را شکست پشت سر شکست تشکیل داده استو علت آن هم این است که فکر مردم را نفهمیدهاید.درنگی کرد و باز گفت: این اصل درست نیست. اولا من شهردارم. هیچ حقی ندارم که کسی را محکوم به اعدام کنم. در این جامعه هیچکس همچو حقی را ندارد.اگر من این کار را بکنم نقض قانون کردهام.