خُلق و خوی افراد، نحوهی برخورد و رفتارهای کلامی و غیرکلامی تاثیر بهسزایی روی اعضای تیم و محیط کار شما دارد. کارولین وِب، نویسندهی کتاب «چگونه یک روز کاری خوب داشته باشیم»، میگوید: در هر لحظهای ذهن انسان در حال بررسی محیط است تا بتواند چیزهای ناخوشایندی را که باید از آنها پرهیز کند و چیزهای خوشایندی را که بهتر است به سمتشان برود، تشخیص دهد. با استفاده از همین موضوع، ما 5 رفتار تاثیرگذار را به شما معرفی میکنیم تا بتوانید بهترین تاثیر را روی تیمتان بگذارید.
وِب عقیده دارد آن چیزهایی که سعی میکنیم خیلی عملی از آنها دوری میکنیم ما را در حالت «دفاعی» قرار میدهند و موارد مثبتی که به دنبالشان هستیم جرقهی آن چیزی هستند که او حالت «اکتشافی» مینامد. مطالعات عصبشناسی نشان میدهد که عکسالعملهای دفاعی با بخش تفکر سریع مغز ما مدیریت میشود که مسئول عکسالعملهای جنگ یا گریز هستند. این در حالی است که حالت اکتشافی با بخش کُندتر مغز ما که حسابشدهتر فکر میکند مدیریت میشود. هرچند لازم نیست درک علمی چندانی داشته باشیم تا به عنوان یک مدیر متوجه این موضوع بشویم که بهتر است تلاش کنیم اعضای تیممان تا حد امکان در محدودهی اکتشافی قرار بگیرند و به محدودهی دفاعی وارد نشوند، اما اگه این دو مکانیزم عملکرد مغز برایتان جالب هستند، دیدن این «ویدئو» را از دست ندهید.
این دو مثال متضاد را در نظر بگیرید:
تصور کنید سر کار رفتهاید و در راهرو با چهرهی عبوس رئیس مواجه شدهاید که لحظهای به شما اخم میکند و به راهش ادامه میدهد.
عکسالعمل شما به این موقعیت چیست؟ سردرگم؟ بیدفاع؟ شاید.
چند ساعت بعد در همان روزِ کاری باید اطلاعات بهروز مربوط به یک موضوع را به همین رئیس خاص بدهید. وارد اتاق میشوید و با این حال که چهرهی او دیگر به عبوسی چند ساعت پیش نیست، زبان بدن و حالتهای چهرهاش حس بیحوصلگی و نارضایتی را بازتاب میدهند. در حالی که دارید اطلاعات را در اختیار او میگذارید چند نکته را تند تند مینویسد و در پاسخ به مشکلی که مطرح کردهاید خیلی مختصر و مفید میگوید که «باید این موضوع را حل کنی.» وقتی هم که حرف شما تمام میشود او فقط میگوید «بسیار خب.» که شما برداشت میکنید معنیاش این است که باید آنجا را ترک کنید.
حالا چه حسی دارید؟ احتمالا هر دویِ این ارتباطهای غیرکلامی با هم ترکیب شدند و در نتیجه شما از اینکه بیش از آن کنار رئیستان بمانید نگران شدید. رفتار او باعث جرقهی یک عکسالعمل تدافعی در ذهن شما شد. آنچه در ذهن شما میگذرد حالتی منفیانگارانه و ترسیده دارد. چه اشتباهی از من سر زد؟ به دردسر افتادم؟ چرا با من ارتباط برقرار نمیکند؟
ساعت را به عقب برگردانید و دو موقعیت را در شرایطی کاملا متفاوت تصور کنید. پای خود را که از در به داخل میگذارید رئیستان با لبخند و ارتباط چشمی مستقیم و یک «صبح بخیر!» گرم به استقبال شما میآید و در ادامه میگوید «بیصبرانه منتظر جلسهی امروز بعد از ظهر هستم. کاری از من برای اینکه آماده بشوی بر میآید؟». سپس رئیستان موقع جلسهی ارائهی اطلاعات، سوالهای فکر شدهای میپرسد و با ذهنی باز به دنبال این است که برای افزایش نوآوری شما کمکی برساند و برای شفافیت اطلاعاتی که به او دادهاید از شما تشکر میکند.
چنین ارتباطهای غیرکلامیای کاملا مثبت هستند، حس خوبی را منتقل میکنند و باعث جرقهی افکاری مثبت در شما، در رابطه با کار و در مراحل بعدی فعالیتتان میشوند؛ شما در حالت اکتشافی قرار میگیرد که خیلی حالت خوبی است.
۵ رفتار تاثیرگذار برای بالا بردن عملکرد تیم
کاربرد عملی آخرین دستاوردهای عصبشناسی و مثالهای کتاب وِب که به طرز شگفتآوری عملی و تاثیرگذارند برای مدیران و رهبران در تمامی سطوح، اهمیت زیادی دارند. ما به عنوان مدیر، مسئول شکل دادن و ساختن محیطی هستیم که از خلاقیت و تفکر حل مسئله حمایت کند و باعث شود که ترسی در دل نداشته باشیم.
۱. پیش از اینکه روز کاریتان را آغاز کنید طرز برخوردتان را تنظیم کنید. چندین سال پیش یکی از مشتریانم را زیر نظر داشتم که عادت داشت هر روز صبح پیش از ورود به محل کار ۱۰ دقیقه در پارکینگ داخل ماشیناش بنشیند. وقتی از او پرسیدم چه کار میکند، پاسخ داد که «خودم را برای روز کاری آماده میکنم.» حرف او خیلی برایام جالب بود!
با پرسیدن سوالات بیشتر متوجه شدم چند دقیقه نشستن در محیطی آرام به او کمک میکند بتواند استرس ترافیک صبحگاهی را از خود دور کند و بر تاثیرات مثبتی تمرکز کند که میتواند در طول روز بر اعضای تیمش بگذارد. با این روش وقتی که وارد محیط کار میشود اهداف روزانهی خود را مرور کرده و برای خود این تعهد را ایجاد کرده است که به جای اینکه باعث به تعویق افتادن کارها شود به تیمش کمک کند؛ نیازی به گفتن نیست که اعضای تیم عاشق او بودند و همواره با گرفتن نتایج عالی به رویکرد او پاسخ میدادند.
۲. هر برخوردی را به یک موفقیت تبدیل کنید. یک بار یکی از مربیانم این موضوع را با من در میان گذاشت که راز موفقیت او این است که در لحظه باقی میماند و متعهد است که در هر موقعیتی موفق شود که کاری درست انجام دهد. اگر لازم بود با یک مشتری خشمگین مواجه شود این برایاش فرصتی بود تا اوضاع را به نحو مثبتی تغییر دهد. اگر بنا بود که به کارمندی بازخورد بدهد، این شانسی برای به کار گرفتن مهارتهای مربیگریاش به حساب میآمد. اگر باید با این موقعیت مواجه میشد که کم بودن نتایج فروشِ ماه گذشته را توضیح دهد، این فرصتی بود تا برای بهبود مستمر برنامهای بیابد و آن را بازتاب دهد. شما هم مراحل پیشرفت خود را با داشتن روزی که پر از پیروزیهای کوچک است تصور کنید!
۳. استقلال را آزادانه قسمت کنید. کمک به افراد برای اینکه جهت انجام کارها و کنترل سرنوشت خود حس توانمند شدن کنند پشتیبان حرکت به سوی حالت اکتشافی است. مدیری که به کنترل مسائل خُرد میپردازد شخصیتی است که همهی ما عمیقا از آن بیزاریم چون با این رویکرد خود هر گونه حس استقلال را از بین میبرد. هر چه بیشتر بتوانید به اعضای تیمتان ساده بگیرید و نشان دهید که به آنها اعتماد دارید آنها بیشتر حس میکنند که مسئول سرنوشتشان هستند.
۴. در مورد اشتباهها و خطاهایی که گروه انجام میدهد، به عنوان فرصتی برای یادگیری و اتحاد بیشتر گفتگو کنید. با وجود اینکه این توصیه این نگرانی را ایجاد میکند که بیش از حد مثبتاندیشانه باشد، به هر حال افراد و تیمها اشتباهاتی میکنند که نحوهی برخورد ما نسبت به این اشتباهات روی رفتارهای آیندهی گروه تاثیر میگذارد.
طبعا هیچ مدیری علاقه ندارد که تیمش اشتباه کند اما مدیران تاثیرگذار به افراد و گروهها کمک میکنند که به دنبال درسهایی باشند که باید از خطای سر زده بیاموزند. میتوانید موقع وقوع اشتباه کمی ناامید به نظر برسید، اما به افراد کمک کنید که تمرکز خود را از نکات منفی برداشته و روی تولید ایده برای تقویت عملکرد تیم در آینده بگذارند. وقتی فردی یا گروهی شکست میخورد یا در کاری ناموفق است، خطی باریک بین فرهنگ مسئولیتپذیری و فرهنگ ترس و نگرانی وجود دارد. حواستان باشد که از این خط عبور نکنید و فضا را به ترس آلوده نکنید.
۵. نسبت به تاثیراتی که بر دیگران دارید حساسیت به خرج دهید. چندین سال پیش، از اینکه فهمیدم تعداد قابل توجهی از کارمندانم از من میترسند خیلی ناراحت شدم. در ذهنم نمیتوانستم هیچ صفتی جز حمایتگری و سازندگی را به خودم نسبت بدهم. ظاهرا من یک بار در وضعیت خاصی از خودم عصبانیتی بروز داده بودم و این شایعه در موردم به وجود آمده بود که خشم من آنقدر بد است که بهتر است سر کسی نیاید. من خوششانس بودم که به واسطهی اعتمادی ارزشمند متوجه ترسی شدم که در تیمم القا کرده بودم. من کمکم تلاش کردم تا رفتارهایی را در خودم ایجاد کنم که در نهایت این برداشت که آدم ترسناکی هستم را از بین ببرد. از دیگران درخواست بازخورد کنید و بعد اقدامی متناسب با آن بازخورد انجام دهید.
سخن پایانی
هر روزه فرصتهای فراوانی برای بروز و تقویت رفتارهایی داریم که موجب ایجاد آن چیزی هستند که وِب آن را «حالت اکتشافی» مینامد. حتی پر استرسترین شرایط هم فرصتی هستند که ما خود را مدیریت کنیم و رفتارهایی را در خودمان شکل دهیم که برای الهامبخشیدن به خلاقیت و حل مسئله مورد نیازند. پس دست به کار شوید، امروز بهترین زمان برای دور انداختن ترس است.
برگرفته از: management.about.com