در قسمت دوم از مقالهی ۵۰ فیلم تابستانی میدونی، به معرفی ۱۰ اثر جذاب و متفاوت سینمایی میپردازیم. اگر به فیلمهای رمانتیک، کمدی، مستند، زندگینامه و درام علاقه دارید، پیشنهاد میکنیم این مقاله را از دست ندهید.
فصل تابستان و شور و نشاطی که در آن به خاطر تعطیلات و تفریحات مخصوصش وجود دارد، باعث میشود تا بازار گرمی برای سرگرمیهایی مانند سینما به وجود بیاید. فیلمهای به اصطلاح باکسآفیس و هالیوودی در فصل تابستان حسابی داغ هستند و گذشته از آثار اکشن و پر زد و خورد و پر انرژی که در این فصل اکران میشود، فیلمهای خاصی هم از کارگردانان سرشناس در این فصل عرضه میشود که ارزش دیدن را دارد. با بخش دوم «۵۰ فیلمی که باید در تابستان تماشا کرد» همراه باشید تا بهترین فیلمهای این فصل را به شما معرفی کنیم.
Tu dors Nicole (نیکول، داری میخوابی)
کارگردان: استفان لفلور تاریخ اکران: ۸ خرداد ۱۳۹۴
Tu dors Nicole یک کمدی-درام پیچیده و عجیب از استفان لفلور، فیلمساز فرانسوی-کانادایی است. داستان فیلم دربارهی دختری به نام نیکول است که تعطیلات تابستانی قبل از دانشگاه را در خانه سپری میکند. پدر و مادر نیکول به مسافرت رفتهاند و او بیشتر وقتش را با نزدیکترین دوستش ورونیک میگذراند. نیکول در یک مغازهی محلی کار میکند، با برادرش که عشق موسیقی راک است رابطهی چندان خوبی ندارد و بعدازظهرها با ورونیک به دوچرخهسواری میپردازد.
Tu dors Nicole با دوربین ۳۵ میلیمتری و به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و موسیقی، یکی از پررنگترین عناصر در بیشتر صحنههای آن است. نیکول (با بازی جولین کوته) با همراهی ورونیک، به دنبال ماجراجویی رویایی خود، روزهای گرم و آفتابی را در شهر کوچک محل زندگیاش پشت سر میگذارد. همه چیز آرام و بدون هیجان دنبال میشود تا اینکه یک روز برادر نیکول گروه موسیقی خود را به خانه میآورد و در اتاق پذیرایی مشغول تمرین کردن میشود. گوش دادن به آهنگهای غیرقابل تحمل و در عین حال خندهدار آنها کار دشواری است، اما دردسر اصلی نیکول از زمانی شروع میشود که یک نوازندهی جدید وارد گروه شده و مورد توجه او و ورونیک قرار میگیرد.
Gemma Bovery (جما بُوِری)
کارگردان: آن فونتین نویسنده: پاسکال بونیتزر، آن فونتین بازیگران: فابریس لوچینی، جما آتتون، جیسون فلمینگ تاریخ اکران: ۸ خرداد ۱۳۹۴
Gemma Bovery یک فیلم کمدی است که بر اساس قصهای تراژیک خلق شده است. مارتین که قبلا زندگی راحتی در پاریس داشت، به نورماندی میآید تا نانوایی سنتی پدرش را اداره کند. او که عاشق داستانهای گوستاو فلوبر، نویسندهی بزرگ فرانسوی است، یک روز با یک زن و شوهر عجیب انگلیسی به نام جما و چارلز بوری مواجه میشود که برای فرار از شلوغی و سر و صدای شهر بزرگی مثل لندن، به نورماندی مهاجرت کردهاند. مارتین متوجه میشود که نه تنها نام این زن و شوهر شبیه شخصیتهای کتاب فلوبر به نام مادام بواری است، بلکه داستان زندگی و رفتارهای آنان نیز شباهت زیادی به شخصیتهای این کتاب دارد.
داستان فیلم به ماجراهای زندگی مارتین و روابط او با همسایگان انگلیسی و جدیدش میپردازد. به واقع ساخت یک فیلم سرزنده و مفرح از روی داستانی غمانگیز مثل مادام بواری کار آسانی نیست، اما آن فونتین موفق شده به لطف هنرنمایی زوجی مثل جما آتتون و فابریس لوچینی، Gemma Bovery را به اثری جذاب و تاثیرگذار تبدیل کند.
Results (نتایج)
کارگردان: اندرو بوجالسکی تاریخ اکران: ۸ خرداد ۱۳۹۴
برخی از فیلمها هستند که باید جذابیتشان را مدیون بازیگران خود باشند. Results فیلم جدید اندرو بوجالسکی نیز از همین دست آثار است. البته این بدان معنی نیست که سایر عوامل فیلم ضعیف ظاهر شدهاند، اما اگر قرار باشد یک دلیل برای موفقیت Results را عنوان کنیم بدون تردید باید به بازی فوقالعادهی بازیگرانش اشاره نماییم.
گای پیرس، کوبی اسمالدرز، کوین کوریگان، جیووانی ریبیسی، مایکل آنتونی هال و بروکلین دکر بازیگران این کمدی جذاب هستند. ترور (گای پیرس) مالک یک باشگاه بدنسازی است که قصد دارد تا شعبهی دیگری از آن را افتتاح کند و کسب و کار خود را توسعه دهد. برنامههای ترور با وجود همکارش کت (کوبی اسمالدرز) و یکی مشتری پولدار به نام دنی (کوین کوریگان) که میخواهد به هر قیمتی به تناسب اندام برسد، مسیر جدیدی را در پیش میگیرند.
رابطهی این سه نفر با یکدیگر موقعیتهای خندهدار زیادی را در فیلم به وجود میآورد که تاثیر قلم اندرو بوجالسکی در خلق این موقعیتها نیز انکار ناپذیر است. قصهی فیلم بیشتر روی ماجراهای مربوط به دنی تمرکز دارد و از نیمهی دوم داستان است که نقش ترور و کت پررنگتر میشود.
A Pigeon Sat on a Branch Reflecting on Existence (کبوتری با تامل در هستی، روی شاخه نشست)
کارگردان: روی اندرسون تاریخ اکران: ۱۳ خرداد ۱۳۹۴
A Pigeon Sat on a Branch Reflecting on Existence جدیدترین فیلم روی اندرسون است که به همراه Songs from the Second Floor سال ۲۰۰۰ و You, The Living سال ۲۰۰۷، سهگانهی زندگی این کارگردان را تشکیل میدهند. هر سه فیلم در واقع تابلویی از زندگی امروزی بشر هستند که موضوعات ساده و دمدستی و گاهی پوچ و بیمعنی را روایت میکنند.
داستان فیلم دربارهی دو فروشندهی دورهگرد است که تلاش میکنند تا چیزهای بدردنخوری مثل دندان خونآشام یا ماسکهای صورت عجیب و غریب را به فروش برسانند. در اپیزودهای کوتاه فیلم، باید انتظار دیدن هر چیزی را داشته باشید. حتی ممکن است ببینید شاه چارلز دوازدهم با لشکریانش وارد کافه میشود و در مسیر رسیدن به نبرد روسیه کمی آب مینوشد!
طبق گفتهی اندرسون، این فیلم از یک نقاشی قدیمی به نام صیادان در برف اثر پیتر بروگل الهام گرفته است. این نقاشی یک روستای پوشیده از برف را نشان میدهد که مردم در آن مشغول به کارهای روزانه هستند و چند شکارچی نیز با سگهایشان از زیر درختان عبور میکنند. اندرسون میگوید که از نظر او پرندگانی که روی شاخههای درختان نشستهاند از خود میپرسند که این مردم چه کار میکنند؟ سوالی که هر انسانی باید از خودش بپرسد؛ ما چه کار میکنیم؟
Hungry Hearts (قلبهای گرسنه)
کارگردان: سوریو کوستانزو تاریخ اکران: ۱۵ خرداد ۱۳۹۴
Hungry Hearts فیلمی از یک کارگردان نچندان مطرح به نام سوریو کوستانزو است که میتوان آن را با برخی از آثار هیچکاک و پولانسکی مقایسه کرد؛ البته در سطحی پایینتر. این فیلم حتی از درام روانشناختی سال ۲۰۱۰ کوستانزو به نام The Solitude of Prime Numbers که ارتباط دو روح آسیب دیده را روایت میکرد نیز عجیبتر به نظر میرسد.
فیلم با یک فصل افتتاحیهی عالی شروع میشود که در کمترین زمان ممکن، بیشترین اطلاعات را به مخاطب میدهد. یک جوان نیویورکی به نام جود با دختری ایتالیایی به اسم مینا آشنا میشود و خیلی زود کارشان به ازدواج و بچهدار شدن میکشد، اما تفاوت دیدگاه آنها نسبت به زندگی مشترک و مراقبت از کودک باعث میشود که سلامتی نوزادشان با خطر مواجه گردد. ایدهی فیلم به قدر کافی تازه و جذاب هست و بازی عالی بازیگران اصلی یعنی آلبا رورواکر و آدام درایور جوان اما آیندهدار، به جذابیت بیشتر فیلم کمک میکند.
Love & Mercy (عشق و بخشش)
کارگردان: بیل پولاد تاریخ اکران: ۱۵ خرداد ۱۳۹۴
یکی از فیلمهای تابستانی که برای دیدنش لحظه شماری میکنیم، یک درام خوشآهنگ است که به زندگی برایان ویلسون، خواننده و ترانهسرای بزرگ امریکایی و رهبر گروه بیچ بویز میپردازد. عشق و بخشش نام یکی از آهنگهای ویلسون است که آن را در سال ۱۹۸۸ اجرا کرده است.
Love & Mercy به کارگردانی بیل پولاد، روایتگر دو دورهی متفاوت از زندگی ویلسون است. یکی دههی ۱۹۶۰ که توسط پل دنو ایفای نقش میشود و دوران جوانی ویلسون را نشان میدهد و دیگری دههی ۱۹۸۰ که جان کیوزک نقش ویلسون میانسال را بازی میکند. فیلم سالهای زیادی از زندگی ویلسون را به نمایش میگذارد؛ از شروع فعالیت حرفهای این خواننده و تشکیل گروه بیچ بویز تا بعدها که ویلسون به یک بیماری روانی عجیب مبتلا میشود و تحت درمان قرار میگیرد.
اگرچه این دومین تجربهی کارگردانی بیل پولاد است، اما او کارنامهی بزرگ و افتخارآمیزی در مقام تهیهکنندگی دارد. 12 Years a Slave و Into the Wild از برجستهترین فیلمهایی هستند که او تهیهکنندهی آنها بوده است.
Testament of Youth (عهد جوانی)
کارگردان: جیمز کنتتاریخ اکران: ۱۵ خرداد ۱۳۹۴
Testament of Youth یک درام انگلیسی است که خاطرات فردی به نام ورا بریتین از جنگ جهانی اول را روایت میکند. ورا در سال ۱۹۱۴ موفق میشود تا بر محدودیتهای موجود آن زمان غلبه کند و برای تحصیل به دانشگاه آکسفورد برود. با شروع جنگ جهانی اول، برادرش ادوارد و نامزدش رولند، به جنگ اعزام میشوند تا در خط مقدم با دشمن مبارزه کنند. ورا نیز که تحت تاثیر از خودگذشتگی آنان قرار میگیرد، به نیروهای امداد داوطلبانه میپیوندد تا به زخمیها و آسیبدیدگان انگلیسی و آلمانی در لندن، مالت و فرانسه کمک کند.
آلیسیا ویکندر، بازیگر سوئدی در فیلم به جای ورا بریتین به ایفای نقش میپردازد. ویکندر که اخیرا بازی درخشانش را در Ex Machina دیدهایم، این روزها بسیار پرکار است، به طوری که Testament of Youth نهمین فیلمی است که امسال با بازی او میبینیم.
Testament of Youth فیلمی است که خاطرات واقعی یکی از شاهدان جنگ را بازگو میکند و تاثیرات این پدیدهی شوم را روی زندگی شخصی او و به طور کلی مردم دنیا به تصویر میکشد.
Me and Earl and the Dying Girl (من و ارل و دختر درحال مرگ)
کارگردان: آلفونسو گومز رهون تاریخ اکران: ۲۲ خرداد ۱۳۹۴
با وجود آثار نوجوانانهی سطحی و کمارزشی که مدتی است سینماها را اشباع کردهاند، از راه رسیدن Me and Earl and the Dying Girl مثل دمیدن یک هوای تازه به کالبد این سبک از فیلمها است. این فیلم با کارگردانی آلفونسو گومز رهون، نه تنها به آثار کلاسیک سینما ادای دین میکند، بلکه خود نیز به عنوان یک کمدی رمانتیک، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
داستان این فیلم دربارهی گِرِگ گینز، دانشآموز دست و پا چلفتی دبیرستان پیتسبورگ است. گرگ و بهترین دوستش ارل، اوقات بیکاری خود را به ساخت فیلمهای کوچک و مستقل میپردازند. آنها پس از آشنایی با همکلاسی جدیدشان به نام راشل، که مبتلا به سرطان خون است، تصمیم میگیرند تا فیلم بعدی خود را دربارهی او بسازند.
با اینکه Me and Earl and the Dying Girl دومین تجربهی کارگردانی آلفونسو گومز رهون در سینما است (البته او قبلا کارگردانی چهار سریال تلویزیونی را نیز بر عهده داشته)، اما انتظار میرود که با فیلمی متفاوت و تماشایی روبهرو شویم.
The Wolfpack (گلهی گرگ)
کارگردان: کریستال موزل تاریخ اکران: ۲۲ خرداد ۱۳۹۴
The Wolfpack یکی از عجیبترین مستندهایی است که تا کنون دیدهایم. کریستال موزل دوربینش را به خانهای واقع در یکی از محلههای شهر منهتن برده تا از زندگی متفاوت خانوادهی آنگولو یک فیلم بسازد. شش برادر و یک خواهر به همراه پدر و مادرشان در این خانه زندگی میکنند. فرزندان این خانواده بیشتر طول روز را به تماشای فیلمهای مختلف میگذرانند و پس از دیدن هر فیلم سعی میکنند تا آن را با وسایلی که درون خانه دارند بازسازی کنند؛ اما این قسمت عجیب زندگی آنها نیست. فرزندان خانوادهی آنگولو با اینکه اکنون نوجوان هستند، اما تنها چند بار در مدت زندگی خود از خانه خارج شدهاند؛ شاید سالی یک یا دو بار! در واقع آنها تمام عمر در خانه حبس بودهاند و حتی مادرشان به آنها خواندن، نوشتن و سایر چیزهایی که بچههای عادی در مدرسه یاد میگیرند را آموزش داده است.
با اینکه فرزندگان خانوادهی آنگولو در شرایطی بسیار غیرطبیعی بزرگ شدهاند، اما رفتارشان چندان متفاوت و عجیب نیست. آنها خوشحالند و حداقل در ظاهر اثری از افسردگی در چهرههایشان دیده نمیشود. آنها از تماشای آثار تارانتینو مثل Pulp Fiction و Reservoir Dogs لذت میبرند و وقتی مصاحبه میکنند از مفاهیم سرد و ناامیدکننده حرف نمیزنند. اما برخلاف آنها مادرشان از این موضوع ناراحت به نظر میرسد و برای آیندهی فرزندانش نگران است. به نظر میرسد مشکل اصلی پدر خانواده باشد که به دلایل نامشخص فرزندانش را در خانه حبس کرده است.
اوج فیلم مربوط به زمانی است که بچههای خانواده تصمیم میگیرند برای اولین بار یک فیلم را در داخل سینما و در کنار سایر مردم تماشا کنند.
The Tribe (دار و دسته)
کارگردان: میروسلاو اسلابوشپیتسکی تاریخ اکران: ۲۷ خرداد ۱۳۹۴
The Tribe یک درام اوکراینی از میروسلاو اسلابوشپیتسکی است که شخصیتهایش حرف نمیزنند، موسیقی در آن شنیده نمیشود و حتی خبری از زیرنویس هم نیست. شخصیتهای این فیلم همگی ناشنوا هستند و برای برقراری ارتباط از زبان اشاره استفاده میکنند؛ بنابراین کارگردان نمیتواند در این فیلم منظورش را از طریق دیالوگها به مخاطب بفهماند و این موضوع ممکن است ابتدا کمی غریب و در عین حال ناامیدکننده به نظر برسد.
داستان فیلم روی شخصیتی به نام سرگی (گریگوری فسنکو) تمرکز دارد. او یک نوجوان ناشنوا است که به نظر میرسد توسط خانوادهاش طرد شده باشد و حالا به یک مدرسهی شبانهروزی مخصوص ناشنوایان منتقل میشود. او که با محیط و قوانین این مدرسه و دانشآموزان بزهکارش آشنایی ندارد، در ابتدا با مشکلات فراوانی مواجه میشود، اما کمکم یادمیگیرد که باید مانند بقیه رفتار کند و به کارهای کثیف و نامعقول آنان تن دهد. سرگی در حال عادت کردن به زندگی جدیدش است تا اینکه با دختری به نام آنا (یانا نویکوا) آشنا میشود، به او دل میبندد و تصمیم میگیرد قوانین غیرانسانی مدرسه را زیر پا بگذارد.