بنابر گزارش نشریه اکونومیست در حال حاضر یک سوم از جمعیت جهان در سایه حکومتهای اقتدارگرا زندگی میکنند. به گفته این نشریه با شیوع کرونا شاخصهای دموکراسی و حقوق بشر دستکم در ۸۰ کشور جهان پسرفت داشتهاند. در گزارش سال ۲۰۲۰ اکونومیست، کشور نروژ دموکراتیکترین کشور جهان و کشور کره شمالی به عنوان بستهترین حکومت دنیا شناخته شده است. مجله فوق برای سنجش میزان دموکراتیک بودن هر نظام سیاسی، آزادیهای مدنی، مشارکت سیاسی، حکمرانی مطلوب و سلامت انتخابات را به عنوان معیار در نظر میگیرد و کشورهای جهان را به چهار مدل حکومت دموکراسی کامل، دمکراسی شناور، نظام نیمه دمکراتیک و نظام اقتدارگرا تقسیم میکند. به گزارش اکونومیست ۴۸ درصد از مردم دنیا در حکومتهایی زندگی میکنند که نوعی دمکراسی محسوب میشوند اما تنها شش درصد از جمعیت جهان دارای دموکراسیهای کامل هستند.
در نظامهای خودکامه تصمیمگیریهای سیاسی تقریبا به صورت یکجانبه توسط هیات حاکمه و بدون رجوع به افکار عمومی و خواستهای مردم انجام میگردد و حاکمان محدودیتهای قانونی برای انجام فعالیتهای خود ندارند. نظامهای دیکتاتوری مشروعیت خود را از مردم نمیگیرند. در این یادداشت به معرفی کتابهایی میپردازیم که درباره دیکتاتورها و نظامهای دیکتاتوری نوشته شدهاند.
خودآموز دیکتاتورها
کتاب خودآموز دیکتاتورها نوشته رندال وود و کارمینه دولوکا است. این کتاب شباهت فراوانی به شهریار ماکیاولی دارد. در این کتاب درباره شیوه اداره کشور در حکومتهای دیکتاتوری، فرهنگ و اجتماع، نحوه تعامل با جامعه بینالمللی و شیوه برگزاری انتخابات در چنین نظامهایی بحث شده است. در دنیای امروز، بسیاری از دمکراسیهای ریشهدار نیز تحت تاثیر جنبشهای پوپولیستی یا نظامیان تضعیف شدهاند. در این کتاب نظامهای دیکتاتوری کالبدشکافی میشوند و به شیوه کار کردن این نظامها پی میبرید. خودآموز دیکتاتورها یک کتاب نظری نیست و به زبانی ساده و قابل فهم، ماهیت نظامهای دیکتاتوری را برای ما شرح میدهد. در خودآموز دیکتاتورها به ریشههای فرهنگی و اجتماعی خاصی که منجر به قدرت گرفتن دیکتاتورها شده است نیز اشاره میشود.
به نظرت بهترین بخش رهبری کردن ملت کدام است: نابود کردن دشمنانت؟ خنثا کردن کودتاها و طرح های براندازی؟ پولدار شدن خودت و خانواده ات؟ نه، هیچ کدام. بهترین بخش، تبدیل شدن تو به شخصیتی افسانه ای است؛ شخصیتی خارق العاده و فراتر از معیارهای خاکی و زمینی. اگر بتوانی به این هدف برسی. مطمئن باش که از نظر سیاسی برایت سود بسیاری دارد. در واقع خواهی فهمید که این ابزاری ضروری برای چیرگی بر مردم کشورت است. بهترین حالت این است که رعیت ها و بندگانت تو را موجودی شکست ناپذیر، منحصربه فرد، جاودانه، بی همتا، خداگونه. همه چیزدان و فراتر از انسان های عادی بیندارند. اگر به اندازه کافی ذهن شویی و تبلیغ کرده باشی؛ ملت باورشان می شود که بدون تو مملکت نابود خواهد شد و آن ها به خاک سیاه خواهند نشست. اگر چنین ذهنیتی غالب شود. مطمئن باش تا زمانی که زنده ای. حاکم قدرقدرت کشورت هستی و هیچ کس جرئت نخواهد کرد به ساقط کردن تو حتی فکر کند.
مکتب دیکتاتورها
مکتب دیکتاتورها داستان دو شخصیت آمریکایی عجیب و غریب به نام پرفسور پیکاپ و آقای دبلیو است که به دنبال برقراری یک نظام فاشیستی در ایالات متحده آمریکا هستند و به این منظور در سراسر قاره اروپا مسافرت میکنند تا بدانند شیوه اداره نظامهای دیکتاتوری چگونه است و چه استلزاماتی دارد. این داستان در کشور سوئیس و شهر زوریخ رخ میدهد. آقای دبلیو و پرفسور پیکاپ تصمیم میگیرند برای پی بردن به ماهیت یک نظام تمامیتخواه با فردی تبعیدی گفتگو کنند که تمام سالهای عمرش را صرف مبارزه بت دیکتاتورها کرده است. این فرد ایتالیایی، لقب کلبی را برای خود انتخاب کرده است. داستان فوق لحنی طنزآلود دارد به نظر میرسد تومازوی کلبی خود نویسنده باشد. او در این داستان به انتقاد از نظامهای استبدادی و دیکتاتوری میپردازد و به خوبی چهره آنها را نشان میدهد. کتاب فوق سرشار از اشاره به رویدادهای تاریخی دهه ۲۰، ۳۰ و ۴۰ قرن بیستم اروپاست.
نویسنده کتاب مکتب دیکتاتورها اینیاتسیو سیلونه نام دارد، او در سال ۱۹۰۰ در ناحیهای روستایی در استان آبروتس ایتالیا دیده به جهان گشود، سیلونه خانواده فقیری داشت. زلزلهای هولناک در سال ۱۹۱۵ در زادگاهش سبب شد که او بسیاری از اعضای خانواده خود را از دست بدهد. ۲ سال بعد او به سوسیالیستهای ایتالیا پیوست و توانست به چهرهای فعال و تاثیرگذارتبدیل شود. او در سال ۱۹۲۱ در کنار آنتونیو گرامشی و افراد دیگر، حزب کمونیست ایتالیا را پایهگذاری کرد. با قدرت گرفتن موسولینی مجبور شد که ایتالیا را ترک کند و به زندگی در غربت روی بیاورد. قدرت گرفتن استالین و بسط سلطه او بر کومینترین سبب شود که سیلونه از عضویت در حزب کمونیست استعفا دارد و به نویسندگی بپردازد. سیلونه از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۴ به عنوان پناهنده سیاسی در کشور سوئیس ماند. این نویسنده توانمند در سال ۱۹۴۰ به فعالیت سیاسی روی آورد و رهبری کانون برون مرزی سوسیالیست را پذیرفت. با آزاد شدن ایتالیا به دست نیروهای متفقین، او به عنوان نماینده استان زادگاه خود در مجلس ایتالیا حضور یافت و با پایان دوران نمایندگیاش در شرکت در انتخابات اجتناب کرد و به نویسندگی مشغول شد. سیلونه در ۲۲ اوت سال ۱۹۷۸ در شهر ژنو درگذشت. او کتاب مکتب دیکتاتورها را در سال ۱۹۳۸ نوشته است.
آقای دبلیو. جناب کلبی, به نظر شما اگر دموکراسی همان رای عمومی نیست پس چیست؟
تومازوی کلبی. در همین سال های اخیر بود که دموکراسی مفهوم کلی حکومت اکثریت مردم را به خود گرفت. تا سال ۱۸۴۸ دموکراسی به معنی قدرتی سیاسی بود که بر بخش های فقیر ملت و دهقانان و پیشه وران و کارگران و خرده بورژواها متکی باشد. در آن زمان مراجعه به رأی عمومی وسیله ای برای دموکراسی تلقی می شد. و نه جوهر و بنیان . تجربه نشان داده است که مراجعه به آرای هرچه بیش تر مردم همیشه به معنی تحکیم دموکراسی نبوده و همچنین موارد متعددی دیده شده که ارتجاع دقیقا برای سرکوب دموکراسی به آرای هرچه بیش تر مردم تکیه کرده است. اکثریتی که با شعور و وجدان همراه نباشد. وسیله ای است که از آن می توان برای هر کاری استفاده کرد.
پرفسور پیکاپ. این گفته ی شما مرا به یاد بحثی می اندازد که با گولیلمو فررو (۰٩)در ژنو داشتیم. او می گفت که اصلاحات دموکراتی که از ۱۸۸۰ به بعد توسط اومبرتو شاه ایتالیا انجام شد. هدف های ارتجاعی کاملاً آشکاری را درنظر داشت. بر اثراین اصلاحات. عده ی کسانی که می توانستند ری بدهند از صد و پنجاه هزار به دو میلیون نفر رسید شاه فکرمی کرد که یک توده ی دو میلیون نفریء با اکثریتی از مردمان فقیر و ناآگاه بهتر ازیک جمعیت صد و پنجاههزار نفری می تواند آلت دست حکومت شود. همین طور هم شد. تحت پوشش ظاهری گسترش دموکراسی، شاه اومبرتو توانست استقلال قوه ی مجریه را تقویت کند.
تومازوی کلبی. به همین ترتیبسروران شهرهای ایتالیا در قرون وسطی هم با اتکا به توده های مردم با خانواده های قدرتمند مقابله می کردند. همچنین, نظام سلطنتی مطلقه هم با استفاده از بورژواها با اشراف مبارزه می کرد. پتر کبیر با پشتیبانی از بعضی ازخواست های توده ها بر جنبش ملی مازیا در اوکراین غلبه کرد و با این شیوه توانست میان توده های قزاق و رهبرانشان جدایی بیندازد. اما امتیاز فاشیسم در این است که هنر«انهدام دموکراسی توسط ابزارهای ساخت دموکراسی» را به کمال رسانده است.
آداب دیکتاتوری
کتاب آداب دیکتاتوری نوشته فرانک دیکوتر است. فرانک در سال ۱۹۶۱ در هلند دیده به جهان گشود. بیشتر فعالیتهای این نویسنده بر روی تاریخ معاصر چین و بنیانگذار جمهوری خلق چین، مائو تسه تونگ تمرکز دارد. کتاب قحطی بزرگ مائو که توسط او تالیف شده است توانست در سال ۲۰۱۱ برنده جایزه ادبیات ساموئل جانسون شود. فرانک دیکاتر مدتی در دانشکده مطالعات مشرق زمین و آفریقای دانشگاه لندن تدریس کرده است و در حال حاضر در یکی از دانشگاههای هنگکنگ به تدریس مشغول است.
کتاب آداب دیکتاتوری نگاه جالبی به این پدیده دارد. نویسنده در کتاب فوق به مولفه مهمی به نام کیش شخصیت دیکتاتورها توجه میکند. بیشتر دانشمندان علوم سیاسی به ساختارها و سازوکارهای حکومتهای مستبد میپردازند و کتاب فوق از این نر نگاه متفاوتی دارد. در حکومتهای دیکتاتوری وفاداری به فرد مهمتر از وفاداری به ایدئولوژی است و رهبران سیاسی دارای هالهای از قداست و مصونیت هستند. به باور نویسنده این کتاب، دیکتاتورها با اتکا به دو ابزار قدرت یعنی کیش شخصیت و وحشت دوام پیدا میکنند. در کتاب فوق ویژگیهای ۸ دیکتاتور شناخته شده یعنی موسولینی، هیتلر، استالین، مائو، کیم ایل سونگ، دووالیه، چائوچسکو و منگیستو مورد بررسی قرار گرفته است.
اینکه پیروانی داشته باشند که آنها را رهبری نابغه خطاب کنند هم کیش شخصیت نیست. در نخستین مرحله کیش شخصیت، رهبر باید آنقدر نفوذ داشته باشد که مخالفانش را تحقیر و مجبور کند در ملاء عام به او ادای احترام کنند. اما کیش شخصیت در اوج خودش، آنجایی است که که دیگر کسی نمیتواند مطمئن باشد چه کسی طرفدار دیکتاتور است و چه کسی مخالف او است.