نیازهایی مانند سرپناه، غذا و آب مهمترین نیازهای ما برای بقا هستند. البته پس از تأمین آنها به چیزهای دیگری نیز نیاز خواهیم داشت، زیرا هدف ما از زندگی صرفا زندهماندن نیست. ما میخواهیم رشد کنیم و استعدادهایمان را شکوفا کنیم. در ادامه شرح میدهیم که خودشکوفایی چیست و افراد خودشکوفا چه ویژگیهایی دارند.
خودشکوفایی چیست؟
خودشکوفایی بهمعنای تحقق پتانسیل کامل فرد است، یعنی انجامدادن هر کاری که توانایی انجامش را دارید. این اصطلاح را کرت گلدشتاین (Kurt Goldstein)، پزشک متخصص در نوروآناتومی (neuroanatomy) و روانپزشکی، در اوایل قرن بیستم برای نخستین بار مطرح کرد. او خودشکوفایی را هدف نهایی هر موجود زندهای میدانست و عقیده داشت هر عملی که انجام میدهیم با این هدف مرتبط است. البته مفهوم خودشکوفایی زمانی به محبوبیت رسید که روانشناسی بهنام آبراهام مزلو (Abraham Maslow) کاوش در آن را شروع کرد.
آبراهام مزلو سلسلهمراتبی از نیازها را مطرح کرد. این سلسلهمراتب همه نیازهایی را نشان میدهد که انگیزه رفتارهای انسان هستند. سلسلهمراتب نیازهای مزلو معمولا بهشکل هرمی نمایش داده میشود که نیازهای اساسی در سطوح پایین و نیازهای پیچیدهتر در سطوح بالای آن قرار دارند. خودشکوفایی در نیز در اوج این هرم قرار میگیرد. وقتی نیازهای پایه هرم برآورده شوند، میتوانید برای دستیابی به پتانسیل کامل خود روی خودشکوفایی تمرکز کنید. مزلو عقیده داشت که انسانها تنها پس از برآوردهشدن نیازهای اساسیشان برای رسیدن به خودشکوفایی انگیزه خواهند داشت.
ویژگیهای افراد خودشکوفا
افراد خودشکوفا ویژگیهایی دارند که به آنها امکان میدهند به کاملترین حالت وجودی خود برسند. پژوهشگران ویژگیهای پیشنهادی مزلو را گسترش دادند و علاوه بر آنها ویژگیهای شخصیتی دیگری را نیز پیشنهاد کردند. برخی از ویژگیهای مهم افراد خودشکوفا را در ادامه بررسی میکنیم.
۱. حس مداوم قدردانی
مزلو در کتاب «انگیزه و شخصیت» مینویسد: «افراد خودشکوفا ظرفیت شگفتانگیز بارها و بارها قدردانیکردن بابت نعمتهای اساسی زندگی با حیرت، لذت، شگفتی و حتی وجد را دارند، حال هرچقدر هم که این تجربهها از نظر دیگران کهنه باشند.»
این افراد بهجای اینکه تجربههای روزمره را خستهکننده و تکراری بدانند، همواره احساس حیرت، شگفتی و شادی دارند. آنها حس قدردانی بابت چیزهای خوب زندگی را حفظ میکنند، بدون توجه به اینکه چند بار آن چیزهای خوب را تجربه کردهاند.
۲. پذیرش
پذیرش خصلتهای عجیب و آرزوها بدون نیاز به عذرخواهی یا احساس شرم نیز یکی از ویژگیهای خودشکوفایی است. این یعنی پذیرش کامل خود و آنچه هستیم. خودشکوفایی موجب میشود دیگران را نیز همانطور که هستند بپذیریم و با سایر افراد، بدون توجه به پیشینه، وضعیت فعلی یا سایر عوامل اجتماعیاقتصادی و فرهنگی، رفتار یکسانی داشته باشیم. افراد خودشکوفا تمایلی به بازداری ندارند و میتوانند بدون احساس گناه از زندگی خود لذت ببرند.
۳. روراستی یا اصالت (authenticity)
فرد بهجای تلاش برای همرنگشدن با جماعت و رفتارکردن طبق انتظار دیگران، هویت و اصالت خود را حفظ میکند.
۴. خودانگیختگی (Spontaneity)
ویژگی دیگر افراد خودشکوفا تمایل به خودانگیختهبودن است. گرچه این افراد میتوانند انتظارات اجتماعی پذیرفتهشده از سوی عموم را برآورده کنند، خود را در افکار یا رفتارهایشان محدود به این هنجارها نمیدانند.
۵. مستقلبودن
آنها از نظر دیگران درباره شادی یا رضایت پیروی نمیکنند. این دیدگاه اصیل به فرد امکان میدهد که در لحظه زندگی کند و زیبایی هر تجربه را درک کند.
۶. متانت
وقتی چیزی بهدلخواه فرد بامتانت پیش نمیرود، بهجای عصبانیشدن، اجتنابناپذیربودن آن پیشامد را میپذیرد و با آرامش از آن عبور میکند.
۷. هدفداشتن
افراد خودشکوفا احساس میکنند که مأموریت، وظیفه یا مسئولیت خاصی در زندگی دارند. این هدف معمولا چیزی است که به دیگران کمک میکند. آنها ارتباط عمیقی با دیگران دارند و با رنجهای دیگران بهشدت احساس همدلی میکنند. این حس همدلی و هدفمندی موجب میشود که برای بهترکردن جهان تلاش کنند.
۸. واقعگرایی
این افراد برای اطمینان از دریافت واقعیتهای جهان بسیار کندوکاو میکنند و بهجای تکیه بر فرضیات، به واقعیتهای بیطرفانه و خالی از احساسات توجه دارند. آنها بهجای ترسیدن از چیزهایی که متفاوت یا ناشناختهاند، زندگی را همانطور میببینند که هست.
۹. انساندوستی
انسانهای خودشکوفا با سایر افراد ارتباط واقعی دارند، به آنها احساس همدردی و محبت دارند و به آنها کمک میکنند.
۱۰. تجربه اوج (Peak Experience)
یکی از ویژگیهای خودشکوفایی تجربه اوج مکرر است. بهگفته مزلو تجربه اوج شامل احساس وجد، شادی و شگفتی شدید است. معمولا در اینگونه تجربهها فرد زمان را فراموش میکند و بهشدت حس میکند که آنچه برایش رخ میدهد مهم، ارزشمند، منحصربهفرد و ویژه است.
این تجربهها میتوانند دگرگونکننده نیز باشند. معمولا افراد این حس را پیدا میکنند که تغییری اساسی کردهاند یا درباره جهان یا خودشان بینشی به دست آوردهاند. بهبیان دیگر، تجربههای اوج لحظاتی از تعالی (transcendence) هستند که در آنها فرد دچار احساس تغییر و دگرگونی میشود.
۱۱. شهود اخلاقی قوی
اگر بتوانید فوری تشخیص دهید که کار اشتباهی انجام دادهاید و به خودتان اعتماد کنید که بدون تأمل و بررسی زیاد تصمیم درست را بگیرید و بهراحتی درست و غلط را از هم تشخیص دهید، شهود اخلاقی قوی دارید.
۱۲. روحیه خلاق
این افراد احساس میکنند که با خود کودکانهشان در ارتباطاند و در هر کاری که انجام میدهند، خلاقیت دارند. مزلو در کتاب «بهسوی روانشناسی هستی» مینویسد: «آموختهام که کلمه “خلاق” را تنها درمورد محصولات به کار نبرم و از آن برای افراد، بهشیوه منششناسی (characterological) نیز استفاده کنم و همچنین برای فعالیتها، فرایندها و نگرشها. علاوه بر این، کلمه “خلاق” را برای بسیاری از محصولات بهغیر از شعرها، نظریهها، رمانها، آزمایشها یا نقاشیهای استاندارد و پذیرفتهشده معمول نیز به کار میبرم.» بنابراین اصطلاح روحیه خلاق چیزی فراتر از خلق چیزهای فیزیکی است.
۱۳. پذیرش تجربهها
این افراد بهجای اینکه با حالت تدافعی زندگی کنند، پذیرای تجربهها هستند، یعنی آنچه را رخ میدهد میپذیرند و از آن نمیترسند.
۱۴. تمایل به افزایش آگاهی
یعنی فرد با انکار زندگی نمیکند و بهروشنی تجربیات خود را تشخیص میدهد و درک میکند. این کار برای افزایش هوش هیجانی نیز مفید است.
۱۵. تفسیر درست تجربهها
این افراد میتوانند رویدادها را همان طور که تجربه کردهاند و بدون تغییر آنها تفسیر کنند.
۱۶. رفتار انطباقپذیر
فرد میتواند با تجربههای خود ارتباط برقرار کند و انعطافپذیری سازگارییافتن با آنها را نیز دارد.
۱۷. اعتماد به تجربهها
یعنی توانایی اعتمادکردن به چیزهایی که برای فرد رخ میدهند، پردازش آنها و کشف ارزشهای خود بر اساس آنها بدون اینکه آنها را تهدیدی برای خود بداند.
۱۸. توجه غیرمشروط به خود (Unconditional self-regard)
یعنی فرد بدون شککردن به خودش و ارزشهایش و بر اساس تجربههای شخصی زندگی کنند.
۱۹. بازخوردگرفتن از تجربهها
اگر چیزی مطابق میل فرد پیش نمیرود یا از آن راضی نیست، به نتیجه آن فکر میکند و بهجای اینکه حالت تدافعی بگیرد، برای اصلاح آن در آینده تلاش میکند.
۲۰. زندگیکردن در هماهنگی با دیگران
یعنی فرد درک میکند که تنها نیست و کارهایش روی دیگران اثر میگذارند. با دانستن این مسئله، تا حد امکان با دیگران هماهنگ زندگی میکند.
۲۱. مشکلمحوربودن
افراد خودشکوفا از بهکاربردن مهارتهای حل مسئله خود در موقعیتهای واقعی لذت میبرند و دوست دارند به دیگران کمک کنند که زندگیشان را بهتر کنند.
۲۲. ارزش قائلشدن برای حریم خصوصی
این افراد برای حریم خصوصی خود ارزش قائلاند و از تنهایی لذت میبرند. البته آنها به معاشرت با دیگران نیز علاقه دارند، ولی وقتگذاشتن برای اکتشافات شخصی و پرورش پتانسیلهایشان را نیز ضروری میدانند.
۲۳. شوخطبعی
این افراد میتوانند در موقعیتهای مختلف از طنز لذت ببرند و به خود بخندند، ولی به قیمت رنجاندن و صدمه به احساسات دیگران شوخی نمیکنند.
۲۴. تمرکز بر مسیر
گرچه افراد خودشکوفا اهداف مشخصی دارند، همهچیز را صرفا وسایلی برای رسیدن به این اهداف نمیدانند. برای آنها مسیر رسیدن به هدف درست بهاندازه رسیدن به آن هدف مهم و لذتبخش است.
چگونه به خودشکوفایی برسیم
مزلو آبراهام لینکلن، النور روزولت و آلبرت انیشتین را نمونههایی از افراد خودشکوفا میدانست. افراد عادی نیز میتوانند مانند این افراد مشهور به خودشکوفایی برسند. برای رسیدن به خودشکوفایی باید این کارها را انجام دهید:
- برای پذیرش خود از صمیم قلب تلاش کنید.
- توجه کنید که انگیزه شما برای زندگی روزمره از کجا میآید و چرا.
- بررسی کنید که میخواهید به چه چیزی برسید و چرا آن چیز موجب میشود که احساس رضایت کنید.
- در برابر سختیهای زندگی پذیرا باشید، بدون اینکه آنها را تهدیدی برای احساس هویت (sense of self) خود بدانید.
- اگر در رسیدن به خودشکوفایی جدی هستید، از روانشناسی بخواهید که مسیر درست را برای شما تعیین کند و برای مقابله با موانع احتمالی به شما کمک کند.
- تلاش کنید که بیشتر خودتان و اطرافیانتان را بپذیرید. گرچه بهراحتی میتوانید بابت چیزهایی که میخواهید تغییرشان دهید یا بهشکل دیگری انجامشان دهید ناراحت شوید، سعی کنید به هر فرد و موقعیت با مهربانی نگاه کنید.
- ذهنآگاهی را تمرین کنید. ذهن آگاهی تمرینی است که در آن تمرکز بر زمان حال همراه با پذیرش را میآموزید. ذهنآگاهی به شما کمک میکند که بیشتر به خود و دنیای اطرافتان آگاه شوید.
- همدلی و شفقت با دیگران برای خودشکوفایی مهم است. کسانی که به اوج سلسلهمراتب مزلو میرسند، به دیگران اهمیت میدهند. اگر خود را بهجای دیگران بگذارید، برای کارهایی داوطلب شوید که به بهبود جهان کمک میکنند و در پی راههایی برای تبدیل جامعه به مکان بهتری برای زندگی باشید، میتوانید همدلی خود را تقویت کنید.
- پذیرابودن را تمرین کنید. افراد خودشکوفا به جهان با دید تازهای نگاه میکنند، به دیدگاههای دیگر فکر میکنند و با ذهنی باز با جهان روبهرو میشوند. با پرورش حس پذیرابودن چیزهایی را درباره جهان و خودتان میآموزید که نمیدانستید.
سخن پایانی
خودشکوفایی میتواند با دنبالکردن علاقهتان به نقاشی، تحقق رؤیای آوازخواندن در مقابل تماشاگران یا تربیت فرزندانی مفید برای جامعه محقق شود. مهم نیست که چگونه برای رسیدن به خودشکوفایی تلاش میکنید، مهم این است که زندگیتان را رضایتبخشتر کنید. این وظیفهای نیست که باید انجام شود، بلکه گامهایی کوچک است که میتوانید بهآرامی و در طول مسیر کشف خود و جایگاهتان در جهان بردارید.