رفتارهای سمی مهمترین دلیل عدم رضایت انسانها از خود و زندگیشان است که تأثیرات زیانباری بر سلامتی روح و جسم دارند. اما میتوانید رفتارهایی را که مانع لذت بردن شما از زندگی هستند بشناسید و از همین امروز برای ترک آنها تلاش کنید. پس با این مقاله همراه باشید تا با هم برخی از این رفتارهای سمی و راههای مقابله با آنها را مرور کنیم.
رفتارهای سمی رفتارهای مخربی هستند که با انجام آنها خود را از شادی و خوشحالی واقعی محروم میکنیم. همهی ما شایستهی شاد بودن هستیم و اگر شما واقعا و از ته دلتان شاد نیستید، احتمال اینکه از نظر روحی، عاطفی و حتی جسمی در خطر باشید وجود دارد. رفتارهای سمی، طیف بسیار گستردهای دارند که در اینجا نمیتوان دربارهی همهی آنها صحبت کرد. اما ما فهرستی تهیه کردهایم از عادات و رفتارهای نابودگری را که معمولا از آنها غافلیم و وقتی متوجهشان میشویم که دیگر خیلی دیر شده است.
۱. با آدمهای منفینگر معاشرت میکنید
آدمهای منفی و همیشه شاکی، غرق در مشکلات میشوند و فراموش میکنند بر راهحل تمرکز کنند. این آدمها دوست دارند دیگران هم در مصیبخوانی آنها شریک شوند چون باعث میشود حس بهتری داشته باشند. ما هم اغلب به این آدمها گوش میدهیم چون نمیخواهیم خشک و بیادب بهنظر برسیم. اما نباید از گوشدادن همذاتپندارانه فراتر روید و در احساسات منفی آدمها غرق شوید.
باید در هنگام نیاز حد و مرز تعیین کنید و از فرد فاصله بگیرید. درست مثل زمانی که در نزدیکی فرد سیگاری قرار میگیرید! بیتردید شما عصر نمینشینید تا دود سیگار دیگران را تنفس کنید؛ بعد از چند دقیقه فاصله میگیرید. این همان کاری است که باید در مورد آدمهای منفینگر انجام دهید. روشی مؤثر برای مرزگذاری این است که از آنها بپرسید چگونه میخواهند مشکلشان را حل کنند. با این کار آنها معمولا ساکت میشوند یا شروع به صحبت از راهحل و موضوعات سازنده میکنند.
۲. همیشه میخواهید دیگران را راضی نگه دارید
اینکه بخواهید به دیگران لطف و آنها را شاد کنید خیلی خوب و تحسینبرانگیز است و همدلی و توجه شما را نشان میدهد، اما همانطور که میدانید حفظ تعادل در رفتار و اعمال امری ضروری است. بنابراین اگر مدام به دنبال راضی کردن دیگران باشید و بخواهید همه را خرسند نگه دارید، در نهایت خشنود کردن دیگران برایتان دردسر میشود و خودتان در نارضایتی و ناراحتی فرو خواهید رفت. اگر بیش از حد برای راضی نگه داشتن اطرافیانتان تلاش کنید فرصت محقق کردن نیازهای خود را از دست میدهید. اگر سخت در تلاش باشید که دیگران را خوشحال کنید، در حالیکه خودتان آشکارا ناراضی هستید، روحتان تخریب خواهد شد.
اگر همیشه مشغلهی شاد کردن دیگران را داشته باشید و تمام تکاپویتان در این مسیر باشد، پس چگونه میخواهید بفهمید که چه چیزی خودتان را واقعا خوشحال میکند؟ اجازه ندهید ترس از طرد شدن یا شکست، مسیر واقعی زندگیتان را تغییر بدهد چون با این کار فقط خودتان را خواهید رنجاند. از همه مهمتر، کسانی که همیشه به دنبال راضی کردن دیگران هستند مشکلات زیادی برای خود ایجاد میکنند. این آدمها معمولا استرس دارند، به راحتی اعتماد نمیکنند، احساس بیارزشی و بیلیاقتی میکنند و معمولا در روابطشان مورد سوءِاستفاده و اجحاف قرار میگیرند. شما سزاوار شاد بودن هستید، پس از ته دل شاد باشید و شادی دیگران را به شادی خودتان ترجیح ندهید. اینکه پیوسته به دنبال شاد کردن دیگران باشید، شما را خوشحال نمیکند! اگر این واقعیت را درک کنید، خیلی زود خواهید فهمید چه چیزی واقعا خوشحالتان میکند؛ آن نوع خوشحالی و رضایتی که مخصوص خودِ خود شماست.
۳. سرتان را خیلی شلوغ میکنید
متأسفانه در جامعهی امروز پرمشغله بودن معادل کارآمد بودن و موفقیت تلقی میشود، در حالیکه ابدا اینطور نیست! اینکه مشغول باشید میتواند صرفا به این خاطر باشد که نمیخواهید در نظر دیگران تنبل جلوه کنید، یا نمیخواهید با واقعیت زندگی روبهرو شوید. هر دوی اینها ناخوشایند هستند و به مرور زمان وقتی ببینید این مشغولیت شما ابدا نتیجهای نداشته است، رضایت و شادی خود را نابود شده خواهید دید. چون آدمی هستید پُر از استرس و نارضایتی و از نظر روحی و جسمی بیمار! دست از ظاهرسازی یا سردرگمی در مشغلههای مختلف بردارید و روی چیزی تمرکز کنید که واقعا از انجام آن لذت میبرید، در آن کارآمد هستید و ثمرهای برایتان دارد. از وقتتان خوب استفاده کنید، کارهایتان را اولویتبندی کنید و هر وقت احساس نیاز کردید به خودتان استراحت بدهید.
۴. خودتان را با کسانی که نمیشناسید مقایسه میکنید
عجیب نیست که خود را با کسانی که میشناسید مقایسه کنید چون مقایسه کردن جزئی از طبیعت بشر است، گرچه درست و منطقی نیست. اما در مورد آنهایی که هرگز ملاقاتشان نکردهاید چطور؟ احمقانه است! چگونه ممکن است یک نفر خودش را با کسی مقایسه کند یا به کسی حسودی کند که هرگز با او برخورد نداشته است؟ در اینستاگرام، پینترست، فیسبوک، اسنپچت و بسیاری از فضاهای مجازی دیگر عملا این امکان وجود ندارد که باطن و واقعیت زندگی دیگران را ببینیم. شما تنها آن چیزی را میبینید که جلوی لنز دوربین قرار گرفته است و از واقعیت پشت آن بیخبرید. باید باور کنید که شادی در دسترس همه است، از جمله شما! مقایسهی کردن خودتان با دیگران احساس ناامنی و نارضایتی با خود به همراه دارد.
این را هم باید بدانید که بیشتر اوقات تصاویری که میبینید ممکن است نمودی از کامل و بیعیب بودن باشد، اما شاید واقعیت چیزی بسیار متفاوت باشد. فراموش نکنید کسانی که در این تصاویر میبینید مانند شما انسان هستند و فراز و نشیبهایی در زندگیشان دارند. پس به جای اینکه با دیدن این عکسها احساس ناامیدی و ضعف کنید، از همین چیزی که هستید لذت ببرید و خوشحال و شاد باشید.
۵. جایی که لازم است حرف بزنید، ساکت میمانید
سرکوب کردن احساسات، بدون تردید یکی از سمیترین رفتارهایی است که میتوانید با خودتان داشته باشید. خودخوری و بروز ندادن احساسات نه تنها بر شادی و رضایت کلی ما از زندگی تأثیر منفی دارد بلکه روی روابط و حرفهی ما نیز اثر منفی و مخرب میگذارد و از نظر جسمی هم بیمارمان میکند. البته منظورم این نیست که در مقابل هر ناراحتی، فورا واکنش نشان بدهید یا با هر نظر مخالفی سریعا وارد جنگ شوید؛ فقط بدانید خیلی مهم است که هر وقت لازم بود حرف بزنید و نظرتان را ابراز کنید، حتما این کار را انجام دهید. وقتی چیزی حالتان را بد میکند، ساکت نمانید و جسورانه اما با حفظ خونسردی و آرامش آنچه را که احساس میکنید به ضررتان است از خود دور کنید و هر وقت مورد بیاحترامی قرار گرفتید، با قاطعیت و اعتماد به نفس از خود دفاع کنید.
شما نیز مانند دیگران حق دارید شاد و راضی باشید، احساس امنیت کنید و مورد توجه قرار بگیرید.
۶. فکر میکنید عشق یعنی رنج کشیدن
معلوم نیست ماجرا از کجا شروع شد اما جایی و زمانی در این دنیا، این ایده که عشق ماندگار معادل رنج و عذاب و درد کشیدن و هجران است، شکل گرفت و رشد کرد. عشق نباید بر پایهی سختی و مصیبت باشد و نباید آن را محکی برای تحمل درد تلقی کرد. وقتی عشق را با رنج یکی میکنیم، هر مصیبت و دردی را وارد زندگیمان میکنیم و عشق واقعی را زیر آنها پنهان و نابود میکنیم. متأسفانه بیشتر اوقات یک سری احساسات و حوادث بیارزش و وحشتناک را تحت نام عشق به خود میقبولانیم و این اشتباهی است که به راحتی دچارش میشویم.
زیبایی عشق زمانی جلوه میکند که با هم رشد کنید، از هم حمایت کنید و با هم از طوفانها گذر کنید. پس عشق را برای خود رنج کشیدن و صبوری کردن معنا نکنید و ناتوانی و ضعف را با عشق اشتباه نگیرید، بلکه آن را معادل رشد و تکامل بدانید. این طرز تفکر دربارهی عشق، به شما اطمینان میدهد که با خودتان و عشقتان روراست هستید.
۷. به ندای درونتان گوش نمیدهید
همهی ما یک ندای درونی داریم. این صدا مخصوص ماست و واقعا به نفع ما عمل میکند. گوش دادن به این صدا یا حس درونی و توجه کردن به هشدارهایش نه تنها به شما کمک میکند صداهای بیفایدهی بیرونی را فیلتر کنید، بلکه به شما کمک میکند چیزهایی را که مانع خوشحالیتان هستند بشناسید و با آنها روبهرو شوید. البته مواجهه با آنچه که ترجیح میدهید فراموش کنید یا همان ندای درونی که میخواهید نشنیده بگیرید، کار راحتی نیست، اما مزیتهای فوقالعادهای دارد. اول اینکه گفتوگویی که با خودتان دارید محرمانه باقی میماند و هیچکس کلمهای از آن را نخواهد فهمید! دوم اینکه به شما کمک میکند با ترسهایتان شاخ به شاخ شوید! سوم هم اینکه مجبورتان میکند از دویدنها و تقلاهای بیفایده دست بردارید و در مسیر درست خوشبختی قدم بگذارید.
صدای درون یا همان حس ششمتان را جدی بگیرید، چراکه تمام کلیدهای شادی و رضایت شما دست این صداست!
۸. مشخص نمیکنید دقیقا از زندگی چه میخواهید
اگر مسیرتان را مشخص نکنید و خود را به امواج بسپارید، حتما گم میشوید! اما اگر به این فکر کنید که واقعا از زندگی چه میخواهید، به خودتان فرصت میدهید که با خود روراست باشید. اگر با خود و دیگران صادق باشید و بدانید از زندگی چه میخواهید حتما راهتان را پیدا خواهید کرد و در مسیر اشتباه قرار نخواهید گرفت. پس نباید خودتان را با دیگران مقایسه کنید و فکر کنید در پیش گرفتن مسیری که دیگری رفته، شما را به همان جایی میرساند که او رسیده است. شما باید راهی را انتخاب کنید که مختص خودتان باشد.
داشتن هدف باعث میشود مشتاق حرکت به سوی آینده بهتر باشید؛ هدف به شما امید میدهد. وقتی برای رسیدن به اهداف تلاش میکنید، حس خوبی نسبت خودتان و توانمندیهایتان پیدا میکنید. تعیین اهداف چالشبرانگیز، ویژه و سنجشپذیر که شما را در مسیر ارزشهای فردیتان پیش ببرند، اهمیت زیادی دارد. قرار گرفتن در مسیر درست خودتان باعث میشود ایدهها و ایدهآلهای خود را معطوف دیگران نکنید و خودِ واقعیتان باشید.
بدون هدف، یاد نمیگیریم و پیشرفت نمیکنیم؛ بهجای آن همیشه شکایت میکنیم که چرا اوضاع تغییر نمیکند.
یک برگ کاغذ بردارید، اسمتان را بالای ورقه درشت و پررنگ بنویسید، دورش را خط بکشید جوری که کاملا خودنمایی کند، زیرش هم هر چه را که از زندگی میخواهید بنویسید؛ دقت کنید هر چیزی که خودتان میخواهید را بنویسید نه آنچه که دیگران برایتان میپسندند یا از شما انتظار دارند یا انجام میدهند. یادتان باشد این مسیر شماست پس هدفهایتان را با معیارهای کوچک یا بزرگ نسنجید چون تنها معنای این کار این است که دارید اهدافتان را با هدفهای دیگران مقایسه میکنید. این برگه را همیشه همراه خود داشته باشید تا هر وقت که لازم شد نگاهی به آن بیندازید، اهدافتان را مرور کنید و مطمئن شوید که راه را درست ادامه میدهید.
۹. اجازه میدهید ترس محدودتان کند
ترس از شکست، ترس از موفقیت، ترس از هرگز شاد نبودن، ترس از خیلی شاد بودن و … . بله، زندگی زیر سایهی ترس حتما ناامیدتان خواهد کرد! ترس، شیوهای برای دور کردن شما از لذت بردن است و اگر اجازه دهید ترس بر شما مسلط شود و تعیین کند چگونه زندگی کنید در واقع حکم زندان را برای خودتان صادر کردهاید. اگر ترس مانع شادیتان شود و مجبورتان کند زندگی بدون شور و هیجان را تحمل کنید، سمی و خطرناک است. تصمیم بگیرید که از این به بعد اجازه ندهید ترس بر شما حکمرانی کند یا غل و زنجیر به دست و پایتان ببندد. اگر رویکرد درستی نسبت به ترس داشته باشید و آن را کنترل کنید، موهبتی نجاتبخش، راهنما و پنجرهای به سمت رؤیاهای ناشناخته خواهد بود.
۱۰. نسبت به شگفتیهای زندگی بیتفاوت هستید
هر روز اتفاقهای شگفتانگیزی در زندگی رخ میدهد؛ فقط باید بدانید کجا دنبالشان باشید. فناوری دستاوردهای زیادی داشته و دنیا را خیلی کوچک و چیزهای بسیاری را دردسترس کرده است. اما این امر یک جنبه منفی دارد: این همه پیشرفت انتظارات را بالا برده و باعث شده است دیگر بهراحتی شگفتزده نشویم! این جای تاسف دارد چون یکی از چیزهای روحیهبخش زندگی درک شگفتیهای آن است. این شگفتیها یادآور ایناند که ما مرکز کیهان نیستیم، قرار نیست همهچیز حول ما بچرخد!
درک شگفتیها و موهبتهای زندگی، شناخت ارزش زندگی و توانایی ما در غنیتر کردن آن و همزمان مبهوت آن شدن، برای انسان الهامبخش است. وقتی با دیدن هر چیز تازهای، شانهای بالا میاندازید و بیتفاوت از آن میگذرید، سخت است که شاد باشید.
۱۱. از دیگران کنارهگیری میکنید
کنارهگیری از دیگران یکی از رفتارهای رایج در هنگام ناراحتی است. اما پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که این بدترین کاری است که میتوانید بکنید. معاشرت با دیگران، حتی وقتی خوشتان نمیآید تأثیر چشمگیری در تغییر احوالتان دارد. نباید بگذارید کنارهگیری تبدیل به عادت شود. وقتی به دلیل ناراحتی دل و دماغ معاشرت با دیگران را ندارید، باید خودتان را مجبور کنید که بیرون بروید و با دیگران گپ بزنید. خیلی زود متوجه تأثیر این کار میشوید.
۱۲. میخواهید اختیار امور همیشه در دستتان باشد
اینکه فکر کنیم هیچ اختیاری در روند زندگی نداریم، بیتردید نمیگذارد شاد باشیم. اما نباید در این زمینه زیادهروی کنید. گاهی اختیار بعضی چیزها از دست ما خارج است. این موضوع بهویژه در مورد آدمها درست است. تنها کسی که در زندگی واقعا میتوانید کنترل کنید، خودتان هستید. اگر به دنبال کنترلکردن دیگران باشید، نمیتوانید شاد باشید! حتی اگر بتوانید آدمها را با زور، ترس و تهدید کنترل کنید، دوام زیادی ندارد. بهعلاوه کنترل دیگران با این روشها پس از مدتی باعث میشود احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید.
۱۳. مدام در حال شکایتکردن یا سرزنشکردن هستید
وقتی پیوسته در حال فکرکردن و حرفزدن از مشکلات و گرفتاریها هستید، به افکار منفی پروبال میدهید. صحبتکردن از چیزهایی که مایه ناراحتیتان هستند، باعث میشود سبک شوید و احساس بهتری داشته باشید. اما مرز باریکی میان شکایتکردن با تأثیر درمانگرانه و گلایهکردن بهشکلی که خوشی را از ما میگیرد، وجود دارد. شکایت پیوسته نهتنها جلوی شادبودن را میگیرد بلکه دیگران را هم از شما بیزار میکند.
سرزنش پیوسته آدمها، رخدادها و چیزها هم احساس ناراحتی را تقویت میکند. سرزنش کردن دیگران و شرایط بهخاطر اتفاقات ناخوشایند زندگی یعنی شما تأیید میکنید که اختیاری بر امور زندگی ندارید و این حس بدی به انسان میدهد.
هیچ چیز بهاندازه منفیبافی احساس ناراحتی را شعلهور نمیکند. رهایی از افکار منفی دشوار است. اما درک اینکه این باورها چقدر غیرمنطقیاند، به رهایی از آنها کمک میکند. پس بر حقایق تمرکز کنید تا ببینید اوضاع آنقدرها هم که فکر میکنید بد نیست. بهجای شکایت از اینکه اوضاع میتوانست بهتر باشد، بر داشتههایتان تمرکز کنید. اینگونه میتوانید راهحلی برای مشکلات پیدا کنید، مشکل را حل کنید و به جلو پیش بروید.
۱۴. مدام بهدنبال تحتتأثیر قرار دادن دیگران هستید
حتی اگر دیگران از لباس، ماشین یا شغل باکلاستان خوششان بیاید، به معنی این نیست که از خود شما هم خوششان میآید! تلاش پیوسته برای جلب توجه دیگران و تحتتأثیر قرار دادن آنها یکی دیگر از موانع شادبودن است. این کار اجازه نمیدهد به آنچه حقیقتا مایه خوشحالی شماست برسید، آن هم پیداکردن آدمهایی است که شما همینطور که هستید میپذیرند و دوست دارند.
چیزهایی که برای جلب توجه دیگران بهدنبالشان هستید، شما را خوشحال نمیکنند. پژوهشهای بیشماری نشان دادهاند که مادیات باعث خوشحالی حقیقی نمیشوند. فراتر از یأسی که پس از بهدستآوردن این چیزها احساس میکنید، درمییابید آنها را به قیمت ازدستدادن چیزهایی که باعث شادی و خشنودی حقیقی شما میشوند، بهدست آوردهاید؛ چیزهایی مثل دوستان، خانواده و سلامتی.
۱۵. در زمان حال زندگی نمیکنید
مانند ترس، گذشته و آینده هم زاده ذهن شما هستند. هرقدر هم افسوس بخورید، هراندازه هم که نگران باشید، گذشته و آینده تغییر نمیکند. انسانهای شاد این را میدانند، پس بر زمان حال تمرکز میکنند. اگر پیوسته در جای دیگری سیر کنید و نتوانید واقعیت کنونی را (خوب یا بد) بپذیرید، به حد بالای توانمندیهایتان نمیرسید. برای زندگی در لحظه باید ۲ کار را انجام دهید:
- گذشته را بپذیرید. اگر گذشته را نپذیرید، هرگز از آن رها نمیشوید و اجازه میدهید گذشته آیندهتان را بسازد! تنها دلیل موجه نگاه به گذشته درس گرفتن از آن است و فهم اینکه چقدر پیشرفت کردهاید.
- بپذیرید نااطمینانی جزئی از آینده است و از خودتان انتظارات بیجا نداشته باشید. نگرانی و اضطراب جایی در لحظه اکنون ندارد. همانطور که مارک تواین میگوید:
نگرانی برای آینده مثل پرداخت بدهی به کسی است که به او بدهکار نیستیم!
شما چه فکری در اینباره دارید؟ قبول دارید که این مسائل خوشحالی را از ما میگیرند؟ چه چیزهای دیگری را میتوانید به این فهرست اضافه کنید؟ اگر راهکارهای برای رهایی از این مشکلات دارید، بد نیست آنها را به ما هم نشان دهید.