آیا مدیریت شرکتی را برعهده دارید که حفظ نیروهای توانمند و مستعد در آن برایتان دشوار است؟ آیا بهترین کارمندانتان با اینکه ظاهرا مشکلی با شما ندارند پس از مدتی شرکت را ترک میکنند؟ چقدر احتمال میدهید که قوانین شرکت مسبب این مسئله باشد؟ اگر قصد دارید نیروهای ارزشمند سازمان خود را حفظ کنید در ادامهی متن با ما همراه باشید.
گاهی قوانین احمقانه بهترین کارمندان را فراری میدهد
جذب و حفظ کارمندان خوب بهاندازهی کافی کار مشکلی است، اما حفظ بهترین کارمندان حتی از آن هم دشوارتر است. گاهی این افراد به این دلیل که نمیخواهند فرصت شغلی بهتری را از دست بدهند کار فعلی خود را رها میکنند، اما در اکثر مواقع دلیل اصلی به شرکتی که قصد دارند آن را ترک کنند مربوط میشود. معمولا در محل کار فرهنگهای مبتنی بر قوانینی ایجاد میشود که حس تحت کنترل بودن همه چیز را به مدیریت منتقل میکند، در حالیکه این قوانین خلاقیت را سرکوب و معمولی بودن را تقویت میکند:
قوانین بیشتر، شور و اشتیاق کمتر که به معنای انگیزهی کمتر است.
قوانین بیشتر، هیجان کمتر که به معنای عملکردهای قویِ کمتر است.
قوانین بیشتر، اشتیاق کمتر که به معنای سود پایینتر است.
هنگام مواجهه با فرهنگ قانونمحور، مستعدترین و سختکوشترین کارمندان معمولا اولین افرادی هستند که از شغل خود استعفا میدهند؛ چراکه نسبت به دیگران از تقاضاهای همکاری و فرصتهای شغلی بیشتری برخوردارند. آنچه باقی میماند گروهی از افراد است که سطح کاری متوسطی دارند و به استانداردهای پایین بسنده میکنند؛ آن هم معمولا تنها برای دریافت حقوق آخر ماه! اگر شما کارکنان متوسطی داشته باشید که کار متوسط انجام میدهند، صاحب شرکتی متوسط و معمولی خواهید بود. در ادامه قواعدی برای استخدام و حفظ بهترین و مستعدترین افراد ذکر میشود.
وضع قوانین احمقانه را متوقف کنید
از کجا بدانیم که یک قانون احمقانه است؟ از خود بپرسید چه کسی به آن نیاز دارد. اگر این قوانین در درجهی اول به افرادی مربوط میشود که با خود میگویید کاش هرگز استخدامشان نکرده بودید، احتمالا قوانین احمقانهای هستند.
۱. قوانین احمقانه برای استخدام
تصور کنید شما کارمندی خوب و توانا هستید که برای کاری در سازمان خود تقاضا میدهید. شما رزومه خود را شستهرفته میکنید و یک معرفینامهی گیرا مینویسید و آنگاه به حفرهی سیاه وارد میشوید ـ حد فاصل بین تقاضا برای یک کار و استخدام شدن (یا دریافت یک اطلاعیهی عمومی مبنی بر اِشغال این پست). این مسئله حقیقتا احمقانه و غیرانسانی است. آیا راهی برای ایجاد فرایندهای استخدامی به شیوهی انسانی وجود ندارد؟ آیا این امکان وجود ندارد که فرد مناسب را بهجای اینکه با جستوجوی کلیدواژهها پیدا کنید از طریق گفتهها، نحوهی ارائهی، و شناخت او انتخاب کنید؟ فرایند استخدام را انسانی کنید تا افراد مستعدتر و بهتری بیابید.
۲. قوانین احمقانه برای بازبینی عملکرد و رتبهبندی
بیاید صادق باشیم: بازبینی عملکرد افراد چیزی جز اتلاف وقت نیست. شایسته نیست افراد بااستعداد و باهوش سالی یکبار بر مبنای نظام بوروکراتیک ۵ امتیازی مورد ارزیابی قرار بگیرند. از چنین بازبینیهایی بازخورد معناداری حاصل نمیشود و تنها رسمی است که تمام افراد درگیر آن را نگران میکند. «رتبهبندی تحمیلی» که گاهی از آن با عنوان «رتبهبندی تودهای» نیز یاد میشود حتی از آن هم بدتر است.
مقایسهی کارمندان با یکدیگر و مرتب کردنشان از بهترین به بدترین یکی از احمقانهترین و بدترین ایدههایی است که من بهعنوان یک کارشناس و مشاور اقتصادی تا به حال با آن روبهرو شدهام. چرا کسی باید بخواهد در شرکتی که با افراد اینگونه برخورد میشود باقی بماند؟ فقط تصور کنید که در چنین محیطی اعتماد به همکاران تا چه اندازه میتواند دشوار باشد. آیا هیچ اطلاعات بهدردبخوری از چنین فرایندی حاصل میشود؟ افراد مستعد و خلاق باید بهخاطر قدرت و منحصربهفرد بودنشان حمایت شوند نه اینکه با دیگران مقایسه یا بر اساس استانداردهای مطلق سنجیده شوند.
اگر به افرادی که استخدام کردهاید اعتماد ندارید چرا آنها را بهکار گرفتهاید؟ و اگر به مدیران خود برای استخدام افراد مناسب اعتماد ندارید چرا آنها را در سِمت مدیریت قرار دادهاید؟ خود را از شر رتبهبندیها و بازرسیهای سالانه خلاص کنید و به کارمندانتان کمک کنید باانگیزه و خلاق باشند. آنها را تشویق کنید تا هدفگذاری و استانداردهای بالای خود را حفظ کنند و در این راه آنها را یاری کنید. به آنها اعتماد کنید تا بهترین کار خود را ارائه بدهند، در غیر اینصورت بگذارید بروند.
۳. قوانین احمقانه برای حضور در محل کار
افراد باهوش اغلب به سیاستهایی که آنها را مجبور به حضور در محل کار میکند نیاز ندارند. این افراد میدانند که در طی یک روز کاری چه کارهایی را باید انجام بدهند و کجا میتوانند بهترین عملکرد را داشته باشند. یک هفته ممکن است تشخیص بدهند که مورد ارزشمندی در محیط گروهی دفتر کار برای یادگیری و مشارکت وجود دارد اما هفته بعد ممکن است ترجیح بدهند برای اتمام کار پیش از رسیدن به ضربالعجل آن در خانه بمانند و از طریق پیام و تلفن در دسترس باشند. افرادی که مرتبا سر کار حضور نمییابند یا مشارکت کافی ندارند احتمالا فاقد استانداردهای لازم هستند.
۴. قوانین احمقانه برای کسب رضایت و تأیید
از خود بپرسید که اگر مجبور بودید در زندگی شخصیتان در مورد همهی امور و تصمیمات خود تأیید فرد دیگری را بگیرید تا چه اندازه میتوانستید بازده خوبی داشته باشید؟ شما هرگز موفق نمیشدید کاری را به انجام برسانید! آیا شما واقعا میخواهید کارمندانتان زمان خود را برای تعقیب افراد و کسب مهر تأیید آنان صرف کنند؟ این تأییدیهها دربارهی یک پروژهی بزرگ یا یک دستور عمل جدید منطقی بهنظر میرسد، اما تلاش برای کسب رضایت در مورد تمام کارها مضحک است. چراکه سرعت کار را کاهش میدهد، باعث اتلاف سرمایه میشود و به افراد این پیام را میرساند که شما به تشخیص آنها اطمینان ندارید.
۵. قوانین احمقانه برای گرفتن مرخصی
اگر یک کارمند متعهد از سلامت کافی برای آمدن به سرِ کار برخوردار نیست، هدف از اینکه او را وادار کنیم تا خود را از تختخواب بیرون بکشد و گواهی پزشکی تهیه کند چیست؟ بگذارید افراد بدانند که اگر کسالت دارند باید در منزل بمانند و تا زمانی که شرایط آنها برای آمدن به محل کار به اندازهی کافی مساعد شود (و بیماری آنها دیگر مسری نباشد) به استراحت بپردازند. در مورد یک بیماری جدی شاید یک دورهی موقتی کار نیمهوقت مناسب باشد. به همین ترتیب اگر افراد میخواهند یک روز را به کارهای شخصی خود بپردازند آنها را مجبور نکنید تا در این مورد دروغ بگویند.
با افراد شایستهای که استخدام کردهاید با احترام رفتار کنید. اطمینان داشته باشید که کارمندانتان میدانند چطور برای زمان ارزش قائل باشند و برای تحقق بخشیدن به تعهداتشان تلاش کنند. آنها را ترغیب کنید که اگر به هر دلیلی به یک روز مرخصی نیاز دارند این کار را انجام بدهند (بدون اینکه در مورد علت مرخصی آنان سؤال کنید). درخواست مستندات نیز به نوعی دیگر این پیام را منتقل میکند که شما به افرادی که استخدام کردهاید اطمینان ندارید.
۶. قوانین احمقانه برای افراد کثیرالسفر
مسافرت کار آسانی نیست. اینکه فرد زندگی خود را رها کند و در اتاق هتل در مکانی که احتمالا هیچکس را نمی شناسد زندگی کند، میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد. با در نظر گرفتن صفوف بازرسی فرودگاهها که ممکن است ساعتها طول بکشد و همچنین پروازهایی که مرتبا لغو میشوند یا به تأخیر میافتند اینطور بهنظر می رسد که سالیان زیادی از عمر به هدر میرود. بنابراین مزایا و امتیازات مربوط به افراد کثیرالسفر به فردی تعلق دارد که آن را بهدست آورده است و نه شرکتی که برای آن کار میکند. این یک روش بدون هزینه برای شماست تا ازخودگذشتگی آن فرد را قدر بدانید. قوانینی که چیزی غیر از این را قید میکنند نهتنها احمقانه بلکه شدیدا غیرمنصفانه هستند.
۷. روشهای احمقانهی بازخورد
من با شرکتهای بسیاری کار کردهام که کاملا به نظرسنجیهای کارمندان باور داشتهاند، اما صراحتا اعتقاد دارم که این نظرسنجیها غیرقابل اعتمادند. اگر واقعا میخواهید بدانید اوضاع چطور است کافی است مستقیما از افراد سؤال کنید. با کارمندان صحبت کنید، گفتوگو داشته باشید و موضوع را پیگیری کنید. نظرسنجی آنلاین به شما نتایج سطحی میدهد. بهترین روش آگاهی از اینکه اوضاع چگونه پیش میرود یک مکالمهی صریح، بیپرده و صادقانه دربارهی کارهاست.
اگر این کار امکانپذیر نباشد آنگاه شما با مشکل برقراری ارتباط با دیگران روبهرو هستید که این خود مسئلهی مهمی برای مدیریت یک مجموعه است. منشأ را بررسی و با افراد گفتوگو کنید. نیازی نیست کارمندانتان از طریق نظرسنجیهای تزئینی نظر خود را ابراز کنند. اگر به آنها فرصت بدهید مطمئنا قادر خواهند بود دربارهی اصل مطلب با شما گفتوگو کنند.
۸. قوانین احمقانه دربارهی تلفن همراه
وادار کردن افراد به بررسی تلفن همراهشان در مسیر به این منظور که از آن برای انتقال اسناد محرمانه یا ارسال اطلاعات استفاده نشود تنها عدم اعتماد شما را نشان میدهد. دلیل اصلی داشتن تلفن همراه این است که به شما امکان میدهد بهراحتی در دسترس باشید. چرا به افراد باهوش اجازه نمیدهید تا تصمیمات هوشمندانه بگیرند؟
۹. قوانین احمقانه دربارهی استفاده از اینترنت
این قوانین جزو احمقانهترین قوانینی است که تا به حال دیدهام. در مؤسساتی که چنین سیاستهایی برقرار است این قوانین توسط همه ازجمله شخصی که آنها را وضع کرده است نادیده گرفته میشود. درخواست از افراد برای محدود کردن زمان استفاده از اینترنت یا ایجاد محدودیتهای معقول در مورد نوع سایتهایی که بازدید میشود پذیرفتنی است، اما ممنوع کردن کامل دسترسی به اطلاعات در اینترنت کار واقعا احمقانهای است.
۱۰. قوانین احمقانه در رابطه با دورهی آزمایشی
در بسیاری از سازمانها هنوز این قانون نخنما اجرا میشود که بر اساس آن کارمندان قبل از اینکه بتوانند انتقالی یا ترفیع بگیرند میبایست حدود شش ماه در یک سِمت باقی بمانند. شاید این قانون در زمانهای گذشته مؤثر بوده باشد. با توجه به اینکه حتی افراد نسل قبل که از شغل خود رضایت نداشتند هم با این قوانین کنار میآمدند، اما امروزه نیروی کار متفاوت است و اگر فردی با چنین قانونی مواجه شود، یا آن را به چالش میکشد یا استعفا میدهد.
اگر شما با یک فرهنگ سازمانی قانونمحور (بالاخص قوانین احمقانه) روبهرو شدید باید از خود بپرسید آیا اصلا به آنجا تعلق دارید یا خیر؟
برگرفته از: www.inc.com