برای رسیدن به موفقیت حاضرید چه کارهایی انجام دهید؟ امروزه، معمولی بودن برای اکثر ما وضعیتی عادی به شمار میآید و کمتر کسی حاضر است برای سوا شدن از جمع و درخشیدن تلاشی بکند. البته انسانهای موفق، از این مسئله مستثنی هستند.
برای اینکه بتوانید در اوج فن یا حرفهی خود باشید و به موفقیتهایی که میخواهید برسید، باید برای خود قوانینی داشته باشید و به آنها عمل کنید. موفقیت چیزی نیست که تصادفی اتفاق بیفتد؛ فقط اگر با تمام وجود آن را بخواهید، به دستش میآورید. افراد موفق برای رسیدن به موفقیت و افزایش بازدهی خود از عادتهایی دوری میکنند که خوب است ما هم یاد بگیریم. پس اگر میخواهید چشمها را به خود خیره کنید با ما همراه باشید.
۱. در محدودهی آسایش خود زندگی نمیکنند
محدودهی آسایش چیست؟ محدودهی آسایش به حالتی روانی میگویند که در آن شما از احساس آشنایی، راحتی و تسلط برخوردارید و کمترین میزان اضطراب را تجربه میکنید. خارج شدن از محدودهی آسایش، به این معنا نیست که باید در تکاپوی داشتن نوعی استرس و اضطراب دایمی باشید، بلکه به این معناست که برای رشد باید چیزهای جدید را امتحان کنید و افق دید خود را گسترش دهید.
دلیل اینکه ما در محدودهی آسایش خودمان راحتیم این است که در آن خطر نمیکنیم. زمانی که تنها در محدودهی آسایش خود به سر میبریم زندگیای مانند یک موش آزمایشگاهی داریم که در قفسش بر روی چرخی دور باطل میزند و در نهایت به جایی نمیرسد.
لس براون جملهی معروفی در این مورد دارد: «اگر خود را در موقعیتی قرار دهید که مجبور باشید از محدودهی آسایشتان خارج شوید، در واقع خود را وادار کردهاید که دایرهی آگاهیتان را گسترش دهید.»
۲. بدون یادگیری اقدام نمیکنند
یادگیری، قابلیتی است که ما انسانها به خوبی از پس آن بر میآییم. بزرگترین مزیت یادگیری این است که در تمام جنبههای زندگی ما تاثیر میگذارد. افراد موفق همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید و گسترش آموختههای قبلی خود هستند.
اگر دیگر هیچ چیز یاد نگیریم، خودمان میمانیم و هر آنچه تا به حال آموختهایم. این یعنی بنبستی برای گسترش فهم و درکمان، چیزی که در راه رسیدن به موفقیت بسیار ضروری است. از آنجایی که ذهن ما برای توسعه، که لازمهی موفقیت است، به آموختن نیاز دارد؛ هیچ وقت نباید از یادگیری مطالب تازه غافل شویم.
تصور کنید که چه اتفاقی میافتاد اگر بیل گیتس، دست از یادگیری و رشد کردن میکشید. در آن صورت اینترنت خیلی ابتداییتر از چیزی بود که امروز میشناسیم، ولی به خاطر اینکه او رویایش را دنبال کرد و به توسعهی فردی پرداخت، یکی از بزرگترین شرکتهای دنیا را تاسیس کرد که هنوز هم در حال شکوفایی و گسترش است.
۳. از مشورت گرفتن نمیترسند
ریچارد برانسون، کارآفرین مشهور، جایی گفته است: «زمانی که قرار است تصمیم مهمی بگیرید، تبادل نظر با کارآفرینان و رهبران تجاری که مشکلات مشابه شما را حل کرده اند؛ تفاوت بزرگی ایجاد میکند.»
مشورت گرفتن همیشه هم کار راحتی نیست، وقتی گمان میکنیم همان امکاناتی را داریم که سایرین دارند، احساس ناامنی و وابستگی میکنیم، تصمیم میگیریم سوالی نپرسیم و به تنهایی سر از مسائل درآوریم. اما این کار به طور اساسی ما را در راه رسیدن به تواناییهای بالقوهمان محدود میکند، چرا که موردی که به دنبال مشورت گرفتن دربارهی آن هستیم ممکن است چیزی باشد که دیگری آن را به خوبی میشناسد.
۴. در جزییات کوچک غرق نمیشوند
در زندگی امکاناتی به نظر تمام ناشدنی پیش روی ماست، بنابراین به راحتی ممکن است که در جزییات غرق شویم. این جزییات با متمرکز کردن حواس ما به خودشان باعث میشوند که از داشتن دیدی کلی به اطرافمان و دیدن تصویر بزرگتر غافل شویم.
تمرکز بیش از حد بر جزییات توانایی شما را در دیدن ارتباط مسائل با یکدیگر محدود میکند. از آنجایی که بیشتر زندگی ما وابسته به ارتباطاتی است که با دیگران و خودمان برقرار میکنیم، اگر گرفتار جزییات شویم مانند این خواهد بود که بخواهیم با قطعات گم شدهی پازلهای مختلف، پازل جدیدی را حل کنیم. چنین کاری ممکن نیست.
تصور کنید چه میشد اگر هنری فورد تنها به جزییات بیاهمیت توجه میکرد؟ زمانی که فورد قصد تاسیس شرکتش را داشت میدانست اگر بخواهد شرکت موفقی داشته باشد باید کار متفاوتی انجام دهد، و در حالیکه بسیاری به او گفته بودند که این کار شدنی نیست، شرکت او ورای جزییات بیاهمیت رشد کرد، تا به جایی که باید رسید.
هنری فورد به جزییات بیاهمیتی که عبارت بود از صدها مرتبه شکست خوردن توجهی نکرد، بلکه تمرکز او بر هدف نهایی و این مسئله بود که آن هدف قابل دستیابی است. و برای این کار، نیاز به در نظر داشتن تصویر بزرگتر داشت.
۵. چند کار را همزمان انجام نمیدهند
از انجام همزمان چند کار معمولاً به عنوان مهارتی مخصوص برخی افراد یاد میکنند اما حقیقت این است که هیچکس قابلیت انجام چند کار را در آن واحد ندارد. و این موضوع به عنوان عامل کاهشدهندهی کارایی مطرح است. افراد موفق بر مسئلهای خاص تمرکز میکنند و با بالاترین میزان توان خود، بدون داشتن تداخلی مزاحم، کارشان را انجام میدهند. وقتی چند کار را همزمان انجام میدهید توانایی خود را در تمرکز کامل بر روی هر یک از کارها کاهش میدهید. افراد موفق با تمرکز بر تنها یک وظیفه در هر لحظه، تمام توانایی و استعدادشان را به کار میگیرند.
اِما واتسون میگوید: «تلفن همراهم را در سوپ انداختم. فکر میکنم زمان آن رسیده که انجام همزمان چند کار را متوقف کنم!» این سخن با تأکید بر محدودیت انسان در انجام چند کار به صورت همزمان، معلوم میکند چقدر در این حالت تواناییهایمان را محدود میکنیم.
۶. به خودشان دروغ نمیگویند
دروغ گفتن به خود میتواند یکی از سادهترین کارهای ممکن باشد. در مقابل، قبول مشکلاتمان بدون بهانهجویی، یکی از سختترین کارهاست. افراد موفق قبول میکنند که با مشکلات درونی و بیرونی مواجهاند.
بسیار مهم است به جای طفره رفتن از مشکلات و دروغ گفتن به خودمان، آنها را بپذیریم. همانطور که استیو مارابولی گفته است: «دروغ گفتن به خود را متوقف کنید. زمانی که حقیقت خود را انکار میکنیم، پتانسیلهای خود را انکار کردهایم.»
۷. در بازخورد گرفتن از دیگران تعلل نمیکنند
بازخوردها مهم هستند، چرا که به شما دربارهی موقعیت کنونیتان چشمانداز جدیدی میدهند. گاهی نمیتوانید پاسخی را که درست در برابر شماست ببینید. اما زمانی که بازخورد میگیرید میتوانید موضوعی را از منظر شخص دیگر مشاهده کنید.
اگر در گرفتن بازخورد تعلل کنید زمانی را که میتوانستید صرف پیشرفتن به سمت رویاهایتان کنید، از دست دادهاید. هر چه بیشتر برای گرفتن بازخورد صبر کنید سختتر میتوانید از ابزارهایی که دیگران قادرند در اختیارتان بگذارند استفاده کنید.
الون ماسک، کارآفرین موفق، در جایی گفته است: «بسیار مهم است که چرخهی بازخوردی برای کارهایتان داشته باشید، یعنی دائماً بررسی کنید چه کارهایی را انجام دادهاید و چطور میتوانستید بهتر عمل کنید.»
۸. دنبالکننده نیستند بلکه پیشگاماند
حتما جملهی معروف: «یا پیش بروید یا دنبالهروی کنید، در غیر این صورت کنار بروید.» را شنیدهاید. دو نوع از آدمها در دنیا وجود دارند: پیشروان و پیروان. افراد موفق آنهایی هستند که هدایت دیگران را بر عهده دارند. موفقیت آنها تصادفی نیست، بلکه به این علت است که کسی را تا پایان مسیرش دنبال نکردهاند. آنها در زندگی برای رسیدن به جایی که میخواهند باشند، راه مخصوص به خود را پیمودهاند.
درست مطابق با گفتهی رابرت فراست بزرگ: «اگر در جنگل به دوراهی برخورد کنم، راهی را انتخاب میکنم که افراد کمتری در آن قدم گذارده باشند، تمام تفاوتها به همین انتخاب بستگی دارد.»
۹. نمیگذارند گذشته، آینده را به ایشان دیکته کند
گذشته چیزیست که هیچ وقت تغییر نخواهد کرد بنابراین نباید آرزوی تغییرش را داشته باشیم. از طرفی بدون گذشتهمان، درسهایی را که نیاز بوده بیاموزیم یاد نمیگرفتیم؛ و تا وقتی درسی را که زندگی قصد آموختنش به ما داشته را نمیآموختیم، به تکرار اشتباهمان ادامه میدادیم.
زمانی، شهید خان برای هر ساعت شستن ظرف یک دلار و 20 سنت حقوق دریافت میکرد، اما گذشتهی محقر او نتوانست مانع از این شود که به چیزهای بزگتری فکر کند. حالا او با ثروت خالصی معادل 3 میلیارد و 800 میلیون دلار، صاحب فلکس-ان-گیت، یکی از بزرگترین کمپانیهای خصوصی ایالات متحده امریکا، صاحب باشگاه هاکی جکسون ویل جگوارز و تیم فوتبال لیگ برتری فولهام انگلستان است.
۱۰. از همراهی با افراد منفیباف پرهیز میکنند
افراد منفیباف در مسیر دستیابی به موفقیت تاثیر بسیار مخربی به جا میگذارند. در مسیر زندگی، مسایل فراوانی برای ما پدید میآید که سبب میشود نگاه ناامیدانهای نسبت به خود و موقعیتمان پیدا کنیم. در این میان، برخی افراد دوست دارند که بیشتر اوقات بر این بخش از زندگی تمرکز داشته باشند.
وقتی زمان زیادی در ارتباط با فردی منفیباف باشید، به همه چیز، منفی نگاه خواهید کرد و رویاهایتان از جلوی چشمانتان محو میشوند. موفقیت بیشتر از هر چیز دیگر به نگرش ذهنی درست احتیاج دارد. اگر همیشه نگرش منفی داشته باشید، زندگی نتایجی منفی برایتان به همراه خواهد آورد.
جوئل اولستین در جایی گفته است: «نمیتوانی توقع زندگیای مثبت داشته باشی اگر با افراد منفیباف معاشرت میکنی.» پس اگر آرزوی موفق بودن دارید، نگاه منفی دیگران به مسائل را نادیده بگیرید.
برای موفقیت، تمرکز و عزم راسخ لازم است. به نظر میرسد تمام افراد موفق از الگویی مشابه پیروی میکنند. برای همین، آسان است که بفهمیم چطور به اینجا رسیدهاند: آنها میدانستند برای رسیدن به رویاهایشان چه کارهایی باید انجام دهند و به هیچچیز و هیچکس اجازه ندادند آنها را متوقف کند.
شما این قدرت را دارید که یکی از همان افرادی باشید که هم اکنون آنها را تحسین میکنید و الگوی خود قرار دادهاید.