در این مطلب ۱۰ سوال مهم باقی مانده بعد از اپیزود اول فصل هفتم The Walking Dead را مرور میکنیم.
فصل هفتم «مردگان متحرک» با اپیزودی شروع شد که به همان اندازه که خونبار بود، به همان اندازه جنجالبرانگیز و طوفانی هم بود. نیگان با کشتن دوتا از اعضای گروه ریک، میخش را با قدرت کوبید و بازماندگانمان را در وضعیت دربوداغان و ناامیدانهای رها کرد. بسیاری فکر میکنند حضور نیگان همان چیزی است که قرار است یک تکان اساسی به ریتم داستان بدهد و این را میتوان از سوالاتی که بعد از پایانبندی این اپیزود بیجواب باقی ماندهاند احساس کرد. بنابراین ما هم بعد از بررسی این اپیزود، در این مطلب برخی از مهمترین سوالاتِ ریز و درشتی که بعد از آغاز حکمرانی نیگان ایجاد شده است را فهرست کردهایم:
۱۰- آیا تبرِ ریک انتظار نیگان را میکشد؟
اگرچه لوسیل، چوب بیسبالِ پیچیده شده در سیمخادارِ نیگان در قسمت اول به اندازهی یکی از کاراکترهای جدید سریال برای خودش برو و بیایی داشت و ستارهی قتلعامِ صاحبش بود، اما تبر ریک را هم نباید به عنوان نقش دوم فراموش کنیم. این تبر نقش مهمی در برنامهی نیگان برای شکستنِ غرور ریک داشت. نیگان نه تنها با استفاده از تبر ریک، او را تهدید کرد، بلکه آن را وسط واکرها انداخت و از او خواست که آن را مثل نوکر جدیدش برای او پس بیاورد و در نهایت به ریک دستور دارد تا با استفاده از آن، دست پسرش را دو تکه کند. از آنجایی که این تبر نقش مهمی در شکستنِ اعتمادبهنفس، قدرت رهبری و شجاعت ریک داشته است، احتمال اینکه در آینده ریک از همین تبر برای بیرون آمدن از زیر یوغِ نیگان و کشتن او استفاده کند خیلی بالاست. ریک همیشه سر تهدیدهایش میایستد. در آغاز این اپیزود هم او به نیگان قول میدهد که بالاخره یک روزی انتقامش را خواهد گرفت. بهطوری که اگر از آدمخوارهای ترمینس بپرسید، حتما بهتان جواب میدهد که درست است. آیا همهچیز آنقدر خوب جلو میرود که ریک به قولش وفا کند یا آیا این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست و ریک تا آیندهی نامعلومی فقط باید به دیدن خواب کشتن نیگان با تبرش بسنده کند؟
۹-نیگان چه برنامهای برای دریل دارد؟
اینکه چرا دریلی که ما به عنوان جنگجویی آرام که توانایی بالایی در کنترل خشم و احساساتش دارد، اینگونه به نیگان حمله کرد بحث دیگری است، اما اپیزود اول فصل جدید در حالی تمام شد که نیگان گروه ریک را در حال گریه کردن برای آبراهام و گلن رها کرد و رفت. همه به جز دریل. یا همان کسی که موفق شد در شبی که همه کاری جز گریه کردن و بله قربان گفتن نداشتند، به نیگان مشت بزند. نیگان بهترین جنگجوی حال حاضر موجود در زرادخانهی ریک را گروگان گرفت. درست به همان شکلی که ند استارک، بعد از شکستِ شورش آهنزادگان، تیان گریجوی را به عنوان گروگان به وینترفل برد. برداشت اولیهی ما این است که نیگان شجاعتِ دریل در ایستادگی در مقابل او را تحسین میکند و میخواهد با شستشوی مغزیش، او را به جمع مبارزانِ درجهیکش اضافه کند. با توجه به کاری که او با ریک کرد، چنین چیزی دور از انتظار نیست. اما اگر باز دوباره وستروس را با امریکای پسا-آخرالزمانی مقایسه کنیم، ممکن است اتفاق دردناکتری انتظار او را بکشد. شاید شرافت ند استارک اجازهی اذیت کردن تیان را نمیداد، اما نیگان درست در مقابلِ ند قرار میگیرد و بیشتر به پسرعموی قرون وسطاییاش، آقای رمزی بولتون شبیه است. بنابراین سوال این است که آیا نیگان قصد دارد همان بلایی که رمزی سر تیان آورد را سر دریل بیاورد؟ از آنجایی که دریل در کامیکبوکها حضور ندارد، در زمینهی آیندهی او به عنوان زندانی نیگان هیچ پیشبینیای نمیتوانیم کنیم، اما خب، لازم نیست نگران باشیم. حتما نیگان فکر همهجایش را کرده است!
۸-چه چیزی یا چه کسی ریک را مجبور به تلافی میکند؟
همانطور که در بررسی هم گفتم، اگرچه با ساختار این اپیزود مشکل داشتم، اما با اصل محتوای آن نه. نحوهی خرد شدن روحیه و خودباوری ریک توسط نیگان به خوبی به تصویر کشیده شده بود. مخصوصا جایی که آب بینی ریک بعد از اینکه مجبور میشود دست کارل را قطع کند از شدت زجه و زاری سرازیر میشود. به همین دلیل وقتی به پایان اپیزود رسیدیم، میدانستیم این «شکستکی» چیزی نیست که به این راحتیها قابلجوش خوردن باشد. مثلا اگرچه مگی اصرار داشت که هرچه زودتر باید برای کشتن نیگان دست به کار شویم، اما ریک یکجوری سعی میکند قضیه را ماستمالی کند. از اینجا به بعد چیزی که بیشتر از باختنِ سهتا از مهمترین سربازانش اذیتکننده خواهد بود، از دست دادنِ اعتمادبهنفس و جایگاهش است. اعتمادبهنفس نقش مهمی را در ادامهی داستان ریک بازی خواهد کرد. چون حتی اگر ریک نقشهی خوبی برای ضدحمله داشته باشد، عدم اعتمادبهنفس کاری میکند تا به خودش و تواناییهایش شک کند و همهچیز را زیر سوال ببرد. نکند ماموریت با شکست روبهرو شود؟ و اگر اینطور شود، نیگان آدمی نیست که چنین حرکتی را بدون مجازات بیخیال شود! ریک هماکنون تسلیمِ تسلیم است و باید دید چه چیزی مهمترین سلاح او را دوباره در وجود او زنده میکند.
۷-در پایگاه نیگان چه خبر است؟
هرکسی که قسمت اول فصل جدید را دیده باشد از ته وجودش از نیگان متنفر است و برای نابودی او لحظهشماری میکند، اما در آن واحد جفری دین مورگان در نقش این کاراکتر آنقدر نسبت به تمام کاراکترهای تاریخ سریال متفاوت است و نیگان با تمام یکلایهبودنش، آنقدر باجذبه و تاحدودی کنجکاویبرانگیز است که به شخصه دوست دارم به این زودیها حذف نشود تا ما بتوانیم نگاهی به درون امپراتوریاش بیاندازیم و با نحوهی حکمرانی او بر مردم خودش آگاه شویم. مرکز فرماندهی او چه شکلی است و او چگونه چنین ارتش بزرگی را ساخته و هدایت میکند؟ سوال مهمتر این است که آیا مردم خودش هم به اندازهی بردههای خارجیاش باید ظلم و ستمهایش را تحمل کنند یا نه؟ آیا آنها زندگیای توام با ترس و لرز دارند، یا به لطف منابعی که پایگاههای تحت فرماندهی نیگان تامین میکنند، زندگی راحت و بیدردسری دارند؟ نیگان و ناجیان میتوانند به عنوان گروه دیگری از قاتلان آخرالزمانی معرفی شوند یا میتوانند از سیستم زندگی جالبتر و پیچیدهتری بهره ببرند. شما را نمیدانم، اما من امیدوارم دومی حقیقت داشته باشد و در آغاز قسمت بعد با نیگانی طرف شویم که به محض ورود به پایگاهش مورد استقبال کودکانِ خندان شهر قرار میگیرد و تمامیشان با شور و شوق وصفناپذیری از نیگان میخواهند که اینبار لوسیل را برای تمیز کردن به آنها بدهد! چه صحنهی زیبایی خواهد شد!
۶-آیا مگی از دست دریل کفری است؟
راستش را بخواهید دریل شانس آورد که نیگان او را گروگان گرفت. در بدترین حالت نیگان هر بلایی هم سر دریل بیاورد، او را باید زنده نگه دارد، اما اگر دریل بعد از کاری که کرد همراه گروه باقی میماند، مطمئنا از موج عصبانیتِ مگی در امان نمیبود و احتمال مرگش بالاتر از الان میبود. شاید هدف انتقامگیری مگی، نیگان باشد، اما میتوان تصور کرد مقداری از این انتقام روانهی دریل هم خواهد شد. چون بالاخره نه تنها دریل به هشدارِ نیگان اهمیت نداد و باعث مرگ گلن شد، بلکه نیگان با انتخاب کردن گلن به جای دریل، کاری کرد که حق به حقدار نرسد. شاید اصلا هدف نیگان هم همین بوده باشد. شاید نیگان میخواسته علاوهبر نابود کردن غرور و مردانگی ریک، با این کارش گروه او را هم به تفرقه بیاندازد. البته با توجه به چیزی که دربارهی شخصیت مگی میدانیم، او از دوستانش کینه به دل نمیگیرد. شاید در آینده همین مگی باشد که جان دریل را در یک موقعیت مرگ و زندگی نجات بدهد. شاید هم نویسندگان از این طریق میخواستند نشان دهند که نیگان حتی به حرفهای خودش هم پایبند نیست و هرلحظه ممکن است زیر حرفش بزند و مغز کسی که انتظارش را ندارید بترکاند! هرچه باشد، ریک باید خدا را شکر کند. چون طبق هشداری که نیگان داد، او باید چشم سالم کارل را در میآورد و به خورد پدرش میداد که تصمیم گرفت این کار را نکند! چراییاش را اگر جرات دارید از خودش بپرسید.
۵-آیا همه حال بیمارِ مگی را فراموش کردهاند؟
مگی همدلیبرانگیزترین شخصیت اپیزود اول فصل جدید بود. او نه تنها باید به تماشای ترکیدن مغز شوهرش مینشست، بلکه باید با بیماری دردناکِ احتمالا مرگباری که او را به این نقطه کشاند هم کنار میآمد و بله مطمئنا همهی شما قبول دارید که صحنهی دلخراشی که جلوی رویش جریان داشت، اصلا برای سلامت بچهی داخل شکمش هم خوب نیست. از آنجایی که اپیزود اول به اندازهی کافی قمر در عقرب بود سازندگان تصمیم گرفتند تا بیخیال درد و حال مریضِ مگی شوند و تازه در لحظات پایانی اپیزود بود که همه یادشان افتاد بله مگی حالش خراب است و باید هرچه سریعتر او را به دکترِ هیلتاپ برسانیم. نکتهی عجیب ماجرا اما این بود که چرا نیگان پیشنهاد درمان او را نداد؟ نه دیوانه نشدهام، برای این حرفم دلیل دارم. یک لحظه گوش کنید: نیگان شاید که نه، حتما یک روانی خشن است، اما همزمان او به تکتک آدمهای ریک (حالا نه دقیقا تکتک!) برای جمعآوری آذوقه نیاز دارد. حداقل کاری که او میتواند کند این است که از دکتر شخصیاش بخواهد تا یکی از بردههایش را معالجه کند. چون همین مگی پس فردا به درد خودش میخورد. با توجه به واکنشی که نیگان به وضعِ افتضاحِ مگی نشان میدهد، معلوم بود که او متوجه حال بد او شده است و این فرصت خوبی بود تا نویسندگان از این طریق نشان دهند که نیگان در کنار روانیبودن، رهبر باهوشی است. پیشنهاد کمک نیگان چیزی را دربارهی تنفر مگی نسبت به او عوض نمیکند، اما خب، این حرکت نشان میداد که او چیزی بیشتر از یک آنتاگونیستِ تکبُعدی است. به این ترتیب به سوال بعدی میرسیم...
۴-آیا بچهی مگی به دنیا میآید؟
بعد از اتفاقات قسمت اول فصل هفت اگر وضعیت مگی بدتر از گذشته نباشد، بهتر نیست. اگر یادتان باشد در فینال فصل ششم مگی در چنان شرایط بدی بود که ریک مجبور بود برای زنده نگه داشتن او از لحاظ روحی به او قوت قلب بدهد. اگرچه مطمئنا حالا همهچیز برای مگی و کودکش افتضاحتر شده است. اما از سوی دیگر مگی کمر به انتقام بسته است و شاید همین عزم راسخ برای تلافی باعث شود تا با وجود بیماریاش خودش را به هیلتاپ برساند. اما بچه چطور؟ آیا بعد از تمام استرسهای سنگینی که تحمل کرده، بچه سالم مانده است یا نه؟ از یک طرف انتظار داریم بچه زنده بماند، به دنیا بیاید و جای خالی پدرش را پر کند، اما از طرف دیگر باید جوابی برای این سوال پیدا کنیم: مرگ چه چیزی شوکآورتر از گلن است؟ مرگ نوزاد گلن. اگر سازندگان قصد دارند با کشتن نوزاد مگی، تیر آخر را هم به او بزنند، به نظرتان او را چگونه از بین میبرند؟ آیا بچه در شکم مگی میمیرد یا به دنیا میآید تا اینکه نیگان در فینال فصل هفتم او را با لوسیل آشنا کند؟ آره، درست حدس زدید. من از نیگان بیرحمترم!
۳-چرا بین خون و خونریزی و دشنام فرق میگذارید؟
فکر میکنم همگی قبول داریم که از این بعد وقتی حرف از نهایت صحنههای خشونتبار و دلخراش شود، نام اپیزود افتتاحیهی فصل هفتم «مردگان متحرک» با خون خواهید درخشید! اما یکی از سوالات خندهداری که بعد از این اپیزود در بین اکثر منتقدان و حتی طرفداران مطرح شد این بود: چرا سریال در حالی که حاضر است ما را با محتویات مغز کاراکترهایش آشنا کند، اما جلوی دشنام دادن نیگان را میگیرد؟ شاید خبر داشته باشید که یکی از خصوصیات شخصیتی نیگان در کامیکبوکها بددهنی اوست. به همین دلیل یکی از مسائلی که بعد از اعلام شدن خبر حضور او در سریال به میان کشیده شد، این بود که آیا این خصوصیتش هم به سریال منتقل میشود یا نه. جواب رسید که خیر. ظاهرا از آنجایی که فحشهای آبدارِ نیگان ممکن است روح طرفداران سریال را جریحهدار کند، آنها تصمیم گرفتهاند که آن را در مسیر اقتباس حذف کنند. این یکی از همان سیاستهای دوگانهی شبکهی ای.ام.سی است. در سریالی با این حجم از خشونت، چگونه بددهنی نیگان میتواند بدتر باشد؟ حقیقت این است که شبکه قصد دارد در نسخهی دیویدی فصل هفتم، بددهنی نیگان را به صحنههایش اضافه کند و این به معنای یکی از مثالهای بارزِ سوءاستفاده از محبوبیت یک شخصیت و کمفروشی به شکلی کاملا آشکار است. ای.ام.سی هیچ دلیل قانعکنندهای برای انجام این کار ندارد. اما از سوی دیگر امیدوارم این موضوع کاری کند تا نویسندگان به جای پر کردن دیالوگهای نیگان با فحش و بد و بیراه، کمی خلاقیت به خرج دهند و روند خوبی که در زمینهی نوشتن برای نیگان در پیش گرفتهاند (مخصوصا با توجه به افتتاحیه فصل هفتم) را ادامه بدهند و امیدوارم این موضوع بهطرز غیرمستقیمی در نهایت به نفع بالا رفتن کیفیت دیالوگهای نیگان تمام شود.
۲-دست راست ریک قطع شد؟!
فکر میکنم حتی کسانی که کامیکها را نخوانده باشند هم میدانند که دست راست ریک از مچ قطع میشود. در آغاز افتتاحیهی فصل هفتم، با توجه به اینکه نیگان دربارهی دست راستهایش حرف میزند یا سرنخهای بسیاری که سازندگان در طول این اپیزود با محوریت دست راست ریک میدهند، به نظر میرسید چنین اتفاقی قرار است برای او بیافتد. خوشبختانه چنین بلایی سر او و کارل نیامد. چون میدانید که بالاخره خرج CGI کردن دست نداشتهی ریک برای ادامهی سریال گران درمیآید، اما اگر کمی دقت کنیم میبینیم که شاید ریک دست راستش را بهطور فیزیکی از دست نداده باشد، اما دست راستهایش را داده است. منظورم این است که نیگان نشان داد که دست راستش سایمون است و بعد با کشتن آبراهام و گلن و گروگان گرفتن دریل، دست راستهای ریک را از معادله حذف کرد. اینطوری رسما ریک تمام دلگرمیهایش را از دست داد. این در حالی است که مورگان هم در جامعهی «پادشاهی» به سر میبرد. با این حال، فکر میکنم نیگان چیز دیگری را فراموش کرده است: او با حذف کردن سه دست راست ریک، سه نفر را حسابی عصبانی کرده است: مگی، روزیتا و ساشا. اگر سریال میخواهد نشان دهد که داستانگویی بلد است، باید این سه نفر را به عنوان شخصیتهای مستقل جدید پردازش کند تا جای کاراکترهای مرد غایب را پر کنند. البته بماند که میشون و کارول همین الان به اندازهی کافی خفن هستند. پس، به ارتش زنانهی جدید ریک سلام کنید.
۱-ماجرای این آقا و ببرش چیست؟
یکی از کاراکترهای مهمِ جدیدی که حضور او در تریلرهای فصل هفتم فاش شده و احتمالا در یکی-دو قسمت بعد با او آشنا میشویم، پادشاه ازیکیل، فرماندهی جامعهای به اسم پادشاهی است. در کامیکها ازیکیل و دار و دستهاش در یک دبیرستان ساکن هستند و دور آن را با اتوبوس و آتوآشغالهای مختلف دیوار کشیدهاند. او خودش را راستیراستی پادشاه این جامعه میداند. منظورم از راستیراستی این است که نه تنها رفتاری پادشاهانه دارد، بلکه ادبیاتی دارد که آدم را یاد فیلم های تاریخی میاندازد. «مردگان متحرک» در زمینهی شخصیتهای Over the Topاش بیشتر به خاطر آنتاگونیستهایش مشهور است، اما ازیکیل یکی از معدود کاراکترهایی است که گرچه به قیافهاش نمیخورد، اما آدم خوبی است و به خاطر ویژگیهای عجیبش به محض معرفی در مرکز توجه قرار گرفت. در ابتدا ازیکیل به عنوان آدمی با مشکل روانی به نظر میرسد، اما خوانندگان بعدها متوجه میشوند رفتار سوالبرانگیز او بدون دلیل نیست. در دنیای قبل از آخرالزمان، ازیکیل نگهدار باغ وحش بوده است و بعد از آخرالزمان به کار قدیمیاش برمیگردد تا حیوانی را نجات بدهد. بله، عجیبترین ویژگی ازیکیل رفتار و گفتار پادشاهیاش نیست، بلکه ببری به اسم شیوا است که او را مثل حیوان دستآموز همراهی میکند. او شیوا را بعد از شیوع پیدا میکند و از آنجایی که از کودکی او را بزرگ کرده بوده، این ببر را درمان کرده و با او قدم به خیابانهای پسا-آخرالزمان میگذارد. اما مهمترین ویژگی ازیکیل و پادشاهیاش این است که اگر ریک میخواهد از دست نیگان نجات پیدا کند باید دمِ این آقا را ببیند. چون هماکنون ازیکیل تنها کسی است که نیروی انسانی و تجهیزات کافی برای مبارزه با نیگان را دارد. فقط مسئله این است که ازیکیل به این راحتیها خودش را درگیر جنگ نمیکند و جامعهی امنش را به خطر نمیاندازد. ظاهرا مورگان و کارول برای زدن مخ ازیکیل، وظیفهی دشواری در پیش دارند!