۱۰ ساختمان برتر در ادبیات که نقشی محوری در داستان‌ها دارند

۱۰ ساختمان برتر در ادبیات که نقشی محوری در داستان‌ها دارند

ضرب‌المثلی هست که می‌گوید هرکس درون خودش رمانی نانوشته دارد. شاید بد نباشد به این ضرب‌المثل ضمیمه‌ای هم اضافه کرد: هر رمان‌نویس فکر می‌کند در ذهنش ساختمانی ساخته‌نشده دارد. مطمئنم که من دارم. البته جنبه‌های فنی معماری، مثل مثلثات و مهندسی ساختمان، در قضیه دخیل نیستند. منظور طرح کلی هیجان‌انگیزی است که مهندسین ساختمان در ابتدای کار روی کاغذ می‌کشند؛ خیال‌پردازی درباره‌ی وجود ساختمانی که قبل از شما وجود نداشته است.

البته احضار کردن ساختمان‌های خیالی روی صفحات کاغذ در ارضا کردن بلندپروازی‌های بی‌نتیجه خلاصه نمی‌شود. ساختمان‌ها در بسیاری از آثار داستانی نقش پررنگی داشته‌اند، زندگی شخصیت‌ها را شکل داده‌اند، درون‌مایه‌های داستان را تقویت کرده‌اند و به روایت داستان هویت زمان و مکانی بخشیده‌اند.

اولین رمان من، پیترداون (Peterdown)، درباره‌ی تصور کردن چنین ساختمان‌هایی بود. در دنیای رمان، فرودگاه پنج‌باندی جدیدی در پای‌رود رودخانه‌ی تیمز (Thames) ساخته شده و قرار است کار روی راه‌آهن فشنگی‌ای به سبک راه‌آن‌های ژاپن آغاز شود که فرودگاه را به نواحی دیگر وصل می‌کند. شهر خیالی من، پیترداون، به‌عنوان جایگاه ایستگاه انشعاب‌دار راه‌آهن انتخاب شده است، ولی برای راه‌سازی برای ساختن ایستگاه، باید ساختمانی در شهر تخریب شود. در بین گزینه‌هایی که برای تخریب مدنظر قرار داده شده‌اند (مثل مرکز هنرهای دیجیتال و استادیوم فوتبال متروکه) مجتمع مسکونی بزرگ و بروتالیسیتی‌ای (Brutalism = سبک معماری) به نام لارکسپور هیل (Larkspur Hill) هم قرار دارد، مجتمعی که بدون نگرانی در زمینه‌ی بودجه، محدودیت‌های طرح‌ریزی و این‌که آیا قرار است با وزش باد فرو بریزد یا نه، از راه خیالاتم به آن وجودیت ببخشم.

دنیای ادبیات پر از ساختمان‌های خیالی به‌یادماندنی و نمادین است. در ادامه ده‌تا از بهترین‌هایشان، که صرفاً ماهیت وجودی‌شان الهام‌بخش لارکسپورهیل بوده است، معرفی شده‌اند:

۱. هواردز اند، اثر ای.ام. فورستر 

سال انتشار: ۱۹۱۰

بهترین انتخاب برای شروع فهرست هواردز اندز، یکی از بهترین ساختمان‌های توصیف‌شده در ادبیات است: «[هواردز اند] قدیمی و نقلی و به‌طور کلی دنج و دلنشین است؛ با آجرهای قرمز… درخت مَلَچ بسیار بزرگی [هست]… که کمی روی خانه خم شده و روی مرز بین باغ و بیشه قرار دارد.» این خانه آگاهانه از روی روکس نست (Rooks Nest)، خانه‌ای در هارتفوردشایر که فورستر دوران کودکی‌اش را در آن گذراند الگو گرفته و همان‌طور که اولیور استالیبراس (Oliver Stallybrass) می‌گوید: «به‌اندازه‌ی هر خانه‌ی دیگری در ادبیات حاوی بار معنایی ساختاری است.» فورستر بدون هیچ ابهامی اهمیت این خانه را در ارتباط با چشم‌انداز خود بیان کرد: «اگر قرار باشد در مکانی تصویری پیوسته و کامل از زندگی ببینیم، آن مکان مزرعه‌های انگلستان است.»

۲. برج، اثر جی.جی. بالارد 

سال انتشار: ۱۹۷۵

فورستر تنها کسی نبود که باور داشت ساختمان‌ها می‌توانند شخصیت کسانی را که داخل آن‌ها زندگی می‌کنند شکل دهند. برج بی‌نام رمان بالارد، آسمان‌خراشی ۴۰ طبقه از جنس شیشه و بتن است که چند کیلومتر آن‌طرف‌تر از غرب شهر لندن، در نزدیکی رودخانه واقع شده است. این برج این‌گونه توصیف شده: «باغ‌وحش عمودی غول‌پیکری که صدها قفسش روی هم تلمبار شده بودند.» این قفس‌ها از جنس طلا هستند و صاحب‌ها و ساکنین‌شان وکیل‌ها، دکترها و آکادمیسین‌ها هستند، ولی متمدن بودن و تحصیل‌کرده بودن ساکنین برج مانع از نزول‌شان به وحشی‌گری حیوانی و‌ آشوب مطلق نمی‌شود. «از بسیاری لحاظ، برج نمادی از تمام کارهایی بود که تکنولوژی انجام داده بود تا هرچه بیشتر ابراز آزادانه‌ی تمایل روانی انسان را به آسیب رساندن ممکن سازد.»

۳. مجتمع مسکونی کورتلندت در سرچشمه، اثر آین رند

سال انتشار: ۱۹۴۳

به معماری که پشت ساخته شدن برج بالارد قرار داشت بدجوری سخت گرفته شد، ولی رند به‌مراتب نسبت به هاوارد رورک (Howard Roark) لطف بیشتری دارد. شاهکار رورک مجتمع مسکونی کورتلندت است که به‌عنوان «شش ساختمان ۱۵ طبقه‌ای که هرکدام به شکلی ستاره‌ای نامنظم ساخته شده‌اند و از ستونی مرکزی امتداد یافته‌اند… ساختمان‌ها که از راه بتن‌ریزی ساخته شده بودند، الگوسازی پیچیده‌ای از ویژگی‌های ساده ساختمان‌سازی بودند: در آن‌ها اثری از نقش‌ونگار نبود؛ هیچ نیازی بهشان نبود؛ خود شکل‌های هندسی به زیبایی مجسمه بودند.» متاسفانه وقتی رورک متوجه شد که یک سری آدم «دهن‌بین» مجتمع او را بدنام کردند، به‌عنوان شخصیتی آرمان‌گرا (که جزو ویژگی‌های اصلی شخصیت‌های رمان‌های رند است) آنجا را با دینامیت منفجر می‌کند.

۴. خانه‌ای برای آقای بیسواس در خانه‌ای برای آقای بیسواس، اثر وس نایپل 

سال انتشار: ۱۹۶۱

برای از بین بردن همه‌ی ساختمان‌های خیالی، دینامیت لازم نیست. برای خانه‌ی آقای بیسواس، احتمالاً یک لگد حساب‌شده می‌تواند این کار را انجام دهد. «دوتا از ستون‌های چوبی که قسمت پایانی پلکان را نگه داشته بودند پوسیده بودند و هرچه پایین‌تر می‌رفتی تراش‌خورده‌تر شده و از شدت رطوبت به رنگ سبز درآمده بود… با وزش ملایم‌ترین نسیم، ورقه‌های آهنی راه‌راه شیب‌دار وسط سقف بلند می‌شدند و صدای ترق‌تروقی از خودر درمی‌آوردند که شبیه آه کشیدن آهن بود.» خانه‌ی بیسواس، با وجود تمام اشکالاتش، نشان می‌دهد که او مردی مدرن است؛ مردی که اوستای خودش است و از خودش ملک دارد، چون به قول خودش «[مردی که] حتی تلاش نکند قسمتی از زمین را مال خود کند، همان‌طور زندگی می‌کند و می‌میرد که به دنیا آمد؛ غیرضروری، بی‌جا و مکان.»

۵. عمارت پمبرلی در غرور و تعصب – اثر جین آستن 

سال انتشار: ۱۸۱۳

بی‌توجهی به آستن، آن هم در چنین فهرستی، غیرممکن است، چون آستن دیدگاهی به‌شدت دقیق نسبت به ملک‌واملاک و تاثیر محوری آن روی نظام طبقاتی بریتانیا داشت. منزفیلد پارک (Mansfield Park) و نورثنگر ابی (Northanger Abby) – که «سرشار از تزئینات گوتیک بود» – هم می‌توانستند وارد فهرست شوند، ولی عمارت پمبرلی، منزلگاه دارسی (Darcy)، گل سرسبد تمام این خانه‌هست. «[پمبرلی] ساختمانی سنگی، بزرگ و زیبا بود که روی زمین مرتفع واقع شده بود و سلسله‌تپه‌هایی درخت‌دار و بلند آن را احاطه کرده بود… الیزابت ذوق‌زده شده بود.» هرکسی جای او بود، ذوق‌زده می‌شد.

۶. قصر – اثر فرانتس کافکا 

سال انتشار: ۱۹۲۶

قصر کافکا روی تپه‌ای بالای یک دهکده واقع شده است: «[قصر] نه یک دژ بود، نه عمارتی جدید. [قصر] توده‌ای شلخته از ساختمان‌های کوچک‌تر پرتعداد بود که در نزدیکی هم قرار گرفته بودند و یک یا دو طبقه داشتند.» رابطه‌ی کی (K)، شخصیت اصلی داستان، با قصر نماینده‌ی حس بیگانگی انسان در برابر نظام‌های دیوان‌سالارانه‌ی تمامیت‌خواه یا تمنای سیری‌ناپذیر ما برای رستگاری مذهبی است. تفسیرمان هرچه باشد، این قصر نمونه‌ای بارز از چیزی است که دیوید فاستر والاس (David Foster Wallace) به‌عنوان جک کافکایی اصلی شناسایی کرد: «خانه‌ی ما در اصل همان مسیر بی‌پایان و غیرممکنی که برای رسیدن به خانه می‌پیماییم.» شاید چنین چیزی به‌عنوان منبع الهام برای ساخته شدن ساختمانی واقعی عجیب به نظر برسد، ولی ریکاردو بوفیل (Ricardo Bofill)، معمار اسپانیایی با چنین بیانیه‌ای موافق نبود، چون با الهام‌گیری از این رمان یک بلوک آپارتمانی را در سال ۱۹۶۸ ساخت.

۷. وزارت عشق در ۱۹۸۴ – اثر جورج اورول 

سال انتشار: ۱۹۴۹

در رمان ۱۹۸۴ وزارت حقیقت –که الهام‌گرفته از ساختمان سنت‌هاوس (Senate House) در لندن است – دقیق‌تر تصویرسازی می‌شود: «ساختمانی هرمی و بزرگ که از بتن سفید درخشان ساخته شده بود»، ولی در نهایت وزارت عشق، یا وزاعِشق (Miniluv) در گفتار نو (Newspeak) است که بیشترین تاثیر را رویتان می‌گذارد. «[وزارت عشق] مکانی بود که ورود به آن جز برای کارهای اداری غیرممکن بود، و حتی در این شرایط هم باید از هزارتویی از سیم خاردار، درهای فلزی و لانه‌های مخفی تیربار رد می‌شدی.» این ساختمان هیچ پنجره‌ای ندارد و منزلگاه یکی از مشهورترین اتاق‌های ادبیات است که «چندین متر زیر زمین، تا جایی که امکانش بود در اعماق فرو رفت» واقع شده بود. اتاقی که از آن حرف می‌زنیم اتاق ۱۰۱ است و «چیزی که در اتاق ۱۰۱ است بدترین چیز در دنیاست.»

۸. خیابان یازدهم سیمون-کروبلیه در زندگی: دفترچه راهنمای کاربر – اثر ژرژ پرک 

سال انتشار: ۱۹۷۸

برایم سخت بود که خانه‌ی اجاره‌ای در باقی‌مانده (Remainder)، رمان عالی تام مک‌کارتی (Tom McCarthy) را در این فهرست نگنجانم، ولی وقتی صحبت از ساختمان‌های ادبیات آزمایشی (Experimental Fiction) در میان است، انتخاب کردن هر گزینه‌ی دیگری به جز بلوک آپارتمانی در خیابان یازدهم سیمون-کروبلیه سخت است. در دفترچه: راهنمای کاربر، معروف‌ترین اثر پرک، خواننده از طریق پلکانی «با تمیزی سوال‌برانگیز» در این ساختمان پرسه می‌زند: از آپارتمان‌های بزرگ طبقات پایین با صندلی‌های دسته‌دار لویی سیزدهم تا اتاق اسماتف (Smautf) خدمتکار در رخ‌بام ساختمان. نتیجه‌ی حاصل‌شده این است که انگار در حال نگاه کردن به طراحی‌هایی از ساختمان‌هایی هستید که دیوار روبرویی‌شان برداشته شده و می‌توانید از پهلو تمام شخصیت‌های داخل آن را زیر نظر بگیرید.

۹. کتاب‌خانه‌ی بابل – اثر خورخه لوییس بورخس 

سال انتشار: ۱۹۴۱

من سعی کردم از گنجاندن ساختمان‌های خیالی در آثار فانتزی پرهیز کنم، چون می‌توان یک فهرست ده برتر جدا را از آن‌ها پر کرد (گورمن‌گاست (Gormenghast)،‌ حفره‌ی بیلبو بگینز داخل زمین و…)، ولی هر کاری کردم نتوانستم کتابخانه‌ی بابل، ساختمان مخ‌پیچ بورخس را در فهرست نگنجانم. این کتابخانه از «تعداد غیرقابل‌شمارش و شاید حتی بی‌نهایتی از گالری‌های شش‌ضلعی تشکیل شده که بین هرکدام کانال‌های هوای گسترده قرار گرفته و نرده‌های کم‌ارتفاع نیز دور هرکدام از شش‌ضلعی‌ها را فرا گرفته‌اند. از هرکدام از شش‌ضلعی‌ها می‌توان طبقات پایین‌تر و بالاتر را دید. این کتابخانه به معنای واقعی کلمه کامل است و شامل همه‌ی کتاب‌های ممکن می‌شود، من‌جمله خودزیست‌نامه‌های فرشتگان مقرب و رساله‌های که بید (Bede) می‌توانست بنویسد (ولی ننوشت). «[این کتابخانه] فقط می‌تواند دسترنج خدا باشد.»

۱۰. کلیسا در برج – اثر ویلیام گولدینگ

سال انتشار: ۱۹۶۴

جای تاسف دارد که وقتی صحبت از ویلیام گلدینگ در میان است، سالار مگس‌ها (Lord of the Flies) کل اکسیژن داخل اتاق را مصرف می‌کند، چون کتاب‌های دیگر او لایق توجه به‌مراتب بیشتری از آنچه دریافت می‌کنند هستند، خصوصاً وارثان (The Inheritors)، کتاب او درباره‌ی نئاندارتال‌ها و بیشتر از همه، این شاهکار که خوش‌فکری در آن موج می‌زند. تقریباً کل وقایع رمان داخل کلیسایی خیالی اتفاق می‌افتد که جوسلین (Jocelin)، رییس کلیسای تک‌شیدایی آن، از بنایان درخواست می‌کند که مناره‌ای ۱۲۰ متری بسازند، در حالی‌که همه به او هشدار می‌دهند که شالوده‌ی ساختمان نمی‌تواند چنین وزنی را تحمل کند. در طول رمان، خواننده کلیسا را از دیدگاه سرشار از احترام و ستایش رییس کلیسا می‌بیند. همان‌طور که خود او می‌گوید: «[کلیسا] کتاب مقدس است که در قالب سنگ ریخته شده است.»

منبع: gurdian

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
1 + 3 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.