باید بگویم که به راحتی میتوانی مرا خلع سلاح کنی، اما کتابم را تنها زمانی میتوانی از من بگیری که انگشتان سرد و مردهام دور جلدش را گرفته باشد- استیون کینگ
استیون کینگ، استاد بی چون و چرای ژانر وحشت، رماننویس برندهی جوایز بیشماری که در انتقال آثار خود به سینما از موفقیت بیسابقهای برخوردار بوده است، ده رمان محبوب خود را از نویسندههایی مانند جورج اورول، جی آر آر. تالکین، کاترین آن پورتر و بسیاری دیگر نام برده است.
از زمانی که برایان دی پالما از کتاب «کری» (Carrie)، نوشتهی استیون کینگ در سال ۱۹۷۶ اقتباس کرد،تا کنون بیش از ۵۰ فیلم داستانی از رمانها و دست نوشتههای این نویسنده اقتباس شده است و تعداد بسیاری از آنها در آیندهای نزدیک به روی پرده خواهد رفت. در کنار برایان دی پالما، استیون کینگ با برخی از بهترینهای دنیای سینما مانند استنلی کوبریک، کارپنتر، استیون اسپیلبرگ و اخیرا مایک فلانگان کار کرده است و همگی داستانهای کینگ را به روی پردهی سینما بردهاند.
استیون کینگ که همیشه هم در نوشتن و هم در پشت صحنهی بسیاری از فیلمهای اقتباسی از آثارش فعال بوده است، بر ساخت «دکتر اسلیپ» (Doctor Sleep) نظارت داشت، دنبالهای بسیار تحسینشده از رمان او در سال ۱۹۷۷ به نام «درخشش» (The Shining) که توسط فلانگان اقتباس شد. به همین بهانه، تصمیم گرفتیم به برخی از رمانهایی که تاثیری ماندگار بر این نویسنده گذاشتهاند نگاهی بیاندازیم.
استیون کینگ یک بار در مصاحبههایش گفت: «کتابها بهترین سرگرمی هستند؛ بدون تبلیغات، بدون باتری، ساعتها لذت بردن به ازای تنها یک دلار. چیزی که باعث تعجب من میشود این است که چرا هر کسی یک کتاب برای آن نقاط مردهی اجتناب ناپذیر زندگی به همراه ندارند.»
وقتی از این رماننویس نمادین سوال شد که برای نویسنده شدن چه چیزی لازم است، به سادگی بیان کرد: «اگر میخواهید نویسنده شوید، باید دو کار را بیش از همه انجام دهید، زیاد بخوانید و زیاد بنویسید.»
به دنبال این توصیه، استیون کینگ ده رمان محبوب خود را برای خواندن پیشنهاد کرد. استیون کینگ به عنوان پیشنیاز برای پیشنهاداتش گفت: «هر فهرستی مانند این کمی خندهدار است. چرا که شاید فردا ده عنوان دیگر به ذهن خطور کند، مانند «جنگیر» (The Exorcist)، یا «همهی اسبهای زیبا» (All the Pretty Horses) به جای «بعد از ظهر خونین» (Blood Meridian). یا شاید روز دیگری «روشنایی ماه اوت» (Light in August) یا داستان فوقالعادهی اسکات اسمیت به نام «یک نقشهی ساده» (A Simple Plan) را به این فهرست اضافه کنم یا شاید هم «دریا، دریا» (The Sea, the Sea) اثر آیریس مرداک. اما در حال حاضر، این ده کتاب بیشتر از همه در ذهنم جا خوش کردهاند.»
او افزود: «اگرچه رمانهای آنتونی پاول احتمالا باید در این فهرست قرار میگرفتند، بهویژه رمانی بینظیر مانند «رستوران چینی کازانووا» (Casanova’s Chinese Restaurant) و «کتابها اتاقی را مبله میکنند» (Books Do Furnish a Room) و «کوارتت راج» (Raj Quartet) پل اسکات و حداقل شش رمان از پاتریشیا هایسمیت، یا شاید هم پاتریک اوبرایان؟ میبینید چقدر انتخاب از بین این همه آثار درخشان سخت است؟»
۱. رمان سالار مگسها (Lord of the Flies)
- نویسنده: ویلیام گلدینگ
- محصول: ۱۹۵۴
- جوایز: نوبل ادبیات، قرار گرفتن در بین ۱۰۰ رمان برتر به انتخاب کتابخانهی مدرن، منتخب سایت بیگ رد
- فیلمهای اقتباس شده از کتاب: «سالار مگسها» (Lord of the Flies) به کارگردانی پیتر بروک در سال ۱۹۶۳، «قطرات خون» (Alkitrang Dugo) به کارگردانی لوپیتا ای کانسیو در سال ۱۹۷۵، «سالار مگسها» (Lord of the Flies) به کارگردانی هری هوک در سال ۱۹۹۰. علاوه بر اینها سازندگان سریال محبوب «گمشده» (Lost) اعلام کردند که برای ساخت بسیاری از قسمتهای سریال از این کتاب الهام گرفتند.
در بحبوحهی تخلیه جنگ جهانی، یک هواپیمای بریتانیایی نزدیک جزیرهای در منطقهای دور افتاده از اقیانوس آرام سقوط میکند. تنها پسران جوان و نوجوان از این حادثه جان سالم به در میبرند. دو پسر به نامهای رالف و پیگی صدف یک حلزون دریایی را پیدا میکنند که رالف از آن به عنوان شیپور برای فراخواندن بازماندگان به سمت خود استفاده میکند. رالف بلافاصله با استفاده از صدف حلزون به پسران دیگر فرمان میدهد و به عنوان «رئیس» آنها انتخاب میشود. او سه قانون مهم را تعیین میکند: «تفریح کنیم، زنده بمانیم، و دائما علامت دود را که میتواند کشتیهای عبوری را از حضور ما آگاه کند، پابرجا نگه داریم»
۲. رمان کشتی احمقها (Ship of Fools)
- نویسنده: کاترین آن پورتر
- محصول: ۱۹۶۲
- جوایز: –
- فیلمهای اقتباس شده از کتاب: فیلم «کشتی احمقها» (Ship of Fools) به کارگردانی استنلی کریمر در سال ۱۹۶۵
داستان دربارهی گروهی از شخصیتهای متفاوت است که سوار بر یک کشتی آلمانی از مکزیک به اروپا میروند. گروه بزرگ شخصیتها شامل آلمانیها، خانوادهای سوئیسی، مکزیکیها، آمریکاییها، اسپانیاییها، گروهی از دانشجویان پزشکی کوبایی و یک سوئدی است و گروه بزرگی از کارگران اسپانیایی که از کوبا بازگردانده میشوند. این کتاب تمثیلی است که ظهور نازیسم را دنبال میکند و به صورت استعاری به پیشرفت جهان در «سفر به سوی ابدیت» مینگرد.
۳. رمان تپهی خرگوشها (Watership Down)
- نویسنده: ریچارد آدامز
- محصول: ۱۹۷۲
- جوایز: جایزهی ادبیات موسسهی کتابخانه، جایزهی کتاب داستانی کودکان گاردین، مدال خوانندگان جوان کالیفرنیا، منتخب سایت بیگ رد
- فیلمهای اقتباس شده از کتاب: فیلم « تپهی خرگوشها» (Watership Down) به کارگردانی مارتین روزن و جان هابلی در سال ۱۹۷۸، انیمیشن سریالی « تپهی خرگوشها» (Watership Down) به کارگردانی تروی سالیوان در سال ۱۹۹۹، انیمیشن سریالی « تپهی خرگوشها» (Watership Down) به کارگردانی نوآم مورو در سال ۲۰۱۸
در مزرعهی خرگوش سندلفورد، به یک خرگوش کوچک به نام فایور که پیشگو است، چشماندازی ترسناک از نابودی قریبالوقوع مزرعهشان الهام میشود. او و برادرش هیزل نتوانستند تریارا، خرگوش ارشدشان را در مورد نیاز به تخلیهی مزرعهشان قانع کنند. آنها در نهایت سعی میکنند خرگوشهای دیگر را متقاعد کنند، اما فقط در متقاعد کردن نه نفر موفق میشوند. خرگوشی به نام کاپیتان هالی که ارشد نظامی مزرعه محسوب میشود، این گروه را به ایجاد تفرقه علیه تریارا متهم میکند و سعی میکند مانع ترک آنها از مزرعه شود، اما موفق نمیشود…
۴. رمان پسر سرپرست یتیمخانه (The Orphan Master’s Son)
- نویسنده: آدام جانسون
- محصول: ۲۰۱۲
- جوایز: جایزهی ملی حلقهی منتقدان کتاب، جایزهی پولیتزر برای کتاب، جایزهی صلح ادبیات دیتون، منتخب فهرست انجمن کتابخانهی آمریکا
- فیلمهای اقتباس شده از کتاب: –
پاک جون دو در یک یتیم خانهی ایالتی در کرهی شمالی بزرگ شده است و به عنوان رهبر و تصمیم گیرنده برای سایر کودکان کار میکند، اما همیشه دستوراتش را به سرپرست یتیمخانه که او را پدرش میداند، نسبت میدهد. هنگامی که او چهارده ساله میشود، کودکان را به خدمت سربازی فرا میخوانند و اغلب برای جنگ در تونلهای زیرزمینی میفرستند، زیرا به عنوان یتیم، شهروندانی از طبقهی پایین و مفید به حساب میآیند.
جون دو به یک جنگجوی ماهر تبدیل شده و در نهایت به عنوان یک آدمربای شهروندان ژاپنی استخدام میشود. علیرغم احساس گناه گاه به گاه، به ویژه هنگامی که یک زن ژاپنی به طور تصادفی در جریان یک آدمربایی جان خود را از دست میدهد، جون دو هرگز کار خود را زیر سوال نمیبرد و عذاب وجدان ندارد و از هر دستوری پیروی میکند. به عنوان پاداش، خواندن و نوشتن زبان انگلیسی به او آموزش داده میشود که ارزش او را به عنوان یک شهروند بسیار افزایش میدهد.
۵. رمان موهای هارولد روکس (The Hair of Harold Roux)
- نویسنده: توماس ویلیامز
- محصول: ۱۹۷۴
- جوایز: –
- فیلمهای اقتباس شده از کتاب: –
«موهای هارولد روکس» هنر داستانپردازی و تلاقی آن با زندگی روزمره و مرگ و میر را بررسی میکند.
داستان رمان پایان هفتهای طولانی را در زندگی آرون بنهام، استاد ادبیات افسرده در کالج نیوهمپشایر روایت میکند، که برای نوشتن رمانی به نام «موهای هارولد روکس» مرخصی گرفته است. ویلیامز، نویسندهی کتاب، طرح اصلی را با فلاش بکهای مکرر دنبال میکند، مانند افسانهای طولانی که آرون چندین شب قبل از خواب برای فرزندانش گفته بود، و متن درون رمان، که بر اساس تجربیات خود آرون در دانشگاه پس از جنگ جهانی دوم است…
۶. رمان بعد از ظهر خونین (Blood Meridian)
- نویسنده: کورمک مککارتی
- محصول: ۱۹۸۵
- جوایز: –
- فیلمهای اقتباس شده از کتاب: –
این رمان داستان یک نوجوان فراری به نام «بچه» را روایت میکند که در تنسی و در جریان بارش شهابی معروف لئونیدز در سال ۱۸۳۳ به دنیا آمد. او برای اولین بار با واعظی به نام هولدن که مردی درشت هیکل، رنگ پریده و بیمو است در مراسم احیای مذهبی در یک منطقه آشنا میشود. در ناکادوچز تگزاس، هولدن به دروغ واعظ را به تجاوز به کودکان و بزها متهم کرده و حضار را برای حمله به او تحریک میکند.
پس از برخورد خشونتآمیز با یک متصدی بار که بچه را به عنوان یک جنگجوی قدرتمند معرفی میکند، او به گروهی از نیروهای نامنظم ارتش ایالات متحده میپیوندد که در یک ماموریت جنگی به رهبری کاپیتان وایت قرار دارند. گروه وایت توسط یک گروه همراه متشکل از صدها جنگجوی کومانچی غرق میشود و تعداد کمی از آنها زنده میمانند. بچه که به عنوان یک فیلیباستر در چیهواهوا دستگیر میشود، زمانی که دوستش تواداین به مقامات میگوید که میتوانند شکارچیان سرخپوست مفیدی تربیت کنند، آزاد میشود.
آنها به گلانتون و گروهش، از جمله هولدن، میپیوندند و بخش عمدهای از رمان به جزئیات فعالیتها و گفتگوهای آنها اختصاص دارد. اگرچه در ابتدا وظیفهی محافظت از مردم محلی در برابر غارت آپاچیها را بر عهده داشتند، اما گروه به قتل مستقیم سرخپوستان وحشی، دهکدههای محافظت نشدهی مکزیکی و در نهایت حتی ارتش مکزیک و هر کس دیگری که از مسیر آنها عبور میکند، میپردازد.
۷. رمان مرد نامرئی (Invisible Man)
- نویسنده: رالف الیسون
- محصول: ۱۹۵۲
- جوایز: جایزهی ملی کتاب داستانی، قرار گرفتن در بین ۱۰۰ رمان برتر به انتخاب کتابخانهی مدرن
- فیلمهای اقتباس شده از کتاب: –
راوی که یک مرد سیاهپوست ناشناس است، با توصیف شرایط زندگی خود شروع میکند: یک اتاق زیرزمینی با صدها چراغ که با برق دزدیده شده از شبکهی مرکزی شهر کار میکند. او به روشهای مختلفی که در طول زندگیاش نادیده گرفته شدن در اجتماع را تجربه کرده است فکر کرده و شروع به گفتن داستان خود میکند و به سالهای نوجوانی بازمیگردد.
راوی در یک شهر کوچک جنوبی زندگی میکند و پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، بورسیهی تحصیلی یک کالج مخصوص سیاهپوستان را دریافت میکند. با این حال، برای دریافت آن، ابتدا باید در یک نبرد سخت و تحقیرآمیز سلطنتی برای سرگرمی شخصیتهای ثروتمند سفیدپوست شهر شرکت کند…
۸. رمان ۱۹۸۴ (۱۹۸۴)
- نویسنده: جورج اورول
- محصول: ۱۹۴۹
- جوایز: قرار گرفتن در بین ۱۰۰ رمان برتر کتابخانهی مدرن، هشتمین کتاب منتخب بیگ رد
- فیلمهای اقتباس شده از کتاب: فیلم «۱۹۸۴» (۱۹۸۴ ) به کارگردانی مایکل اندرسون در سال ۱۹۵۶، فیلم «هزار و نهصد و هشتاد و چهار» (Nineteen Eighty-Four) به کارگردانی مایکل رادفورد در سال ۱۹۸۴
در سال ۱۹۸۴، تمدن در پی جنگ جهانی، درگیری داخلی و انقلاب ویران شده است. ایروستریپ (که قبلا بریتانیای کبیر نامیده میشد) استانی در اقیانوسیه، یکی از سه ابردولت تمامیتخواه حاکم بر جهان است که توسط «حزب» تحت ایدئولوژی «اینگسوک» (یک عبارت خلاصهشده از «سوسیالیسم انگلیسی») و رهبر مرموز و بسیار متعصبی به نام «برادر بزرگ» اداره میشود. حزب با استفاده از پلیس تفکر و نظارت مداوم از طریق نمایشگرهای تله (تلویزیون دو طرفه)، دوربینها و میکروفونهای مخفی، هرکسی را که حتی ذرهای با رژیم او مخالفت کند، به طرز وحشیانهای پاکسازی میکند. کسانی که از طرف حزب دور میشوند به «مطرود» تبدیل شده و تمام شواهد وجودیشان ناپدید میشود.
در لندن، وینستون اسمیت یکی از اعضای حزب بیرونی است که در وزارت حقیقت کار میکند، جایی که سوابق تاریخی را بازنویسی میکند تا با نسخهی همیشه در حال تغییر این ایالت مطابقت داشته باشد. وینستون نسخههای گذشتهی تایمز را بازبینی میکند، در حالی که اسناد اصلی پس از انداختن در مجاری موسوم به حفرههای حافظه نابود میشوند. او مخفیانه با حکومت حزب مخالفت میکند و رویای شورش را در سر میپروراند، علیرغم اینکه از قبل میدانست «بزه تفکر» شناخته، و احتمالا روزی دستگیر خواهد شد.
۹. رمان نغمهی آمریکایی (American Pastoral)
- نویسنده: فیلیپ راث
- محصول: ۱۹۹۷
- جوایز: جایزهی پولیتزر سال ۱۹۹۸، قرار گرفتن در بین ۱۰۰ رمان برتر تایمز
- فیلمهای اقتباس شده از داستان: فیلم «نغمهی آمریکایی» (American Pastoral) به کارگردانی ایوان مکگرگور در سال ۲۰۱۶
سیمور ایروینگ لووف در سال ۱۹۲۷ در بخش ویکوآهیک نیوآرک نیوجرسی، از پدری آمریکایی-یهودی به نام لووف که یک تولید کنندهی موفق دستکش است، و مادری به نام سیلویا به دنیا آمد و بزرگ شد. سیمور که به دلیل موهای بلوند متفاوت، چشمان آبی و ظاهر زیبای اروپایی، «سوئدی» نامیده میشد، یک ورزشکار ستاره در دبیرستان، یک کهنه سرباز در هنگ تفنگداران دریایی و قهرمان راوی داستان ناتان زاکرمن است.
جری، برادر کوچکتر زاکرمن و سیمور – که به یک جراح قلب خشن و عبوس با کمترین علاقهای به سوئدی تبدیل میشود – همکلاسی و دوستان صمیمی یکدیگرند. سوئدی سرانجام کارخانهی دستکش پدرش را تصاحب میکند و با داون دوایر، ملکهی زیبایی سابق به نام الیزابت که در دانشگاه با او آشنا شد، ازدواج میکند. پس از مرگ سوئدی بر اثر سرطان پروستات، زاکرمن داستانی از تجارب و زندگی او بر اساس اطلاعات کمی که از جری دریافت میکند، مینویسد…
۱۰. رمان ارباب حلقهها (The Lord of the Rings)
- نویسنده: جی آر آر تالکین
- محصول: ۱۹۵۵
- جوایز: جایزهی بینالمللی فانتزی، کتاب منتخب بیگ رد، قرار گرفتن در بین ۱۰۰ رمان الهامبخش بیبیسی
- فیلمهای اقتباس شده از داستان: فیلم «ارباب حلقهها» (The Lord of the Rings) به کارگردانی رالف بکشی در سال ۱۹۷۸، انیمیشن «بازگشت پادشاه» (The Return of the King) به کارگردانی جولز بس و آرتور رنکین جونیور در سال ۱۹۸۰، فیلم «ارباب حلقهها؛ یاران حلقه» (The Lord of the Rings: The Fellowship of the Ring) به کارگردانی پیتر جکسون در سال ۲۰۰۱، فیلم «ارباب حلقهها؛ دو برج» (The Lord of the Rings: The Two Towers) به کارگردانی پیتر جکسون در سال ۲۰۰۲، فیلم «ارباب حلقهها؛ بازگشت پادشاه» (The Lord of the Rings: The Return of the King) به کارگردانی پیتر جکسون در سال ۲۰۰۳، مجموعهی «ارباب حلقهها؛ حلقهی قدرت» (The Lord of The Rings: Rings of Power) به کارگردانی جی.دی. پین و پاتریک مککی که در دست ساخن است.
«ارباب حلقهها» به آنتاگونیست اصلی داستان، ارباب تاریکی سائورون اشاره دارد، که در زمانهای دور، حلقهی واحدی را خلق کرد تا بر حلقههای قدرت دیگر که به انسانها، کوتولهها و الفها داده شده بود، در لشکرکشی خود برای تسخیر تمام سرزمین میانه حکومت کند. داستان از ابتدا در شایر، سرزمینی برای هابیتها که یادآور حومههای انگلیس است، تا سرتاسر سرزمین میانه را در بر میگیرد و تلاش هابیتهایی به نام فرودو، سام، مری و پیپین را برای از بین بردن حلقهی واحد دنبال میکند.
یکی از مهمترین فعالیتهایی که استیون کینگ همیشه از آن حمایت میکند، مطالعه است. او یک بار گفت: «شما با خواندن و نوشتن زیاد بهترین چیزها را یاد میگیرید و با ارزشترین درسها آنهایی است که به خودتان یاد میدهید. داشتن تخیل کافی نیست. شما باید بتوانید از آن استفاده کنید. من در مدرسه درس میدادم و به راحتی میدیدم که بچهها درست جلوی چشمان ما قدرت تخیل خود را از دست میدهند.
نمیدانم این به دلیل تاثیر همسالانشان است یا نوع آموزشی که دارند. اما میبینم که قدرت تخیلشان ضعیف و ضعیفتر میشود. من هرگز کسی را بدون حس شوخ طبعی ندیدهام، اما مطمئنا افرادی را بدون ذرهای تخیل ملاقات کردهام. کتابهای من موفق هستند، زیرا هنگام نوشتن هرگز فکر نمیکنم باید مابقی کار را به عهدهی تخیل خواننده بگذارم. سعی میکنم وقتی داستانی را روایت میکنم منطقی باشم.»
منبع: far out magazine