گاهی چیزهای کوچک و به ظاهر کم اهمیت هستند که میتوانند بیشترین تغییر را برای داشتن یک ارتباط خوب ایجاد کنند.
برقراری یک ارتباط مناسب، پایه و اساس رابطههای موفق است، چه آن رابطه یک پیوند مستحکم بین والدین و فرزندان باشد، چه نخستین روزهای یک دوستی جدید و چه شروع یک عشق نوپا. اما یک اشتباه مهلک ارتباطی وجود دارد که اکثر ما از آن بیاطلاعیم و میتواند در رابطههایمان تاثیر سوئی بگذارد که در این مقاله با آن آشنا خواهید شد.
شاید فکر کنید پایههای یک ارتباط خوب را کاملا رعایت میکنید، خوب گوش میکنید، آن چیزهایی که نیاز است را با طرف خود در میان میگذارید، به دنبال شفافسازی نکاتی که متوجهشان نمیشوید هستید و خیالتان راحت است که زبان بدنتان حس اعتماد ایجاد میکند. ولی خطاهای مشخصی در برقراری ارتباط وجود دارند که ممکن است حتی ناخواسته و ناآگاهانه، آنها را مرتبا انجام دهید. برای اینکه بتوانید روابط فردیتان را یک مرحله جلو ببرید لازم است از چنین ایرادهایی باخبر باشید و دقت کنید که از آنها پرهیز کنید.
خطر مقایسه کردن افراد با یکدیگر
یکی از معمولترین دامهای برقراری ارتباط، تمایل ما به مقایسه کردن است. در بسیاری از موقعیتها، مقایسهی دو یا چند گزینه یا موقعیت کاملا درست و به جا است. به عنوان مثال ممکن است در محل کار بخشی از یک نرمافزار را در مقایسه با نسخهی قبلی آن، «در کاربرد سختتر» یا «در ظاهر زیباتر» توصیف کنید. این کار خوبی است. چنین مقایسههایی به سایر افراد کمک میکنند. ولی مقایسههایی که در روابط شخصی اتفاق میافتد چندان هم بیضرر نیستند.
چرا؟ ساده بگویم وقتی مقایسه میکنید، در حال قضاوت کردن هستید. یک نمونهی آن مقایسهای است که گاهی اوقات والدین بین فرزندانشان انجام میدهند. همهی ما میدانیم که شنیدن جملهی «چرا نمیتونی مثل خواهر یا برادرت باهوش/ تمیز/ مرتب باشی؟» تنها باعث میشود به عزت نفس کودک آسیب برسد. هرچند مهم است که حواسمان به مقایسههای «خوب» هم باشد.
وقتی کسی را قضاوت میکنید، حتی اگر نیت مثبتی داشته باشید معمولا به طرف مقابل حس بازنده بودن میدهید. برای نمونه، اگر با بیان این جمله که طرف مقابلتان شبیه به فرد معروفی است قصد تعریف کردن از او را دارید غیرمستقیم دارید میگویید که خود آن فرد، شخص جذابی نیست. بلکه تنها به این دلیل مورد توجه است که به فرد دیگری شباهت دارد. به عنوان یک مثال دیگر، بگذارید فرض کنیم که شما یک معلم پیانو هستید که به یکی از دانشآموزانش میگوید «اگر به تمرینهایت ادامه بدهی روزی را میبینم که میتوانی بهترین دانشآموزم باشی!» در ابتدا ممکن است این جمله، تشویق به نظر برسد، ولی همانند نمونهی قبلی، چنین مقایسهای از ارزش و بهای فردی که داریم او را سوژهی مقایسه قرار میدهیم میکاهد.
اگر میخواهید کسی تغییر کند راهبرد متفاوتی را امتحان کنید
اغلب وقتی مقایسهای انجام میدهیم، ناخودآگاه این آرزو را داریم که آن فرد میتوانست متفاوت باشد یا اصلا متفاوت بود. این یک نبرد محکوم به شکست است چون تلاش برای تغییر دادن دیگران، به ویژه اگر آنها خودشان خواستار آن تغییر نباشند، بسیار دشوار باشد. در عوض، بهکارگیری یکی از دو رویکردی که در ادامه توضیح میدهم اغلب مؤثرتر است:
نگاه اول میگوید بهترین راهکار تمرین این است که فرد دیگر را به خاطر آن چیز و آن کسی که همین حالا هست تقدیر و تحسین کنیم. اولِ کار ممکن است کمی سخت به نظر برسد، اما مدام آن چیزهایی که در مورد آن فرد دوست دارید و خوشی و لذتی را که او به زندگیتان آورده است به خود یادآوری کنید. به این ترتیب عملا نصف راه را رفتهاید. بهتر است از یک فرد بر اساس آن چیز و آن کسی که واقعا در حال حاضر هست تعریف و تمجید کنید تا اینکه بگویید اگر تغییری در خود ایجاد کند، فرد بهتری خواهد بود.
راهبرد دوم این است که خودتان یک الگو باشید. به عنوان نمونه، اگر دوست دارید، دوستتان برونگراتر باشد و موقع برنامهریزی برای یک گردش یکروزه پیشقدم باشد، چرا سعی نمیکنید که این ویژگیها را در خود پرورش بدهید و تقویت کنید؟ ما دوست داریم از کسانی که برایشان احترام قائلیم تقلید کنیم، بنابراین اگر با کسی رابطهی محکمی دارید، الگوبرداری از رفتارهای مثبت میتواند باعث تغییر مثبت شود.
به هرحال، شما از عهدهی این کار برمیآیید، فقط لازم است که دست از مقایسه کردن بردارید!