گالادریل، معروف ترین بانوی الف ها در ارباب حلقه ها کیست؟

گالادریل، معروف ترین بانوی الف ها در ارباب حلقه ها کیست؟

گالادریل، بانوی جنگل لوتلورین، یکی از بزرگ‌ترین الف‌های سرزمین میانه است. می‌توان گفت از نظر زیبایی، دانش و قدرت از الف‌های دیگر پیشی گرفت. در مرور سرگذشت گالادریل با میدونی همراه باشید.

اگر از علاقمندان یکی از درخشان‌ترین آثار تالکین، ارباب حلقه‌ها هستید، حتما به خوبی از این حقیقت هم آگاهی دارید که دراین حماسه، زنان از نظر تعداد چندان حضور چشمگیری ندارند. هرچند که همان تعداد محدود، اغلب نقش‌هایی مهم و کلیدی را برعهده داشته و به خوبی حضور خود را به رخ می‌کشند.

از آرون دختر الروند که برای نجات فرودو از چنگال سواران سیاه از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند تا ائووین بانوی روهان که پادشاه جادوپیشه آنگمار را سرنگون می‌کند، زنان قهرمان اثر خود را در وقایع حماسی سرزمین میانه به جا گذاشته‌اند. اما در میان آن‌ها، زنی حضور دارد که از هر نظر جایگاهی بالاتر از سایر دارد. بانویی که شاید حضوری فیزیکی در بطن حوادث نداشته باشد، اما در حاشیه، کارهای بسیار مهمی را به انجام رسانده و تأثیراتی مهم از خود برجای گذاشته است.

بانو گالادریل (Galadriel) در هر دو داستان ارباب حلقه‌ها و هابیت، حضوری آرام و درعین حال حیاتی دارد. گاهی این حضور پررنگ‌تر است، مثلا زمانی‌که به همراه شورای سفید به عقب راندن نکرومانسر از سیاه بیشه کمک می‌کند یا پناهگاهی امن را در اختیار یاران حلقه قرار می‌دهد، آنهم درست زمانی‌که از نظر روانی شدیدا فرسوده و آسیب پذیر شده‌اند. گاهی هم حضورش بیشتر در پس زمینه رویدادها احساس می‌شود که به همان اندازه تأثیرگذار و مهم است.

او یکی از سرسخت‌ترین مخالفان سائورون است و این مسئله از همان اولین لحظه حضور او در عصر دوم به چشم می‌خورد. اما به واقع ما از گالادریل و تاریخچه زندگی او چه می‌دانیم؟ بیان روایتی منسجم از زندگی این زن قدرتمند و شایسته کاری سخت است، چراکه حتی خود تالیکن هم در هر کتاب و نوشته، روایتی متفاوت از زندگی گالادریل ارائه می‌کند. اما قدر مسلم می‌دانیم که داستان زندگی بانوی الف‌ها به هزاران هزار سال قبل و حتی فراتر از آن، به نخستین روزهای تاریخ سرزمین میانه بازمی‌گردد.

درادامه با ما در میدونی همراه باشید تا کمی بیشتر با گالادریل و تاریخچه زندگی او آشنا شویم. دراین مجال سعی کردیم در روایتی منسجم، به ابعاد مختلف زندگی گالادریل پرداخته و داستان او را عمیق‌تر مورد بررسی قرار دهیم.

زمان تولد گالادریل

تاریخ آغاز زندگی گالادریل به اولین روزهای ثبت شده تاریخ حضور الف‌ها بازمی‌گردد، یعنی زمانی‌که این نژاد برای اولین‌بار خود را در سرزمین میانه دیدند. الف‌ها در ابتدا به وسیله والار یا ارواح محافظ جهان به سمت غرب هدایت شدند. آن‌ها ازطریق دریا راه خود را به قاره‌‌ای به نام قلمروی متبرک و قدسی باز کردند. این کار به‌سادگی به آن‌ها در دور ماندن از آزار و اذیت ارباب تاریکی مورگوت (Morgoth) کمک کرد، کسی که درحال خراب کردن هرچیزی بود که در دسترسش قرار داشت.

درواقع اگر نگاهی به برخی از داستان‌های اصلی اورک‌ها بیندازیم، بهتر میزان شقاوت او را درک کنیم. هرچند که اکثر داستان‌های این نژاد مبهم هستند، اما در برخی از آن‌ها به روشنی ادعا شده است که مورگوت برخی از الف‌های جوان را پیش از آنکه شانس مهاجرت به مناطق غربی را پیدا کنند، به اسارت گرفته و آن‌ها را به اندازه‌ای شکنجه کرد که به نسل اول اورک‌ها تبدیل شدند.

به همین خاطر، در طول زمان بسیاری از الف‌ها که از اسیر شدن توسط مورگوت جان سالم به در برده بودند، مسیر خود را به آرامی درسراسر سرزمین میانه طی کردند تا سرانجام در خانه جدید خود به آرامش برسند. تقریبا سه هزار سال بعد از این زمان است که گالادریل متولد می‌شود. بله، این مسئله شاید باعث تعجب‌تان شود، اما به واقع بانوی لورین (Lórien) در زمان وقوع حوادث ارباب حلقه‌ها بیش از هشت هزار سال سن دارد!


سعادت در دوران جوانی

گالادریل در دوان جوانی، روزگار پرشور و جذابی را در ملکوت آسمانی سپری کرد. او در خانواده‌ای سلطنتی متولد شده بود و درکنار آن، هم از نظر عمل و دانش استادی برجسته بود و هم به‌عنوان ورزشکاری با استعداد شناخته می‌شد.

  • بازیگر نقش گالادریل جوان در سریال The Lord of the Rings مشخص شد

طبق آنچه در کتاب داستان‌های ناتمام آمده است، او قد بلندترینِ زنان الدار (Eldar) است که داستان‌ها از آن‌ها می‌گویند. همچنین او یکی از زیباترین بانوان الف است. دیگر نکته جذاب در مورد گالادریل، موهای طلایی رنگ و درخشان او بود که چشم‌ها را خیره می‌کرد. در سیلماریلیون آمده است که موهای او چنان با رنگ طلایی روشن شده بود که گویی درخشش لورلین را درمیان خود به دام انداخته است. لورلین (Laurelin) یکی از دو درخت جادویی است که پیش از خلقت خورشید و ماه، با نور خود تمام قلمروی مبارک را روشن می‌کردند. دیگر درخت تلپریون (Telperion) یا درخت نقره‌ای است.

در داستان‌های ناتمام هم به این نکته اشاره و حتی گفته شده است رنگ موهای او به‌گونه‌ای بود که گویی نور هر دو درخت در هم آمیخته‌اند و این الهام بخش صنعت گران بزرگ نژاد الف‌ها نظیر فائنور (Fëanor) بود تا سیلماریل‌ یا همان سه جواهر درخشان و منحصربفرد را بسازد. این سه گوهر بی‌نظیر درنهایت توجه مورگوت را به خود جلب کردند. این مسئله باعث شد او دو درخت جادویی را از بین برده و جواهرات را بدزدد و همین مسئله آغازگر نبرد با الف‌ها بود.


پیوستن به یک شورش

شجره نامه چشمگیر گالادریل به اندازه‌ای جذاب است که شاهزاده خانم‌ الف‌ها اگر می‌خواست هم نمی‌توانست به‌سادگی از مرکز توجه خارج شود. به‌ویژه آنکه پدر و یکی از برادرانش از جمله پادشاهان بزرگ و مشهور هستند. بااین‌حال این جایگاه پای او را به یکی از بدنام‌ترین رویدادهای سرزمین میانه هم باز می‌کند.

وقتی مورگوت، سه گوهر درخشان را ربوده و درختان طلایی و نقره‌ای رنگ لورلین و تلپریون را نابود می‌کند، دوران صلح و آرامش قلمری متبرک به انتها رسیده و این سرزمین اسیر سایه‌ها می‌شود. دراین میان گروه بزرگی از الف‌ها که احساس می‌کنند از سوی والار یا همان فرشتگان محافظ خود مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند و به عبارتی به آن‌ها خیانت شده است، تصمیم می‌گیرند این محافظت را کنار گذاشته و خود سررشته امور را به‌دست بگیرند. آن‌ها دشمن خود را تا سرزمین میانه تعقیب می‌کنند، جایی که او با سنگ‌های قیمتی به آن‌جا فرار کرده است.

بخش کوچکی از این الف‌ها را اعضایی متعصب، خشن و حتی بی‌پروا تشکیل داده بود که ناوگانی از کشتی‌ها را تصاحب کرده و محافظان الف را می‌کشند و ازطریق دریا دوباره به سواحل غربی سرزمین میانه بازمی‌گردند. درحالی که بیشتر الف‌ها که گالادریل هم درمیان آن‌ها است، از توسل به خشونت پرهیز می‌کنند. باوجود حوادث دلخراشی که روی می‌دهد و همینطور با احساس فراخوانده شدن قدرتمندی که از آن‌ها می‌خواهد به سرزمین‌های اصلی خود بازگردند، آن‌ها به تلاش خود برای ترک قلمروی مبارک ادامه می‌دهند، هرچند همچنان به‌دنبال انجام این کار ازطریق روش‌هایی بدون خشونت هستند. درحالی که دیگر کشتی برایشان باقی نمانده است و قلمروی متبرک پشت سر آن‌ها قرار دارد، گروه به سمت شمال حرکت کرده و به منطقه‌ای به نام هلکاراکسه (Helcaraxë) می‌رسد.


گالادریل در دوران اول

هلکاراکسه یا سرزمین یخ‌های نوک تیز، منطقه‌ای است که در آن‌جا قلمروی متبرک و سرزمین میانه به هم نزدیک می‌شوند و همانگونه که در کتاب سلیماریلیون توضیح داده شده، آن‌جا در احاطه‌ی توده‌های مه عظیم و سرمایی مرگبار است.

جایی که جویبارهای شکل گرفته از آب دریا، راه خود را در میان تپه‌های یخ بسته باز می‌کنند. برخورد با این توده‌های یخی باعث آسیب دیدگی شدید شده و قربانی در اعماق دریا غرق می‌شود. نیازی به گفتن نیست که بسیاری از الف‌ها در حین عبور از این گذرگاه خطرناک، بی‌رحمانه جان خود را از دست می‌دهند. اما بازماندگان بار دیگر به سرزمین میانه می‌رسند.

هنگامی که گالادریل به سرزمین میانه بازمی‌گردد، دست کم برای صدها سال را در آرامشی نسبی سپری می‌کند. درهمان حال که دوران اول سرزمین میانه از راه رسیده و هزاران جنگ حماسی این گوشه و آن گوشه درجریان است، الف‌ها همچنان به وسیله مورگوت (ملکور) مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. هرچند درنهایت والار به کمک آن‌ها آماده و الف‌ها را نجات می‌دهند، همان نگهبانانی که پیش از این به باور الف‌ها، آن‌ها را به حال خود رها کرده بودند.

در این مدت، گالادریل از پادشاهی الف‌ها در دوریات (Doriath) بازدید می‌کند. او در این سفر با برادرش فین‌رود (Finrod) همسفر است که درنهایت به‌دنبال تأسیس پادشاهی خود می‌رود، هرچند که خواهرش او را در این سفر همراهی نمی‌کند. اما چرا؟ درواقع گالادریل در این زمان با شاهزاده الفی به نام سلبورن (Celeborn) ملاقات کرده و عاشق او می‌شود. لازم است به این نکته هم توجه کنیم که از گذشته‌ی همسر گالدریل اطلاعات چندانی در دست نیست و تاریخچه زندگی او کمی مبهم است.

گالادریل همچنین در زمانی‌که در دوریات است، اوقاتش را با ملیان (Melian ) ملکه قدرتمند دوریات می‌گذراند که به او علم و دانش می‌آموزد. درنهایت گالادریل درکنار همسرش به سمت شرق می‌روند، سیاست و اتفاقات خانوادگی را پشت سر گذاشته و درجستجوی مکانی امن برای پیدا کردن آرامش، در سرزمین میانه سفر می‌کنند.


مهاجرت در سرزمین میانه

هنگامی که عصر اول با شکست مورگوت به پایان می‌رسد، بسیاری از الف‌های تبعیدی دوباره به سمت قلمروی مقدس در غرب بازمی‌گردند. بااین‌حال گروهی از آن‌ها ترجیح می‌دهند راه خود را جدا کرده و به سمت شرق بروند. آن‌ها در آن‌جا با گالادریل و سلبورن مواجه می‌شوند که پیش‌تر در این سرزمین ساکن شده و درحال لذت بردن از این سکونتگاه تازه و مناظر زیبای آن هستند. دراین مرحله ما در آغاز عصر دوم هستیم و هنوز بیش از ۶ هزار سال تا زمان رویدادهای ارباب حلقه‌ها و هابیت که در پایان عصر سوم رخ می‌دهند، زمان باقی مانده است.

اکنون و زمانی‌که دنیا به‌دنبال تجدید قوا و بازگشت به زمان پیش از روزهای سیاه حضور مورگوت است، این زوج قدرتمند آماده می‌شوند تا قلمروی پادشاهی خود را تأسیس کنند. هرچند این بخش از زندگی آن‌ها به‌دلیل آنکه تالکین در هر نسخه از داستان‌های خود به شکلی متفاوت به آن پرداخته، کمی ناپیوسته است.

گالادریل و سلبورن ابتدا کار را با رهبری دو جامعه جداگانه الفی در شمال غربی سرزمین میانه شروع می‌کنند. هرچند درحدود ۷۵۰ سال بعد بار سفر بسته و همراه الف‌های دیگر از این منطقه حرکت کرده و به سمت جنوب شرقی و اره‌گیون (Eregion) می‌روند. منطقه‌ای که به وسیله یکی از عمو زاده‌های دور گالادریل به نام کلبریمبور (Celebrimbor) اداره می‌شود. اینجا همان مکانی است که یاران حلقه بعدها در آن‌جا دروازه‌های موریا را پیدا می‌کنند.

از آن‌جا است که گالادریل درنهایت به همراه دخترش کلبریان (Celebrían) از میان معادن کوتوله‌ها سفر کرده و اولین‌بار با الف‌هایی که در لوتلورین ساکن هستند، ملاقات می‌کند. سلبورن که نه علاقه‌ای به کوتوله‌ها دارد و نه میلی به سفر کردن در میان معادن آن‌ها، ترجیح می‌دهد از خیر این سفر بگذرد و تنها همسر و دخترش را راهی سفر می‌کند.


گالادریل و دشمنی با آناتار یا ارباب هدیه‌ها

قبل از آنکه مرور داستان زندگی گالادریل را ادامه دهیم، لازم است که کمی به عصر دوم سرزمین میانه بپردازیم تا کمی بیشتر با پیشینه ارتباط میان گالادریل و سائورون آشنا شویم.

پس از سقوط مورگوث در پایان عصر دوم، وفادارترین یار او یعنی سائورون جای اربابش را گرفته و عنوان ارباب تاریکی را از آن خود می‌کند. سائورون اما برای پیشبرد اهداف خود تصمیم می‌گیرد که ظاهری جعلی برای خود ساخته و تحت عنوان آناتار یا ارباب هدیه‌ها به بازدید پادشاهی الف‌های سرزمین میانه می‌رود.

  • سائورون یا ارباب تاریکی کیست؟

او برای نشان دادن حسن نیست خود به الف‌ها پیشنهاد همکاری داده و به آن‌ها اجازه دسترسی به دانش عمیق خود را می‌دهد. درحالی که عموزاده گالادریل و دیگر الف‌ها با آغوشی باز پذیرای آناتار می‌شوند، گالادریل رویه‌ای متفاوت را انتخاب می‌کند. طبق پیش نویسی ابتدایی در کتاب داستان‌های ناتمام، سائورون خود به خوبی به این مسئله واقف است و به همین خاطر گالادریل را به‌عنوان تهدیدی اصلی در نظر می‌گیرد و سعی می‌کند او را آرام کند. اما گالادریل دوستی آناتار را رد کرده و با تمسخر و بی‌اعتمادی با او مواجه می‌شود.

سائورون درنهایت حلقه‌های قدرت را با کمک سلبریمبور ساخته و درکنار آن‌ها و به‌صورت مخفیانه حلقه یگانه قدرت را می‌سازد تا به کمک آن، دیگر حلقه‌ها را هم کنترل کند. دراین میان تنها سه حلقه‌ای که توسط خود الف‌ها ساخته شدند، از آلوده شدن در امان ماندند. این سه حلقه برای نگهبانان مخفی درنظر گرفته شد، از جمله گالادریل که حلقه آب یا ننیا (Nenya) را دریافت کرد. گالادریل اما تازمانی که سائورون حلقه یگانه را به انگشت کرد، ننیا را از دید سایرین پنهان نگه داشت. بااین‌حال زمانی‌که سائورون شکست خورده و جواهر شیطانیش را از دست داد، گالادریل بالاخره شروع به پوشیدن حلقه خود کرده و از ننیا برای بهبود و زیباتر کردن محیط اطرافش استفاده کرد.


مسیری طولانی به سمت لوتلورین

در این مرحله از داستان به جایی می‌رسیم که همه چیز شروع به تاریک شدن می‌کند، البته همانگونه که اشاره کردیم نباید این واقعیت را نادیده گرفت که درمجموع نوشته‌های تالکین در مورد شخصیت گالادریل کمی گیج کننده است و همین مسئله باعث می‌شود که دنبال کردن زندگی این الف بانو دست کم برای مدتی دشوار باشد.

البته وقتی شما به گالادریل فکر کنید، حتما او را در لوتلورین می‌بینید، اما به واقع او برای اولین‌بار در اوایل عصر دوم به بادید از این منطقه رفت، اما هیچ منبع روشنی وجود ندارد که نشان دهد او برای همیشه در آن‌جا ماندگار شد. زمانی‌که سائورون در خفا حلقه یگانه را برای خود جعل می‌کند، بالاخره کارش با الف‌ها به پایان رسیده و هویت واقعی خود را آشکار می‌کند. پس از آن نبرد میان الف‌ها و سائورون آغاز می‌شود که تقریبا سیصد سال بعد از اولین ورود گالادریل به لوتلورین به پایان می‌رسد.

پس از پایان جنگ، او در جستجوی همسرش به سمت شرق می‌رود و درنهایت این دو دوباره در ریوندل با هم ملاقات می‌کنند و ازاینجا است که زندگی آن‌ها وارد مرحله سرگردانی می‌شود. دراین دوران آن‌ها درکنار هم به سرتاسر سرزمین میانه سفر می‌کنند و بیشتر اوقات خود را در ریوندل و همینطور در منطقه‌ای می‌گذرانند که درنهایت بعدها به گوندور غربی تبدیل می‌شود.

درسال ۱۹۸۱ عصر سوم، یعنی بیش از سه هزار و ۷۰۰ سال پس از جنگ الف‌ها و سائورون، پادشاه لوتلورین به طرزی غم‌انگیز می‌میرد و گالادریل و سلبورن به قلمروی جنگلی بازمی‌گردند، جایی که رسما عنوان لرد و بانو را دریافت می‌کنند. بااین‌حال تالکین در موارد متعددی تلاش کرده است به این نکته اشاره کند که آن‌ها به‌صورت مستقیم برجایی حکمرانی نمی‌کردند، اما شکی وجود ندارد که در آن دوره این زوج در لوتلورین جایگاهی رفیع را به خود اختصاص داده بودند.


پیوندهای خانوادگی گالادریل

تاریخ زندگی طولانی و پرفراز و نشیب گالادریل به خودی خود موضوعی جذاب است، اما وقتی هسته مرکزی خانواده او و پیوندهای گسترده آن را در نظر بگیریم، با تصویری کلی اما به مراتب جذاب‌تر مواجه می‌شویم.

برای شروع در تاریخی نامشخص در عصر دوم سرزمین میانه، گالادریل صاحب دختری به نام کلبریان می‌شود. برخی از نسخه‌های تاریخی هم او را مادر آمروث (Amroth) معرفی می‌کنند که زمانی بر پادشاهی لوتلورین حکومت می‌کرد. هرچند که نمی‌توان به صحت آن‌ها اعتماد داشت. کلبریان خود در اوایل دوران سوم با الروند ازدواج می‌کند و صاحب دو پسر و یک دختر می‌شود. یعنی حالا گالادریل مادر همسر الروند و همینطور مادربزرگ آرون است. اما به نظر می‌رسد این میزان جذابیت برای الف بانوی موطلایی کافی نیست، به‌خصوص اگر بدانیم تکاور تنها و مورد علاقه بسیاری از ما یعنی آراگورن هم ارتباطات دوری با گالادریل و احتمالا با همسر او سلبورن دارد. واقعا شجره خانوادگی الف‌ها بسیار وسیع و به غایت پیچیده است.

این شبکه خانوادگی قدرتمند باعث نفوذ قابل‌توجه گالادریل می‌شود، به‌ویژه از این نظر که او بخشی از پادشاهی است که مرزهای آن از نظر جغرافیایی تا نزدیکی موردور و به معنای واقعی کلمه تا مجاورت قلعه نکرومانسر گسترده شده که در آثاری همچون ارباب حلقه‌ها و هابیت به آن اشاره شده است. همه این مسائل دست به‌دست هم می‌دهد تا گالادریل نقشی مهم و حیاتی در بازی نهایی با سائورون داشته باشد که در پایان دوران سوم رخ می‌دهد.


گالادریل و شورای سفید

گالادریل پس از آنکه درکنار همسرش رهبری لوتلورین را برعهده گرفت، برای چند قرن و با استفاده از دانش و حلقه قدرت خود به‌دنبال بهبود اوضاع آن سرزمین و آماده کردن آن‌جا برای مقابله با دشمنان بود.

او با اتکا به دانش و تواناییش در پیش‌بینی کردن آینده به خوبی می‌دانست که این نبرد نهایی، اجتناب ناپذیر است. درحدود ۲۴۶۳ سال پس از آغاز دوران سوم، گالادریل برای اولین‌بار شورای سفید را فرا خواند، گروهی که درمیان آن‌ها می‌توان به چهره‌هایی آشنا همچون سارومان سفید، الروند و گندالف خاکستری اشاره کرد. همچنین بدنیست بدانید در این زمان هنوز نیم هزاره با وقوع آنچه که در ارباب حلقه‌ها شاهد آن بودیم، زمان باقی مانده است.

  • از گندالف، جادوگر خاکستری ارباب حلقه ها چه می‌دانید؟

در آن زمان و در قدم اول، گالادریل تلاش می‌کند تا گندالف را رئیس شورای حکیمان کند، درخواستی که جادوگر خاکستری با افتخار رد می‌کند و سارومان با اشتیاق می‌پذیرد. هرچند که اولین نشانه‌های فساد روحی سارومان رفته رفته در همان زمان قابل مشاهده است و او به‌صورت عمدی چندین مرتبه شورا را به اشتباه انداخته و آن‌ها را به مسیرهای نادرست هدایت می‌کند که شرح آن را قبلا در تاریخچه زندگی گندالف بازگو کردیم.

بااین‌ وجود در طول پنج قرن آینده، باز هم این شورا خدمات مفیدی ارائه کرد، به‌عنوان نمونه آن‌ها تهدید بازگشت سائورون که این بار در قالب نکرومانسر در سیاه بشه عرض اندام می‌کرد را شناسایی کرده و او را از دور تحت نظر قرار می‌دهند و درنهایت وارد عمل شده و سائورون را از قلعه‌اش در دول گولدور بیرون می‌کنند.

در طول داستان، گالادریل همچنان با شورا در ارتباط است و در جلسات آن‌ها شرکت کرده و شانه به شانه جادوگران و جنگجویان می‌ایستد و از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند، چرا که آن‌ها به‌دنبال شکست دادن یکی از شرورترین مخلوقات تاریخ سرزمین میانه هستند.


نقش گالادریل در جنگ حلقه

رفته رفته وارد بخشی از داستان می‌شویم که کمابیش برای طرفداران ارباب حلقه‌ها و هابیت آشنا است. پس از آشکار شدن ماهیت واقعی نکرومانسر، سائورون رسما به موردور نقل مکان می‌کند و گالادریل هم برای مواجه شدن با دشمن قدیمی، پادشاهی کوچک و درعین حال قدرتمند خود را برای جنگ آماده می‌کند. اما اولین نقش آفرینی مهم او در این دوران، پذیرایی از یاران حلقه است که پس از فرار از معادن موریا و رنجی که بابت از دست دادن گندالف متحمل شدند، عمیقا به کمک و همدلی نیاز دارند.

بانوی الف‌ها به آن‌ها پناه می‌دهد، او همچنین به هریک از آن‌ها هدایایی مهم می‌دهد تا در ادامه مسیر به کمک‌شان بیاید و درنهایت گروه را راهی سفر می‌کند. درگام بعدی او این بار میزبان گندالف است که پس از نبرد حماسی خود با بالروگ و تجربه سخت حاصل از آن، رنگ و رخ عوض کرده و درحال بهبودی است. دیگر نقش آفرینی مهم گالادریل، کمک به گندالف سفید است تا به خاطر بیاورد که کیست؟ اینکه دیگران اکنون محتاج کمک و راهنمایی‌های او هستند. گالادریل حتی گندالف را با دانشی که نیازمند آن است، مجهز می‌کند.

حتی با وجود این دو رویداد مهم، نقش آفرینی ارزشمند گالادریل در جنگ حلقه همچنان ادامه دارد. در کتاب می‌خوانیم که او در قالب پیامی رمزآلود که به آراگورن می‌فرستد، به تکاور تنها هشدار می‌دهد که باید از گذرگاه‌های مردگان عبور کند. در ضمیمه کتاب بازگشت پادشاه هم توضیحاتی وجود دارد که نشان می‌دهد در طول جنگ، لوتلورین سه مرتبه مرود حمله قرار می‌گیرد، اما گالادریل به کمک حلقه قدرت خود و ارتشی از الف‌ها، هر سه حمله را با موفقیت دفع می‌کند. پس از آن گالادریل به همراه سلبورن، جنگجویان خود را به سمت سیاه بیشه هدایت می‌کنند، دول ‌گولدور را تصرف کرده و گالادریل به کمک نیروی ننیا، دیوارهای آن را تخریب و جنگل را از شر و پلیدی پاکسازی می‌کند.


پس از جنگ حلقه بر گالادریل چه گذشت؟

پس از پایان جنگ حلقه و دوران وحشت ارباب تاریکی، گالادریل دیگر از زندگی در سرزمین‌ میانه خسته شده بود. او در مراسم عروسی نوه‌اش آرون و آراگورن شرکت کرده و درنهایت با گذشت چند سال تصمیم می‌گیرد بار سفر بسته و سرزمین میانه را به مقصد قلمروی متبرک ترک کند.

  • انتقاد بازیگر نقش فرودو بگینز از نام‌گذاری سریال ارباب حلقه ها

در این سفر او تنها نیست و همراهانی همچون الروند، گندالف، فرودو و بیلبو هم با او همراه هستند. هرچند سلبورن هنوز تمایلی برای ترک آن‌جا ندارد و به‌صورت موقت به ریوندل نقل مکان می‌کند، جایی که دو پسر الروند هم هنوز در همانجا سکونت دارند. حتی شایعاتی وجود دارد که مریادوک یا همان مری خودمان هم که برای ثبت و ضبط برخی از حوادث و تاریخچه‌های مربوط‌به جنگ حلقه و داستان سفر پرماجرای هابیت‌ها به ریوندل رفته است، مدتی را درکنار او سپری می‌کند. بااین‌حال اشتیاق او برای دیدار غرب و همینطور پیوستن مجدد به همسرش باعث می‌شود که سلبورن هم راهی سرزمین‌های جاودانه آن سوی دریاها شود.

درحالی که روایت ثبت شده تالکین از زندگی گالادریل با این یادداشت تلخ و شیرین «گذر او به قلمروی بهشتی» به پایان می‌رسد، اما نکته دیگری هم وجود دارد که توجه به آن خالی از لطف نیست. همانگونه که در سه‌گانه ارباب حلقه‌های پیتر جکسون هم شاهد آن بودیم، گیملی کوتوله، ستایشی جوانمردانه از گالادریل داشت و به همین خاطر هم به شهرت رسیده بود. تا جایی که حتی از بانوی الف‌ها می‌خواهد تاری از موهایش را به‌عنوان یادبودی از این آشنایی ‌به او بدهد.

جالب اینجا است که در افسانه‌های بعدی آمده است که این علاقه باعث می‌شود گالادریل بتواند به طریقی برای گیملی به‌عنوان نماینده‌ای از تمام نژاد کوتوله‌ها، اجازه‌ای مخصوص دریافت کند تا گیملی دوران بازنشستگی خود را در قلمروی متبرک و درکنار او سپری کند. این اقدام خیرخواهانه پاورقی مناسب برای داستان درخشان مشهورترین زن تمام تاریخ سرزمین میانه است که با مرور آن به پایان این مطلب می‌رسیم.

امیدوارم از مرور تاریخچه زندگی بانوی الف‌ها و همراهی با میدونی لذت برده باشید. به نظر شما آیا سه‌گانه ارباب حلقه‌های پیتر جکسون موفق شد حق مطلب را در مورد این شخصیت مهم و کلیدی ادا کند؟ خوشحال می‌شویم نظرات و دیدگاه‌های خود را با مهم درمیان بگذارید.


افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
3 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.