شاید بتوان گفت اشتباه، تعریف دیگری از زندگی باشد. این را در مقدمه و جلد کتاب «در فاصلهی دو نقطه» از ایران درودی میخوانیم. در پس همان جملههایی که ما را ترغیب به خواندن میکنند. جدای از اینکه داستان زندگی یک بانوی هنرمند موفق را در دست داریم، در کتاب داستانها و ماجراهایی را شاهد خواهیم بود که هر کدام تعریف درخشانی از زندگی را پیش رویمان قرار خواهند داد.
ایران درودی در این کتاب بخشهای مختلف زندگیاش را از بدو تولد تا طی کردن مدارج عالی و معرفی آثار با ارزشش در وادی فرهنگ و هنر با قلمی شیوا چنان با جسارت توصیف میکند که خواننده به ندرت تمایل به ترک این جملهها خواهد داشت. اما با این مقدمه ببینیم در پس این کتاب گیرا چه چیزهای دیگری را کسب خواهیم کرد. با میدونی مگ همراه باشید.
ایران دَرّودی
ایران دَرّودی، (۱۱ شهریور ۱۳۱۵ – ۷ آبان ۱۴۰۰) نقاش سرشناس ایرانی بود. او همچنین کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد دانشگاه رشته تاریخ هنر بود. درودی به عقیده برخی منتقدان پیرو مکتب فراواقعگرایی (سورئالیسم) بود.
مجله کافور، چاپ فرانسه، در نقد آثار درودی فضای کارهای وی را شبیه آثار سالوادور دالی و ماکس ارنست دانست. درودی در سال ۱۹۷۰ به درخواست دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به تدریس تاریخ هنر در این دانشگاه پرداخت. او از پیشگامان نقاشی معاصر ایران به شمار میرود و شش دهه پیش، از معدود چهرههای مرتبط و شناخته شده در جامعه هنری جهان بود.
زندگی
ایران درودی در ۱۱ شهریور ۱۳۱۵ در خانوادهای اشرافی در نیشابور زاده شد. پدرش خراسانی و مادرش قفقازی بود. تبار پدریاش بازرگان بودند و مادرش به همراه خانواده پس از انقلاب اکتبر و تشکیل کشور شوروی از قفقاز به ایران مهاجرت کردند.
او در کودکی با خانواده به اروپا سفر کرد. وقتی جنگ جهانی دوم آغاز شد خانواده او در هامبورگ زندگی میکرد و یک سال پس از شروع جنگ از طریق لهستان به ایران بازگشتند و مدتی در مشهد زندگی کردند و سپس ساکن تهران شدند.
درودی در مدرسه به دلیل علاقه به نقاشی به کلاسهای آزاد طراحی و نقاشی میرفت. وی در سال ۱۹۵۴ برای تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده بوزار در پاریس به تحصیل مشغول شد و در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ به یادگیری هنر در آموزشگاهها و دانشکدههای گوناگون از جمله مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار)، مدرسه لوور پاریس، دانشکده سلطنتی بروکسل (ویترای)، انستیتوی آر.سی.آی. نیویورک (رشته تهیه و کارگردانی برنامههای تلویزیون) پرداخت. پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و در اردیبهشت ۱۳۳۹ آثارش در تالار فرهنگ تهران به نمایش گذاشته شد.
فرح پهلوی در همسایگی آنها زندگی میکرد و زمانی که درودی در فرانسه تحصیل میکرد فرح پهلوی مشتاق صحبت با درودی و گرفتن راهنماییهایی از او در زمینه نقاشی بود. خواهرش، پوران درودی، طراح لباس بود که طراحی و دوخت شنل تاجگذاری فرح را انجام داد.
همچنین ایران درودی در سالهای دهه ۱۳۴۰ خورشیدی در شهرهای مختلف اروپا آثار خود را در نگارخانههای مختلف به نمایش گذاشت و سپس به آمریکا رفت. در آمریکا با پرویز مقدسی کارگردان تئاتر و سینما ازدواج کرد. هر چند دوران زندگی مشترک این دو با مرگ زود هنگام مقدسی به پایان رسید اما تأثیر بسیار عمیقی بر درودی گذاشت و او دیگر هرگز ازدواج نکرد.
ایران درودی در بیش از ۶۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و سراسر جهان، آثار خود را به دید عموم گذاشت. او با نوشتن کتاب در فاصلهی دو نقطه به نویسندگی نیز روی آورد.
سَبک
برخی منتقدان، سبک او را در حد فاصل بین سورئالیسم و سمبولیسم توصیف میکنند و برخی دیگر هر دو را درست میدانند. به گمان عدهای دیگر اما او پیرو مکاتب متعارف نیست. بلکه به نوعی اصالت سبکی رسیده و شیوه هنری وی ایران درودیسم است.
درودی از طبقهبندی شدن در چارچوبها و سبکها گریزان بود. زیرا ضمن ترسیم جهان، تصاویر ذهنی و رویاهای بلندپروازانه خود در میان گلهایی روییده و دورنماهای غریب نورانی، مفاهیم برخاسته از فرهنگ خود را بیان میدارد که درک آن در هیچ قالبی نمیگنجد.
ایران درودی تنها زن از مشرق زمین است که شاگرد مستقیم سالوادور دالی بهشمار میآید؛ اگرچه سبک وی در نقاشی تا اندازه زیادی از نگرههای مطلقگرا و نسبیگرا گذر کرده و بسوی نوعی نگاه بسیط و عمقگرا در حرکت بود. بیشتر مناظر در آثار درودی، حاشیه کویر و گلهایی خاص با دیوارهایی شیشهای و افق است که به آثار وی فضایی خاص و عمیق بخشیدهاند.
مرواریدهایی که ایران درودی در بسیاری از تابلوهایش میکشد یادگار خواهر او هستند. مرواریددوز قابلی بود و گلها نیز نماد مردم هستند.
بیماری و درگذشت ایران درودی
ایشان در سال ۱۹۹۹ بود که به بیماری سرطان مبتلا شد و در سال ۲۰۰۰ درگیر جراحیهای پی در پی بود. اما اتاق بیمارستان برایش به اتاق کاری تبدیل شد و آنقدر غرق در کار بود که به گفته خودشان در مصاحبهای درد را حس نمیکردند.
در مورد بیماری سرطان ایران درودی این بیماری را نقطه عطفی در کارهایش بیان میکند و آن را منشا خلق آثاری بزرگ در زندگی خود میداند. علاوه بر این درک ارزش زندگی و زندگی با مرگ در طول مدت درمان برایشان زندگی کردن در لحظه و لذت بردن از لحظه لحظه زندگی را به ارمغان آورد.
ایران درودی در ۱۱ شهریور ۱۴۰۰ به بیماری کرونا مبتلا شد اما بهبود یافت. او سرانجام صبح ۷ آبان ۱۴۰۰ در سن ۸۵ سالگی در آیسییو بیمارستان دی تهران، پس از یک دوره بیماری چندماهه درگذشت. وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
فرح پهلوی، در بیانهای به مناسبت درگذشت ایران درّودی از نقش وی در راهاندازی موزه هنرهای معاصر ایران میگوید: هنرمند بزرگ ایران درودی در همسایگی ما زندگی میکرد و من او را از جوانی میشناختم. روزی در نمایشگاه آثارش در تالار فرهنگ تهران، آرزوی دیرینهای را با من در میان گذاشت: آرزویی که تحقق آن به تأسیس موزه هنرهای معاصر تهران انجامید.
- کتاب «جهانی شدن هیچ»؛ نگاهی جامعهشناختی به فرآیند معنازدایی از جهان
درّودی از منظر منتقدان
آندره مالرو
برای خانم ایران درّودی
کوشش او برای آگاه کردن انسانها از عظمتی است که در آنهاست و از آن بیخبرند.
ژان کوکتو ۱۹۶۳
ایران درّودی عزیزم
گمان میکنم من از جمله معدود افرادی باشم که از گم شدن در میان دالانهای پیچ در پیچی که نقاشانی بیشمار با چشمی پر از بیم و امید در آنجا به دنبال «مینیاتور» میگردند ترسی ندارند. نقاش، دانسته یا ندانسته همیشه تصویر شخص خود را میکشد؛ زیرا شکلهای زندگی کاری با زندگی شکلها ندارد، و این زندگی شکلها جدا از پدیده «شبیهسازی» پرورده میشود. مدل فقط بهانهای بودهاست و نبودن مدل، نقاش را به مظهر مدل نزدیک میکند، که چیزی نیست مگر همان نیروی ژرف و نهفتهای که در درون ما جای دارد و هنرمند جز ترجمان آن، جز واسطه احضار آن نیست.
هوشنگ طاهری
خرداد ۱۳۵۲
… آثار درّودی از نوعی اندیشه کمال یافته سرشار است. این هنرمند با دست یافتن بر تکنیکی پر توان و مسلط به خوبی توانستهاست لطیفترین و ظریفترین ارتعاشات روحی خود را بر پرده تابلوهایش ترسیم کنند…
.. فرمها بیآنکه در حالت بیوزنی خود به تجرید کامل گراییده باشند، در سرحد ممکنها و ناممکنها قرار گرفتهاند. موج خروشان «نور» که سیاهیها را میزداید و با قلمهای پهن در رنگ شیری تصویر شده، از بینهایت به جنبش درآمده تا مرز واقعیت عینی نزدیک شدهاست و عنصر «زمان» در جلوهگاه ابدی خویش همه چیز را در خود مستحیل کرده و جاودانگی یافتهاست… او با تکنیک شگفت خود، آن چنان ابعاد زمان و مکان را در قالبی رویاانگیز به تصویر میکشد. شاید چندان که بیمورد نباشد اگر ما او را تصویرگر ژرفاندیش لحظههای اثیری بنامیم…
جواد مجابی
تیرماه ۱۳۸۰ – تهران
نقاشیهای ایران درّودی، به نور درخشان ایران وفادار ماندهاست. خاستگاه این روشنا، گاه جغرافیا است که از زاویه تند تابش آفتاب بر این اقلیم برمیآید، گاهی نور جنبه فرهنگی دارد به ازای روشنیاندیشی حکمت عرفانی ما، و از سویی درخششی تاریخی است و نور درونی زندگی جمعی اقوام ایرانی بر این فلات را باز میتاباند. در شعاع تابش این مهر فروزان، میتوان از تابلوهای دوران جدید ایران درّودی شناخت بیشتر و لذتی افزونتر اندوخت…
… به خاطر نوع تابش آفتاب بر این سرزمین، منظره ساکن نمیماند و دایم از رنگی به رنگ دیگر تغییر و تنوع مییابد، این دگرگونی منظره واحد در تابش نوری که هر دم رنگ و حجم دیگری به قاب تماشا میدهد، نگاه ایرانی را بر نور به عنوان عنصر خلاق و نیرویی آفرینشگر متمرکز کردهاست. از جهان اساطیری به این سو، خورشید در این سرزمین، گاه در قلب آیین مهرپرستی و زمانی چون نماد آتش در کیش زردشتی، سپس در قرون تاریخی به مثابه نورالانوار عرفانی بر بینش ایرانی روشنی افکندهاست…
لوتن شاعر و منتقد بلژیکی ۱۹۷۲
ایران درّودی نشانی از ایران
بر آن بودم ایران یا ایرانیان را در مفهوم آزاد آن ترجمه کنم
به یقین رنجی شعلهور اما خموش عمق اندوه خود را در انوارش ابراز نمیدارد. داشتن چنین نگاه نافذی بهطور حتم مستلزم اندوختن تجربهای است فراوان کهگاه میبایست آنها را با سعه صدر پذیرفت و حفظ کرد. بنگرید، این نگاه نافذ را در آثار این نقاش والا، هنرمند واقعی و در یککلام مرید واقعی هنر اصیل، که آثارش مملو از هیجان است و واژه خدایی بودن را توصیف میکند و من او را خانم ایران درودی مینامم.
فرانک الگار نشریه کارفور، پاریس ۱۹۷۳
چگونه میتوان یک زن ایرانی بود؟…
… گلهایی که در طبیعت وجود ندارند، شاخسارهایی که از مردابها سر برمیآورند دورنماهای وهم انگیزی که در آنها اشیاء معمولی و اختراعی، غریب و بیمناسبت قد میافرازند و از میانشان، در جوّی محو و رؤیایی، ویرانه یا هیولایی از تخت جمشید ظاهر میشود.
اگر هنر نقاشی تعبیر شاعرانه و انتزاعی واقعیت است، ایران درّودی یک نقاش راستین است. سورئالیسم او نیازی به دستمایههای فرسوده از فرط استعمال ندارد. او برای بیان خویشتنش کافی است که دست به گنج سنت نمادین ایران، ایران سعدی و بهزاد فرو برد
آلفونسو دنو ویلاته یی اورتیز، مجله نوودادِس، ۱۰ مه ۱۹۷۶
بینشها
… گوته میگوید: «فرایند روشی بدیع را سبک گویند» و این تعریف در خور آثار درّودی است. همینطور توصیف پل کله در باب برتری تراژیک اندیشه، «دل در قلمرو سر قرار دارد.» در مورد او صادق است… یک دورنما، میعان حضوری که بخار گونه در قارهای صامت هذیان بصری و در شهوانیت رنگ مستحیل میشوند سطوحی بس راز آمیز است که با یکدیگر درآمیختهاند. احساسی درونی، چگونگی از هم پاشیدن پارههای واقعیت، به آثاری تجسمی گوناگون مبدل میشوند که با تضاد، خود آشفتگی و ابهام هنر در عصر کنونی، خود را متجلی میسازد…
آنتونیو رودریگز، ال ناسیونال، ۲۳ مه ۱۹۷۶
نقاشان بزرگ جهان در مکزیک
… اکنون یکی از نقاشان بزرگ معاصر، در مکزیک است. ایران درّودی که دیدگاههای متفاوتی را از فرهنگ چند هزار سالهٔ خود به ارمغان آوردهاست…
… من او را یک هنرمند» آزاد» میخوانم، که تصاویری از کمال و اعتلا میآفریند، در عین حال که رها از هر قیدی به سوی نقطهای که هدف قرار داده یا آفریدهاست راه میپوید. جهانی اعجابانگیز و جادویی که در آن شادی و غم، تهور و تواضع، خون و گل به یکدیگر جوش میخورند و واقعیت و رؤیا در هم میآمیزند…
… تصویرپردازی غنی او از فضایی غیرواقعی و تأثیرهای ظریف و گذرای موسیقی سرشار است. او بدین سان رنگها را به آواز وامیدارد. صوت تصاویر او از تک مضراب نرم تا غرش خوفانگیز و سکوت غمبار کویر را در بر میگیرد، در حالی که جهان غیرواقعی و تخیلی او از رؤیا به واقعیت خشن هیروشیما رو میکند…
فعالیتها
- ۶۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی درکشورهای ایران، فرانسه، بلژیک، سوئیس، آمریکا، مکزیک، ژاپن، استرالیا، کانادا، موناکو، آلمان و امارات متحده عربی.
- از سال ۱۹۶۴- عضو کنگرهٔ بینالمللی هنرمندان و منتقدین ریمینی. وروکیو، و سان مارینو، ایتالیا.
- از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۲ – تهیهکننده و کارگردان بیش از ۸۵۰ ساعت فیلم مستند و برنامهٔ تلویزیونیبرای تلویزیون ایران تحت عنوان «شناسایی هنر».
- ۱۹۶۸ – کارگردان فیلم مستند «بیینال ونیز» به مدت ۵۵ دقیقه.
- از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۲ – استاد مدعو دانشگاه صنعتی شریف، جهت تدریس «تاریخ و شناسایی هنر».
- سلسه سخنرانیهای دربارهٔ «نقاشی» و «نقش زن در تاریخ و هنر» معاصر ایران
- سخنرانیها دربارهٔ «هنر ایران» (۱۹۹۸- انجمن فرهنگی ایرانیان مقیم بلژیک، بروکسل و کتابخانه مرکز مطالعات ایران، لندن. ۱۹۹۹- دانشگاه «ویرجینیا تک» ویرجینیا، دانشگاه «یو.سی.ال.ای.» لوس آنجلس و دانشگاه «برکلی» سانفرانسیسکو همچنین «انجمن متخصصین» سن خوزه، و «انجمن سخن» سانفرانسیسکو، «انجمن سخن» لوس آنجلس، «انجمن فرهنگی ایرانیان» سکرمنتو و «انجمن فرهنگی ایرانیان» نیو جرسی.
- تحقیق دربارهٔ «هنر هخامنشیان» چاپ در مجله سخن و نگین ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷.
- سلسه مقالات و نقد دربارهٔ نقاشی در مطبوعات ایران.
نمایشگاههای فردی
- ۱۳۳۷ (۱۹۵۸)- «مرکز هنرهای میامی بیچ».
- ۱۳۳۷ (۱۹۵۸)- دانشگاه کلمبیا، آمریکا.
- ۱۳۳۸ (۱۹۵۹)- هتل «هیلتون»، تهران.
- ۱۳۳۸ (۱۹۵۹)- «تالار فرهنگ»، تهران.
- ۱۳۳۸ (۱۹۶۱)- «انجمن ایران و آمریکا»، تهران.
- ۱۳۴۰ (۱۹۶۱)- «تالار فرهنگ»، ایران.
- ۱۳۴۲ (۱۹۶۳)- موزهٔ «ایکسل»، بروکسل.
- ۱۳۴۳ (۱۹۶۴)- نگارخانه «سنتاماریا پیزا»، میلان.
- ۱۳۴۳ (۱۹۶۴)- نگارخانه «بورخس»، تهران.
- ۱۳۴۴ (۱۹۶۵)- «انجمن ایران و آمریکا»، تهران.
- ۱۳۴۸ (۱۹۶۹)- نگارخانه «نگار»، تهران.
- ۱۳۴۹ (۱۹۷۰)- هتل «هیلتون»، تهران.
- ۱۳۴۹ (۱۹۷۰)- دانشگاه «صنعتی شریف»، تهران.
- ۱۳۵۱ (۱۹۷۲)- انستیتو «گوته»، تهران.
- ۱۳۵۲ (۱۹۷۳)- نگارخانه «اسپس ۲۰۰۰» نیویورک.
- ۱۳۵۲ (۱۹۷۳)- انستیتو «گوته»، آبادان، شیراز، مشهد، اصفهان.
- ۱۳۵۲ (۱۹۷۳)- نگارخانه «دروآن»، پاریس.
- ۱۳۵۲ (۱۹۷۳)- نگارخانه «آرتیوم آرتیست»، ژنو.
- ۱۳۵۳ (۱۹۷۴)- نگارخانه «۲۱»، زوریخ.
- ۱۳۵۳ (۱۹۷۴)- «شرکت ملی نفت ایران»، آبادان.
- ۱۳۵۳ (۱۹۷۴)- دانشگاه «فردوسی» مشهد.
- ۱۳۵۴ (۱۹۷۵)- نگارخانه «دروّدی»، تهران.
- ۱۳۵۴ (۱۹۷۵)- نگارخانه «دروآن»، توکیو.
- ۱۳۵۴ (۱۹۷۵)- نگارخانه «لانگارخانها»، مکزیکوسیتی.
- ۱۳۵۵ (۱۹۷۶)- نگارخانه «اریتاژ»، تورنتو.
- ۱۳۵۵ (۱۹۷۶)- موزهٔ «هنرهای زیبا»، مکزیکوسیتی.
- ۱۳۵۵ (۱۹۷۶)- دانشگاه «فردوسی» مشهد.
- ۱۳۵۵ (۱۹۷۶)- دانشگاه اصفهان.
- ۱۳۵۵ (۱۹۷۶)- «شرکت ملی نفت ایران»، آبادان.
- ۱۳۵۵ (۱۹۷۶)- «تلویزیون ملی ایران»، شیراز.
- ۱۳۵۵ (۱۹۷۶)- نگارخانه «الکساندر»، تهران.
- ۱۳۵۷ (۱۹۷۸)- «باشگاه نخستوزیری» تهران.
- ۱۳۵۷ (۱۹۷۸)- هتل «اینترکنتینتال»، ژنو.
- ۱۳۶۱ (۱۹۸۲)- نگارخانه «موت»، ژنو.
- ۱۳۶۶ (۱۹۸۷)- نگارخانه «بایول»، پاریس.
- ۱۳۶۷ (۱۹۸۸)- سالن «رولان گاروس»، «پاله دوشایو»، پاریس.
- ۱۳۶۷ (۱۹۸۸)- استودیو «کیو»، نیوجرسی.
- ۱۳۶۷ (۱۹۸۸)- نگارخانه «آرت دکور»، واشینگتن دی.سی.
- ۱۳۶۸ (۱۹۸۹)- «فرست کردیت بانک»، لوس آنجلس.
- ۱۳۷۰ (۱۹۹۱)- مرکز فرهنگی «M.O.R.C. A» پاریس.
- ۱۳۷۰ (۱۹۹۱)- «بنیاد فرهنگی ایران»، دوسلدورف.
- ۱۳۷۱ (۱۹۹۲)- «مجموعهٔ فرهنگی آزادی»، تهران.
- ۱۳۷۱ (۱۹۹۲)- نگارخانه «سپهری»، تهران.
- ۱۳۷۳ (۱۹۹۴)- نگارخانه «۵۴» نیویورک.
- ۱۳۷۳ (۱۹۹۴)- «سازمان ملل»، نیویورک.
- ۱۳۷۴ (۱۹۹۵)- نگارخانهٔ «برگ»، تهران.
- ۱۳۷۸ (۱۹۹۹) – نگارخانه «حوریان» سانفرانسیسکو.
- ۱۳۷۸ (۱۹۹۹)- دانشگاه «ویرجنیاتک» ویرجنیا، آمریکا.
- ۱۳۷۸ (۱۹۹۹)- دانشگاه «U.C.L.A.» لسآنجلس.
- ۱۳۸۱ (۲۰۰۲)- «خانهٔ هنرمندان»، تهران.
- ۱۳۸۱ (۲۰۰۲)- موزهٔ «هنرهای معاصر»، اصفهان.
- ۱۳۸۲ (۲۰۰۳)- نگارخانه «پگاه»، کرمان.
- ۱۳۸۷ (۲۰۰۸)- موزهٔ «هنرهای معاصر»، تهران.
- ۱۳۸۷ (۲۰۰۸)- نگارخانه «شیرین»، تهران.
- ۱۳۹۲ (۲۰۱۳)- «خانهٔ هنرمندان»، تهران.
- ۱۳۹۲ (۲۰۱۳)- موزهٔ «هنرهای معاصر» تهران، رونمایی از چاپ پانزدهم کتاب «در فاصلهی دو نقطه… !»همراه با نمایش آثار ایران درّودی متعلق به گنجینه موزه.
نمایشگاههای گروهی
درودی در نمایشگاههای گروهی فراوانی در ایران و در سطح بینالملل شرکت داشته که از متأخرترین آنها میتوان به نمایشگاه هنرمندان پیشکسوت اشاره کرد. این نمایشگاه در آبان ۱۳۹۸ در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد و طی آن آثار درودی در کنار آثار چهرههای شاخصی نظیر حسین محجوبی، طاها بهبهانی، حسین نوری، علی فرامرزی و ناصر هوشمند وزیری به نمایش درآمد.
انتشارات
- ۱۹۷۳- ایران درّودی (آثار نقاشی ۱۳۵۲–۱۳۳۸) چاپ اول، ناشر: مؤلف.
- ۱۹۷۶- ایران درّودی (آثار نقاشی ۱۳۵۲–۱۳۳۸) چاپ دوم، ناشر: انتشارات امیر کبیر.
- ۱۹۹۷- در فاصلهی دو نقطه…! زندگینامه نقاش به قلم خود او، ناشر: «نشر نی»
- ۲۰۰۴- چشم شنوا (آثار نقاشی) ناشر: مؤلف
- ۲۰۱۸ ـ در فاصلهی دو نقطه…! چاپ بیستم
انتشار اثر «نفت» درّودی در سال ۱۹۶۹ که احمد شاملو شاعر معاصر ایران آن را «رگهای زمین رگهای ما» نامید و نقشی مهم در معرفی نقاش معاصر ایران به جهانیان از طریق مطبوعات داشت و مجلات لایف (LIFE)، تایمز (TIMES)، نیوزویک (NEWSWEEK) نیوزفرانت (NEWSFRONT) و بسیاری دیگر هر یک دو صفحه تمام رنگی به چاپ این اثر اختصاص دادند و پوستر آن نیز در تیراژ حدود یک میلیون بهطور جداگانه به بازار عرضه و در سال ۱۹۷۰ تجدید چاپ گردید.
آثار ساختهشده
ادبیات
احمد شاملو در ۱۴ اسفند ۱۳۵۱ شعری بهنام «اشارتی» سرودهاست. این شعر به ایران درودی اهدا شده و در مجموعه ابراهیم در آتش منتشر شدهاست. این شعر که به نقاشی میپردازد در کتابی که از آثار درودی منتشر شد به عنوان مقدمه آمدهاست.
سینما
- فیلم «مستندی دربارهٔ ایران درّودی» به کارگردانی حسن امامی
- فیلم «چه شگفت است عشق، که هم زخم است و هم مرهم» به کارگردانی بنکدار و علیمحمدی
- فیلم «ایران درّودی، نقاش لحظههای اثیری» به تهیه و کارگردانی بهمن مقصودلو
- ۱۳۸۴ – فیلم چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرهمبه کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی دربارهٔ ایران درودی ساخته شدهاست.
نگاهی به کتاب «در فاصلهی دو نقطه» نوشته ایران درودی
این کتاب را نمیتوان زندگی نامه در معنای متداول آن دانست. در این کتاب هیچ پیشامدی ساده، تاریخوار و وقایع نگارانه ضبط نشده است. هر حادثهای هرچند به ظاهر کوچک و گذرا در فضایی سرشار از تنش و دلهره و اشک یا شادی و با نیروی احساسی گیرنده و اثرگذار شرح داده شده است.
محور همهٔ پیشامدها و حکایتها شخص بانو ایران درودی و نزدیکترین عزیزان و دوستان اویند. ولی در جریان هر ماجرایی و در پس و یپش آن، عبارات موجز عبرتانگیز و قصارگونهای هست که تاروپود نقشهای دلپذیر این سرگذت را به هم پیوند زده و مجموع آن را به صورت اثری ماندگار درآورده است.
کتاب «در فاصلهی دو نقطه» مجموعه خاطرات ایران درودی، نقاش بینالمللی ایران است. درودی با این کتاب به همگان ثابت میکند که نه تنها در هنر نقاشی بلکه در ادبیات و نوشتن نیز خبره است. نثر این کتاب از قدرت بالایی برخوردار است و مخاطب را تا آخرین لحظه با خود همراه میکند. درودی در این کتاب چهره کاملی از خود را اینبار با کلمات نقاشی کرده است.
تکمله کتاب نیز شامل مقالههایی از حشمت موید، اسد رخساریان و فریدون مشیری درباره زندگی و آثار این نقاش شهیر ایرانی است.
این کتاب را میتوان به عنوان یکی از منابع جدی در زمینه تاریخ شفاهی معاصر ایران دانست. مخاطبان میتوانند روایت برخی اتفاقات سیاسی و اجتماعی خاص چون جنگ جهانی دوم و کودتای ۲۸ مرداد را از زاویه دید یک هنرمند در این اثر مطالعه کنند.
این کتاب در مجموعه زندگینامههای خودنوشت یک اتفاق خاص به شمار میآید. عموما هنرمندان رشتههای مختلف هنری در نوشتن سررشته چندانی نداشته و کتابهای زندگینامهشان را با همراهی یک ویراستار خبره مینویسند یا اینکه کسی دیگر به نوشتن زندگینامه آنها اقدام میکند. ایران درودی با این کتاب ثابت میکند که نه تنها در هنر نقاشی بلکه در ادبیات و نوشتن هم تبحر دارد.
مهمترین نکته این کتاب در قدرت نوشتار ایران درودی است. جملات او بعضا حیرت انگیز بوده و در ذهن مخاطب تصاویری بدیع و شاهکار میآفرینند. به عنوان مثال در صفحه ۲۲ کتاب، شرح خاطرات کودکی هنرمند آمده است: «… خوب به خاطر دارم در یکی از ایستگاههای ترن، مادر اسباب بازی خواهر را که یک چرخ خیاطی بود و از آغاز سفر محکم در بغل داشت با عصبانیت از دستش گرفت و از پنجره ترن در حال حرکت به بیرون پرتاب کرد. از آن پس صدای گریه خواهر به صدای غمگین و یکنواخت ترن که گاه از میان آتش عبور میکرد اضافه شد.»
ادامه این پاراگراف چنین است: «در واگنهای ترن از شدت جمعیت، جای تکان خوردن نبود و باز مسافران برای سوار شدن هجوم میآوردند. پدر که تمام موجودی، حتی ساعتش را برای خرید یک لیوان آب آشامیدنی پرداخته بود از اینکه سرانجام موفق به فرار از آلمان شده بودیم، خوشحال بود.»
این نوشتارها بخشی از خاطرات کودکی ایران درودی است که در زمان شروع جنگ جهانی دوم در کشور آلمان ساکن بودند. درودی با قدرت کلام خود جذابیت ویژهای برای نقل رویدادها میآفریند و مخاطب را با تصویرهایی ذهنی پیاپی همراه خود به دوران کودکیاش میبرد.
فضاهای وهم آلودی که در عموم آثار ایران درودی به چشم میخورد، ریشه در یکی از اتفاقات دوران کودکی این هنرمند دارد. شرح این خاطرات یکی از جذابترین بخشهای کتاب است. همچنین در شرح و بررسی و حتی تاویل و تفسیر آثار و تابلوهای خلق شده توسط ایران درودی، این بخش کارآیی بسیار مهمی دارد. عنوان این بخش «باغ ترس» که صفحات ۲۳ تا ۳۶ کتاب را به خود اختصاص داده است.
در این کتاب همچنین نامههای ستایش آمیز بزرگانی چون آندره مالرو و ژان کوکتو به ایران درودی به خاط آثارش نیز درج شده است، اما شاید یکی از ایرادات کتاب کم بودن تعداد تصاویر آن باشد. چند عکس از خود هنرمند به همراه معدود تصاویری از آثارش تمام تصاویر این کتاب را تشکیل میدهد.
به نظر اگر در هر بخش از کتاب که نویسنده درباره اثری از آثار خودش مطلبی نوشته، تصویر آن اثر نیز میآمد کتاب از کیفیتی مناسبتر برخوردار میشد.
نشر نی چاپ سیزدهم کتاب «در فاصلهی دو نقطه» خاطرات ایران درودی را با شمارگان هزار نسخه، ۲۸۷ صفحه و بهای هشت هزار و ۶۰۰ تومان روانه بازار کرده است.
ایران درودی از برجستهترین و بزرگترین چهرهای معاصر هنر نقاشی ِ ایران و جهان است. فیلم «چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرهم» به کارگردانی مشترک امید بنکدار و کیوان علیمحمدی درباره ایران درودی ساخته شدهاست.
کتاب شناختنامه ایران درودی با عنوان «قصه انسان و پایداریاش» به کوشش مهدی مظفری ساوجی تألیف و انتشار یافته است. کتاب گزیدهای از نقاشیهای ایران درودی با نام «چشم نوا» نیز منتشر شده است.
قسمتهایی از متن کتاب در فاصلهی دو نقطه
مهمترین نکته قابل تامل کتاب در فاصلهی دو نقطه، استفاده نویسنده از جملات تاثیرگذار و عمیقی است که در تارو پود روند وقایع زندگی خود بیان کرده است. میتوان گفت که درودی با این نوع نوشتن و استفاده از جملات دلنشین مخاطب را بیشتر درگیر کرده و به عبارتی درسهای زندگی اش را برای آنها بازگو میکند. در ادامه مروری بر جملات کتاب در فاصلهی دو نقطه داریم؛
دنیای کودکیم دارای فضایی خاکستری رنگ و حسی از غم، توأم با عصیان بود. ورودم همیشه سکوت سردی را ایجاد میکرد. گویی همه چیز با حضورم تغییر مییافت. نگاه اطرافیان به سرعت از چهرهام میگذشت تا نکند به راز تلخی از دنیای معصومانهام پیببرند. دنیای شماتتها و قضاوتها را نمیشناختم. ولی غم مادر را از شنیدن جملاتی که نام من نیز در لابلای آنها شنیده میشد، از صورتش میخواندم و حسی از گناه سراسر وجودم را فرا میگرفت. در جایی به دلیلی… گناهکار بودم، شاید که گناهم در «موجودیتم»بود؟! موجودیتی که چوب سرزنشی بود برسر مادر.
حضور پدر به خانه رنگ نور و شادی و به من، احساس امنیت میبخشید. در مقابل پدر کسی جرأت مسخره کردن مرا نداشت، حتی مادر نیز آزردگی خود را از یاد میبرد و از طعنهها شکایت نمیکرد. پدر تعادل و امنیت را در من ایجاد میکرد و مادر عصیان را؛ عصیان در برابر کسانی که اشکهای او را سرازیر میکردند. از اینکه او نمیتوانست از خود دفاع کند و همیشه مظلوم قرار میگرفت، عاصی بودم. بردباری و تحمل او آزارم میداد.
فقط انسانهای برگزیدهاند که زواید را نمیبینند وصدای حقیقت را با وجود هیاهوها میشنوند. نادرند کسانی که به ندای قلب خود گوش فرا میدهد و در مرداب، به رویش نیلوفر آبی مینگرند.
یکی از مهمترین رازهای زندگی من زن بودن و چگونه زن بودنم است. ای کاش می توانستم به تمام زنهایی که خود را با دیگران مقایسه می کنند و خود را زشت تر یا زیباتر می یابند می گفتم: زیبا بودن هر انسانی به طرز تفکر او و معیارهای شخصی او بستگی دارد نه به ذهن و دید دیگران، بزرگترین اشتباه همین مقایسه است که عامل به هم ریختن معیارهاست.
روزی که این تابلو در مطبوعات دنیا چاپ شد یکی از بزرگترین روزهای زندگی من بود. سی و دو سالم بود که به شهرت جهانی رسیده بودم و درهای زیادی برایم باز شده بود، ولی صبح روز بعد مثل روزهای دیگر ساعت ۸صبح سرکارم در تلویزیون حاضر شدم و دفتر ورود و خروج را امضا کردم. انگار هیچ اتفاقی پیش نیامده چون در قلبم میدانستم، من در خاک وطنم ماندنی هستم و این خاک است که منبع الهام من است.
- بهشتی برای گونگادین نیست؛ سرگذشت نویسنده گمشدهی ایرانی
معرفی فصل های کتاب در فاصلهی دو نقطه
کتاب با این جمله آغاز میشود: «به آفریدگاری که هستی من از اوست…». فصل اول تولد است. تولدی که از بدو آغاز برای نویسنده توام با رنجی بزرگ بوده است. او مبارزه را از کودکی میآموزد. قدرت پذیرش آنچه که هست از درسهایش از دوران کودکی و نوجوانیاش بوده است. وی در طول فرازونشیبهای زندگیاش در مییابد که نباید از واقعیت آنچه که هستیم فرار کنیم و باید تمام و کمال ضعفها و تکرار اشتباهات را پذیرا باشیم و در مسیر تعالی حرکت کنیم. پس درخواهیم یافت که هیچ مفهومی مطلق نیست و در جهانی که مدام دستخوش تغییر است باید با ملایمتها و ناملایمیها همراه شد، درسها را برداشت و به رشد خود کمک کرد.
کتاب در فاصلهی دو نقطه، در شش بخش و یک بخش بیوگرافی و سه قسمت مجموعه مقالات درباره خانم درودی نوشته شده است. نویسنده کتاب در هر بخش موضوعات مرتبط و وابسته به خاطرات و زندگینامه خود را روایت کرده است. برخی از فصلهای کتاب در فاصلهی دو نقطه از ایران درودی عبارتند از:
بخش اول با عنوان نخستین نقطه است. تولد و دوران کودکی، زندگی درکنار خانواده و ارتباط با خانواده پدر و مادر، اختلاف فرهنگی. تجربهی زندگی در مشهد، هامبورگ آلمان و تهران مطرح شده است. در این بخش به باغ ترس اشاره شده است. سفر او به روستایی و در باغی که چشمانداز آن رو به گورستانی بوده است و اشاره به این شده که در این باغ بی دیوار، من با مرگ، ترس از مرگ و ترس از خدا آشنا شدم. در این بخش به نخستین طراحی نویسنده اشاره شده است که در حدود ۵ سالگی شروع کرده است.
بخش دوم اثر بُرادههای نور نام دارد. نوشتههایی درباره مرگ خواهر شیشهای، مادر بزرگ قفقازی و تحلیل روانکاوانهاش، گُل عشق در کویر، سالهای نوجوانی، دکتر مصدق و ۲۸ مرداد. ایدهی اصلی در این بخش، به قضاوت و معیار و ارزشیابیهای زندگی است. به گونهای که قضاوت انسانها بر مبنای روابط عاطفی آنهاست و مهر همیشه مانع از داوری بی طرفانه است. انسان کسانی را که دوست دارد، قضاوت نمیکند، بلکه سعی در درک آنها دارد.
نویسنده در اینجا اشاره به این دارد که: یکی از خاطراتی که هرگز ذهن مرا ترک نکرد، خاطرۀ غروب در کویر است. امروز پس از سالها به خود میگویم: شاید ساکنین کویر، برای داشتن کاشانه، نیازی به داشتن خانه و مأوا ندارند، چرا که هر کجای کویر خانه آنهاست. شاید آنها همان انسانهایی هستند که در افق لایتناهی بیخط، جوشیدن چشمه را در کویر دیدهاند و از آن پس، به راز زیستن و خلاصه زیستن پی بردهاند! من بادیه نشینها و ساکنین کویر را که در سادهترین شکل زندگی میکنند، دوست میدارم و از باغچۀ منزلمان گلی برایشان هدیه میبرم. (در انتهای بخش تصویر تابلوی گل عشق در کویر آورده شده است).
بخش سوم کتاب با عنوان دانشجوی کُند و خجول است. مطالب این بخش درباره خواهر و من طی تحصیل در پاریس، نخستین نمایشگاه، دختر همسایه، دیدار با تاریخ، مرگ پدر بزرگ قفقازی است. نویسنده کتاب اشاره به این نکته میکند که از سالی که وارد فرانسه شدم (۱۹۵۴) تاکنون ۴۰ سال میگذرد، اما من در عرض این سالهای دراز هرگز جای خاص خود را آنطور که باید در جامعهی فرانسه نیافتهام. شاید به خاطر این که همیشه در این دیار خود را رهگذر موقت دانستهام.
نویسنده اشاره به این دارد که: دیدار با تاریخ به گونهای بود که برای نخستین بار از پلههای تخت جمشید بالا بروم و این احساس را داشته باشم که نیاکانم برای این دیدار مرا فراخواندهاند! تصور زیبایی از دیدن تخت جمشید داشتم. طنین صدایی به گوشم رسید که مرا به نام میخواند: «ایران». بدینگونه در هیچ لحظه از زندگیم از داشتن نام «ایران» احساس افتخار نکرده بودم. دیدار از تخت جمشید باعث حضور تخت جمشید در نقاشیهایم، تنها اشاره به تاریخ نیست، بازگو کردن افسانهی یک عشق است. عشق به سرزمینم. در پایان این بخش خبر مرگ پدربزرگ قفقازی و این که او را حاجیبابا خطاب میکرده، او احساس نابش را درباره مرگ پدربزرگش این طور بیان میکند: “برای من، او «هنر به شادی زیستن» بود. با از دست دادن او، یکی از عزیزترین موجودات روی زمین، همچون استاد زبان فارسی و بزرگترین پشتیبانم را از دست دادم.”
بخش چهارم کتاب با نام سالهای شور و سرکشی است. شامل مطالبی درباره دیدار با ژان کوکتو، بقالی، من و سفیر، محاسن بیپولی، برتا و آزمون هوشیاری برتر، دیدار با سالوادُر دالی، جعبهی چهارگوش و پیانوی فروش رفته! است. نویسنده در این بخش به هنر در آراستن و زیبا نمودن زندگی، هنر جدا از زندگی وجود ندارد، پس میباید زندگی را از هنر سرشار کرد. دیدار با ژان کوکتو و درخواست از او برای برگزاری نمایشگاه گروهی نقاشان ایرانی در موزهی ایکسل صحبت میکند. ایران درودی دربارۀ دیدارش با سالوادر دالی این طور مینویسد که: “برایم همیشه از «قدیسین» بوده و هست. چشمههای شگفت تخیلات «دالی» همانند ابعاد فضای نقاشیهای او، همیشه مرا به این فکر واداشته است که نقاشی دالی جوهر تخیل و بروز، ناممکنهاست.”
پدیدآور اثر دربارهی استقلال مادی که تعریف دیگر استقلال است. صحبت میکند و معتقد است که نقاشی را که نمیشود ابزار تامین معاش قرار داد. از قلم زدن در مطبوعات هم نمیشد به این استقلال رسید. پس باید حرفه دیگری دانست. او تصمیم میگیرد به امریکا برود و در رشته تهیهکنندگی و کارگردانی تلویزیون درس بخواند تا با حداقل درآمد از این راه، به نقاشی بپردازد. در اینجا چیزی که برای نویسنده حائز اهمیت است و تاکید به دارد که: “زیبا بودن هر انسانی به طرز تفکر او و معیارهای شخصی او بستگی دارد نه به ذهن و دید دیگران. بزرگترین اشتباه همین مقایسه است که عامل به هم ریختن معیارهاست.”
بخش پنجم کتاب با عنوان بخت نیک، طالع سعد است. این بخش به مطالب همچون بیینال ونیز ۱۹۶۸، شاعر چشم کهربایی، سرمهی ناز، نمایشگاه انستیتو گوته ۱۹۷۳، کارگردان نجار و بوم ساز، «توگوسزی»، دوستان باصفایم، دیدار با «آندره مالرو»، واژههای سکوت، نمایشگاه در کشور نقاشان، بسته شدن چشمان نافذ پدر میپردازد. نویسنده درباره خوشبختی صحبت میکند که هرکسی را از خوشبختی سهمی است و سهم من پر بار و شکوفا به من ارزانی شد. او در این بخش به نحوۀ آشنایی با همسرش و این که به چه نحوی با او ازدواج کرده است بازگو میکند. در اینباره نوشته است: نشانهها را سرنوشت، سر راه قرار میدهد و این بار نشانهی بخت خوب من، یک شاخه گل سرخ بود. گل سرخ را به دستش دادم و خواهش کردم مرا به همسری بپذیرد. طنین کلام «آری» او در فضا پیچید تا حجم سالهای زندگی مرا با محبتها و زلالهایش رنگین کند.
دیدار با آندره مالرو و گفتوگوی بسیار جالب که از رادیو فرانسه و تلویزیون ایران پخش و در مطبوعات ایران منتشر شد. موضوع قابل توجه این بخش است. آندره مالرو، ایران درودی را زن بسیار جالبی خطاب کرده بود. ایران درودی یکی از موجزترین و شیرینترین مصاحبههای طول زندگیاش را با سوالاتش از وی انجام داده بود. در طی گفتوگو با آندره مالرو، از او خواسته که جملهای برای مقدمه کتاب آثارش بنویسد و این جمله را نوشت: “برای خانم ایران درودی… کوشش برای آگاه کردن انسانها از عظمتی که در آنهاست و از آن بیخبرند. آندره مالرو ۱۹۳۴/۱۹۷۱”. این بخش با غم از دست دادن پدرش به پایان میرسد. او درباره پدرش مینویسد که: “پدر برایم شاعری بود که هرگز شعری نگفت، شعر او نحوه ژرف نگرشش بود و پیکار دائمش با زندگی.
بخش ششم پرواز پرویزم نام دارد. این بخش شامل مطالبی درباره استاد خانلری و مجلهی «سخن»، از دست دادن هوشنگ، عزیزترین دوست، نمایشگاه سازمان ملل متحد ۱۹۹۴ است. ایران درودی به غم از دست دادن همسرش، آشنایی و دیدار با دکتر پرویز خانلری که باعث شد که او با مجله سخن آشنا شود. در جایی دیگر این بخش درباره سرنوشت معتقد است و اینگونه مینویسد: در لحظات مهم سرنوشت میباید حضور یافت تا صدای کوبیدن ضربههای سرنوشت را شنید. همانگونه که بهترین را زیسته بودم. اینک میباید تلخترین را تاب بیاورم. همچنین او اشاره به این موضوع میکند که در طی فاصلۀ ۳۱ خرداد تا ۱۱ تیر سه مرد زندگیام را از دست دادم.(پدرم، پرویز همسر، پدربزرگم) میباید غمها و خاطرات تلخ جدایی را از سینه زدود. سبزهها را آبیاری کرد. خانه را پاک و پاکیزه نگاه داشت و چراغها را افروخت تا مبادا قطره اشکی از غم به گوشه دلمان سفید عروسان خوشبخت، آویخته شود.
در انتهای این بخش، نویسنده با این جملات این قسمت را به پایان میرساند. به یاد دارم روزی در کودکی یک نقطه بر روی یک صفحه کاغذ سفید گذاردم. آثارم به دنبال و در ادامه این نقطه هستند تا روزی که آخرین نقطه را بگذارم… و به خواب هیچکس نبودن فرو روم…! یک زندگی، چند اثر… ، در فاصلۀ دو نقطه…!
بخش هفتم با عنوان بیوگرافی است. در این بخش خلاصهای از زندگینامه نویسنده به صورت عناوین فرعی آورده شده است.
بخش هشتم با عنوان در فاصلهی دو نقطه: از زندگانی ایران درودی است. در این بخش گزیدهای از متن کتاب «در فاصلهی دو نقطه» نظر نویسنده درباره استاد پورداود، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد، استاد خانلری، مهدی اخوان ثالث، شعر شاملو در نمایشگاه آثار درودی در انستیتو گوته ۱۳۷۳، دیدار با سالوادر دالی، ژان کوکتو و آندره مالرو ، گزیدههایی منتخب از کتاب، به قلم خانم درودی در مجله ایران شناسی، چاپ واشنگتن. دی. سی، شمارۀ سوم، پاییز ۱۳۷۹ چاپ و منتشر شده بود. بخش نهم بیرون از فاصلۀ دو نقطه نام دارد. در این بخش خلاصهای درباره کتاب در فاصلهی دو نقطه به قلم فریدون مشیری نوشته است که در ماهنامه کلک، فروردین و تیر ۱۳۷۶منتشر شده است.
بخش آخر کتاب تحت عنوان تالار آینه: به بهانهی معرفی کتاب خاطرات «ایران درودی» است. در اینجا دربارهی کتاب خانم درودی مطلب مختصری، توسط اسد رُخساریان نوشته شده است که در ماهنامۀ قلم، چاپ سوئد، به تاریخ خرداد ۱۳۷۷ منتشر شد.
چند نکته قابل توجه از زبان نویسنده
هنرمند چیزی را به کسی ثابت نمی کند.در دراز مدت ارزش و حقیقت، همیشه آشکار می شود و “زمان” عامل تعیین کننده ارزش ها و صادق ترین داورهاست.
می باید مجنون بود تا دانست لیلی چقدر زیباست. ولی من باور دارم لیلی همانقدر زیباست که خود تصور دارد. اوست که مجنون را به آنچه خود باورد دارد متقاعد کرده است. برای من زیبایی مجموعه ای است از فرهنگ جامعه، معیارهای شخصی، حافظه عینی، تلقین، بار عاطفی و در آخرین مرحله و کمترین اهمیت، تناسب و چگونگی فرمها.
تعریف دیگر من از زیبایی، زیبایی درون همراه با تعادل و هماهنگی فرمهای برونی است.
ایران درودی، محصول دوران رفاه اقتصادی و رونق هنری
درودی از مواجه شدن با ضعفهایش ابایی ندارد. در زندگینامه خودنوشتش «در فاصلهی دونقطه» کتاب را با مشکلات جسمی و دوبینی و زشتی دوران کودکیاش آغاز میکند. با این حال مواجههی او با مسائل سیاسی دورانش و با هنرمندان ایرانی محافظهکارانه است.
ایران درودی محصول سالهایی است که رفاه اقتصادی، رونق هنری و ارتباط با دنیا برای طبقهای از جامعه فراهم بود. درودی از خانوادههای همین طبقه میآید، خانوادههایی که با وجود مواجهشدن با تلاطمهای سیاسی و اقتصادی گوناگون، از فهم فرهنگی و هنری برخوردار بودهاند.
زندگینامه خودنوشت ایران درودی با اشاره به «مسیر نامساوی منشور دیدگان» آغاز میشود. این شروع که اشارهای است به دوبینی/لوچ بودن چشمان نقاش در سالهای کودکیاش، نشانهای است از مواجهه بیپرده او با خودش در کتاب در فاصلهی دو نقطه.
به کتاب برگردیم. کتاب بیش از ۳۰ بخش مستقل دارد و نویسنده در این بخشها به فصول مختلف زندگیاش پرداخته است. بااینحال، کتاب در فاصلهی دو نقطه را میتوان به دو بخش اصلی تقسیم کرد.
درودی در بخش اول به دوران کودکی و نوجوانیاش پرداخته و خاندان بزرگش را معرفی کرده است. بخش دوم کتاب که از زمان ورود درودی به پاریس آغاز میشود، به وقایع دوران تحصیل او در دانشگاه، برگزاری نمایشگاههای متعدد در کشورهای مختلف، دیدارهایش با هنرمندان و متفکران برجستهای چون ژان کوکتو، سالوادور دالی و آندره مالرو و سایر اتفاقات دوران بزرگسالیاش اختصاص دارد.
ایران در این خودنوشت، نهتنها با خودش که با کشورش که هم نام او است، با خانوادهاش و با وقایع سیاسی و فضای هنری کشورش در دهههای مختلف مواجه میشود و این مواجهه با هرکدام از آنها، شکل متفاوتی به خود میگیرد.
او در فصل اول کتاب، از واکنش بیرحمانه مادربزرگ روس خود میگوید، مادربزرگی که به مادر ایران میگوید ارزش نداشته برای به دنیا آوردن این کودک لوچ و زشت اینهمه رنج بکشد. پیداست این اولین مواجهه با خود بهعنوان موجودی زشت، لوچ و کندذهن در مقایسه با خواهری که از زیبایی و هوش بهره برده، ایران را به گوشهگیری کشانده است.
این گوشهگیری بعداً با تراخم چشم و نابینایی موقتی ایران که قرنطینه و تنهایی را به او تحمیل میکند، اوج میگیرد. بااینحال این نادیده گرفتن شدن در این دوران است که غریزه بقای او را تحریک میکند تا پس از بازیابی بینایی، موجودیتش را به دیگران اعلام کند.
تولد برادر ایران و سوق یافتن توجهها به این برادر، بیتوجهیها به ایران را تشدید میکند و او در خلوتش به سمت کتاب خواندن میرود و به گفته خودش در قدرشناسی از موهبت دوباره دیدن، شروع به آموختن میکند، بهطوریکه کودکی که پیشازاین کندذهن بود، به ناگهان در کلاس چهارم ابتدایی شاگرد اول میشود و مقالهاش در نشریه دبستان به چاپ میرسد.
این شاگرد اول شدنها اما باعث نمیشود ایران اعتراف نکند که استعداد نداشته و با زحمت و ممارست توانسته به این دستاوردها برسد.
بااینهمه ایران از نعمت داشتن خانواده پدری و خانواده مادری ثروتمند و اهل فرهنگی برخوردار بوده که حتی از چنین کودکی هم حمایت میکردند. وجود شخصیت قدرتمندی مثل مادربزرگ پدری و امن بودن آغوش پدر، گویی ایران را متقاعد میکند تصویر پرقدرت و خوددار مادربزرگ را تکرار و از ادامه مسیر مظلوم بودن مادرش خودداری کند.
ممارست مداوم ایران در رسیدن به دستاوردهایش از مواجهه او با مرگ در سنین کم هم ناشی میشود. بیماری او در دوران شیرخوارگی آنقدر جدی بوده که ناخدای کشتی را وامیدارد به مادرش پیشنهاد دهد او را به داخل دریا بیندازند. مصائب خانواده ایران در میانه جنگ نازیها در آلمان هم مواجهه دیگر او با مرگ است.
درودی در طول زندگیاش، وقایع سیاسی گوناگونی را هم از سر گذرانده است. در بحبوحه قدرت گرفتن نازیها در آلمان بوده، در ماجرای استقلال آذربایجان شبانه با خانوادهاش به تهران آمده، در دوران دبیرستان نقاشیاش را به شاه تقدیم کرده و فرح، پیش از ازدواج با شاه همسایه آنها بوده است. با این حال او در مواجهه با سیاست، نگاه احساساتی دارد و نمیتوان تحلیل درستی از وقایع سیاسی را در نوشتههایش سراغ گرفت.
مشابه این نگاه را هم در ماجراهای مربوط به کودتا علیه مصدق و هم در ماجرای کشته شدن خسرو گلسرخی میتوان دید. البته نوعی محافظهکاری هم میتوان در زندگینامهاش سراغ گرفت، بهطوریکه هرگز نقد جدی وقایع سیاسی و اجتماعی در آنها مطرح نمیشود و بیشتر با نگاهی رمانتیک به وقایع مواجهیم.
اگر نقدی هم گاهبهگاه در کتاب دیده میشود، به خاطر دشمنیهایی است که با شخص درودی شده که ناشی از موفقیتهای او در تلویزیون، نقاشی و دانشگاه بوده است.
این نوع نگاه به سیاست را به گفته خود او، ناشی از سرخوردگی پدر ایران از انقلاب روسیه و قدرت گرفتن نازیها هم میتوان دانست، اتفاقی که باعث بیتوجهی او به اخبار سیاسی در دوران زندگی پرتلاطمش شده است.
مواجهه ایران با هنرمندان ایرانی هم محافظهکارانه است. وقتی اشارههایی به فروغ یا سهراب میکند، با عباراتی کلی و ستایشگر روبرو هستیم و حتی اشاره دقیقی به شایعات پیرامون فروغ نمیکند.
مواجهه او با هنرمندان غیرایرانی اما صریحتر است. در فصل اشاره به وقایع پاریس، برای اولین بار، نثر استعاری و ستایشگر نسبت به اطرافیان که در بخشهای ابتدایی کتاب غالب است، کنار میرود و نقاش زبان به صراحت میگشاید و از اذیت و آزارهای همدانشگاهیهایش میگوید. این صراحت را بعداً با اشارههایی که به ماجراهایش با دوستش برتا میکند، دوباره میتوان دید.
برگی از کتاب در فاصلهی دو نقطه
مواجهه درودی با کشور ایران، ادامه نگاه ستایشگر پدرش نسبت به ایران باستان است. رفتوآمد او با استاد پورداوود و نقاشیاش از تخت جمشید در کنار فضای فرهنگی ملیگرای غالب در دوره پهلوی، این نگاه را دامن میزند.
درودی در میان سطور کتاب در فاصلهی دو نقطه به اولین جرقههای نقاش شدنش هم اشاره میکند. اولین مواجههی او با نقاشی؛ دیدن کتاب نقاشی است که به تزار روسیه هدیه شده بوده و پدرش در روسیه آن را خریده و اولین تجربه نقاشی کشیدنش هم طراحی زنهای برهنه خانواده در حمام. گرچه مادر او، ایران را به خاطر نقاشی زنان برهنه تنبیه میکند، اما بعداً حمایت خواهر و تشویق پدر، مسیر نقاش شدن او را هموار میکند.
خوشاقبالی درودی، در داشتن خانواده ثروتمند و اهل فرهنگی است که با حمایت مالی از او، فراغت خاطری را که برای هنرمند ماندن نیاز است، برایش فراهم میکنند.
این تمکن مالی آنقدر هست که پدر ایران از فرزندانش میخواهد هیچوقت درباره پول حرف نزنند. قفقازی بودن خانواده مادری، روس بودن مادربزرگ ناتنی و آلمانی بودن زنعمو در کنار حضور مداوم پدربزرگ، پدر و عموها در روسیه و آلمان و امریکا، امکان مواجهشدن او با هنر جهان و بار آمدن در یک خانواده روشنفکر را فراهم میکند.
وقتی از موقعیت خودم دوباره زندگینامه خودنوشت ایران درودی را مرور میکنم، یاد برداشتی میافتم که از فیلمی داشتم که درباره ونگوگ ساخته شده بود: اگر برادر ونگوگ نبود، هرگز دنیای هنر از موهبت حضور چنین نقاشی بهرهمند نمیشد.
ایران درودی محصول سالهایی است که رفاه اقتصادی، رونق هنری و ارتباط با دنیا برای طبقهای از جامعه فراهم بود. درودی از خانوادههای همین طبقه میآید، خانوادههایی که با وجود مواجهشدن با تلاطمهای سیاسی و اقتصادی گوناگون، از فهم فرهنگی و هنری برخوردار بودهاند. گرچه درودی بسیار تلاشگر بوده، اما وجود بستر فراهم، نقاش شدن او را به میزان زیادی تسهیل کرده است.
کتاب در فاصلهی دو نقطه…! برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب «درفاصلهی دو نقطه» به تمامی افراد علاقهمند به مطالعهی زندگینامه و همچنین دوستداران ادبیات و هنر نقاشی پیشنهاد میشود. در این کتاب که با نثری شیوا و روان به تحریر درآمده است با تجربیات زندگی چندین سالهی یک هنرمند از نزدیک روبرو میشود که بسیار آموزنده خواهد بود.
در بخشی از کتاب در فاصلهی دو نقطه میخوانیم
خیلی کند به کمک احساسم، روابط آدمها را با یکدیگر میشناختم و اطرافم را نظاره میکردم. در ذهن کوچکم به دنبال پاسخ «چراها» بودم ولی «امّاها» نگرانم نمیکرد. بازی کردن با بچهها برایم جالب نبود. ساعتها غایبت و بیصدا خیره به نقطهای، مینشستم. تحکم یا درشتی از جانب هیچکس واکنسی در من ایجاد نمیکرد. مهربانی توأم با دلسوزی مادر هم به جای اینکه مرا تسلی دهد، متأثرم میساخت.
گرچه احساسات و عواطفم رشد میکردند تا از ورای آنها، مفاهیم را درک کنم ولی مگسی که بر صورتم مینشست یا در دهان نیمهباز و متحیرم پرواز میکرد آزارم نمیداد. گویی نشسته در خوابم، خوابی که رویاهایم در آن جان میگرفتند. نورها و بلورها را بر سر سفرهی عقد مادر میدیدم و فرشتگانی که او را حفاظت میکردند به کمک میطلبیدم. شاید در جایی سخت از تاریکی و سیاهی ترسیده بودم و اینک با نگاه خیره نور را ذخیره میکردم…
سخن پایانی
در فاصلهی «دو نقطه…!» زندگینامهای است خواندنی و جذاب و تامل برانگیز است. خواننده را ترغیب میکند که با یاد سپاری خاطرات، ماجراهای گوناگون و رویدادهای زندگی ایران درودی بیشتر آشنا شود و زندگی شخصی، اجتماعی، فرهنگی او را دنبال کند و این کتاب خوب و گرانقدر را بخواند.
کتاب «در فاصلهی دو نقطه…!» تصویر خوب و تاثیر به سزایی از ایران درودی در ذهن خواننده به جای میگذارد، بهویژه برای کسانی که با آثار نوشتاری و هنری نقاشیهای خاص و زیبای او در ایران و خارج از ایران آشنا هستند جذابتر خواهد بود.
با تمام اینها میتوان گفت که در زندگی همیشه باید برای اهداف ارزشمند خود در زندگی تلاش و پشتکار داشت. تحت هیچ شرایط نباید از هدف و کوشش دست کشید. این کتاب تجربه خوب و زیسته خانم ایران درودی است که با تمام فراز و نشیبها و مشکلات و سختیهای زندگی جنگید و توانست به اهداف والا و گرانقدرش دست یابد.
شاید چکیدهای، یا برش کوچکی از کتاب در فاصلهی دو نقطه را با شما در میان گذاشتیم که البته مجال پرداختن به چنین شیوهای روا نیست. باید کتاب را در دست گرفت و با نویسنده همراه شد. یکی از نکات زیبایی که در بررسی کتاب در فاصلهی دو نقطه در مییابیم، نگاه عمیق ایران درودی به مقوله زندگی است.
او عشق را ذات درد میداند و در عین حال آن را مرهمی برای زخمهای زندگی میشناسد. معنی یا مفهوم کتاب در فاصلهی دو نقطه در واقع اشاره به نقطهای دارد که نویسنده از دوران کودکی خود به یاد آورد و بر روی کاغذی ترسیم کرده بود و حالا هم به دنبال همان نقطه در راه است و به گفته خودشان «این روند تا آخرین نقطهای که بگذارم و به خواب هیچ کس نبودن فرو روم، ادامه خواهد داشت».
یک زندگی با آثاری ارزشمند در فاصلهی دو نقطه. با همه این احوال و مطالبی که از این کتاب در این مقاله بیان کردیم باید بگوییم که کتاب «در فاصلهی دو نقطه» را نمیتوان تنها یک زندگینامه به معنای آنچه در ذهن داریم دانست.
در این کتاب هیچ پیشامدی ساده، تاریخ وار و وقایع نگارانه ضبط نشده است. هر حادثهای هر چند به ظاهر کوچک سرشار از نهایت احساس، شادی و غم با نیرویی اثرگذار شرح داده شده و محور همه پیشامدها بانوی بزرگ نقاشی، ایران درودی است.
اگر این کتاب را خواندهاید حتما درباره تجربه خواندنتان برای ما بگویید، اگر هم نخواندید پیشنهاد ما این است که مطالعه و خرید کتاب «در فاصلهی دو نقطه» را در لیست کتابهای خود قرار دهید و تجربه خوانش آن را با ما سهیم باشید.