کتاب دنیای سوفی؛ تاریخ فلسفه به زبان ساده

کتاب دنیای سوفی

کتاب «دنیای سوفی» اثر یوستین گردر، کتابی با تلفیق تخیل و فلسفه است که کنجکاوی طبیعی در دوران نوجوانی را بررسی می‌کند و آن را با آثار برخی از بزرگ‌ترین فیلسوفان جهان ترکیب می‌کند. پیچ‌وتاب‌های عجیب‌ و غریبی در رمان وجود دارد که داستان را خواندنی و جذاب می‌کند. در واقع این کتاب بحث‌های ابتدایی فیلسوفان مهم دنیا را در سطح ابتدایی بررسی می‌کند و دیدگاه‌های آن‌ها را به روشی ساده، شیوا و قابل‌فهم شرح می‌دهد.

بیوگرافی یوستین گردر

یوستین گردر متولد ۸ اوت ۱۹۵۲ در اسلوی نروژ است. گردر معلم مدرسه‌ی نروژی و نویسنده‌ی کتاب‌هایی است که تاریخ، فلسفه و دین را برای مخاطبان جوان بررسی می‌کند. او اغلب از دیدگاه کودکان می‌نویسد و حس تعجب و شگفتی آن‌ها درباره‌ی جهان را کاوش می‌کند.

او کودکی‌اش را در خانواده‌ای فرهنگی و تحصیل‌کرده گذراند؛ پدرش مدیر مدرسه و مادرش معلم و نویسنده‌ی کتاب‌های کودکان بود.

گردر در دانشگاه اسلو تاریخ عقاید، دین و ادبیات شمال اروپا را خواند و فعالیت ادبی‌اش را پس از ازدواج در سال ۱۹۷۴ شروع کرد. او سال ۱۹۷۶ پس از فارغ‌التحصیلی، به‌عنوان معلم فلسفه، دین و ادبیات در اسلو و برگن مشغول به فعالیت شد. او سال ۱۹۸۱ به برگن در نروژ نقل‌مکان کرد و در آنجا برای چند سال در یک دبیرستان به تدریس فلسفه پرداخت.

گردر فعالیت ادبی‌اش را به‌تدریج با سخنرانی‌های گاه‌به‌گاه، ارسال مقاله و شعر به روزنامه‌ها و تألیف کتب درسی آغاز کرد. مشهورترین اثر او کتاب دنیای سوفی است؛ این کتاب به مدت سه‌سال پرفروش‌ترین کتاب نروژ باقی ماند و گردر با این کتاب به شهرت جهانی دست یافت و پس از آن تمام وقتش را وقف نوشتن کرد.

کتاب‌های کودکان و رمان‌های بزرگسالان گردر مانند قصر قورباغه‌ها، راز فال ورق، راز تولد، زندگی کوتاه است، مرد داستان فروش، شاه مات، دختر مدیر سیرک، دختر پرتقال، دنیای آنا، مرد غیرقابل اعتماد، کتابخانه‌ی جادویی بیبی بوکنز و عروسک گردان بسیار محبوب بوده و در سراسر جهان منتشر شده‌اند.

گردر علاوه بر نوشتن، به‌طور فعال در حمایت از حقوق بشر و توسعه‌ی پایدار نقش داشت. او سال ۱۹۹۷ «جایزه‌ی سوفی» را به همراه همسرش «سیری دانویگ» تأسیس کرد. این جایزه، یک جایزه‌ی بین‌المللی محیط‌ زیست و توسعه است که سالانه اهدا می‌شود. این نام از رمان معروفش با عنوان «دنیای سوفی»، گرفته شده است و از طریق همین جایزه‌‌ی سوفی، بیش از یک‌ونیم میلیون دلار به اهداف مناسب زیست‌محیطی کمک کرد.

گردر جوایز بسیار زیادی ازجمله جایزه‌ی سال منتقدان ادبیات نروژی (۱۹۹۰)، جایزه‌ی کتاب‌فروشان نروژی (۱۹۹۳)،‌ جایزه‌ی ادبیات نسل جوان آلمان (۱۹۹۴)، جایزه‌ی ویلی (۲۰۰۴)، فرمانده‌ی رویال نروژی (۲۰۰۵) و مدرک افتخاری کالج ترینیتی (۲۰۰۵) را دریافت کرده است.

او در حال حاضر در اسلو به همراه همسرش سیری دانویگ و دو پسرش زندگی می‌کند.

درباره‌ی کتاب دنیای سوفی

کتاب دنیای سوفی سال ۱۹۹۱ در نروژ منتشر شد و سال ۱۹۹۵ به انگلیسی ترجمه شد. این کتاب توسط «حسن کامشاد»، «مهرداد بازیاری» و «مهدی سمسار» به فارسی ترجمه شده است.

کتاب دنیای سوفی سال ۱۹۹۵ به یکی از پر خواننده‌ترین کتاب‌ها در جهان تبدیل شد. این کتاب برای فیلمی به کارگردانی «اریک گوستاوسون» و یک بازی کامپیوتری و فکری اقتباس شده است.

کتاب دنیای سوفی به بیش از ۶۰ زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده است و تاکنون بیش از ۴۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. این کتاب پر از اطلاعات تاریخی است؛ اگرچه یک داستان خیالی است اما صفحاتش مملو از نثرهای زیبا و تحسین‌برانگیز است.

فلسفه چیزی است که به ما کمک می‌کند جهان را بهتر درک کنیم و با پاسخ دادن به سؤالات مربوط به جایگاه خود در جهان، هدف و منشا همه‌چیز، بسیار آگاه‌تر باشیم. نکته‌ی مهم دیگری که در این رمان تاکید شده، این ایده است که هیچ‌کس برای درک فلسفه خیلی جوان یا پیر نیست. فلسفه برای همه قابل‌دسترس است و تسلط بر آن اگر به‌درستی ارائه شود، می‌تواند موضوع آسانی باشد.

کتاب دنیای سوفی از زاویه‌ی دید سوم شخص روایت می‌شود. داستان با بازگشت شخصیت اصلی «سوفی آموندسن» از مدرسه به خانه آغاز می‌شود. سوفی دختری خلاق و پرانرژی در آستانه‌ی پانزده‌سالگی است که هر روز نامه‌ای عجیب حاوی چند سؤال، دریافت می‌کند.

این نامه‌ها مجموعه‌ای از دروس تاریخ فلسفه غرب را به او ارائه می‌دهند. چند درس اول شامل نامه‌های طولانی شخصی به نام «آلبرتو ناکس» است.

سوفی هم‌زمان با آموختن فلسفه توسط آلبرتو، کارت‌پستال‌های مرموز‌ی هم دریافت می‌کند. این کارت‌پستال‌ها مربوط به شخصی به نام «هیلد» است که سوفی هرگز او را ملاقات نکرده است. او هم‌سن سوفی است و کارت‌پستال‌ها مربوط به پدر هیلد است که در آن نوشته است نمی‌تواند در روز تولد او آنجا باشد. سوفی نمی‌فهمد که چرا این نامه‌ها را دریافت می‌کند، اما به‌هرحال آن‌ها را پیش خود نگه می‌دارد.

سوفی این موضوع را که نامه‌ها‌ی شخص دیگری را دریافت می‌کند، به هیچ‌کس حتی مادرش و بهترین دوستش «جوانا اینگبریتسن» هم نمی‌گوید.

آلبرتو در این نامه‌ها، سؤالات فلسفی مهمی مانند «چه چیزی واقعی است؟»، «انسان چگونه باید زندگی کند؟»، «جهان چگونه ساخته شده است؟» و سؤالات بی‌شمار دیگری را که فیلسوفان از خود می‌پرسند، بیان می‌کند. این نامه‌های مبهم و مرموز سوفی را بسیار گیج و آشفته می‌کند. او تصمیم می‌گیرد به مخفیگاهش برود و دوباره‌ نامه‌ها را بخواند و در خلوتش به آن فکر کند؛ مخفیگاه سوفی مکان محرمانه‌ای بود که هر وقت خیلی عصبانی، غمگین یا خیلی خوشحال بود، در آنجا پنهان می‌شد.

سوفی تحت‌تأثیر درس‌های آلبرتو درباره‌ی افلاطون و سقراط قرار می‌گیرد و می‌آموزد که سقراط یک انسان خردمند بود؛ او ادعا می‌کرد که درباره‌ی جهان اصلا چیزی نمی‌داند و اصرار داشت که همه‌ی انسان‌ها توانایی ذاتی در درک علم، منطق و اخلاق دارند.

یک روز، بسته‌ای همراه با برخی از صفحات تایپ‌شده برایش فرستاده می‌شود که به مباحث مطرح‌شده در این سؤالات پرداخته است. بعد از مدتی سوفی می‌فهمد که آلبرتو ناکس نام فیلسوفی است که به او تعلیم می‌دهد. او بسته‌هایش را از طریق سگش هرمس برای سوفی می‌فرستد.

آلبرتو ابتدا به او می‌گوید که فلسفه به‌شدت به زندگی مربوط است و اگر ما درباره‌ی موجودیتمان سؤال و تأمل نکنیم، واقعا زندگی نمی‌کنیم. او همچنین درباره‌ی حیا و اینکه آیا حیا طبیعی است یا نه صحبت می‌کنند. در ادامه آن‌ها درباره‌ی فلسفه آتن و درباره‌ی سوفسطاییان در آتن صحبت می‌کنند. سوفسطایی‌ها سعی کردند جایگاه انسان را در جهان پیدا کنند و آن‌ها هم مفهوم درست یا غلط را انکار کردند.

«فیلسوفان طبیعی را پیش-سقراطی هم می‌نامند، چون پیش از سقراط به سر می‌بردند. البته دموکریتوس مدتی بعد از سقراط درگذشت، ولی افکار او همه متعلق به فلسفه‌ی طبیعی پیش از سقراط بود. سقراط، هم از نظر مکان و هم از نظر زمان، نماینده‌ی عصر جدیدی بود. او اولین فیلسوف بزرگ‌زاده‌ی آتن بود و خود و دو جانشینش در آن کار و زندگی کردند. خاطرت هست که آناکساگوراس هم چندی در آن زیست ولی او را بیرون راندند چون گفت خورشید سنگی گداخته است.»

آلبرتو به سوفی درباره‌ی روشنگری و ارزش‌های انسانی آن و درباره‌ی کانت و اندیشه‌ی تجربه‌گرایی و خردگرایی‌اش می‌آموزد. او درباره‌ی فیلسوفان طبیعی که نگران تغییر بودند، یاد می‌گیرد. این معلم دلسوز در ادامه، دموکریتوس و نظریه‌ی تجزیه‌ناپذیری اتم را که زیربنای کل طبیعت و همچنین مفهوم سرنوشت است، توصیف می‌کند. او درباره‌ی تمرکز بر بشریت در دوره‌ی رنسانس و اواخر دوره‌ی باروک حرف می‌زند و سپس آلبرتو به برخی از فیلسوفان اصلی می‌پردازد.

هرچه پیش می‌رویم، متوجه می‌شویم که داستان سوفی و ​​آلبرتو، توسط «هیلد مولر کنگ» خوانده می‌شود؛ پدرش «آلبرت کنگ» در ۱۵ ژوئن که هیلد پانزده‌ساله می‌شود، کتابی به نام دنیای سوفی را نوشته است و برایش ارسال می‌کند. هیلد این کتاب را که داستان یادگیری سوفی درباره‌ی فلسفه است را روایت می‌کند. پس از مدتی او از وجود سوفی یقین پیدا می‌کند و می‌فهمد که او تنها شخصیت یک کتاب نیست.

مسأله‌ی فلسفی که بیشترین نقش را در کتاب دنیای سوفی ایفا می‌کند، موضوع اختیار است. سوفی و ​​آلبرتو پس از مدتی می‌فهمند که وجود آن‌ها به دلیل تخیل آلبرت کنگ است و حالا قدرت اختیار آن‌ها زیر سؤال می‌رود چرا که تا آن زمان سوفی معتقد بود که او موجودی مستقل و آزاد است. هنگامی‌که آن‌ها درباره‌ی فلسفه برکلی بحث می‌کنند، مشخص می‌شود که در حقیقت آزادی آن‌ها فقط در دایره‌ی چیزی است که پدر هیلد به آن‌ها اجازه می‌دهد. با این‌ حال، سوفی و ​​آلبرتو با وجود خیالی بودن، موفق می‌شوند راهی برای فرار پیدا کنند. آن‌ها نمی‌توانند آنچه را که وجود واقعی می‌دانیم به دست آورند، اما آزادی عمل خود را پیدا می‌کنند و با مفهومی تازه از «اختیار» روبه‌رو می‌شوند.

ترفندی که کتاب دنیای سوفی با ما بازی می‌کند چنان هوشمندانه است که ممکن است مدتی طول بکشد تا متوجه داستان شوید. با پرسیدن اینکه کدام خط داستانی واقعی است؛ هیچ‌کدام از متن‌ها واقعی‌تر از دیگری نیستند.

موضوع اصلی کتاب دنیای سوفی این است که «کلید زنده ماندن در جهان درک خود و اهمیت سؤال پرسیدن مربوط می‌شود»؛ این موضوع مهم‌تر از یافتن پاسخ است.

این رمان نشان می‌دهد که چگونه مربی خوب و آموزشش می‌تواند به فرد کمک کند تا رشد کند و به یک شهروند بالغ و مفید در کشور تبدیل شود.

در قسمتی از کتاب دنیای سوفی می‌خوانیم:

چشمان سوفی از کم‌خوابی سنگین شده بود. وقتی فرود آمدن راهب عجیب‌وغریب را از منبر کلیسای سن ماری می‌نگریست، خیال کرد دارد خواب می‌بیند. آلبرتو رفت جانب نرده محراب، به فراز محراب و شمایل قدیمی عیسی مصلوب نگاه کرد، سپس آهسته به‌طرف سوفی رفت. کنار او روی نیمکت نشست. احساسی شگفت از این‌همه نزدیکی به سوفی دست داد، دو چشم میشی ژرف در زیر باشلق وی دیده می‌شد. مردی میان‌سال، با موهای سیاه و ریشی بزی. سوفی پیش خود اندیشید، تو کیستی؟ برای چه زندگی مرا زیر و رو کرده‌ای؟ مرد گویی فکر او را خوانده باشد، گفت: «ما یواش یواش بیشتر باهم آشنا خواهیم شد.»

کنار هم نشستند، نور تراویده از شیشه‌های رنگی پنجره‌های کلیسا روشن و روشن‌تر می‌گشت، آلبرتو کناکس لب گشود و درباره فلسفه قرون وسطا سخن راند. گفت: «حکمای قرون وسطا این امر را تقریبا بدیهی شمردند که مسیحیت برحق است. مسأله‌ی آن‌ها این بود که آیا وحی مسیحیت را باید صاف و ساده باور کرد یا آنکه می‌توان به یاری عقل به حقایق مسیحی راه یافت. رابطه فیلسوفان یونانی و گفته‌های کتاب مقدس چیست؟ بین کتاب مقدس و عقل تناقضی وجود دارد، با ایمان و معرفت باهم سازگارند؟ فلسفه قرون وسطا تقریبا سراپا در گرو این یک سؤال بود. سوفی با بی‌حوصلگی سر تکان داد. این را در کلاس تعلیمات دینی‌اش خوانده بود.»

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
1 + 5 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.