شناسنامهی کتاب
- عنوان کتاب به فارسی: احتمالا گم شده ام؛
- نویسنده: سارا سالار؛
- سال انتشار: ۱۳۸۸.
دربارهی کتاب
«کتاب احتمالا گم شده ام» نام اولين رمان «سارا سالار» است. اين کتاب، تناقضات و پیچیدگیهای روحی یک زن را بهتصوير میکشد. داستان روايتگر زنانی است که روح ماجراجو و پرشیطنتی دارند، اما هنجارهای جامعه و خانواده و نقشهايی که در اجتماع پذيرفتهاند، آنها را محدود کرده است.
راوی اين قصه دختری همدانی است که پدرش را ازدست داده، مادرش معتاد است و دو برادر کوچکتر از خودش دارد. راوی در مقطع دبيرستان با دختری بهنام گندم آشنا میشود. گندم تکفرزند است و پدری پولدار دارد اما پدرومادرش از هم جدا شدهاند. راوی و گندم با هم در دانشگاه تهران قبول میشوند و در دوران تحصيل در يک خوابگاه زندگی میکنند.
«کتاب احتمالا گم شده ام» از زبان مادری روایت میشود که در طول یک روز، میان خاطراتش و واقعیت در رفتوآمد است. بيشترين دغدغهی او در اين خاطرات رابطهاش با دختری بهنام گندم است و تفاوتهای فاحش بین آنها باعث سردرگمی راوی میشود. راوی دختری مذهبی و مقید به چهارچوبهای اخلاقی و دینی است، اما گندم بهعنوان دختری آزاد طبق تمايلاتش رفتار میکند و اين موضوع در طول داستان مخاطب را به نقطهای میرساند که احتمال میدهد، گندم و راوی يکی شده يا يکی باشند. راوی بهدنبال اين است که در خلال خاطراتش و پرداختن به شخصيت گندم، خودِ گمشدهاش را پيدا کند.
راوی در مسیر داستان بهخاطر خاطراتی که به ذهنش هجوم میآورند و آشفتگیهای ذهنیاش درمورد گذشته با دکتر روانشناس صحبت میکند؛ گویی روانشناس، مخاطبان داستانش هستند که در مسیر داستانش به سؤالهای ایجادشده در ذهنش پاسخ میدهند.
پراکندهگوییهای کاملا هدفدار نویسنده به گرهگشایی و پیشبرد فضای داستان کمک میکند و ذهن مشوش راوی را برای مخاطب ترسيم میکند. روای نهتنها در گذشته بلکه در زمان حال نیز دچار تردید است، مثلا آیا مادر خوبی برای پسرش است؟ و این تردید در مواجه با مسائل مختلف بیشتر او را آشفته میکند.
یکی از نکات قوت این رمان، شخصیتپردازی آن است که خواننده کاملا میتواند با آن همذاتپنداری کند. نویسنده بهطور مستقیم و مستقل شخصیت راوی را معرفی نمیکند. مخاطب تا آخر داستان نمیتواند حدس بزند راوی و گندم دو شخصيت مجزا هستند يا جنبههایی متفاوت از يک شخصيت؛ شاید هم هیچوقت نتواند به یک نتیجه واحد برسد. عنوان «احتمالا گم شده ام» برای اين قصه کاملا بيانگر مضمون و محور اصلی داستان است که نویسنده با ذکاوت چنین عنوانی را انتخاب کرده.
در «کتاب احتمالا گم شده ام» محور اصلی داستان، شخصیت راوی است. نویسنده با شخصیتپردازی، داستان را پیش میبرد و خواننده با تحلیل شخصیت راوی به اهداف داستان پی میبرد.
يکی از ویژگیهای این کتاب نحوه اطلاعات دادن به مخاطب است؛ در خلال خاطرات راوی، اين اطلاعات بهسادگی دراختيار مخاطب قرار میگيرد. داستان گرچه تقريبا کوتاه است، اما آنقدر ساده و صمیمی با راوی همراه میشویم و با او به زاهدان سفر میکنيم یا در خوابگاههای دانشجویی دههی ۶۰، مطب دکتر و... وقت میگذرانیم که گویی از دههی دوم زندگی راوی تا دههی سوم و چهارم با او همراه بودهایم و تمام دغدغههای زنانه راوی برایمان قابل درک است.
بخشی از کتاب
«از جا میپرم، دستم را به دیوار میگیرم و از اتاقخواب میآیم بیرون. سامیار توی اتاقش نیست. دلم هری میریزد پایین. توی سالن سرک میکشم. توی آشپزخانه. توی حمام و توالت. نیست… همانجا کنار دیوار توالت مینشینم و نفس میکشم. یکدفعه یادم میآید امروز صبح با تاکسی فرستادمش مهدکودک. باورم نمیشود یادم رفته باشد. خودم بیدار شده بودم، خودم بهزور دو سه لقمهای چپانده بودم توی دهانش، خودم لباسخوابش را کنده بودم و بلوز و شلوارش را تنش کرده بودم و توی کیفش آبپرتقال و بیسکویت گذاشته بودم و به تاکسی سر کوچه زنگ زده بودم یک رانندهی مطمئن بفرستد تا ببردش مهدکودک. نکند دارم آلزایمر میگیرم…»
این کتاب برای چه کسانی است؟
اين کتاب برای تمام کسانی است که بايدونبايدها و نقشهای متعدد اجتماعی مثل مادر بودن، همسر بودن و… آنها را از خود واقعیشان دور کرده است و بين دوراهی آنچه که از نقش اجتماعیشان بهعنوان يک مادر، يک همسر و… توقع میرود و آنچه شخصيت درونیشان هست، ماندهاند.
در حاشيه
«کتاب احتمالا گم شده ام» نوشتهی سارا سالار که برندهی جایزهی بهترین رمان اول سالهای ۸۸ – ۱۳۸۷ از بنیاد ادبی هوشنگ گلشیری است، با استقبال مخاطبان مواجه و تا امروز بارها تجديد چاپ شده است. عنوان دومين کتاب سارا سالار «هست و نيست» است.