ادبیات کشور روسیه در ایرانِ ما طرفداران بسیار زیادی دارد. کتابهای فئودور داستایوسفکی همیشه جزو پرفروشترینها بوده و به جز او مردم به لئو تولستوی و آنتوان چخوف هم علاقه بسیار دارند، حتی نویسندگان نسبتا کمتر شناختهشده مثل ناباکوف هم در ایران خوانده میشوند. بنابراین مخاطب ایرانی با آن فضای سرد و خاص رمانهای روسی خو گرفته و به همین دلیل است که کتابهای مطول و چند جلدی همچنان خواهان دارند، اما تا به حال فکر کردهاید اگر تاریخ روسیه را با یک نگاه شیرین و طنازانه مرور کنید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
این فکر، به ذهن فریور خراباتی رسیده و «طنزیمات رولت روسی» را نوشته که نسخه فیزیکی آن از سوی انتشارات کتاب کوچه به بازار آمده و به زودی نسخه دیجیتال یا گویای آن نیز در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.
میدانیم که همیشه یک اتمسفر سیاسی بر کلیت کشور روسیه حاکم بوده که باعث میشده ما چیزی به جز یک مواجهه جدی و به دور از عامهپسندی با مظاهر فرهنگ آن (همچون ادبیات) نداشته باشیم اما ایده خراباتی تمام معادلات ذهنی مخاطب را به هم ریخته است. فقط به همین چند خط از کتاب صد و چند صفحهای او توجه کنید:
«ارتش آغا محمدخان به تفلیس که رسید، برای این که به سفلیس دچار نشود، همه را کشت! یعنی چارهی دیگری هم نداشتند، چون آن زمان اولا روکش محافظتی هنوز اختراع نشده بود، دوما لشگرکشی و فتح کشورها بدون تجاوز شبیه لوبیا پلو بدون سالاد شیرازی بود، در نتیجه آغامحمدخان قتل عامی به پا کرد که چنگیز از آن دنیا گفت: «ممد پشمام». هرچند پس از آغامحمدخان، فتحعلیشاه چنان کامبکهایی از روسیه خورد که بیم آن میرفت با ادامه آن روند، نهایتا چهارراه ولیعصر تا چهارراه کالج برای ایران باقی بماند. سپاه عباسمیرزا هرچند تلاش زیادی انجام داد که کمتر به روسها ببخشیم، اما فایده نداشت و دسته خرابه دست ما بود و حریف روسها نمیشدیم.»
شما با خواندن «طنزیمات رولت روسی» صرفا قهقهه نمیزنید، بلکه تاریخ کشور بزرگ و پهناور و پر اتفاق روسیه را مرور میکنید، مروری که هر چند طنز، چیزی فراتر از چاشنی آن است و اصلا تمامی مزه را شامل شده اما هرگز تندی آن، شما را از تجربه طعم واقعیت و آنچه حقیقا بر سر این کشور آمده، محروم نمیکند.
خراباتی در این کتاب تلاش کرده ضمن اینکه پا را از مستندات تاریخی فراتر نگذارد، برداشتهای طنز و شیوه روایی خندهآلود خود را بر اثر حاکم کند تا در این راستا، هم بر اطلاعات تاریخی مخاطب از این کشور گاهی دوست و گاهی دشمن با ایران بیفزاید و هم سرش را گرم کند. روسها با آن چهرههای عموما استخوانی و سرد و بیروحشان که به اقتضای جغرافیای سرد سرزمینشان بوده، نسبت زیادی با زیستبوم گرم ما برقرار نمیکنند اما هیچ بعید نیست اگر اشراف و تسلطی به زبان فارسی پیدا کنند و «طنزیمات رولت روسی» را ورق بزنند، خودشان هم نسبت به عقلانیت اجداد و سردمدارانشان در بسیاری از بزنگاههای تاریخی شک کنند و اساسا مگر کار هنر چیست به جز همین تلنگرهای ناگهانی؟