کتاب‌های ژان‌ کلود کری‌یر نابغه‌ی سینما؛ پیچیدگی غربی در روحی شرقی

کتاب‌های ژان‌ کلود کری‌یر

صنعت سینما از آغاز تا امروز نوابغ و شخصیت‌های برجسته‌ای به جهان عرضه کرده. اورسن ولز، چارلی چاپلین، لوئیس بونوئل، فرانسیس فورد کاپولا، آکیرا کوروساوا، جورج لوکاس، وودی آلن، جیمز کامرون و استیون اسپیلبرگ از این جمله‌اند.

ژان کلود کری‌یر، فیلم‌نامه‌نویس برجسته و بازیگر فرانسوی که اقتباس‌هایش از رمان‌های بارهستی اثر میلان کوندرا، طبل حلبی اثر گونتر گراس و نقش‌آفرینی‌هایش در فیلم‌های خاطرات یک کلفت، راه شیری و شب و لحظه زبانزد خاص و عام است از این قماش بود.

او داستان‌نویس و جستارنویسی زبردست بود. رمان و جستارهای دل‌انگیزیی نوشت. قصه‌گویی درجه‌یک بود. بلد بود چطور آدم‌ها را سرگرم و با کلمات مسحور کند. هرچه نوشت در شمار خواندنی‌ها قرار گرفت. نمونه‌ی بارز‌ش خاطرات لوئیس بونوئل که به کتاب بالینی اهل سینما بدل شد.

کری‌یر واله و شیدای فرهنگ و هنر ایران بود. به این دلیل با نهال تجدد، نویسنده‌ی شناخته شده‌ی ایرانی، ازدواج کرد و به کمک و راهنمایی‌هایش اشعار مولانا را به فرانسه برگرداند. وقتی به ایران آمد علاقه‌مندان سینما و فیلم‌نامه‌نویسی به کلاس‌ها و کارگاه‌هایش هجوم آوردند تا راه و رسم اقتباس، فیلم‌نامه‌نویسی و بازیگری را بیاموزند.

فیلم‌نامه‌نویس برجسته که تا آخرین روزهای زندگی مشغول نوشتن بود، به شاگردان، علاقه‌مندان و دوستان‌اش وصیت کرد تا کتاب بخوانند. بهترین راه آموختن راز و رمز فیلم‌نامه‌نویسی و نوشتن را مرور چندین و چندباره‌ی نوشته‌ها و گفت‌و‌گوهایش می‌دانست.

در این نوشتار، آثار ژان کلود کری‌یر، یکی از نوابغ تاریخ سینما که نویسنده‌ای صاحب‌نام بود را معرفی می‌کنیم:

بیوگرافی ژان کلود کری‌یر

ژان کلود کری‌یر در یکی از روستاهای جنوب فرانسه در خانواده‌ای کشاورز چشم‌به‌جهان گشود. خانواده‌اش تاکستانی بزرگ داشتند. کودکی و نوجوانی ژان در آن گذشت. در دانشسرای عالی، ادبیات خواند و مدرک کارشناسی‌ارشد را در رشته‌ی تاریخ گرفت. اما خودش را وقف نوشتن کرد. اولین رمان‌اش زیر عنوان «مارمولک» در سال ۱۹۵۷ منتشر شد.

آشنایی با ژاک تاتی و پی‌یر اتکس، دو فیلم‌ساز برجسته‌ی فرانسوی باعث شد فیلمنامه‌نویسی پیشه کند. فیلمنامه‌های تعطیلات آقای اولو و دایی من را برای ژاک تاتی و فیلمنامه جان‌برلب را برای پی‌یر اتکس نوشت و جایگاه‌اش را به عنوان فیلم‌نامه‌نویس تثبیت کرد.

کری‌یر در سال ۱۹۶۳ با لوئیس بونوئل، کارگردان بزرگ سینمای جهان، دیدار کرد که شروع همکاری بیست ساله بود که ثمره‌اش خلق فیلم‌هایی نظیر خاطرات یک خدمتکار، بِل دو ژور، جذابیت پنهان بورژوازی و میل مبهم هوس بود.

نگاه فلسفی پیچیده‌ی فیلم‌نامه‌نویس صاحب‌سبک که ملهم از شرق بود، پیچیدگی‌های تازه‌‌ای به جهان غریب بونوئل افزود و افسون خواب و خیال و به زیر سؤال کشیدن واقعیت که از فیلم‌هایی چون «سگ آندلسی» و «عصر طلایی» در دهه سی در جهان بونوئل دیده شده بود اما بعدتر – غالبا در فیلم‌های دهه پنجاه او- فراموش شده بود، دوباره به جهان بونوئل بازگشت و حاصل این همکاری شاهکاری است چون «بل دوژور» که رؤیا و واقعیت را به طرز حیرت‌انگیزی با هم می‌آمیزد و به هجو بورژوازی می‌رسد؛ هجوی که بعدتر در فیلم‌هایی چون جذابیت پنهان بورژوازی و شبح آزادی به اوج رسید.

در این بین کری‌یر برای فیلمسازان دیگری هم فیلمنامه می‌نوشت و یا در نوشتن فیلمنامه همکاری می کرد. کاری که تا انتهای عمر ادامه داد. از میان انبوه فیلمنامه‌هایی که نوشت می‌توان این‌ها را نام برد: زنده باد ماریا، گل ارکیده، پروانه‌ای روی شانه، طبل، دانتون، سبکی تحمل‌ناپذیر هستی، سیرانو دو برژو راک، اشباح گویا و روبان سفید.

ژان کلود کری‌یر نمایشنامه‌نویسی را از سال ۱۹۶۷ برای آندره بارساک، کارگردان فرانسوی، شروع کرد. نوشتن نمایشنامه‌های تیمون آتنی، مجمع مرغان، تراژدی کارمن، ماهابهاراتا و توفان برای پیتر بروک، کارگردان برجسته‌ی تئاتر، او را در جهان تئاتر نیز بلندآوازه کرد.

تراس / روال عادی

این اثر دو نمایشنامه‌ی جذاب، «تراس / روال عادی» به قلم ژان کلود کریر را در بر دارد.

نمایشنامه‌ی تراس روایت‌کننده‌ی زندگی زوجی جوان در دنیای امروز است که در کشمکش جدایی از یکدیگرند. نویسنده در این اثر موضوعی را برگزیده که مضمونی جهان‌شمول و امروزی دارد. نداشتن تفاهم حقیقی در زندگی، مسئله‌ای است که می‌توان گفت انسان معاصر در عصر حاضر در هر نقطه از جهان با آن روبه‌رو است. وضعیتی که هیچ‌کس درست نمی‌داند دنبال چیست و هر کسی به نوعی در حال فرار از وضعیت شکست‌خورده‌ و رسیدن به وضعیتی تازه و مطلوب است، بدون آن‌که بداند در این وضعیت تغییر یافته و جدید در چه موقعیتی قرار گرفته و چه کار باید بکند.

ماجرای نمایشنامه‌ی روال عادی در یک حکومت دیکتاتوری روایت می‌شود. در دفتر کار مکالمه‌ای مشکوک میان خبرچین و کمیسر شروع می‌شود. خبرچین به دفتر کمیسر احضار شده و در ابتدا تصور می‌کند که مانند روال عادی و همیشگی باید خبرهای جدید را در اختیار کمیسر بگذارد اما فرد دیگری، خود خبرچین را به حکومت لو داده. نمایشنامه‌نویس در این اثر، تمثیلی از یک جامعه‌ی دیکتاتوری را به تصویر کشیده و به خوبی نشان می‌دهد که در این جوامع، مخوف‌ترین و غیرعادی‌ترین مسائل به امری طبیعی و روزمره تبدیل می‌شوند.

در بخشی از نمایشنامه‌ی «تراس / روال عادی» می‌خوانیم:

«(مردی جلوی یک میز، روی صندلی نشسته است. چند لحظه‌ منتظر می‌ماند. او را خبرچین می‌نامیم. کمیسر وارد می‌شود و پشت میز می‌نشیند. بی‌آن‌که چیزی بگوید بادقت به کاغذهای مختلفی نگاه می کند. به ‌طرز محسوسی از مرد دیگر جوان‌تر است. یک‌دفعه سرش را بلند می کند و از مردِ نشسته می‌پرسد):

کمیسر: چی دارین بهم بگین؟

(خبرچین جا می‌خورد، بعد می‌پرسد):

خبرچین: درباره ی چی؟

کمیسر: درباره‌ی همه‌چی.

خبرچین: چیز خاصی نیست. وقتی چیزی واسه گفتن داشته باشم، طبقِ روال این کار رو می کنم.

کمیسر: کدوم روال؟

خبرچین: روال عادی. تغییری به وجود اومده؟

کمیسر: نمی‌دونم.

خبرچین: من مثل اون های دیگه عمل می کنم. از اسم رمزم استفاده می کنم و اطلاعاتم رو طبق روال انتقال می‌دم. چند ساله که این کار رو می کنم. نزدیک به پونزده ساله.

کمیسر: و این ‌بار؟

خبرچین: این بار چی؟

کمیسر: چی شده که شخصاً این جا اومده ین؟

خبرچین: چون شما احضارم کردین.

(کمیسر لحظه‌ای سکوت می کند و بعد می‌پرسد):

کمیسر: بار اوله؟

خبرچین: که احضارم می کنن؟ معلومه که نه.»

 

خرید کتاب تراس/روال عادی از میدونی

کارگاه‌ها

این کتابی است که کری‌یر در ماه‌های آخر عمر نوشته و در آن کارنامه‌ی پربارش را در سینما و تئاتر روایت ‌کرده. او از آشنایی، همکاری و زندگی با پیتر بروک، ژان تاتی، پی‌یر اتکس، لوئیس بونوئل، پاتریس شرو، میلوش فورمن و ژان لوک گدار گفته. درباره‌ی آنتوان چخوف و نمایش‌نامه‌ی «باغ آلبالو»، رمان «طبل حلبی»، زبان سینما، فیلم‌نامه‌نویسی، مونتاژ، شیوه‌های نگارشی جدید، عباس کیارستمی، روزهایی که در تئاتر پس‌پشت گذاشته و تجربه‌ی بازیگری نوشته و اعلام کرده از هر سه فیلم‌نامه‌ای که نوشته فقط یکی از آن‌ها به سرانجام رسیده و ساخته شده. روزگاری کری‌یر برای بونوئل کتابی نوشت که نام را گذاشتند «با آخرین نفس‌هایم»، این کتاب، با آخرین نفس‌هایم اوست.

در بخشی از کتاب کارگاه‌ها می‌خوانیم:

«گه‌گاهی، بدون بهانه‌ای خاص، پیش می‌آید که ناگهان تغییر فضا و حال‌و‌هوا می‌دهم و پناه می‌برم به کتابی از گذشته‌های دور یا به شاعری باروک یا عرفانی. تا جایی که امکان داشته باشد از خودم دور می‌شوم. حتی این‌جا هم آن دسته از دوستانی که مرا نامعتقد می‌دانند، گاهی به این شک می‌کنند که نکند دارم باور و ایمان اعتراف‌نشده‌ای را در خودم سرکوب می‌کنم؛ شکی پوچ وبی‌معنی، له اندازه‌یهمان چیزی که مرا درگیر این شاعران می‌کند؛ شکی که مثل پرسشی است مدام، مثل تردیدی دائمی، شکی که مرا به سوی خودش فرا می‌خواند، ندا در می‌دهد، فریاد می‌زند، شکی که گاهی دلسردم می‌کند در مواجهه با سکوت سرسختانه‌ی ابهام‌ها و حتی گاهی کفرگویی‌ها.

تا سال‌های سال با همسرم، نهال تجدد، و مادرش، مهین، که آشنایی تحسین‌برانگیزی با زبان فارسی قدیم داشت، کلی تلاش کردیم تا حدود صد مورد از شعرهای مولانا را در قالب گزیده‌ای از کتاب شمس تبریزی (گالیمار، «شرق‌شناسی») ترجمه کنیم. باید این را بگویم که این کار برای من تمرینی بی‌نهایت دشوار بود.

مولانا از آن شاعرانی است که در هیچ قالبی نمی‌گنجد و حدومرزی نیز نمی‌توان برایش قایل شد. یکی از کسانی است که خیلی بی‌مقدمه صفت بدکنترل‌شده‌ی «صوفی» را به آن‌ها نسبت داده‌ایم.»

 

خرید کتاب کارگاه‌ها از میدونی

از کتاب رهایی نداریم

این اثر شرح گفت‌و‌گوی اومبرتو اکو و ژان کلود کریر است که توسط ژان فیلیپ دوتوناک هدایت می‌شود. اومبرتو اکو، نشانه‌شناس و فیلسوف نام‌دار، صاحب سی و پنج اثر غیرداستانی، پنج رمان و صدها مقاله، بیش از ۵۰ هزار نسخه کتاب در خانه دارد.

ژان کلود کری‌یر، نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس، قصه‌نویس، جستار‌نویس، بازیگر و مدرس بزرگ سینما که با بزرگانی هم‌چون لوئیس بونوئل و پیتر بروک همکاری کرده، بیش از سی هزار عنوان کتاب در قفسه‌های کتابخانه‌اش جا داده است.

هر دوی آن‌ها کرم کتاب هستند و همه‌ی عمر در جست‌و‌جوی کتاب‌های قدیمی بوده‌اند. آن دو درباره‌ی  موضوعات گوناگون حرف می‌زنند. از کتاب‌های بسیار قدیمی و گران‌قیمت، از تجربه‌های خود در پیدا کردن کتاب‌ها، از کتاب‌هایی که نابود شده‌اند، از جایگاه کتاب در دنیای آشفته امروز، از نابودی کتابخانه‌های قدیمی، از حماقت، از سینما، از مردم و فرهنگ‌های مختلف، از تاریخ و…

در بخشی از کتاب از کتاب رهایی نداریم می‌خوانیم:

«کتابخانه، لزوما از کتاب‌هایی که خوانده‌ایم یا حتی روزی خواهیم خواند، تشکیل نمی‌شود. لازم است که این را تصریح کنیم. کتابخانه از کتاب‌هایی به وجود می‌آید که می‌توانیم، یا احتمالا خواهیم توانست بخوانیم، حتی اگر هرگز آن‌ها را نخوانیم.

– هیچ اثری، در ابتدا شاهکار نیست، بعدا شاهکار می‌شود. باید اضافه کنم که شاهکارهای بزرگ، یکدیگر را با میانجی‌گری ما تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. شاید بتوانیم بگوییم که سروانتس تا چه حد در کافکا تاثیر گذاشته است. اما این را هم می‌توانیم بگوییم – ژرار ژنت به روشنی ثابت کرده – که سروانتس هم از کافکا تاثیر پذیرفته است. اگر آثار کافکا را پیش از کتاب سروانتس بخوانیم، کافکا توسط ما، و بی‌آن‌که متوجه باشیم، قرائت‌مان را از دن کیشوت تغییر خواهد داد.

– بعضی می‌گویند که دو نوع کتاب داریم. کتابی که نویسنده می‌نویسد و کتابی که به خواننده تعلق دارد. از نظر من، دارنده‌ی کتاب هم شخصیت جالب توجهی است. این چیزی است که به آن «مبدا» می‌گویند. فلان کتاب «به فلان شخص تعلق داشته است». اگر کتابی دارید که از کتابخانه شخصی مازارن آمده باشد، صاحب نسخه ممتازی شده‌اید.

– خوزه میندلین، مجموعه‌دار بزرگ برزیلی، مجلدی از «بینوایان» نشانم داده که در شهر ریو، در پرتقال، به سال ۱۸۶۲، یعنی همان سال انتشار این کتاب در فرانسه، چاپ و منتشر شده است. تنها دو ماه بعد از پاریس! در همان هنگام که ویکتور هوگو «بینوایان» را می‌نوشت ناشرش هتزل، آن را فصل به فصل برای ناشران خارجی می‌فرستاد.

– فکر جمع‌آوری کتاب، سابقه‌ای طولانی دارد. بنابراین، ماجراهایی که بر فیلم گذشته، بر کتاب نگذشته است. احترام به نوشته، و بعدها به کتاب، قدمتی برابر با قدمت خط دارد. رمی‌های باستان به گردآوری طومارها علاقه داشتند. اگر کتاب‌هایی را از دست داده‌ایم، علل دیگری داشته است. یک دسته از کتاب‌ها با سانسور مذهبی نابود شده‌اند و یک دسته هم در آتش‌سوزی، چون کتابخانه‌ها هم مثل کلیساهای جامع، به کوچک‌ترین حادثه‌ای آتش می‌گرفت و علتش این بود که بخش اعظم هر دو آن‌ها از چوب ساخته می‌شد.

– با پول کم هم می‌توان کتاب‌باز بود.

– هر کشوری باید حوادث تاریخی مهمی را از سر گذرانده باشد تا دارای شعوری شود که بتواند پدیدآرنده اندیشه‌ای جهانی باشد.

– کتاب مهم همیشه زنده می‌ماند، با ما بزرگ می‌شود و با ما پیر می‌شود و هرگز نمی‌میرد. زمان بارورش می‌سازد و تغییرش می‌دهد، در حالی که کتاب‌های بی‌اهمیت به حاشیه تاریخ می‌روند و محو می‌شوند.

– فلوبر می‌گوید نادانی این است که بخواهیم نتیجه‌گیری کنیم. آدم نادان می‌خواهد خودش به راه‌حل‌های قاطع و بی‌چون و چرا دست یابد. می‌خواهد برای همیشه به مسئله‌ای پایان دهد.

– نوشتن همیشه کار خطرناکی بوده و هنوز هم خطرناک باقی مانده است.

– همه ما عمیقا تحت تاثیر کتاب‌هایی هستیم که نخوانده‌ایم، که وقتی برای خواندنش نداشته‌ایم.»

فیلم کوتاهی درباره‌ی دیگران

گفت‌وگویی بلند با ژان کلود کاری‌یر، فیلم‌نامه‌نویس برجسته بخش اصلی این اثر را تشکیل می‌دهد. این فیلم‌نامه‌نویس فرانسوی که تجربه بازی کردن در چندین فیلم سینمایی را داشت، بارها برای فیلم‌نامه‌هایش نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم نامه شد. محسن آزرم، روزنامه‌نویس، نویسنده و مترجم شناخته شده در این گفت‌وگو  کارنامه‌ی پربار کری‌یر را همراه خودش بررسی و واکاوی می‌کند.

«فیلم کوتاهی درباره‌ی دیگران» به مفاهیم مهمی در سینما و بخشی از تاریخ آن می‌پردازد. هم‌چنین، درباره‌ی شگردها و تکنیک‌های نوشتن، محدودیت‌های سبک سیدفیلدی و مبانی درام سه پرده‌ای سخن به میان می‌آید که برای بسیاری از فیلم‌نامه‌نویسان جذاب است.

در بخشی از کتاب فیلم کوتاهی درباره‌ی دیگران می‌خوانیم:

«چه سالی با بونوئل آشنا شدید؟

سال ۱۹۶۳ بود. بونوئل می‌خواست فیلمی در فرانسه بسازد و چون می‌خواست بر اساس یکی از رمان‌های اکتا میربو فیلم‌نامه‌ای بنویسد، گفته بود ترجیح می‌دهد با فیلم‌نامه‌نویسی فرانسوی کار کند. سیلبرمن گفت: «بونوئل می‌خواهد خاطرات یک مستخدمه‌ی میربو را بسازد. دوست داری فیلم‌نامه‌اش را بنویسی؟» خوب یادم هست که ماه مه بود و جشنواره‌ی فیلم کن هم به‌راه. غیر از من چند فیلم‌نامه‌نویس دیگر ار هم به بونوئل معرفی کرده بودند، اما بونوئل، دست آخر، ترجیح داد من در نوشتن فیلم‌نامه همکارش باشم و خب، این شروع یک دوستی بزرگ بود.

یعنی سیلبرمن فقط شما را به بونوئل معرفی نکرده بود؟

نه سیلبرمن هر روز یکی از آن فیلم‌نامه‌نویس‌های جوان و به‌نظرش خوش‌فکری را که فکر می‌کرد ممکن است بونوئل کارشان را پسند کند، می‌فرستاد. بونوئل هم آن‌هایی را که سیلبرمن فرستاده بود می‌دید و با هم درباره‌ی فیلم‌نامه و چیزهای دیگر حرف می‌زدند. راستش، واقعا ان روز اضطراب داشتم. نگران بودم که باید چه‌جوری جلو بونوئل ظاهر شوم. ولی خب، انگار چیز پیچیده‌ای هم نبود. دقیقا راس همان ساعتی که سیلبرمن گفته بود خودم را به آن‌جا رساندم. بونوئل مهربان‌تر از آن بود که پیش خودم خیال کرده بودم. خیلی ساده همه‌چیز در طول ناهاری که با هم خوردیم پیش رفت. غذا می‌خوردیم و درباره‌ی رمان اکتاو میربو حرف می‌زدیم.

قبل از این فیلم‌نامه نوشته بودید؟

بله، در واقع، فیلم‌نامه‌نویس تازه‌کاری بودم که بیشتر شوق نوشتن داشتم و ایده‌های تازه‌ای هم به ذهنم می‌رسید، ولی تجربه‌ی کارم اصلا زیاد نبود. تازه‌کار بودم و فکر می‌کردم به خاطر جوان بودنم فقط ممکن است با جوان‌ترهایی که تازه وارد سینما شده بودند کار کنم. فکر نمی‌کردم اولین فیلم‌نامه‌های حرفه ای را برای لوئیس بونوئل بنویسم.»

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
2 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.