کتاب‌های بهرام بیضایی؛ مردی که از تاریخ و اسطوره می‌نویسد

کتاب‌های بهرام بیضایی؛ مردی که از تاریخ و اسطوره می‌نویسد

بهرام بیضایی، پژوهشگر و کارگردان ایرانی است. او از نویسندگان و اندیشمندان بزرگ نمایش و ادبیات فارسی و همچنین از فیلم‌سازان صاحب سبک به ‌شمار می‌رود. کتاب‌های بهرام بیضایی، نقش بزرگی در ادبیات نمایشی داشته‌اند. از بیضایی تاکنون بیش از هفتاد کتاب، نمایش‌نامه و پژوهش، ده فیلم بلند و چهار فیلم کوتاه و چهارده نمایش روی صحنه باقی مانده است. بهرام بیضایی از سال ۱۳۸۹ به بعد در آمریکا ساکن است و به‌عنوان استاد مدعو در دانشگاه «استنفورد» مشغول به تدریس است.

بیضایی متولد ۵ دی ۱۳۱۷ در تهران و در خانواده‌ای اهل فرهنگ و ادب به دنیا آمد. از مادرش نقل شده که زمان تولد بهرام، عموهایش از «آران» به تهران آمده بودند. یکی از عموهایش چون نوزاد را در گهواره دیده گفته «بهرام پسر که زاده‌ی شیر استی» و عموی دیگر ادامه داده «پیداست ز عارضش جهانگیر استی». پیشینه‌ی شاعری و سخنوری و البته پیشینه‌ی نمایش در خانواده‌ی بیضایی موروثی بود؛ چرا که از زمان ابن روح (پدر بزرگ بهرام) اعضای این خانواده تعزیه‌گردان بودند.

ذکایی (پدر بهرام) متولد ۱۳۰۶، تذکره‌نویس و شاعر بود. بهرام با این که آموزش ادبی و مذهبی ندیده بود، ولی همواره در خانه شعر می‌شنید؛ در مدرسه شاگرد خوبی نبود و بیشتر مواقع از مدرسه می‌گریخت ولی نوشتن را از همین دوران آغاز کرد.

بیضایی برای مدتی دانشجوی ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود اما از درس خواندن کناره‌گیری کرد و در همین دوران حاصل پژوهش‌هایش را به صورت کتاب «نمایش در ایران» چاپ کرد که تنها منبع مهم تاریخ نمایش در ایران شد. هم‌زمان به نمایشنامه‌نویسی روی آورد، آن هم با بهره گرفتن از شیوه‌های تعزیه که نیاکانش در آران برپا می‌کردند.

او در سال ۱۳۴۴ با منیراعظم رامین‌فر، خواهرزاده‌ی عباس جوانمرد ازدواج کرد. که حاصل این ازدواج سه فرزند به نام‌های نیلوفر (۱۳۴۵) و ارژنگ (۱۳۴۶، درگذشته) و نگار (۱۳۵۱) بود.

دهه‌ی ۱۳۵۰ را به استادی در دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران و نیز فیلم‌سازی گذرانید. سال ۱۳۵۸، پس از ده سالی که نمایشی اجرا نکرده بود، «مرگ یزدگرد» را بر صحنه برد. پس از نمایش مرگ یزدگرد تا هجده سال امکان کار تئاتر را پیدا نکرد، اما با پیگیری فراوان توانست چند فیلم بسازد. او در سال ۱۳۷۱ با «مژده شمسایی» بازیگر ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسری به نام نیاسان است.

بیضایی با نویسندگانی چون «اکبر رادی» و فیلم‌سازانی چون «ناصر تقوایی» در دگرگونی نمایش و سینما در ایران نقش مهمی داشته است. او بارها در رأی‌گیری از منتقدان سینمایی برترین کارگردان تاریخ سینمای ایران  شناخته شد. باشو غریبه‌ی کوچک، مسافران، رگبار، سگ ‌کشی، چریکه‌ی تارا از جمله مهم‌ترین فیلم‌های او به شمار می‌آیند.

بیضایی یکی از ۹ پایه‌گذار کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که در سال ۱۳۵۷ از آن کناره گرفت. مسأله‌ی زنان و فرهنگ‌های رایج و غلط مربوط به آن‌ها همواره از موضوعات مورد علاقه او در ادبیات و نمایش بوده است.

پس از فیلم «وقتی همه خواب بودیم» بیضایی تلاش کرد تا «تاراج‌نامه» و «سهراب‌کشی» را به نمایش درآورد، ولی موفق نشد. پس از این کوشش‌های نافرجام بیضایی کوچ را انتخاب کرد و در نیمه‌ی سال ۱۳۸۹ به دعوت دانشگاه «استنفورد» همراه همسرش مژده شمسایی به ایالات متحده رفت و در این دانشگاه مشغول تدریس و تحقیق شد. در این مدت، او ۵ نمایش «جانا و بلادور»، «آرش»، «گزارش ارداویراف»، «طرب‌نامه» و «چهارراه» را روی صحنه برده است.

طومار شیخ شرزین

طومار شیخ شرزین فیلم‌نامه‌ای فیلم نشده از بهرام بیضایی است که در سال ۱۳۶۵ نوشته شد. این کتاب در انتشارات «روشنگران» بارها چاپ شده است. نخستین چاپ این کتاب در انتشارات «رامین» در استکهلم در سال ۱۹۸۹ بوده است. داستان، سرگذشت دبیری به نام «شرزین»‌ از کتابخانه‌ی سلطانی است که در زمان فرمانروایی مغولان یا تاتارها بر ایران می‌گذرد. یکی از دبیران کتابخانه (عیدی) هنگام سوزاندن برخی از طومارهای کتابخانه، تصادفا طوماری از استادش شیخ شرزین می‌یابد که جهت دادخواهی از صاحب دیوان نوشته است. متن طومار بخشی از سرگذشت شرزین پسر روزبهان، دبیر دارالکتاب سلطانی است که از پس نوشتن طوماری به نام دارنامه شیوخ دیگر به او کفر و ارتداد می‌بندند.

اتفاق خودش نمی‌افتد

فیلم‌نامه‌ی اتفاق خودش نمی‌افتد در ۱۱۲ صفحه توسط انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» به چاپ رسیده است. قلم روان و تصویرسازی بسیار قوی بیضایی فیلم‌نامه‌ای زیبا با واقعیت‌های تلخ را رقم زده است.

فیلم‌نامه درباره‌ی زن میانسالی است که به طور اتفاقی با یکی از هم‌رزمان دوران جوانی خود (قبل از انقلاب) روبه‌رو می‌شود. آن‌ها که هر دو تفکرات حزبی خود را حفظ کرده‌اند همدیگر را می‌شناسند و این دیدار سرآغاز اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی می‌شود.

در این داستان ظاهرا همه چیز به صورت اتفاق رخ می‌دهد، اما در پس هر اتفاق ساده توطئه‌ای نهفته که باعث بروز حوادث بعدی می‌شود.

این فیلم‌نامه در واقع یک تریلر سیاسی است و اگر شرایط تبدیل شدن به فیلم را داشت، بدون شک به یکی از بهترین آثار این ژانر تبدیل می‌شد؛ اما این اثر هم مانند بسیاری از آثار بیضایی نهایتا به عدم اعطای مجوز ساخت منجر شد.

مرگ یزدگرد

بیضایی نمایشنامه‌ی مرگ یزدگرد را با نام مرگ یزدگرد (مجلس شاه کُشی) نوشت و  نخستین‌بار در شماره‌ی پانزده کتاب «جمعه» و بعد در سال ۱۳۵۹ توسط انتشارات «روزبهان» در تهران منتشر شد و بعدها چاپ کتاب به انتشارات روشنگران رسید.

نمایشنامه درباره‌ی مرگ «یزدگرد سوم» است که به «مرو» می‌گریزد و به‌ طور ناشناس در آسیابی پناه می‌گیرد. موبد، سرکرده و سردار سپاه یزدگرد سوم در آسیابی نزدیک مرو گرد می‌آیند تا آسیابان، زن و دخترش را به جرم کشتن پادشاه محاکمه کنند. داستان از زبان آسیابان، زن آسیابان و دخترشان بیان می‌شود و همه روایت‌ها با هم تفاوت دارد.

نخستین ‌بار از یکم مهر تا بیستم آبان ۱۳۵۸ این نمایش به کارگردانی بیضایی در تالار «چهارسوی» تئاتر شهر اجرا شد.

بیضایی در سال ۱۳۶۰ فیلمی را بر اساس همین نمایشنامه ساخت. این فیلم با سرمایه‌ی شبکه اول جمهوری اسلامی ایران ساخته شد.

اولین و آخرین نمایش همگانی فیلم در سال ۱۳۶۱ در اولین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر بود. بازیگران این فیلم عبارتند از: سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، امین تارخ، علیرضا خمسه و یاسمن آرامی.

حقایق درباره‌ی لیلا دختر ادریس

حقایق درباره‌ی لیلا دختر ادریس فیلم‌نامه‌ای فیلم ‌نشده از بهرام بیضایی است که سال ۱۳۵۴ نوشته شده‌است. این متن نیز مانند بیشتر آثار بیضایی به زنان و مسائل مربوط به آن‌ها پرداخته است.

قصه درباره‌ی دختری به نام لیلا است که پدر و مادرش مرده و کسی را ندارد و نزد پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی می‌کند. او برای تهیه‌ی جهاز عروسی خود تصمیم می‌گیرد که کاری برای خود دست و پا کند. به همین منظور در یکی از محله‌های فقیرنشین خانه‌ی محقری اجاره می‌کند و به کارهای مختلفی چون بلیت فروشی، دوزندگی و سلمانی روی می‌آورد؛ با این همه نمی‌تواند پس‌انداز مناسبی جمع کند. نامزد او ارسلان و برادرش از این وضع ناراضی هستند ولی کاری از دست آن‌ها برنمی‌آید. پس از مدتی لیلا متوجه می‌شود خانه‌ای که او در آن زندگی می‌کند متعلق به زنی روسپی به نام اعظم بوده است. در پی آن، ماجراهایی روی می‌دهد که فیلم براساس آن شکل می‌گیرد.

فیلم حقایق درباره‌ی لیلا دختر ادریس قرار بود سال ۱۳۵۵ به تهیه‌کنندگی «بهمن فرمان‌آرا» ساخته شود؛ اما متأسفانه نشد. فرمان‌آرا گفته که علت مخالفتش با بازی «پروانه معصومی» در نقش لیلا بوده ‌است. بیضایی، معصومی را برای این نقش انتخاب کرده بود.

روز واقعه

فیلم‌نامه‌ی روز واقعه در سال ۱۳۶۱ و به روایت دیگر در سال ۱۳۵۸ نوشته شد و بعدها کتاب آن توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان چاپ شد.

بیضایی در خصوص ایده‌ی اولیه‌ی این فیلم‌نامه می‌گوید:

سال‌ها پیش خیال داشتم فیلمی بسازم در زمینه‌ی تعزیه. راجع‌ به دسته‌ای که می‌کوشند تعزیه‌ای بازی کنند و آنچه میان آنان از برخورد و کشمکش می‌گذرد و آنچه بر سکوی تعزیه می‌گذرد. اگر نشد دلیلش بیشتر ترس‌های رایج بود. جز این دیگر هرگز نخواسته‌ام مستقیما به تعزیه بپردازم، جز این اواخر که «روز واقعه» را نوشتم و در واقع بخشی از حسابی را که با گذشته‌ی کاریم داشتم صاف کردم، اگر نه همه‌ی آن‌را.

داستان این نمایشنامه درباره‌ی جوان نصرانی تازه مسلمان شده‌ای به نام «شبلی» است که به عشق «راحله» اسلام آورده و در روز عروسی‌اش، یک روز پیش از واقعه‌ی عاشورا، زمانی که خبر کشتن «مسلم بن عقیل» می‌رسد، آوایی در سرش می‌پیچد که کمک می‌خواهد. شبلی به دنبال این آوا از جشن عروسی بیرون می‌زند و راه کوفه پیش می‌گیرد و در این سفر ماجراهایی را پشت سر می‌گذرد؛ ولی سرانجام ساعتی پس از واقعه‌ی عاشورا به کربلا می‌رسد.

در سال ۷۳ فیلم روز واقعه بر اساس فیلم‌نامه‌ی بیضایی توسط «شهرام اسدی» ساخته شد و در جشنواره‌ی سیزدهم فجر در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزه و در ۵ رشته موفق به کسب سیمرغ بلورین جشنواره شد.

البته جدال‌هایی بر سر تغییرات فیلم‌نامه و اتفاقات پیرامون آن میان دست‎اندرکاران اثر و دیگر هنرمندان به وجود آمد.

شهرام اسدی در پاسخ به این سؤال که برای ساخت فیلم‌نامه به سراغ بیضایی هم رفتید می‌گوید:

بیضایی را در جایی دیدم و گفتم که قرار است این فیلم‌نامه را بسازم. خوشحال شد و برایم آرزوی موفقیت کرد. البته در همان دیدار هم گفت که خیلی دلم می‌خواست این فیلم‌نامه را خودم بسازم اما نگذاشتند.

از بازیگران این فیلم می‌توان به علیرضا شجاع نوری، لادن مستوفی، جمشید مشایخی، عزت‌الله انتظامی، مهدی فتحی، سعید نیک‌پور، محمدعلی کشاورز، حسین پناهی، ژاله علو و حمیده خیرآبادی اشاره کرد.

چهار صندوق

چهار صندوق یکی ازنمادگراترین نمایشنامه‌های بیضایی است؛ با مضمونی سیاسی و انتقادی که در سال ۱۳۴۶ نوشته و به چاپ رسید. چهار صندوق نمایشنامه‌ای دو پرده‌ای است و او در این نمایشنامه از رنگ‌های مختلف برای نشان دادن اقشار جامعه استفاده کرده است. سیاه، نماد توده‌ی مردم است. سبز، نماد مذهبیون، سرخ نماد روشنفکران و زرد نماد بازاری‌ها. برخلاف اکثر نمایشنامه‌های بیضایی که زبانی سخت و لغاتی کمتر شنیده شده در آن‌ها بسیار به کار رفته است. این نمایشنامه بسیار روان است.

بیضایی هرگز اجازه نیافت این نمایشنامه را روی صحنه ببرد. کارگردانان دیگر نیز اغلب مجوز اجرای آن را دریافت نکردند. با این حال چهار صندوق توسط گروه‌های دانشجویی به‌عنوان تمرین و آموزش و به صورت غیررسمی در کارگاه‌های تئاتر و محیط‌های دانشگاهی اجرا شده ‌است.

سهراب کشی

نمایشنامه‌ی سهراب‌ کشی در سال‌های ۱۳۷۳ و ۱۳۷۸ نوشته شد  و در سال ۱۳۸۶ توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان چاپ شد. اما پیش از چاپش نسخه‌ای از آن با عنوان «پاره‌هایی چند از مویه‌ی تهمینه» در شماره‌ی ۵۷ مجله‌ی «بخارا» در زمستان ۱۳۸۵ چاپ شد. این نمایشنامه برگرفته از تراژدی «رستم و سهراب» شاهنامه‌ی فردوسی است.

تراژدی رستم و سهراب یکی از زیباترین داستان‌های شاهنامه است که در آن سهراب، پسر رستم و دختر شاه سمنگان (تهمینه)، از جانب توران به ایران می‌آید و با رستم از سیستان که برای یاری دادن ایرانیان و دفع لشکر توران به میدان آمده روبه‌رو می‌شود؛ بدون آنکه این دو پهلوان یکدیگر را بشناسند. در این مبارزه سهراب به دست پدر خود کشته می‌شود.

اما بیضایی در فیلمنامه‌ی خود چیز دیگری می‌گوید. داستان به‌ گونه‌ای است که گویا رستم از همان ابتدا از داشتن پسری آگاه بوده‌ است و در اینجا تراژدی رستم و سهراب ابعاد دیگری پیدا می‌کند.

شخصیت‌های این نمایشنامه تهمینه، ژنده‌رزم، سهراب، رستم، توس، نوذر، گودرز، گیو، هژیر، گژدهم، گرد آفرید، کاووس، افراسیاب و گوسان هستند.

سال ۱۳۸۸ بیضایی می‌خواست این نمایشنامه را در تهران به نمایش درآورد، اما متأسفانه موفق به این کار نشد.

سگ کشی

فیلم‌نامه‌ی سگ‌کشی را بیضایی در تابستان سال ۱۳۷۱ نوشت و بعدها توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در ۱۳۶ صفحه چاپ و به بازار عرضه شد.

درباره‌ی چگونگی سفارش گرفتن این فیلم‌نامه و نگارش آن، بیضایی می‌گوید:

سفارش‌ دهنده، کلکی را که از کسی یا کسانی راجع به کلاهبرداری‌های مالی و داد و ستدها و غیره شنیده بود تعریف کرد و بعد طرحی را که بر اساس آن فکر کرده بود در چهار پنج سطر خواند. کلک اصلی خیلی زنده بود و طبعا من به آن برگشتم که به من امکان می‌داد یک «حقایق درباره‌ی لیلا دختر ادریس» پس از جنگ بنویسم؛ یا حتی یک «اشغال» معاصر. من فیلم‌نامه را نوشتم و نام موقتی «سگ‌کشی» هم بر آن گذاشتم. او آمد گرفت برد و خواند و نخواست و کلی هم به من پرید که این صریح است و اجازه نمی‌گیرد و گران است و سخت است و غیره.  نوشته روی دستم ماند.

ولی بعدها به بیضایی پیشنهاد می‌شود که فیلم را خودش بسازد و پس از ده سال فیلم‌نامه از سوی وی نگارش و در سال ۱۳۷۹ فیلم ساخته شد و سال ۱۳۸۰ در سینماهای ایران به نمایش درآمد و پرفروش‌ترین فیلم سال شد. سگ کشی دوازدهمین فیلم او است.

قهرمان فیلم‌نامه طبق روال بیشتر آثار بیضایی زنی است که فداکارانه و با تحمل مصائب فراوان سعی می‌کند همسر خود را از گردابی که گمان می‌برد در آن غرق شده نجات بخشد، ولی در پایان می‌بیند که آن مرد (شوهرش) نیز از نیرنگ‌بازان این دوران است. اما آنچه در فیلم تحقیر می‌شود همان کسانی هستند که مانند سگ‌ها به جان هم می‌افتند و اقتصاد کشور را تباه می‌کنند .

بازیگران بسیاری از جمله مژده شمسایی، میترا حجار، رضا کیانیان، مجید مظفری، فردوس کاویانی، داریوش ارجمند و احمد نجفی در این فیلم بازی کرده‌اند.

فتح‌نامه‌ی کلات

فتح‌نامه‌ی کلات نمایشنامه‌ای است از بهرام بیضایی که در سال ۱۳۶۱ نوشته شده است و در زمستان ۱۳۶۲ توسط انتشارات «دماوند‌» در تهران به چاپ رسید. چاپ‌های بعدی توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان صورت گرفت. بیضایی این نمایشنامه را تاکنون بر صحنه نبرده است.

داستان این نمایشنامه درباره‌ی دو سردار هم‌نبرد مغول است که پس از تاراج بر سر شمار کشته‌ها و افتخار جنگ میانشان کینه می‌افتد. یکی از این سرداران تصمیم می‌گیرد دیگری را به کلات فرا خواند تا با هم به بزم بنشینند و دل از کینه پاک کنند؛ ولی در بزم، هر یک با سردارانش دسیسه می‌کند تا دیگری را کشته و نامه به خاقان بزرگ بدهد که آن کشته یاغی شده بوده و به این وسیله از میان برداشته شده است. «توغای»، سردار مغول بر میزبان پیش‌دستی می‌کند و اسیرش می‌کند و فرمان می‌دهد که در شهر بگردانند و در خندق گردن بزنند. «توی خان»، سردار مغلوب اما در لحظه‌ی گردن زدن از شلوغی استفاده کرده و از زیر تیغ می‌گریزد و خود را پنهان می‌کند؛ ولی کسی بو نمی‌برد. جلاد و دیگران از ترس جان می‌گویند که او را کشته‌اند. داستان با رسیدن خبر به «آی بانو» همسر «توی خان» ادامه می‌یابد.

خاطرات هنرپیشه‌ی نقش دوم

خاطرات هنرپیشه‌ی نقش دوم نمایشنامه‌ای از بهرام بیضایی است که در سال ۱۳۶۰ در ۹۹ صفحه نوشته شده است. این نمایشنامه اولین‌بار در بهار سال ۱۳۶۲ منتشر شد و چاپ بعدی آن به سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان برمی‌گردد.

داستان این نمایشنامه از این قرار است که؛ دو مرد روستایی «موهبت» و «ذوالفقار» در آخرین ماه‌های حکومت پهلوی به امید پیدا کردن کار به شهر می‌روند. سرانجام کاری که این دو نفر پیدا می‌کنند بدل‌پوشی برای شرکت در تظاهرات در طرفداری از رژیم شاه است .

بیضایی نتوانست این نمایشنامه را بر صحنه ببرد. او اواخر دهه‌ی ۱۳۵۰ تمرین‌هایی برای اجرای این نمایش شکل داد ولی این نمایش تعطیل شد.

به غیر از تلاش‌های بی‌نتیجه‌ی بیضایی برای این نمایشنامه، نمایش‌های دیگری در پاییز سال ۱۳۸۲ با کارگردانی «هادی مرزبان» با ۴۲ بازیگر در تماشاخانه‌ی «سنگلج» داشته است و بعدها نمایشنامه‌خوانی «خاطرات هنرپیشه‌ی نقش دوم» به کارگردانی «محمد رحمانیان» روی صحنه رفته است.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
3 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.