چرا در سینمای ایران فیلمهای اندکی در ژانرِ علمی تخیلی یا فانتزی ساخته میشوند؟ آیا نمونههای ساختهشده فیلمهای قابلاعتناییاند؟ در این مقاله، سعی داریم تا با نگاهی کلی، این مسئله را در سینمای ایران پیگیری کنیم. با میدونی همراه باشید.
سالِ ۱۲۷۹ خورشیدی بود که مظفرالدّین شاه، از پسِ سفرش به فرنگ، بهقولِ خودش «سینَموفتوگراف» را بهکشور آورد و مشغول به ثبت و ضبطِ امورِ ملوکانه و سایرِ جزئیات شد. سرانجام دوربینِ فیلمبرداری به ایران رسید و فیلمها سر از ایران هم درآوردند. حدودِ چهار پنج سالی هم گذشت تا اینکه سینما از هنری در انحصارِ دربار خارج شود و کمکم وجههای عمومیتر پیدا کند. سالِ ۱۲۸۴ اوّلین نمایشخانهها سر برآوردند. ۱۱۸ سال از زمانیکه وسایل و ابزارِ سینما به ایران وارد شد، میگذرد. در نگاهِ سختگیرانهتر، حتی اگر آبی و رابی (آوانس اوهانیانس) را، بهعنوانِ اوّلین فیلمِ بلندِ تاریخِ سینمای ایران، معیار در نظر بگیریم، از سالِ ۱۳۰۹ تا اکنون (۱۴۰۱)، ۹۲ سال از عمرِ فیلمسازی در ایران میگذرد. تاریخی که باوجودِ کوتاهیاش نسبتبه تاریخهای دیگر، بسیار بلند و پُرقصّه است.
در همین عمر بلند اما نمیتوان فیلمهای زیادی را سراغ گرفت که بهسراغ ژانرهای علمی تخیلی یا فانتزی رفته باشند. این مسئله علیالخصوص زمانی نمود بیشتری پیدا میکند که ببینیم چند تا از نخستین فیلمهای کوتاهِ تاریخ سینما ایدههایی علمی تخیلی یا فانتزی دارند. سفر به ماه (A Trip to the Moon) ژرژ ملییس (۱۹۰۲) داستان کسانی است که با سفینهای موشکمانند به ماه سفر میکنند و روی آن فرود میآیند. حتی قبلتر، آلیس گیـبلاش، نخستین فیلمساز زن تاریخ سینما، در سال ۱۸۹۶ پریِ کلمها (The Fairy of the Cabbages) را ساخت ــ که احتمالن نخستین فیلمِ داستانی در تاریخ سینماست. فیلمی که ایدهای فانتزی را با خود حمل میکند: اینکه نوزادان از زیرِ بوتههای کلم و در مزارع بهبار میآیند!
بهنظر میرسد این مسئله در سینمای ایران به چند مورد برمیگردد که در ادامه به بررسی این موارد خواهیم پرداخت.
ژانر و صنعت
نخستین مسئله را باید در مفهوم «ژانر» جستوجو کرد. آنگونه که از تحلیل تاریخ سینما برمیآید، بعد از دوران رکود اقتصادی در دههی ۱۹۲۰ در آمریکا بود که مسئلهی ژانر واردِ سینما شد. چیزی که هم بُعدی اقتصادی داشت و هم بُعدی ارزشی. از منظرِ اقتصادی، انواع ژانرها خطوط کلیای برای پرداخت و تولید فیلمهای سینمایی ترسیم میکردند. خطوطی که براساس آنها هم نگارش و آمادهسازی فیلمها کمتر طول میکشید و هم اجرا و تولید سریعتر انجام میشد. ضمنِ اینکه این تضمینِ تقریبی وجود داشت که مردم نیز به این تولیدات آشنا روی خوش نشان بدهند و همین مسئله موفقیت تجاری فیلمها را نیز تضمین میکرد.
این فرایند صدالبته در سینمایی که از همان ابتدا صنعتی خودکفاست معنیدار است. از سینمای ایران، که هیچوقت نتوانسته از زیر بار حمایتهای دولتی بیرون بیاید و روی پای خودش بایستد، توقعی هم نمیرود که مفهوم ژانر را در خود بپرورد. سینمای فشلی که در بسیاری از موارد حتی نمیتواند هزینههای تولید فیلم را هم در گیشه درآورد؛ چه برسد به اینکه به سوددهی هم برسد. پس در چنین سینمای خستهای، بسیار بعید است که مفهومِ ژانر پا بگیرد و بعدتر فیلمی در ژانر علمی تخیلی ساخته شود ــ آن هم با هزینههای زیادی که معمولن این فیلمها برای ساختهشدن نیاز دارند.
ادبیات
مهمترین مسئله اما اینجاست. ادبیاتِ هر کشوری است که در مرحلهی اوّل، تفکرات آن جامعه را بازنمایی و نمایندگی میکند و در مرحلهی دوم و بسیار مهمتر، تفکراتِ آن جامعه را «میسازد». بهمیانجی ادبیات، میتوان نوع نگرش و فکر مردم یک جامعه را نیز هدایت کرد. در جامعهای که در قرن نوزدهم نویسندهای چون ژول ورن دارد، اصلن و ابدن بعید و عجیب نیست که نمونههای اولیهی سینماییاش هم نظایرِ پری کلمها یا سفر به ماه باشد. بسیاری از فیلمهای مهم علمی تخیلی تاریخ سینما از رمانها اقتباس شدهاند: ۲۰۰۱: ادیسهی فضایی (استنلی کوبریک) از رمانی نوشتهی آرتور سی. کلارک؛ سولاریس (آندری تارکوفسکی) از رمانی نوشتهی نویسندهی لهستانی، استانیسلاو لِم؛ بلید رانر (ریدلی اسکات) از رمانی کوتاه بهقلمِ فیلیپ کی. دیک. حتی فیلمهایی نظیر ای. تی. (استیون اسپیلبرگ) یا بیگانه (ریدلی اسکات)، که درواقع واکنشی هنری به سالهای جنگ سرد است، نیز در جامعهای امکان بروز و نمود پیدا میکند که از مدتها قبل پتانسیلِ این نوع نگاه و این تخیل را در خود بارور کرده باشد.
ادبیات ایران، لااقل تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، خالی از این نوع نگاهها یا تخیلهاست. ادبیاتی که حتی وضعیتِ ناموجود را نیز تخیل نمیکند و مدام در گذشته و حال بهسر میبرد و هیچ نگرشی به آینده ندارد. انبوه رمانها یا داستانهای کوتاهِ ایرانی یا در زمان گذشته سیر میکنند یا در زمان حال. تنها دو نمونهای که نگارنده تابدینجا به آنها برخورده است یکی رمان نگران نباش (مهسا محبعلی) است که وضعیتی ناموجود در زمان حال را تخیل میکند (زلزله در تهران) ــ و البته ابدن در ژانرهای نامبرده نمیگنجد ــ و دیگری داستانکوتاهِ س.گ.ل.ل. از صادق هدایت که تنها نمونهای از داستانهای فارسی است که در آیندهای تکنولوژیک و علمزده میگذرد. فقر این نوع نگاه در ادبیات ایران منجر به بارورنشدن این نوع تخیلورزی و متعاقبن عقیمبودن تصاویر سینمایی از این نوع در ایران شده است. چیزی که میتواند دلایلی متنوع داشته باشد.
علم و عرفان
شاید بتوان گفت یکی از دلایل مهم این اتفاق، و این تفاوتِ مهم بین ایران و غرب، علمگرایی در غرب و تقدیرگرایی در ایران باشد. دنیای غرب، مشخصن پس از رنسانس، وارد تحولی عظیم در فلسفه و تفکر شد و با گذر کردن از دوران وسطا و روی آوردن به خردگرایی، به دورهی تازه و بزرگی از تاریخ خود وارد شد. دورهای که متعاقبِ همین خردگرایی و گرایش به علم، منجر به همهی دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی شد که هماکنون هم شاهد و مصرفکنندهشان هستیم. طبیعی است که این نگاهِ علمگرا باعث تفکر و تخیل دربارهی اتفاقات محتمل آینده نیز میشود. در جامعهای که مدام سفرکردن به ماه در حال کاوش و پژوهشِ علمی است، خیلی طبیعی است که فیلمی چون ادیسهی فضایی ساخته شود (صدالبته که دلایل و درگیریها و رقابتهای سیاسی نیز دراینمیان نقش داشته است).
این مسئله درست مقابل وضعیتی قرار میگیرد که ایران، بهصورتِ مشخصتر از زمان حملهی مغول، به آن وارد شد. دورهای که بسیاری از کتابخانهها و مراکز علمی در آتش سوخت و بسیاری از عوام و خواص، برای زندهماندنِ جسمی و روحی، از عالم بیرون روی گرداندند و به عالم درون گرویدند. چیزی که تصویر آن را میتوان در ادبیات آن دوره ــ مثلن اشعار مولانا یا حافظ ــ نیز تا اندازهای مشاهده کرد. برای مثال، حافظ میفرماید:
جامِ می و خونِ دل هر یک به کسی دادند/ در دایرهی قسمت، اوضاع چنین باشد
یا
چو قسمتِ ازلی بیحضورِ ما کردند/ گر اندکی نه بهوفقِ رضاست، خرده مگیر
ابیاتی که نشاندهندهی تفکری جبرگرایانه و انفعالیاند ــ هر چند ممکن است این ابیات صرفن بهدلایلِ زیباشناسانه سروده شده باشند و نمایندهی اصل تفکر حافظ نباشند؛ ولی بههرحال آنچه عرضه میدارند بینشی تقدیرگرایانه است. میتوان نمونههای بسیارِ دیگری از این دست نیز در دیوانهای مختلف شاعران کهن پارسیگو جست و به این پاراگراف افزود. این مراجعه به عالم درون و تقدیرگراییِ حاصل از آن تا همین امروزهروز نیز معاشر ایرانیان است.
آموزههای دینی و تصویر آخرالزمان
شاید بتوان بهنوعی این عدم آیندهنگری و آیندهپژوهی در ادبیات ایران را به آموزههای دینی در جامعه نیز مرتبط دانست. این تعالیم تصویر مشخصی از آخرالزمان را به پیروان خود ارائه میدهند و طبیعتن ساختن فیلمی آخرالزمانی یا ارائهی تصویری دیستوپیایی، درحالیکه تناسبی با آن آموزهها و توصیفات نداشته باشد، امر قابلقبولی نیست. ضمنِ اینکه احتمالن تصویرکردنِ آینده در ایران، بدون درنظرگرفتن دین و آموزههای مربوطبه آن، محکوم و غیرقابلقبول است. چیزی که خود محدودیتی دیگر به تمام مسائل و موارد موجود و ذکرشده اضافه میکند. برای مثال، انیمیشنِ تهران ۱۵۰۰ (بهرام عظیمی، ۱۳۹۲) ــ بهعنوان یکی از معدود فیلمهایی که آینده را تخیل کردهاند ــ در دنیایی میگذرد که دستاوردها و پیشرفتهای بسیاری از نظر علمی و تکنولوژیک کرده است؛
اما پوششِ آدمها، در فیلمی که دربارهی ۱۰۸ سال بعد ساخته شده، دقیقن همان چیزی است که در زمان ساختهشدن فیلم وجود داشت و هیچ تغییری در آن دیده نمیشود.فیلمساز یا طراحصحنه یا طراحلباس زحمتِ هیچ تلاشی برای تخیلکردن وضع پوشش در آینده را به خود ندادهاند یا همگی از قبل میدانستهاند که اجازهی تخیل یا پیشبینیای در این مورد ندارند؟
مسئلهی آموزههای دینی و رابطهای که با تصویرکردن آینده برقرار میکنند چیزی است که باعث میشود داستانهایی چون میرا (کریستوفر فرانک)، صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)، کوری (خوزه ساراماگو)، ۱۹۸۴ (جورج اورول) یا دنیای قشنگِ نو (آلدوس هاکسلی) نتوانند در این بستر فرهنگی امکان بروز پیدا کنند. داستانهایی که هر یک توصیفگرِ وضعیتی خیالیاند ــ حال یا در گذشته یا در آینده. البته که بهنظر میرسد دلایل جغرافیایی، تاریخی و جامعهشناختی سهم بسیار مهمی در شکلگیری این مشخصهی فکری داشته باشند؛ اما بهدلیل عدماطلاعِ کافی نویسنده از این مباحث، در این مقاله اشارهای به آنها نمیشود.
معرفی چند فیلم فانتزی یا علمی تخیلی در سینمای ایران
با این وجود، باز هم در این برهوت میتوان به نمونههایی دست پیدا کرد. نمونههایی که البته بیشتر به فانتزی و تخیل گرایش داشتهاند تا نزدیکشدن به ژانر علمی تخیلی ــ چه آنکه رفتن بهسمتِ این ژانر مستلزم استفاده از یافتهها و تکنولوژیهایی بالذات «علمی» است ــ و نکتهی قابلتأملِ دیگر دراینمیان نیز این مسئله است که درصد بالایی از فیلمهای فانتزی سینمای ایران نیز در اصل برای مخاطبِ کودک و نوجوان طراحی و ساخته شدهاند و نه بزرگسالان. درهرصورت میتوان به فیلمها و سریالهای زیر بهعنوان نمونههایی جدیتر و مهمتر در این زمینه اشاره کرد:
فیلم تنهای تنهای تنها
- نویسنده و کارگردان: احسان عبدیپور
- سالِ ساخت: ۱۳۹۱
نخستین فیلم بلد احسان عبدیپور، نویسنده و فیلمساز بوشهری، داستانِ پسر نوجوانی (رنجرو) است از اهالی جنوب، که رابطهای دوستانه با پسربچهای روس برقرار کرده است. بعد از اینکه رنجرو سفینهای فضایی را در آسمان شب میبیند و پس از تلخیهایی که با رفتن دوستش از محدودهی زندگیشان میکشد، قصد میکند تا به سازمان ملل برود و پیغام صلح ایرانیان را به گوش جهانیان برساند. این فیلم توانست در جشن منتقدان سینمای ایران، جایزهی خلاقیت و استعدد درخشان ویژهی فیلمسازان اول را کسب کند. فیلمی که میتوان تا حدودی آن را صاحب ایدههایی علمی تخیلی دانست.
فیلم آشغال های دوستداشتنی
- نویسنده و کارگردان: محسن امیریوسفی
- سالِ ساخت: ۱۳۹۱
- بازیگران: شهاب حسینی، هدیه تهرانی، صابر ابر، نگار جواهریان، اکبر عبدی و ...
محسن امیریوسفی، از فیلمسازان تجربهگرای سینمای ایران، در این فیلم ماجرای خانوادهای را تعریف میکند که اعضایش بهدلیل تفاوتنظر در زمینههای سیاسی، از یکدیگر دور افتادهاند. فیلم با استفاده از ایدهی فانتزیِ «قابعکسهای سخنگو»، امکان دیالوگی بین اعضای خانواده فراهم میکند تا درنهایت همه با هم به صلح برسند. این فیلم که دربارهی حوادث تلخ سال ۱۳۸۸ است، پس از مدتها توانست در سالِ ۱۳۹۷ رنگ پرده را ببیند و به اکران عمومی دربیاید.
فیلم دموکراسی تو روزِ روشن
- نویسنده و کارگردان: علی عطشانی
- سالِ ساخت: ۱۳۸۸
- بازیگران: حمید فرخنژاد، نیکی کریمی، محمدرضا گلزار، محمدرضا فروتن و ...
اولین فیلم بلند سینمایی علی عطشانی داستان رزمندهای قدیمی را تعریف میکند که حالا و پس از مرگ، در عالم برزخ گیر افتاده است و باید به برخی از اشتباهات زندگیاش رسیدگی شود. ایدهی تصویر کردنِ عالم برزخ و مسائل و مراحل آن، آن هم در قالب طنز، ایدهای فانتزی است که بهدلیل همهی موارد ذکرشده در مقاله، یکی از ایدههای پرطرفدارِ فیلمسازان ایرانی در مقطعی از تاریخ بود. هر چند که بازیگوشیهایی در همین حد نیز گهگاه با اعتراضها و حملات تندی مواجه میشد.
فیلم باز هم سیب داری؟
- نویسنده و کارگردان: بایرام فضلی
- سالِ ساخت: ۱۳۸۵
بایرام فضلی، کسی که سابقهی مدیریت فیلمبرداریِ فیلمهای زیادی را در کارنامه دارد، در اولین ساختهی خود فیلمی بهشدت استعاری و فانتزی آماده کرده است. باز هم سیب داری؟ داستان مردمان سرزمینی ثروتمند را تعریف میکند که تحتنظر حکومت داسداران، گروهی بسیار قدرتمند و سیاسیتپیشه، زندگی میکنند. کسانی که مردم را به اسارت میگیرند و تا گردن در خاک فرو میکنند. این فیلم، پس از گذشت سالهایی که اجازهی نمایش نداشت، نهایتن در سالِ ۱۳۹۴ در سینماهای گروه هنر و تجربه اکران شد.
فیلم خواب تلخ
- نویسنده و کارگردان: محسن امیریوسفی
- سالِ ساخت: ۱۳۸۲
نخستین تجربهی امیریوسفی در سینمای بلند داستان مردهشوری است که پس از عمری کارکردن در قبرستان، حالا احساس میکند که زمان مرگ خودش نیز فرا رسیده است. به همین واسطه، او را با عزرائیل دیدار میکند. همهی آدمهای فیلم نابازیگرند و در نقش واقعی خود ظاهر شدهاند. خواب تلخ همچنین توانست در بخش دو هفتهی کارگردانانِ جشنوارهی کن، برندهی جایزهی نگاه جوان بشود و نیز نامزد دوربین طلایی این جشنواره نیز بود.
فیلم من زمین را دوست دارم
- کارگردان: ابوالحسن داودی
- نویسنده: پیمان قاسمخانی
- سالِ ساخت: ۱۳۷۳
- بازیگران: علیرضا خمسه، فریبرز عربنیا، آتنه فقیهنصیری، بهزاد خداویسی و ...
ماجرای آدمفضاییای بهاسم خپیت است که، بهدلیل مخالفت فرماندهان سیارهی محل زندگیاش با ازدواج او، به زمین آمده است. شبی شخصیت اصلی فیلم، یک رانندهتاکسی، با او روبهرو و بهدلیل رفتارهای عجیب او، با مشکلاتی مواجه میشود تا اینکه با آمدن آدمفضاییِ دیگری که قرار بود همسر خپیت باشد، همهچیز شفافتر میشود. داستان با ورود موجودات فضایی دیگری برای برگرداندنِ این دو، ادامه مییابد.
فیلم الو الو من جوجوام
- نویسنده و کارگردان: مرضیه برومند
- سالِ ساخت: ۱۳۷۳
- بازیگران: مهدی هاشمی، محمود بصیری، مهتاب نصیرپور، کیومرث ملکمطیعی و ...
دومین ساختهی برومند در مقام کارگردان ایدهی فانتزیِ عروسکهای زنده را در دل خود دارد. جوجو و میو دو عروسکیاند که بعد از دزدیدهشدنِ گردنبندی که قرار است به ریحان برسد («آینهجادو»)، آن را پس گرفته و سارقان را نیز به گرفتاری میاندازند و درنهایت گردنبند را نیز به ریحان میرسانند.
فیلم سفرِ جادویی
- نویسنده و کارگردان: ابوالحسن داودی
- سالِ ساخت: ۱۳۶۹
- بازیگران: اکبر عبدی، آزیتا حاجیان، حسین محباهری و ...
این فیلم، که فیلمنامهی آن براساس داستانِ «مداد قدیمی» اثر ایرج کریمی فقید بهنگارش درآمده، قصهی سفری خیالی را تعریف میکند. سفرِ سینا و پدرش ازطریق مدخل ماشین لباسشویی به دادگاهی که پدر را بابت رفتارهای خشن و اذیتکنندهاش با سینا محاکمه میکند. همشاگردیهای سینا در این دادگاه حضور دارند و با رأی خود، پدر را مجازات کرده و به کودکیاش میفرستند.
فیلم دزد عروسک ها
- نویسنده و کارگردان: محمدرضا هنرمند
- سالِ ساخت: ۱۳۶۸
- بازیگران: آزیتا حاجیان، اکبر عبدی، رسول نجفیان، مهراوه شریفینیا و ...
این فیلم نیز حاوی ایدهی فانتزیِ عروسکهای زنده است. عروسکهایی که به لیلا و بهرام کمک میکنند تا بتوانند از دست عجوزهی پیر و پسرش نجات پیدا کنند و به همین واسطه، شهر را نیز از لوث وجود خورخور نجات میدهند. جالب اینجاست که ایدهی عروسکهای زنده در این فیلم پنج سال زودتر از داستانِ اسباببازی ارائه شده است. حضور عروسکهای آدمآهنی و سگ نیز، که مابهازاهایی در آن انیمیشن دارند، جالبتوجه است.
سریال مسافران
- کارگردان: رامبد جوان
- نویسندگان: پیمان و مهراب قاسمخانی، خشایار الوند، حمید برزگر و علیرضا ناظرفصیحی
- سالِ ساخت: ۱۳۸۸
- بازیگران: حمید لولایی، حسن معجونی، نصرالله رادش، سحر دولتشاهی، شقایق دهقان و ...
این سریال نیز با این ایده سروکار دارد که تعدادی آدمفضایی، با هدف شناخت بهتر زمین بهعنوان تهدیدی برای سایر موجودات جهان، به زمین میآیند و خود را مسافرانی آمده از سوئد جا میزنند. این ایده بههمراه فیلمنامه و اجرایی کمیک زمینههایی بودند برای اینکه در هر قسمت، یک اخلاق ناپسند انسانها مورد بررسی قرار بگیرد و نقد شود.
فیلم قصه های تابهتا
- کارگردان: مرضیه برومند
- نویسنده: محمدکاظم اخوان
- سالِ ساخت: ۱۳۷۳
- بازیگران: لیلی رشیدی، امیرحسین صدیق، مریم سعادت، رضا فیاضی، رضا بابک و ...
زیزیگولو موجودی عروسکی بود که از یک سیارهی ناشناخته به زمین آمده و با خواندنِ یک ورد ــ «زیزیگولو آسی پاسی دِراکوتا تابهتا» ــ قابلیت انجام کارهایی خارقالعاده داشت. این سریال تلویزیونی از شبکهی دو سیما و در 30 قسمت پخش شد و مخاطبان زیادی از خردسال تا بزرگسال برای خود پیدا کرد.