مسائل و اطلاعات گوناگونی هستند که میتوانند برای مدیران منابع انسانی الهامبخش و آموزنده باشند. اما شاید هیچیک از آنها، بهاندازهٔ نکتههایی که از سریال گیم آف ترونز یا بازی تاج و تخت دربارهٔ مدیریت منابع انسانی میتوان آموخت، با دنیای امروز ما سازگاری نداشته باشد. با ما همراه باشید تا جزئیات بیشتری دراینباره در اختیارتان قرار بدهیم.
داشتن رویکرد صحیح در مواجه با خطرات
بروس کرِیوِن، از بنیانگذاران دورهٔ پیشرفتهٔ مدیریت در آموزشگاه کسبوکار کلمبیا در این زمینه عنوان کرد: «تصمیمهای مبتنی بر مدیریت که از سوی شخصیتهای بازی تاج و تخت گرفته میشود، گاهی عواقب جبرانناپذیر و ویرانگری بهدنبال دارد. اما شخصیتهایی که جان سالم به در میبرند، یاد میگیرند چگونه تصمیمهای بهتری بگیرند و در عین حال، بهشکلی مؤثرتر با خطراتی که انتظارشان را میکشد، روبهرو شوند.»
با اینکه در تصمیمهایی که مدیران منابع انسانی میگیرند، مانند تصمیمهای شخصیتهای بازی تاج و تخت، پای مرگ و زندگی در میان نیست، داشتن رویکردی مناسب در رویارویی با خطرات و مدیریت آنها، یکی از عوامل مهم در تصمیم گیری است.
فکر کردن به نتیجه و تأثیر تصمیمات؛ هیچ رهبری بیعیبونقص نیست
بروس کِریوِن که در آموزشگاه کلمبیا، دورهای آموزشی با عنوان «رد و نشان مدیریت در ادبیات داستانی» را برای دانشجویان کارشناسی ارشد کسبوکار تدریس میکند، در توصیف شیوهٔ روایی بازی تاج و تخت اینطور عنوان میکند که داستان این سریال، اساسا ترکیبی از عناصر اسطورهای (اژدها، سِحروجادو و مردگانی که زندگی دوباره پیدا کردهاند) است و بخشی از ایدههای داستان، از وقایع حقیقی تاریخی الهام گرفته است.
او دراینباره میافزاید: «بخشهایی از داستان بازی تاج و تخت، بر پایهٔ رویدادهای تاریخی و دربارهٔ رهبرانی است که در دوراهی انتخاب قرار گرفتند یا آنکه تصمیمی گرفتند و نتیجهٔ نهایی، عکس آن چیزی بود که انتظار داشتند. شاید تصمیمی در نگاه اول، منطقی و معقول به نظر برسد، اما با اعتماد به شخص نادرست، نتیجهای جز اعدام در ملأ عام در پی نداشته باشد. شاید در دنیای امروز تصمیمهایی که میگیریم تا این حد جدی نباشد و عواقبی مانند مرگ یا اعدام در پی نداشته باشد؛ اما اغلب بههنگام تصمیمگیری، با همان تنش و اضطراب و نتایج پیشبینیناپذیر دستبهگریبان هستیم».
بر طرفداران سریال محبوب بازی تاج و تخت پوشیده نیست که ند استارک، جان اسنو و دنریس تارگرین، تنها سه تن از شخصیتهای دنیای بزرگ این سریال هستند که در طول داستان با مسئولیتهای سنگینی که مدیریت و رهبری دیگران بر دوششان میگذارد، درگیر هستند.
بروس کِریوِن دراینباره توضیح میدهد: «شخصیتهای رهبران بازی تاج و تخت متقاعدکننده هستند و میتوان آنها را به دنیای واقعی بسط داد؛ چراکه مانند انسانها و مدیران واقعی بیعیبونقص نیستند؛ در شرایطی پر از تنش و اضطراب قرار دارند و با تمام وجود میکوشند تا نتایج تصمیمهایشان باعث بهبود شرایط کسانی شود که تحت فرمان و هدایت آنها هستند».
شرایط دشوار و پیچیدهای که مدیران منابع انسانی با آن سروکار دارند، شباهت زیادی با شرایط شخصیتهای یادشده از بازی تاج و تخت دارد. هیچکس کامل و بیعیبونقص نیست و گرفتن تصمیمهای مهم، بر اساس اطلاعات پیچیده و در زمان درست، بههیچعنوان کار سادهای نیست. بهویژه با علم به این مسئله که عواقب تصمیمِ گرفتهشده و خوب یا بد آن، تأثیری حیاتی بر وضعیت کارکنان سازمان خواهد گذاشت.
ریسکپذیری در هماهنگی با تعهدات
احتمالا طرفداران بازی تاجوتخت آن صحنه را به خاطر دارند که در آن، تیریون لنیستر بهخاطر قتلهایی که مرتکب شده بود، افسوس میخورد و ناراحت بود؛ قتلهایی که شایستگیِ تبدیلشدن به رهبری دلسوز را از او میگرفت. البته وقتی لرد واریس در پاسخ به اعترافهای او گفت که «من هیچوقت نگفتم که تو بیعیبونقص هستی»، کمی آرام میگیرد.
همانند او، هیچ مدیر منابع انسانی هم نمیتواند انتظار داشته باشد که تصمیمگیریهایش نتایج دلخواه بهدنبال داشته باشد و در هر شرایطی، تصمیم درست را بگیرد.
بروس کِریوِن در جمعبندی سخنانش عنوان کرد: «نمیتوانیم انتظار داشته باشیم در هر شرایطی، همهچیز بیعیبونقص باشد. آنچه باید انتظار داشته باشیم، تجربهای مخاطرهآمیز است؛ بهگونهای که سازگار و در هماهنگی با تعهداتمان باشد».