این روزها میتوان بیشترِ دغدغههای بشر را در «طمع» خلاصه کرد. تصاویری که هر روز از زندگی بچهپولدارها در اینستاگرام میبینیم، اندام و چهرهی مُدلهای معروف، کمالگراییهای افراطی، رواج مصرفگرایی که خود را در تبلیغات بیامان تلویزیونی نشان میدهد و مهمتر از همهی اینها، کمرنگشدن قناعت و سادهزیستی و سیطرهی جاهطلبی، هر روز بهشکلی رضایت از زندگی را در وجود ما کمرنگ میکنند. البته نارضایتی از زندگی تا زمانی که بهمنزلهی انگیزهای برای پیشرفت ما باشد اصلا بد نیست، مسئله از جایی شروع میشود که این نارضایتی از زندگی ما را بهسمت افسردگی، از دست دادن امید در زندگی و … هدایت کند. اما چگونه میتوانیم از داشتههای مادی و معنوی خود راضی باشیم؟ اگر به دنبال پاسخِ این پرسش مهم هستید در ادامهی این مقاله با ما همراه باشید.
هرچه بیشتر با افراد در مورد مشکلاتشان حرف میزنم، بیشتر میفهمم که همهی ما بهنوعی دچار نارضایتی از زندگی هستیم. راستش را بخواهید خود من هم همین مشکل را دارم و مطمئنم خیلیهای دیگر هم مانند من هستند. نارضایتی از زندگی معمولا به یکی از شکلهای زیر خود را نشان میدهد:
- دائما دوست داریم بهتر و بهتر باشیم، بیشتر کار کنیم، بهرهوری بالاتر یا تمرکز بیشتری داشته باشیم؛
- در هنگام صحبت کردن در جمع به خودمان شک داریم و حس میکنیم حرفهایمان باارزش نیستند و برای کسی اهمیت ندارند؛
- از بعضی ویژگیهای خود مثل انداممان، قیافهمان، سهلانگاریهایمان، امروزوفردا کردنمان یا خشممان در ارتباط با همسر یا والدینمان ناراضی و ناراحتیم؛
- همیشه میخواهیم از آنچه که هستیم، بهتر باشیم.
این وضعیتِ هر روزِ ماست. هربار که کسی از ما تعریف میکند، حس میکنیم حرفهایش چندان جدی نیست چراکه در ذهنمان خود را شایستهی تعریف و تمجید نمیدانیم. نارضایتی از زندگی به شیوههای مختلفی ما را تحت تأثیر قرار میدهد؛ شاید نتوانیم بهخوبی با دیگران دوست شویم، نتوانیم در جمع صحبت کنیم، نتوانیم شریک زندگی خود را پیدا کنیم یا حتی نتوانیم کاری را که عاشقش هستیم، دنبال کنیم چراکه از خودمان ناراضی هستیم و برای فرار از این مشکلات، سعی میکنیم خود را با غذا خوردن، خریدهای غیرضروری و بیمارگونه، سیگار و … تسکین بدهیم. نارضایتی ریشهی تمام مشکلات ماست.
اما چگونه میتوانیم این مشکل اساسی را حل کنیم؟
قبل از اینکه به حل مشکل بپردازم، باید بگویم که ما برای بهبود زندگیمان به این نارضایتی نیاز داریم.
نارضایتی به مثابهی انگیزه
من فکر میکنم ما اغلب به این خاطر انگیزهی بهترشدن پیدا میکنیم که از خودمان ناراضی هستیم و این چیز بدی نیست، چراکه به خلق شرایط بهتر امید داریم.
اما توجه کنید:
- وقتی از خودمان ناراضی باشیم حتی اگر کار خوبی انجام بدهیم باز هم خوشحال نیستیم و بنابراین پاداش خود را دریافت نمیکنیم؛
- ما معمولا از حس بدی که نسبت به خودمان داریم، فرار میکنیم و به سهلانگاری و امروزوفردا کردن روی میآوریم و همهی اینها مانع تلاش ما میشوند. تا زمانی که از خودمان راضی نباشیم، نمیتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم؛
- وقتی از خودمان ناراضی هستیم، نمیتوانیم با دیگران هم ارتباط برقرار کنیم چراکه فکر میکنیم بهاندازهی کافی خوب نیستیم و به همین دلیل در برخورد با دیگران مضطرب میشویم؛
- حتی وقتی شرایط خود و زندگیمان را بهبود میبخشیم، حس نارضایتی از خویشتن همچنان وجود دارد. بنابراین سعی میکنیم بیشتر تلاش کنیم اما باز هم ناراضی هستیم. طبق تجربهی شخصی من، این نارضایتی هرگز از بین نخواهد رفت مگر اینکه برای رویارویی با آن آماده شویم.
- طی این دورهی بحرانی که با کمک نارضایتی از خویشتن برای بهترشدن تلاش میکنیم، اصلا خودمان را دوست نداریم و این واقعیت تلخی است؛
حال آیا امکان دارد زندگی خود را بهبود ببخشیم بدون آنکه از خودمان ناراضی باشیم؟ من فهمیدم که پاسخ این پرسش مثبت است.
شما میتوانید ورزش کنید و تغذیهی سالم داشته باشید، نه به این دلیل که از اندامتان راضی نیستید و میخواهید مثل سوپرمُدلها باشید، بلکه به این دلیل که خودتان را دوست دارید و میخواهید الهامبخش خانوادهتان باشید. شما میتوانید با ورزشکردن الگویی برای اطرافیانتان باشید تا آنها هم به شما بپیوندند. میتوانید بیشتر کتاب بخوانید و مراقبه کنید نه به این خاطر که از خود ناراضی هستید بلکه به این دلیل که خودتان و دیگران را عاشقانه دوست دارید.
در واقع اگر خودتان را دوست داشته باشید، با احتمال بیشتری این کارها را انجام میدهید.
چگونه با نارضایتی از زندگی کنار بیاییم؟
با این حس نارضایتی که به ما میگوید بهاندازهی کافی خوب نیستیم، چهکار باید بکنیم؟
این احساسات فرصتهای بزرگی در اختیارمان میگذارند تا خود را بهتر بشناسیم و یاد بگیریم که چگونه با خودمان دوست باشیم.
- هروقت این احساس به سراغتان آمد لحظهای درنگ کنید و با خود فکر کنید.
- بهجای اینکه از این حس فرار کنید کنارش بمانید و سعی کنید آن را قبول کنید.
- با تمام وجود با این احساس خود ارتباط برقرار کنید و آن را درک کنید. برقراری ارتباط با این رنج، رهاییبخش است.
- یادتان نرود که این رنج نشانهی داشتن قلبی مهربان و بامحبت است. اگر قلب مهربانی نداشته باشیم، خوب یا بد بودن چندان برایمان اهمیت ندارد. همانطور که در قرآن کریم هم آمده است: با هر سختی، آسانی است. پشت تپههای بلندِ سختی و دشواری دشت زیبایی پنهان است، فقط کافی است از تپه بالا برویم. نباید فرار کنیم، باید بمانیم تا این دشت زیبا را ببینیم.
- به آینه نگاه کنید، به خودتان لبخند بزنید و سعی کنید بدون هیچ قیدوشرطی خودتان را دوست داشته باشید.
درست است که این کار آسان نیست و همهی مشکلات ما را بهراحتی حل نمیکند، اما اینگونه میتوانیم کمکم با خودمان دوست شویم و زندگیمان را تغییر بدهیم.
توصیه میکنم هروقت از خودتان انتقاد کردید یا به خودتان شک کردید و از خودتان ناراضی بودید، یا اگر کسی با شما بدرفتاری کرد، این روش را تمرین کنید. با احساستان روبهرو شوید و بیقیدوشرط آن را بپذیرید.
اگر واقعا میخواهید تغییر کنید، بهتر است هرشب از رفتارهایتان یادداشتبرداری کنید و آنچه را که طی روز انجام دادهاید و آنچه را که میتوانید انجام بدهید، مرور کنید.
در پایان فکر میکنم حتما میدانید که «عشق به خود» نیرومندتر از «نارضایتی از خود» است. امیدوارم چنان رفاقتی با خود برقرار کنید که آثارش همیشه و در تمام ارتباطاتهایتان منعکس بشود.
برگرفته از : zenhabits.net