پیدا کردن و دنبال کردن علایق واقعی تان اینقدرها هم ساده نیست. درون آدم ها شبیه به یک اقیانوس است، اقیانوسی شگفت انگیز و پر رمز و راز. باید تمام قدرت، زمان و تلاش تان را به کار ببرید تا اقیانوس درون تان را عمیقا کاوش کنید. باید عمیق و عمیق تر بروید. همین که به تهِ اقیانوس وجودتان می رسید، می بینید دیگر رازی وجود ندارد و همه چیز واضح است. تمام چیزهایی که باید راجع به باطن تان بدانید را کشف کرده اید. البته این کار سختی است. در این مقاله خواهید دید چگونه میشود علایق واقعیتان را بشناسید و آنها را دنبال کنید.
سالها پیش کتابی را مطالعه می کردم و سعی داشتم از روی دستورالعمل هایش علایق ام را پیدا کنم. همه چیز خوب پیش می رفت تا به جایی رسیدم که باید روحم را کاوش می کردم، یک باره حالم بد شد و دل درد گرفتم، همه ی اینها به خاطر آشفتگی های درونم بود.
معده ام اسیدی شده بود. به خاطر فکر کردن به جواب سؤال هایم، استرس خیلی زیادی داشتم و نمی توانستم با آن کنار بیایم. اما چرا؟ وقتی متوجه شدم نمی دانم به کجا می خواهم بروم و از خودم چه می خواهم حسابی عصبانی میشدم. بیست و چند سال از زندگی ام گذشته بود و در مسیرم گم شده بودم.
بعد از مدتی متوجه شدم ایراد کار کجاست، وقتی ۱۹ سالم بود می دانستم چه می خواهم، اما من بزرگ شده بودم و علایقم هم رشد کرده بود. طبیعتا نیازهایم هم متفاوت بودند. نمی توانستم تفاوت بین نیازهای طبیعیِ فعلی و علایق قدیمیام را تحمل کنم.
اگر شما هم، چنین تجربه ای دارید و جایی در زندگی تان گیر افتاده اید، این مقاله را تا انتها بخوانید، چون احتمالا به شما کمک خواهد کرد.
برای یافتن و دنبال کردن علایق واقعی تان باید سخت تلاش کنید، اگر قلب تان ضعیف است، کلا دورش را خط بکشید! برای پیمودن این مسیر باید شجاع باشید و ترسها، نگرانی ها و تردیدهای سر راه تان را دور بریزید. شاید پیمودن این مسیر آسان نباشد، اما من دوست دارم آن را طی کنم. چون فکر می کنم تنها راهی است که میتوانم با پیمودنش خوش حال و راضی باشم.
در این مقاله سؤالاتی را خواهید دید که به شما کمک میکنند مسیر دلخواهتان را بیابید و آن را دنبال کنید. این پرسشنامه مثل یک جلسه ی کوتاه آموزشی است؛ می توانید از این پرسش ها برای انجام هرکاری استفاده کنید و فقط مختص پیدا و دنبال کردن علایق نیست.
قبل از شروع، قلم و کاغذی آماده کنید تا جواب هر سؤال را یادداشت کنید. این کار به شما کمک می کند بر ترسها و تردید هایتان غلبه کنید. همیشه به یاد داشته باشید برای عمل کردن و گام برداشتن، لازم نیست حتما علایق تان را بشناسید. معمولا این فقط بهانهای است برای ساکن ماندن و تغییر نکردن. وقتش که برسد، علایقتان شما را پیدا میکنند! موقع جستوجو برای پیدا کردن شان، هر کاری که لازم است انجام دهید، منتظر نمانید.
۱. چه کاری را «واقعا» دوست دارید؟
این یک سؤال اساسی و بسیار مهم است. بایدها و نباید ها را کنار بگذارید. آنچه جامعه، والدین یا دوستان تان از شما میخواهند را کاملا فراموش کنید. چیزی که شما را زنده نگه داشته چیست؟ چه چیزی آتش درون تان را شعلهور میکند؟
۲. چه چیزهایی میخواهید که نرسیدن به آنها ناراحتتان نمیکند؟
اولین بار این سؤال را از مایکل نیل (Michael Neil)، مربیای که شهرت جهانی دارد، شنیدم. اولِ کار، ذهنم را کاملا منجمد کرد، اما وقتی صبر کردم تا ترسم فروکش کند، قدرت فوق العاده ی این سؤال را درک کردم. روی این سؤال وقت بگذارید و پاسخ تان را بنویسید. این سؤال برای تان روشن می کند که چه چیزی شما را در همین لحظه خوشحال می کند، حتی اگر در آینده به هدف خاصی منجر نشود.
۳. چه چیزی مانع تان می شود؟
چه چیزی شما را از یافتن و دنبال کردن علایق یا رؤیاهایتان منع می کند؟ تا بهحال چه چیزی سر راه تان ایستاده است؟ آن را می شناسید؟
این یک سؤال تعیین کننده است چون روش حل بقیه ی سؤالات را تعیین می کند. اگر ندانید چه چیزی مانع حرکت تان است، چگونه میتوانید از آن عبور کنید؟
۴. چیزی که مانع حرکت تان است، دقیقا چیست؟
سر رشته ی کار را از سؤال شماره ی ۳ بگیرید و عمیق تر بروید. اگر ترسیده اید، از خودتان بپرسید که دقیقا از چه میترسید؟ وقتی برای اولین بار متنی را نوشتم، از اینکه مردم نوشته ام را نپسندند یا کارم قابل قبول نباشد، خیلی میترسیدم.
۵. آن مانع، چگونه سد راهتان می شود؟
جواب سؤال شماره ی ۳ را در ذهن تان بیاورید. بیایید با همان مثال ترس ادامه بدهیم. باید از خودتان بپرسید که ترس چگونه از پیشرفت تان جلوگیری می کند؟
در مورد خودم ترس مرا گیج، دست پاچه و مضطرب می کرد. این حس مرا فلج کرده بود و باعث می شد در ذهنم داستانهای نا امید کننده ای ببافم که مانع حرکتم می شد.
۶. چگونه می توانید این مشکلات را حل کنید؟
وقتی می خواهید چیزی که مانع پیشرفتتان است را پیدا کنید، بهجای یک مانع به یک فرآیند می رسید. ممکن است ترس به تصویری ذهنی یا حسی در بدن تان تبدیل شده باشد. یکعالمه راهحل برای این مشکلات وجود دارد، میتوانید طرز فکرتان را در مورد ترس عوض کنید یا احساس بدی که نسبت به آن دارید را از بین ببرید.
۷. «الف» چگونه مانع این میشود که «ب» را انجام ندهید؟
بیایید دوباره همان ترس را در نظر بگیریم: ترس چگونه مانع این میشود که علاقه و رویای خود را بیابید؟
اگر می ترسید که خودتان رؤیاهایتان را خراب کنید، باید با خودتان کنار بیایید. اگر هم از آنچه مردم در موردتان فکر می کنند می ترسید، باید بگویم که این طرز تفکر شماست که ترسناک است، چون خودتان، خودتان را میترسانید. همه ی این موارد در درون تان اتفاق می افتد نه بیرون و شما می توانید با وجود حس ترس به سمت جلو حرکت کنید.
۸. اگر همه ی مشکلات تان حل شود چه کار می کنید؟
در مورد خودم، اگر همه ی مشکلاتم همین الان حل میشدند، من شجاع تر و پر جنب و جوش تر میشدم و خودم و دستاوردهایم را به سطح بالاتری ارتقا میدادم.
شاید خندهدار به نظر برسد اما من همین حالا هم دارم این کارها را انجام میدهم.
حالا برگردیم به اصل سؤال. وقعا ببینید اگر هیچ مشکل، دغدغه یا ترسی نداشتید، «شما» چه کار می کردید؟
۹. به چه چیزهایی علاقه دارید؟
از انجام دادن چه کارهایی لذت می برید؟ من وقتی شروع کردم برایم واضح بود. من عاشق رشد و توسعه ی فردی و کسب و کار آنلاین بودم. زندگیام حول این دو مورد می چرخید و هنوز هم همین طور است. هر چیزی را که بتوانم میخوانم، گوش می کنم و … . ولی قبل از اینکه کارم را شروع کنم به خودم ایمان نداشتم. آخر سر متوجه شدم که برای شروع لازم نیست به خودم باور داشته باشم، کافی است شروع کنم.
۱۰. به چه چیزهایی علاقه داشتید؟
بعضی از مردم علایق شان را زندهبهگور کرده اند. یا کسی به آنها گفته که رسیدن به رؤیاهایشان غیرممکن است یا خودشان این طور فکر می کنند. اگر شما هم یکی از این افراد هستید به گذشته تان نگاه کنید. از انجام دادن چه کارهایی لذت می بردید؟ چه چیزی به زندگی تان شور و هیجان، هدف و تکامل می بخشید؟
۱۱. از کجا می دانید که نمی دانید؟
خیلی از افرادی که به مشاور مراجعه می کنند، معتقد هستند که نمی دانند چه می خواهند و اگر از آنها بپرسید: «این را از کجا می دانید؟» کاملا گیج می شوند چون هیچ وقت به آن فکر نکرده اند. این سؤال روزنه های جدیدی را در ذهن شان باز می کند. شاید آنها بگویند: «چون این طور حس می کنم.» و شما میتوانید بپرسید: «که اینطور، خب تا حالا شده که احساسات تان اشتباه باشند؟» این سؤال، آغاز کار است. من به شما توصیه می کنم این سؤال را از خودتان بپرسید، چون هر آنچه از نظر شما درست است الزاما همیشه درست نیست و این تنها «باور» شماست.
۱۲. چگونه خودتان مانع پیشرفت تان می شوید؟
اگر علایق تان را نمی شناسید، از خودتان بپرسید که چگونه خود شما مانع پیدا کردن علایق تان می شوید یا چطور به هر نحوی، مانع اقدام هستید؟
چه کار می کنید که باعث می شود علایق تان را نشناسید و اینکه چه کار باید انجام بدهید تا آنها را کشف کنید؟ این کار در مورد دنبال کردن علایق تان هم جواب می دهد. چطور خودتان مانع پیشرفت تان می شوید و چگونه می توانید این موانع را دور بزنید؟
۱۳. اگر قرار بود به من یاد بدهید که مشکل شما را برای خودم ایجاد کنم، این را چگونه به من یاد میدادید؟
این یکی خیلی جالب است. فرض کنید قرار است به من یاد بدهید چطور می توانم علایقم را پیدا نکنم یا چطور به سراغ آنها نروم یا هر چیز دیگری که مانع تان است، چگونه این کار را انجام میدهید؟
فرآیند این اشتباهات را بنویسید. وقتی از کلِ آن آگاه شوید، می بینید تمام این مشکلات از مراحل مختلفی تشکیل شدهاند که واقعا مسخره به نظر می آیند. این کار به شما کمک می کند که هر بار، سَر و کله ی این مشکلات پیدا شد آنها را دم حجله بُکشید.
۱۴. همیشه؟
اغلب مردم فکر می کنند که هیچ وقت علایق شان را نشناخته اند، اما واقعیت این است که آنها همیشه به خود دروغ گفتهاند. برای همه ی ما حداقل چند مرتبه شده است که لحظاتی و در حین انجام برخی کارها از زندگی لذت ببریم. علاقه ی شما حتما نباید یک مورد خاص باشد. می تواند جاری بودن و لذت بردن از همین لحظه ها باشد.
خیلی سخت نگیرید!
۱۵. از کجا میتوانید بفهمید؟
از کجا میتوانید بفهمید که به درستی علاقه تان را شناسایی و مسیر رسیدن به رؤیاهایتان را انتخاب کرده اید؟
چه نشانه های داخلی یا خارجی ای وجود دارد؟ این یک سؤال خیلی خوب است که برای تان روشن می کند که چگونه میتوانید بفهمید به هدف واقعی تان دست یافته اید یا حتی در مسیر درست قدم برمیدارید.
۱۶. اگر امشب یک معجزه اتفاق بیفتد… از کجا می فهمید؟
این نسخهای دیگر از سؤال ۱۵ است. چه چیزی در زندگی تان باید تغییر کند تا حس کنید یک معجزه اتفاق افتاده است؟
اگر با پیدا کردن علایق تان مشکل دارید، برای اینکه آنها را کشف کنید چه چیزهایی باید تغییر کند؟
۱۷. اگر می دانستید که امکان ندارد شکست بخورید، چه کار می کردید؟
فکر کنید «سوپرمن» یک معجون جادویی به شما داده که از شکست خوردن جلوگیری می کند. با آن چه کار می کردید؟
یک کتاب می نوشتید، وبلاگ نویسی می کردید، در جمع سخنرانی می کردید یا در کوچه و خیابان مردم را بغل می کردید؟
۱۸. اگر علایق تان را پیدا کنید چه می کنید؟
این راهی عالی است تا عمیق تر کاوش کنید. وقتی علایق تان را پیدا کردید چه کار میکنید؟ وقتی زندگی رؤیاییتان را تجسم کردید، چه کار می کنید؟ چیزی هست که آن را به تعویق انداخته باشید؟ خیلی از مردم فکر می کنند اگر اهداف را نشناسند یا علایق شان را پیدا نکنند، نمی توانند کارهایی که واقعا دوست دارند را انجام دهند.
اما در حقیقت آنها به خودشان دروغ می گویند. آیا شما هم همین طور هستید؟
۱۹. چه میشد اگر وانمود می کردید که میدانید چه میخواهید؟
اگر شما فقط وانمود میکردید که می دانید علایق تان چیست، چه کار می کردید؟
اگر وانمود می کردید که این موضوع برای تان واضح است، قدم بعدی تان چه بود؟ این یک سؤال مهم است که باعث میشود هر چیزی که به آن ایمان ندارید را کنار بگذارید و به شما اجازه میدهد در مورد دستیافتنیها، رؤیاپردازی کنید.
۲۰. اگر علاقه و هدف واقعیتان را پیدا نکنید چه اتفاقی میافتد؟
اگر مجبور نبودید برای لذت بردن از زندگی تان علایق تان را بشناسید چه اتفاقی می افتاد؟
من در مورد بهدست آوردن چیزهای تازه، صحبت نمی کنم. شما از قبل هر چیزی که برای شاد بودن، لذت بردن و رضایت داشتن لازم است را داشته اید.
سوالم این است: اگر تحقیق را رها کنید، بیرون بروید و تفریح کنید چه می شود؟
۲۱. چه چیزی باعث میشود احساس زندگی کنید؟
چه چیزی شما را زنده نگه داشته است؟
در مورد من، کمک کردن به مردم برای غلبه بر محدودیت هایی که با آنها دستوپنجه نرم می کنند، پیدا و دنبال کردن علایقشان و کسب درآمد از کاری که دوستش دارند، خیلی مهم است.
این یک سؤال عالی است! هر چه دل تنگ تان می خواهد بنویسید.
صورت سؤال را بالای یک برگه ی سفید بنویسید و هر چیزی که در عرض ۳۰-۲۰ دقیقه به ذهن تان می رسد (هر چقدر هم به دردنخور باشد اشکالی ندارد) روی آن بنویسید و نتیجه اش را ببینید.
۲۲. چرا دنبال کردن علاقهتان برای شما اهمیت دارد؟
این سؤالی است که عمیقا شما را به سمت آنچه می خواهید هدایت می کند. این سؤال را بارها و بارها از خودتان بپرسید تا به جایی برسید که فراتر از مرز کلمات است.
یکی از مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره در پاسخ به این پرسش دنباله ی زیر را نوشته است:
کمک کردن به مردم >> درآمد خوب و آسان >> تحقق یک رؤیا >> شناخته شدن >> احساس کمال و شادی
درنهایت، چیزی که او واقعا می خواست احساس کمال و شادی بود. او به این نتیجه رسید که قبلا هم به کمال رسیده و شاد بوده است. پس قبلا به چیزی که همیشه می خواسته رسیده است. این بهترین جایی است که می توان کار را شروع کرد.
۲۳. اگر هیچ کاری نکنید، چه اتفاقی می افتد؟
اگر تا ۵، ۱۰ یا ۲۰ سال بعد، علایق تان را پیدا و دنبال نکنید، زندگی تان چه شکلی می شود؟
خوشحال خواهید بود؟ از اینکه هیچ کاری نکرده اید افسوس می خورید یا مشکلی ندارید؟
اغلب مردم افسوس می خورند، من می دانم یکی از آنها خواهم بود. به همین دلیل است که با وجود تمام وحشتی که دارم، همین الان شروع می کنم.
۲۴. اگر همین امروز دست به کار شوید چه اتفاقی می افتد؟
اگر همین امروز شروع کنید زندگی تان چه شکلی خواهد بود؟ زندگی تان ۵، ۱۰ یا ۲۰ سال بعد چگونه خواهد بود؟ آیا راضی، خوشحال و کامل خواهید بود؟
همچنین به یاد داشته باشید این اصلا به این معنی نیست که باید در آینده شاد باشید و به زمان حال فکر نکنید. باید کاری انجام بدهید که آن را دوست دارید و در عین حال، هم الان و هم در آینده از آن لذت ببرید.
۲۵. چه قدم هایی می توانید بردارید؟
آخرین سؤال این است که همین الان چه کار می توانید انجام بدهید؟ اگر هنوز در مورد علایق تان شک دارید، همین الان چه کار می توانید انجام دهید تا به شناخت آنها نزدیک تر شوید؟
اگر هم علایق تان را می شناسید، برای دنبال کردن آنها چه کار می توانید انجام بدهید؟
برای داشتن یک زندگی پر شور و هیجان، باید اقدام کنید.
خلاصه اینکه
بیایید یک جمع بندی داشته باشیم. این مقاله ی سنگینی است، چون اگر قدمبهقدم جلو آمده اید و پاسخ ها را یادداشت کرده اید، حتما چیزهایی را در مورد خودتان کشف کرده اید که قبلا نمی دانسته اید.
اگر این مقاله را خوانده اید اما چیزی یادداشت نکرده اید، حتما به عقب برگردید و این کار را انجام دهید.
اگر هنوز هم نمی خواهید این کار را انجام دهید، پس شما انتخاب کرده اید که همین جایی که هستید بمانید و تا زمانی که خودتان با این موضوع مشکلی ندارید برای هیچکس اهمیتی نخواهد داشت.
اگر هم منتظر یک معجزه هستید، لطفا این کار را نکنید، چون درنهایت شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی رؤیاییتان را خلق کنید.
برگرفته از: wealthygorilla lifehack