برای همهی ما پیش آمده که گاهی از چیزی بترسیم. ترسیدن اتفاقا معقول است زیرا باعث میشود از موقعیتهایی که ممکن است آسیبرسان باشند دوری کنیم. ما معمولا میتوانیم وضعیت را بررسی و در صورت وجود خطر، برای مقابله با آن اقدام کنیم. اما گاهی ترسهایمان، زندگیمان را دچار اختلال میکنند و به مانعی بر سر راه ما تبدیل میشوند. این مسئله موجب سرخوردگی است زیرا میدانیم ترسهایمان واقعی نیستند، اما با این وجود زندگی ما را مختل میکنند. در ادامه به بیان روشهایی برای غلبه بر این ترسهای «غیرواقعی» میپردازیم.
گام اول
گام اول این است که دقیقا مشخص کنید از چه میترسید. در این باره باید خیلی دقیق باشد. مثلا بیان «از مردم میترسم.» کافی نیست. از چه جور آدمهایی میترسید؟ مرد؟ زن؟ افرادی که از آنها خوشتان نمیآید؟ افرادی که از آنها خوشتان میآید؟ پاسخ به این پرسش میتواند مفید باشد: «در چه موقعیتهایی از مردم میترسم؟» هنگامی که در جمع بزرگی هستم؟ یا در جمعهای کوچک و خصوصی؟
روشن کردن اینکه دقیقا از چه میترسید، به دو دلیل مهم است. اول اینکه باعث میشود شما دست به کارهایی بزنید که واقعا شما را آزار نمیدهند اما شما به دلایلی از آنها خودداری میکردهاید. زیرا شما از همهی فعالیتهای مرتبط با موقعیت ترسناک، مانند عامل واقعی ترستان وحشت داشتهاید و خود را از لذت ناشی از انجام آن فعالیتها محروم کردهاید. دوم اینکه، این کار کمک میکند که روی مسئلهی اصلی تمرکز کنید، و نه مسائل حاشیهای. هنگام مشخص کردن دلیل ترستان، پرسیدن این سؤال سودمند است: «من واقعا از چه میترسم؟» مثلا اگر فکر میکنید که از زنها میترسید، از خود بپرسید «من از چه چیزِ زنها میترسم؟ آیا حرفهای آنها مرا میترساند؟ اگر پاسخ مثبت است، کدام حرفهای آنها؟» اگر به طور دقیق مشخص شود از چه میترسید، صحبت کردن دربارهی آن با دیگران، مثلا با یک دوست نزدیک، آسانتر است. صحبت کردن دربارهی موقعیتی که باعث ترس شماست، موجب میشود آن موقعیت کمتر ترسناک به نظر برسد.
گام دوم
گام دوم برای غلبه بر ترسهایمان، این است که بدانیم به خودمان چه میگوییم که باعث ترس ما میشود. بسیاری از ما متوجه نمیشویم ولی ما واقعا با خودمان حرف میزنیم. بیشتر این صحبتها در سکوت رخ میدهد و ممکن است یکی از راههایی باشد که باعث ترس ما میشود. مثلا اگر شما نگران این باشید که در آزمون قبول نمیشوید، به خود چه میگویید؟ آیا چنین خواهید گفت: «اگر قبول نشوم، همهی تلاشهای دورهی تحصیلام به باد میرود؟» آیا پیشبینی میکنید که پدر و مادرتان عصبانی شوند؟ مراقب آنچه به خودتان میگویید باشید. با تمرکز بر نتایج ناخوشایندِ عدم قبولی، شما باعث وحشت خودتان میشوید و این بر عملکرد شما تأثیر منفی میگذارد. اغلب مواقع وقتی از چیزی میترسیم به خودمان تلقین میکنیم که اتفاق بدی خواهد افتاد. ما به طور ناخودآگاه، ذهن و جسممان را دچار اضطراب ناشی از انتظار وقوع فاجعهای تخیلی میکنیم. برای کاهش ترس، به خودتان جملات مثبت بگویید، مثلِ «شکست خوردن، قطعا خوشایند نیست، اما پایان دنیا هم نیست» یا «نمرهی من در این آزمون ربطی به ارزش من به عنوان یک انسان ندارد، پس من سعیام را میکنم و منتظر نتیجه میمانم.»
گام سوم
گام سوم برای مقابله با ترس، اغراق کردن در مورد اتفاقات ناگواری است که از وقوع آنها میترسید. با اینکه احتمالا متوجه نیستید، این اتفاقات ناگوار اغراقآمیز، بر ترس شما تأثیر میگذارند. مثلا اگر از تلفن زدن به فرد موردعلاقهتان برای ایجاد ارتباط و شناخت بیشتر میترسید، اینطور تصور کنید: «اگر تماس بگیرم، قبولام نمیکند یا اسباب خندهی دیگران میشوم، و تا ۳ ماه افسرده خواهم بود. همه میفهمند که یک بازندهام و من را به حساب نخواهند آورد.» در واقع تصور کردن چنین نتایجی میتواند جالب هم باشد. این کار خلاقیت شما را هم تقویت میکند. پس از اینکه مدتی را به افکار فاجعهبار اختصاص دادید، متوجه میشوید دنیا به آن بدیای هم که تصور کردهاید نیست. میفهمید که دنیا به آخر نمیرسد اگر آن تماس تلفنی را بگیرید و اوضاع به دلخواه شما پیش نرود، حتی ممکن است نتیجهای بهتر از آنچه میخواستید بگیرید. تا زمانی که تلفن نکنید، هیچ چیز مشخص نمیشود.
گام چهارم
در گام چهارم باید تخیلتان را برای مثبتاندیشی بیشتر به کار بگیرید. ابتدا خود را به روشی که در ادامه میآید آرام کنید: نفس عمیقی بکشید و همزمان عضلات خود را سفت کنید. سپس در حالیکه عضلاتتان را شل میکنید به آرامی در بازدم هوا را بیرون بدهید. این کار را چندین بار تکرار کنید و هر بار سعی کنید به آرامش بیشتری برسید. پس از اینکه به آرامش رسیدید، تصور کنید که به موقعیت ترسناک نزدیک میشوید. تصور کنید کمی ترسیدهاید اما دست از پیشروی نمیکشید، با کنشهای ناشی از ترستان روبهرو میشوید و با آنها کنار میآیید. خلق یک تصویر ذهنی و تجربهی این حس که با موقعیت به شکلی موفقیتآمیز کنار میآیید در حالیکه هنوز کمی میترسید، اهمیت زیادی دارد. مثلا اگر میترسید بقیهی پول خود را از صندوقدار درخواست کنید، خود را درحال انجام این کار تصور کنید در حالیکه کمی ترسیدهاید. سعی کنید تصویر خوبی خلق کنید. مجسم کنید هیچ یک از موقعیتهای ناخوشایندی که شما را میترسانند وجود ندارند. روش دیگر این است که تصور کنید با موفقیت این موقعیت را پشت سر گذاشتهاید و سپس چگونگی این کار را مرور کنید. شاید از خلاقیتی که در مواجهه با این موقعیت به خرج دادهاید به شکلی دلپذیر غافلگیر شوید. در حالیکه از مواجههی حرفهای خود با موقعیتی که موجب ترس شما بوده است لذت میبرید، به خودتان مطمئنتر میشوید و ترستان کمتر میشود. پس از انجام چندینبارهی این تمرینها و هنگامی که احساس کردید ترستان در حال کاهش است، برای گام آخر آماده هستید.
گام پنجم
در گام آخر شما باید در دنیای واقعی با موقعیت، فرد یا چیزی که از آن میترسید رو به رو شوید. این به معنای تغییر هیجانی و ناگهانی همهی رفتارهایتان نیست. شما میتوانید روند تغییر رفتارتان را به چند مرحله تقسیم کنید. مثلا اگر از ابراز نظر در کلاس میترسید، میتوانید با پرسیدن سؤال از استادتان پس از پایان کلاس شروع کنید. پس از اینکه چند بار این کار را انجام دادید، میتوانید در طی کلاس سؤال بپرسید. این روند را با ابراز نظر پس از پایان کلاس ادامه دهید. سرانجام شما به حدی قوی میشوید که میتوانید نظرتان را در طی کلاس بیان کنید. در روشی مشابه شما باید زمان متفاوتی را به مقاطع مختلف اختصاص دهید. اگر صحبت با جنس مخالف شما را به وحشت میاندازد، با یک «سلام» ساده شروع کنید، سپس سؤالی بپرسید و در ادامه میتوانید علاقهمندیها و افکارتان را با او در میان بگذارید. همزمان با یادگیری و تمرین غلبه بر ترس، مراقب حرفهایی که به خود میزنید و غلوهایی که با آنها خود را میترسانید، باشید. فرآیند مقابلهی تدریجی با موقعیتهای ترسناک به صرف زمان و تعهد شما نیازمند است. یک روش خوب، نوشتن ۸ تا ۱۰ مورد ترسهای شماست به ترتیبی که به بزرگترین ترستان ختم بشود. غلبه بر هر مورد (یا گام) به ترتیب و تا رسیدن به هدف نهایی، اضطراب بیشتری به همراه دارد. تمرینات آرامشبخش و تجسم مثبت را در هر گام به کار بگیرید. پیش از آنکه در گام فعلی احساس آرامش کنید به سراغ گام بعدی نروید. پیش از شروع هر گام نفس عمیق بکشید و عضلات خود را منقبض و منبسط کنید. تا زمانیکه بتوانید در عین تصور قرار گرفتن در موقعیت ترسناک، آرامش خود را حفظ کنید، این تمرین را ادامه بدهید. به تدریج به سراغ گامهای دشوارتر بروید، شما تمرین میکنید تا با وجود احساس ترس، فلج نشوید. شما در مییابید که بروز همهی آن نتایج وحشتناکی که انتظارشان را میکشیدید، قطعی نیست و حتی ممکن است نتایج خوشایندی هم به بار بیاید.
چکیده
پیش از مرور مطالب بالا، باید حواستان به این ۲ باورِ غلط باشد که «شما در اغلب موارد میتوانید با انتخاب آگاهانه بر ترستان غلبه کنید» که باور درستی نیست. فکر و تلاش زیادی لازم است تا بتوان واکنشهای قدیمی نسبت به موقعیتها را تغییر داد. و باور غلط دوم این که «شما حتما باید پیش از اقدام، بر ترستان غلبه کنید.» در حالیکه معمولا باید پیش از غلبهی کامل بر ترس، کارتان را با همان ترس اندک پیش ببرید. اکنون گامهای پنجگانه را مرور میکنیم: میتوانید یک یا چند گام را همزمان به کار ببرید. ۱. مشخص کنید چه چیز عامل ترس شماست. پرسشهایی مانند «چه چیز دربارهی آن مرا میترساند؟» مفید هستند. ۲. از آنچه به خود میگویید آگاه باشید. چه چیزهایی به خود میگویید که باعث ترس شما میشوند؟ ۳. در مورد نتایج ناخوشایند غلو کنید. با این کار متوجه میشوید احتمالا تا کنون هم بدون اینکه آگاه باشید در حال غلو کردن بودید و عامل ترستان اغراقآمیز است. ۴. خود را تصور کنید که با اینکه ترسیدهاید واکنش قابل قبولی نسبت به موقعیت دارید. ۵. با انجام کارهایی که به عوامل ترس شما نزدیک هستند، به تدریج خود را در موقعیتهایی که از آنها میترسید قرار دهید. توصیهی پایانی این است که صحبت با دوستی صمیمی دربارهی ترسهایتان سودمند است. گاهی ترسها پس از صحبت با یک فرد قابل اعتماد به طرز شگفانگیزی از بین میروند. اگر میخواهید با کسی به جز دوستان یا آشنایان صحبت کنید میتوانید به مشاور مراجعه کنید.