سر صبح که بچه مدرسهایها همگی منتظر سرویس ایستادهاند، پسرتان رو کرده به شما و میگوید: «نمیخوام سوار بشم. دلم درد میکنه. نمیخوام برم.» یکه میخورید و با خودتان میگویید: «دوباره شروع شد.» اغلب پدرومادرها حاضرند کوه را جابهجا کنند تا رنج کودکانشان را نبینند، اما برای آنهایی که با اضطراب کودکان سروکار دارند موضوع جابهجایی سیارهها و ستارههاست! ممکن است این مشکل به شما احساس بیکفایتی و استیصال داده باشد. در این نوشته روشهای مدیریت اضطراب کودکان را با استفاده از تکنیکهای کاربردی که متناسب با سن آنهاست برای شما شرح میدهیم.
در مثال بالا آنچه قاعدتا باید روال عادی صبحگاهی باشد به مبارزهای اضطرابآور برای شما و کودکتان تبدیل میشود. به پسرتان نگاه میکنید در صورتش وحشتی را میبینید که واقعی است. شما میخواهید این نگرانی مفرط را که به جزءِ جدانشدنیِ زندگی او تبدیل شده تسکین بدهید. در مرحلهی اول از منطق کمک میگیرید: «ببین پسرم، سرویسی رو برات انتخاب کردم که همه میگفتن مطمئنه، تا به حال حتی یک تصادف جزئی هم نداشته.» اما او از جایش جُم نمیخورد.
سعی میکنید به او اطمینان بدهید. «بهت قول میدم که اتفاقی نمیفته. پسرم منو ببین… بهم اعتماد داری، مگه نه؟» سرش را به نشانهی تأیید تکان میدهد. چند ثانیه بعد اما، با صدایی آرام میگوید: «میشه مجبورم نکنی برم؟»
به خشم متوسل میشوید: «گوش کن امیر! همین حالا سوار سرویست میشی. وگرنه من میدونم و تو. یک هفته خبری از آیپدت نیست!» جوری به شما نگاه میکند انگار مجبورش کردهاید خود را به داخل اقیانوس پرت کند، شکستخورده سوار سرویس مدرسه میشود. و شما احساسی را تجربه میکنید که بسیار ناخوشایند است.
زجرآور است که میبینید فرزندتان نگران موقعیتهایی است که به راستی ترسناک به نظر نمیرسند. اما نکته اینجاست: در ذهن کودک شما این موقعیتها واقعا تهدیدآمیزند. و حتی وقتی تهدید خیالی است همچنان پاسخ سیستم عصبی را به صورت واقعی برمیانگیزد. ما به این پاسخ سیستم عصبی میگوییم اضطراب، آنچه من به خوبی با آن آشنا هستم.
من بیشتر دوران کودکیام را در حالی گذراندم که بر حسِ اضطراب مداوم و طاقتفرسایی سرپوش میگذاشتم. تا اینکه نهایتا در اوایل دههی بیستسالگی تصمیم گرفتم راهحلی پیدا کنم. آنچه در دو دههی بعد از آن راجع به اضطراب آموختم کمک کرد تا بدانم بسیاری از افراد از اضطرابی ناتوانکننده رنج میبرند. در واقع میلیونها بزرگسال، و همچنین ۱ نفر از هر ۸ کودک به اضطراب دچارند. اضطراب کودکان به غیبت از مدرسه، عدم مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و از دست دادن خواب خوب شبانه -در اثر افکار نگرانکننده- منجر میشود. بسیاری از پدرومادرها وقتی مکررا شاهد اضطراب کودکان هستند مستأصل و درمانده میشوند.
در این مدت آموختهام که در حالی که نمیتوان برای اضطراب کودکان نسخهی واحدی پیچید. تعداد زیادی تکنیکهای مبتنی بر تحقیقات علمی (که بعضا بسیار ساده هستند) وجود دارند که میتوانند به مدیریت اضطراب کمک کنند. اما یک لحظه! چرا پدرومادر من از این تکنیکها خبر نداشتند؟ چرا من چیزی در اینباره نمیدانستم؟ چرا این مهارتها را در مدرسه به کودکان یاد نمیدهند؟
کاش میتوانستم در زمان به عقب برگردم و این اطلاعات را به خودم که آن موقع کمسنتر بودم یاد بدهم، اما قاعدتا این اتفاق ممکن نیست. آنچه امکانپذیر است این است که تا جایی که امکان دارد پدرومادرها و کودکان با این مهارتهای سازگاری با زندگی آشنا بشوند. آنچه امکانپذیر است این است که به کودکان این مهارتها را یاد بدهیم تا زندگی آنها صرفا زنده ماندن نباشد و بتوانند به راستی معنا، هدف و خوشحالی را در زندگیشان پیدا کنند. در اینجا ۹ تکنیک را با شما در میان میگذارم که خلاصهای از برنامهی مختص به کاهش اضطراب کودکان است و میتوانید آنها را بلافاصله به کار بگیرید:
۱. از اطمینان دادن به فرزندتان دست بردارید
کودک شما مضطرب است. و شما میدانید دلیلی برای نگرانی وجود ندارد، پس میگویید: «به حرفم اعتماد کن. چیزی نیست که بخوای نگرانش باشی.» تمام شد رفت. مگر نه؟ همهی ما آرزو میکنیم که کار به همین سادگی بود. تا به حال از خود پرسیدهاید که چرا کودک اطمینانبخشی شما را نشنیده میگیرد؟ این مسئله به خاطر سنگینی گوشهایش نیست. کودک مضطربِ شما با تمام وجود میخواهد که به حرفتان گوش بدهد، اما مغز او اجازهی این کار را نمیدهد.
در جریان اضطراب مواد شیمیایی با سرعت زیادی در بدن آزاد میشوند و به منظور حفظ بقای فرد وضعیت ذهنی او تغییر پیدا میکند. در نتیجه فعالیت قشر جلویی مغز (که بخش منطقیتر مغز محسوب میشود) کاهش پیدا میکند، و در عوض بخشهایِ بیشتر خودکارِ مغز کنترل فرد را به دست میگیرند. به عبارت دیگر برای کودک بسیار سخت است که در جریان تجربهی اضطراب بتواند به درستی فکر کند، از منطق سر در بیاورد یا حتی از یاد نبرد که وظایف سادهاش را انجام بدهد.
به جای تلاش برای برطرف کردن نگرانیهای کودک با استفاده از آوردن دلیل و منطق سعی کنید از تکنیک «مهار» استفاده کنید:
(م) مکث: کمی درنگ کنید و همراه فرزندتان نفسهای عمیق بکشید. تنفس عمیق کمک میکند پاسخ سیستم عصبی به اضطراب، معکوس بشود.
(ه) همدلی: اضطراب ترسآور است. کودک از شما میخواهد که این موضوع را درک کنید.
(ا) ارزیابی: وقتی کودک آرام شد نوبت پیدا کردن راهحلهای ممکن فرا میرسد.
(ر) رهایی: شما پدرومادری بینظیر هستید که ابزار لازم برای مدیریت نگرانی را در اختیار فرزندتان قرار دادهاید، پس از احساس گناه رها باشید.
۲. جنبهی مثبت نگرانی را به کودکتان نشان بدهید
به یاد داشته باشید تجربهی اضطراب برای کودک به اندازهی کافی سخت هست و لازم نیست این باور را نیز به او القا کنیم که مشکلی دارد. بسیاری از کودکان حتی ممکن است از ترس اینکه مبادا مضطرب شوند اضطراب بگیرند! به کودکتان یاد بدهید که در حقیقت برای نگرانی کاربردهایی وجود دارد.
زمانی که اجداد ما شکارچی بودند و از طبیعت غذا جمع میکردند خطرهایی در محیط زندگیشان وجود داشت. نگرانی به آنها کمک میکرد که از حملهی گربهسانان دندانشمشیری که در بوتهها کمین میکردند در امان بمانند. در زندگی مدرن نیاز نداریم از دست شکارچیان گوشتخوار فرار کنیم، اما این نشانِ تکاملیِ محافظ را به یادگار داریم: نگرانی.
نگرانی یک مکانیسم محافظتی است. نگرانی زنگِ خطری را در وجودمان به صدا در میآورد تا از خطرات جان سالم به در ببریم. به کودکتان یاد بدهید که نگران شدن کاملا عادی است، و میتواند به محافظت از ما کمک کند. به او بگویید همهی آدمها هر از گاهی دچار نگرانی میشوند. گاهی سیستم مغزی ما بیجهت زنگ خطر را به صدا در میآورد اما این نوع نگرانی (اضطراب) را میتوان با تکنیکهای ساده تخفیف داد.
۳.نگرانیهای فرزندتان را تجسّم ببخشید
همانطور که احتمالا متوجه شدهاید نادیده گرفتن اضطراب کمکی به حل آن نمیکند. اما تجسّم بخشیدن به نگرانی و حرف زدن دربارهی آن میتواند کمککننده باشد. میتوانید با خلق شخصیت برای نگرانی این کار را انجام بدهید. مثلا «دلیِ دلواپس»، دلی شخصیت خیالی است و نقش اضطراب را برعهده دارد. خانهی دلی در مغز قدیمیِ ماست، همانجایی که مسئول محافظت از ما در برابر خطر است. گاهی هم پیش میآید که دلی کنترل خود را از دست میدهد و در این مواقع ما به او کمک میکنیم دوباره منطقی فکر بکند. شما میتوانید این ایده را با عروسکهای دستی بازی کنید یا نقش آن را برعهده بگیرید و در منزل بازی کنید.
جان بخشیدن یا خلق شخصیت برای نگرانی فایدههای فراوانی دارد. این کار درک علائم ترسناک اضطراب کودکان را برای آنها ساده میکند. همچنین جانبخشی به نگرانی میتواند مغز منطقی را مجددا فعال کند و علاوه بر این ابزاری باشد که کودکان به تنهایی بتوانند هر زمان که میخواهند از آن استفاده کنند.
۴. به او آموزش بدهید افکارش را موشکافی کند
به یاد داشته باشید که نگرانی راهکار مغز برای محافظت از ماست. مغز اغلب موضوع نگرانی را بزرگ جلوه میدهد (مثلا ممکن است یک شاخهی درخت را با مار اشتباه بگیریم) تا اطمینان پیدا کند که به موضوع توجه میکنیم. شاید شنیده باشید که با آموزش دادن تفکر مثبت میتوان اضطراب کودکان را کنترل کرد. اما بهترین درمان برای افکار تحریفشده مثبتاندیشی نیست، بلکه صحیح اندیشیدن است. از تکنیک «۳ شین» استفاده کنید:
شکار کردن
فرض کنید تمام افکاری که دارید در حبابی بالای سر شما شناورند (مثل نقاشیهای کارتونی). سپس یکی از این افکار نگرانکننده را شکار کنید. مثلا: «هیچ کس در مدرسه از من خوشش نمیاد.»
شاهد آوردن
در این مرحله شواهدی را در تأیید یا رد فکر انتخاب شده جمع کنید. با این کار به کودک یاد میدهید که دربارهی نگرانکننده بودن یک موضوع تنها بر اساس احساساتش تصمیم نگیرد. احساسات متفاوت از واقعیتها هستند.
- شواهد تأییدکننده: وقتی خانم معلم گفت گروهی کار کنیم اولش کسی منو تو گروهش نبرد.
- شواهد مردودکننده: پریسا و من مشقهامونو با هم نوشتیم، اون دوست منه.
شاخ به شاخ شدن
افکار را به چالش بکشید؛ سادهترین کار (وجالبترین) روش این است که به کودک یاد بدهید مناظره و گفتوگویی درونی در ذهنش انجام بدهد.
۵. به آنها اجازه بدهید نگران شوند
همانطور که متوجه شدهاید گفتن «نگران نباش» جلوی اضطراب کودکان را نمیگیرد. اگر کودک بتواند به طور طبیعی احساسات نگرانکننده را کنار بزند از اضطراب دور خواهند ماند. اما اینکه به کودکان اجازه بدهید نگرانی را در اندازهی کوچک تجربه کنند، میتواند در کنترل آن کمککننده باشد. روال روزانهای برای این کار در نظر بگیرید. در «وقت نگرانی» که ۱۰ الی ۱۵ دقیقه طول میکشد به کودک کمک کنید به کمکِ نوشتن نگرانیهایش را بیرون بریزد. میتوانید این کار را به صورت یک تفریح انجام بدهید و یک جعبهی نگرانی با تزئینات درست کنید.
در «وقت نگرانی» هیچ قانونی وجود ندارد که کدام نگرانیها معتبرند و کدامها معتبر نیستند؛ هر فکری که به ذهن میآید آزاد است. در پایان این وقت درِ جعبهی نگرانی را ببندید و تا روز بعد با آن خداحافظی کنید.
۶. به آنها کمک کنید از «شایدها» به سوی «آنچه هست» پیش بروند
انسانها قادرند در زمان سفر کنند. در حقیقت، ما زمان زیادی را از لحاظ ذهنی در آینده میگذرانیم. برای کسی که دچار اضطراب است سفر ذهنی به آینده میتواند نگرانی را تشدید کند. یک مسافر زمان با «چه میشود اگر…»ها سروکار دارد. کودک شما از خودش میپرسد: «چه میشود اگر نتوانم کمد مدرسهام را باز کنم و کلاس را از دست بدهم؟»، «چه میشود اگر پریسا امروز با من حرف نزند؟»
تحقیقات نشان میدهند با بازگشت به زمان حال میتوان تشویشهای مربوط به آینده را کاهش داد. تمرینهای ذهنآگاهی از تکنیکهای مؤثر برای دستیابی به این هدف هستند. ذهنآگاهی کمک میکند کودک توجه خود را از «اگرها» به آنچه در زمان حال جریان دارد معطوف کند. برای این کار کافی است به کودکتان یاد بدهید به جریان تنفس خود برای چند دقیقه دقت کند. به جریان هوا که وارد بینی میشود، وارد ششها و سپس بیرون میآید و به حرکت قفسهی سینه و بدنش دقت بکند.
۷. از موقعیتهای استرسزا اجتناب نکنید
اگر فرزندتان میخواهد از دورهمیها، حیوانات، مدرسه، هواپیما یا هر موقعیتی که برایش ایجاد نگرانی میکند دوری کند شما به عنوان پدرومادر چه میکنید؟ اغلب به طور طبیعی به او کمک میکنید که همین کار را انجام بدهد. واکنش بدن در مواجهه با خطر که شامل پاسخ جنگ، گریز و فلجشدگی است کودک شما را به فرار از موقعیتهای ترسناک سوق میدهد. متأسفانه، در طولانی مدت، اجتناب از موقعیتهای اضطرابآور به تشدید این مشکل میانجامد.
پس راهحل جایگزین چیست؟ شما میتوانید از روش «نردبانی» استفاده کنید. کودکانی میتوانند نگرانیهایشان را مدیریت کنند که آنها را به بخشهای قابل مدیریت تقسیم میکنند. روش نردبانی روی بخشبخشکردن مسئله و مواجههی مرحلهبهمرحله برای رسیدن به اهداف متمرکز است.
بیایید یک مثال بزنیم. فرض کنید کودک شما میترسد روی صندلی تاب در پارک بنشیند. به جای اینکه تاب خوردن را به کلی از برنامه حذف کنید، اهداف کوچکی را پیشبینی کنید که نهایتا به هدف بزرگ ختم بشوند. در قدم اول از کنار پارک عبور کنید. در مرحلهی بعد به داخل پارک بروید. در مرحلهی بعد نزدیک تابها بروید و نهایتا نوبت به نشستن روی تاب میرسد. مواجههی کودک با هر مرحله را آنقدر تکرار کنید تا تبدیل به کاری بیدغدغه بشود، در چنین حالتی میتوانید یک قدم روی نردبان بالاتر بروید و کودک را با مرحلهی بعدی مواجه کنید.
۸. به آنها کمک کنید طبق یک چک لیست عمل کنند
خلبانان تعلیمدیده در مواقع اضطراری چه میکنند؟ آنها به جای اینکه بدون فکر دست به عمل بزنند به چک لیست مواقع اضطراری که در اختیارشان است رجوع میکنند. حتی پس از سالها تمرین، هر خلبانی فعالیت خود را با یک چک لیست مطابقت میدهد زیرا در مواقع خطر گاهی سخت است که درست فکر کنیم.
در مورد اضطرابِ کودکان هم این مسئله مصداق دارد. میتوانیم چک لیست مرحله به مرحلهای در اختیارشان بگذاریم تا با استفاده از آن آرامش خودشان را بازبیابند. شما میخواهید وقتی اضطراب به سراغ کودکتان آمد او در مرحلهی نخست چه کاری انجام بدهد؟ اگر تنفس به آنها کمک میکند، پس اولین قدم این است که هر وقت دچار نگرانی شد مکث کند و نفس عمیق بکشد. در مرحلهی بعد میتوانند موقعیت دلهرهآور را ارزیابی کنند. در نهایت میتوانید یک چک لیست نوشتاری تهیه کنید تا هر وقت که خواست به آن رجوع کند و مرحله به مرحله موارد آن را انجام بدهد.
۹. دلسوزِ خود باشید
مشاهدهی کودکتان که از اضطراب رنج میبرد میتواند دردناک و ناامیدکننده باشد و شما را دستپاچه کند. پدرومادری وجود ندارد که حتی شده برای یک بار از خود نپرسیده باشد که «آیا دلیل اضطراب فرزندم من هستم؟» جواب این است که مطابق تحقیقات دلایل چندگانهای در پدیدآیی اضطراب دخالت دارد (ژنها، ساختار مغزی، خلقوخو، عوامل محیطی، ضربههای روحی در گذشته و غیره). لطفا این را به ذهن بسپارید که شما دلیل ایجاد اضطراب کودکتان نیستید، اما میتوانید کمک کنید تا بر اضطرابش غلبه کند.
دلسوزی نسبت به خودتان را تمرین کنید تا با این کار تمام اعضای خانواده از زندگی سالمتری برخوردار بشوند. به یاد داشته باشید که شما نه تنهایید و نه مستحق سرزنش. زمان آن فرا رسیده که از خودانتقادگریهای ناتوانکننده رها شوید و خودتان را ببخشید. شما قهرمان فرزندتان هستید.