در جامعهای مثل ایالات متحده، نوعی دو دستگی عجیب بین کسانی که به علم باور دارند و کسانی که علم را قبول ندارند وجود دارد. یکی از نظرسنجیهای اخیر «مرکز تحقیقاتی پو» (Pew Research Center) نشان میدهد عدهی زیادی از مردم آمریکا که تعداد آنها نیز رو به افزایش است، با بسیاری از نظریههای بنیادین علم مخالف هستند و نمیتوانند آنها را قبول کنند. از آن جمله میتوان به عدم باور به نظریهی تکامل، ایمنی واکسنها و حتی نقش انسان در تغییر اقلیم اشاره کرد. ولی در دنیایی که اتفاقا نوعی آپارتاید علمی وجود دارد و از اول دبستان واقعیتهایی که علم میگوید به بچهها آموزش داده میشود، چرا اینقدر مخالف وجود دارد؟ حق با مخالفان است یا با موافقان؟
مردم معمولا اطلاعات یکسان را به اشکال گوناگون درک و تفسیر میکنند. آنطور که روانشناسان میگویند، ما با یافتههایی که مغزمان تمایل بیشتری به باور آنها دارد راحتتر هستیم. این بخشی از پدیدهای است که با نام «جهتگیری تاییدی» (Confirmation Bias) شناخته میشود. «جهتگیری تاییدی» در واقع تمایل زیاد به قبول و باور اطلاعاتی است که انتظارات قبلی ما را برآورده میکنند. برای توضیح بیشتر، آنطور که ویکیپدیا میگوید: «جهتگیری تاییدی» گرایش به جستجو در اطلاعات یا تعبیر کردن آنها به نحوی است که باورها یا فرضیههای خود شخص را تأیید کند. افراد هنگام جمعآوری و یادآوری گزینشی اطلاعات، یا هنگامی که آنها را به نحوی جهت گیرانه تعبیر میکنند، این جهت گیری را از خود نشان میدهند. این اثر در خصوص موضوعات هیجانانگیز و برای باورهای شدیدا عمیق بیشتر است. افراد تمایل دارند شواهد مبهم را به عنوان تاییدی بر موضع موجودشان تعبیر کنند.
ما با یافتههایی که مغزمان تمایل بیشتری به باور آنها دارد راحتتر هستیم
وقتی ما دربارهی مسائلی که خیلی بنیادین هستند یا احساس زیادی نسبت به آنها داریم فکر میکنیم، «جهتگیری تاییدی» به اوج خود میرسد و تبدیل میشود به «استدلال هیجانی» (Motivated Reasoning). «استدلال هیجانی» تمایل و گرایش زیاد به فرو رفتن در لاک دفاعی و رد هرگونه اطلاعاتی است که در تعارض با جهانبینی و نظر شخصی ما درمیآید. یکی از مثالهای آن میتواند «انکار هیجانی علم» باشد. مثلا اگر به صورت شخصی متقاعد شده باشید که گرمایش جهانی دروغ است، به احتمال زیاد هرگونه اطلاعات علمی، فارغ از دقت آنها را نخواهید پذیرفت. اتفاقا گاهی اوقات عکس این قضیه نیز صادق است، یعنی اینکه بعضی افراد جهانبینی علمی را برای خود گزیدهاند و هرگونه اطلاعاتی که با جهانبینی علمی آنها در تعارض باشد را به شدت رد میکنند.
«جهتگیری تاییدی» تمایل زیاد به قبول و باور اطلاعاتی است که انتظارات قبلی ما را برآورده میکنند
اما اگر ارزشها، باورها و جهانبینی شخصی ما میتواند پذیرش واقعیت را تحتتاثیر قرار دهد، آیا مروجان علم در حال تلف کردن وقت خود هستند؟ لزوما اینطور نیست. به خصوص اینکه ما به نوعی دیگر از واقعیت اجتماعی رسیدهایم، چیزی که با نام «اجماع متخصصان» (Expert Consensus) شناخته میشود. تحقیقات نشان میدهند که برجسته کردن میزان اجماع متخصصان بر روی یک موضوع مناقشه برانگیز، تاثیر روانشناختی بزرگی بر جامعهی غیر متخصصان دارد. به طور ویژه، این اجماع قابلیت زیادی در از بین بردن دودستگی جامعه دربارهی یک موضوع علمی دارد و در نتیجه منجر به توافق بیشتر مردم بر روی آن موضوع و باور یک نظریهی علمی میشود. یکی از پژوهشهای اخیر نشان میدهد که اجماع علمی دانشمندان بر روی صحت یک نظریه، میتواند به مثابهی یک «دروازهی باور» مهم برای مردم عمل کند و در کل اطلاعرسانی زیاد دربارهی میزان توافق متخصصان بر روی موضوع، به کاهش جهانبینیهای ایدئولوژیک دربارهی موضوع میانجامید. جالب اینجاست که یک پژوهش سیاسی نشان میدهد که حتی یک اختلاف کوچک علمی، میتواند منجر به کاهش حمایت سیاسی از یک موضوع مثلا محیطزیستی شود. در این پژوهش، پاسخدهندگانی که از طیفی سیاسی بودند، برخورد خیلی مثبتی با نظریههای با اجماع علمی زیاد داشتند و حاضر بودند از آن مسئله حمایت سیاسی بکنند.
هرچه تعداد بیشتری از دانشمندان بر روی صحت یک نظریه توافق داشته باشند، آن نظریه با اقبال عمومی بیشتری مواجه میشود
چرا نظریات علمی مورد توافق گستردهی دانشمندان، بیشتر مورد اقبال عموم هستند؟
یکی از ویژگیهایی که به طور مشخص اجماع را از دیگر انواع اطلاعات متمایز میکند، ماهیت «هنجاری» آن است. بدین معنی که «اجماع» یک توصیف کنندهی قدرتمند واقعیت در اجتماع است. ماهیت هنجاری، دربارهی تعداد آدمهایی که بر روی موضوعات مهم توافق دارند و دربارهی نرمالهای جامعه صحبت میکند. انسان برای زندگی در اجتماع تکامل یافته و تحقیقهای روانشناختی زیادی نشان میدهند که مردم به طور مشخص پذیرای اطلاعاتی هستند که اجتماع به آنها میدهد. در حقیقت، تصمیمگیری جمعی در بین انسان و بسیاری دیگر از جانوران اجتماعی مرسوم است؛ زیرا راهبردهای تصمیمگیری که نیازمند توافق جمعی هستند، ریشه در اعماق فرایند تکامل همکاری انسانی دارند. احتمالا مردم به صورت بیولوژیکی ترجیح میدهند که به هوش جمعی توجه کنند.
انسان برای زندگی در اجتماع تکامل یافته و به طور چشمگیر پذیرای اطلاعاتی است که اجتماع به او میدهد
در موضوعات علمی، بحث بر این است که چند درصد از دانشمندان متخصص حوزهای خاص، بر روی صحت یک نظریه توافق دارند. اگر درصد آنها زیاد باشد، مردم معمولا اعتماد میکنند. تصور کنید که در حال رانندگی هستید و به یکباره تابلویی در کنار جاده میبینید که روی آن نوشته شده ۹۷ درصد از مهندسان اعتقاد دارند که پل پیشروی شما فاقد ایمنی لازم برای عبور است. احتمالا برخلاف عقیدهی شخصی خودتان، ترجیح میدهید که طبق آنچه مهندسان به طور جمعی میگویند رفتار کنید. امکان اینکه کله شق باشید و با همان شانس ۳ درصدی رد شوید هم وجود دارد. افراد کمی، حتی اگر متخصص باشند کنار پل میایستند تا به صورت شخصی به بررسی وضعیت ایمنی پل بپردازند. بررسی پل امکان دارد که به زمان، انرژی و علم خیلی زیاد احتیاج داشته باشد و اساسا عموم مردم توانایی این کار را نداشته باشند. بنابراین برای مردم خیلی منطقی است که طبق آنچه متخصصان بر روی آن توافق کردهاند تصمیم بگیرند و آن توافق باور و رفتار آنها را بسازد. جامعهی انسانی طوری شکل گرفته که ما به صورت معمول از نظر و توصیهی افراد دیگر، از پزشک خانواده گرفته تا مکانیک خودروی خود استفاده میکنیم، در حقیقت به متخصصان اعتماد میکنیم تا زندگی ایمن و پرباری داشته باشیم.
جامعهی انسانی طوری شکل گرفته که ما معمولان به متخصصان اعتماد میکنیم تا زندگی ایمن و پرباری داشته باشیم
یک پژوهش جدید نشان میدهد که در نبود واقعیتها، مردم تمایل بیشتری به تمسک ایدئولوژیهای خود دارند. این نشان میدهد که برای افزایش اقبال عمومی علم، به واقعیتهای بیشتری احتیاج داریم. توافق بر روی نظریهی تغییر اقلیم ایجاد شده توسط انسان، در بین قویترین نظریههای علمی قرار میگیرد. این نظریه از نظر قدرت به اندازهی نظریهی ارتباط سیگار کشیدن با سرطان است. آنطور که پژوهشگر تاریخ دانشگاه هاروارد به نام «نائومی اورسکس» (Naomi Oreskes) نوشته، خیلی وقت است که افراد و گروههای ذینفع از رفتار تودهی مردم در حوزههای مختلف، فهمیدهاند که مردم بر اساس اطلاعات توافق شده توسط جمع تصمیمگیری میکنند و سعی میکنند که از همین ویژگی بهرهی زیادی ببرند. این در حالیست که در علم، افرادی که اصطلاحا «دلالان تردید» نامیده میشوند معمولا کمپینهای نافذ هماهنگی را راهاندازی میکنند که در آنها اطلاعات غلط به مردم میدهند. مثل اینکه رابطهای بین سیگار کشیدن با سرطان یا افزایش کربندیاکسید و تغییر اقلیم وجود ندارد. اگر قرار باشد دوقطبی بودن باورمندی مردم به علم کم شود، باید نیروی روانشناختی توافق جمعی برای چیزی که بر اساس آن تکامل یافته، یعنی خیر اجتماع به کار گرفته شود.
منبع: Scientific American