همهی ما در کودکی خیالپردازان بزرگی هستیم. در رؤیاهایمان همه چیز ممکن است و هیچ محدودیتی وجود ندارد. در خیالمان به دور دنیا سفر میکنیم، قهرمان ورزشی، کاشف، مخترع و دانشمند هستیم، نقاشی بزرگ، هنرپیشهای معروف، فضانورد، رئیسجمهور و غیره. داستانهای تخیلی و افسانههای پریان میخوانیم و حتی در بازیهای خیالی، خودمان را جای شخصیتهای آن داستانها میگذاریم و به هیجان میآییم و لذت میبریم. در این بازیها غرق هستیم که یک روز بزرگترها به فکر آموزش و تربیت ما میافتند و از آن روز رؤیاهای رنگارنگ ما کمکم رنگ میبازند و جای خود را به صفحات خشک و بیروح کتابهای درسی میدهند. آنها ما را از خیالپردازی منع میکنند و توصیه میکنند که واقعبین باشیم. به مرور اکثر ما توصیهی آنها را پذیرفته و واقعبین میشویم و با چشم پوشیدن از آرزوها و رؤیاهای بزرگ کودکیمان، ترجیح میدهیم آدمی معمولی باشیم. اینکه خوب درس بخوانیم تا دکتر یا مهندس شویم و در جایی خوب استخدام شویم و حقوق خوبی بگیریم و زندگیمان را مثل سایر افراد جامعه بگذرانیم و در نهایت همان کسی بشویم که آنها میخواهند، یک کپی از یک فردِ موفقِ دیگر یا یک رونوشت از معیارهای اجتماعی است. آیا این نوع زندگی را دوست دارید؟
غمانگیزترین جملهی عالم
شخصا هیچوقت دوست نداشتم مثل سایر افراد جامعه باشم. نمیخواستم یک کپی از سایرین باشم. به جای اینکه نسخهی دستدوم شخصی موفق و معروف باشم، ترجیح میدادم نسخهی دستاول اما ناموفق و گمنام خودم باشم. به همین دلیل بود که هرگز رؤیاهای کودکی و خیالپردازیهایم را رها نکردم. غمانگیزترین جملهی عالم برای من این بود: «واقعبین باش!» هر وقت این جمله را میشنیدم احساس میکردم که به من توهین شده و تفاوتها، استعدادها و تواناییهایم نادیده گرفته شده است. همهی ما در عمق وجود خود میدانیم که آدمی خاص و منحصر به فرد هستیم. تواناییها و استعدادهای ویژهای داریم که فقط مختص ماست و میدانیم که با استفاده از این قابلیتها میتوانیم تمام رؤیاهایمان را محقق کنیم. اما وقتی توصیه به واقعبینی را پذیرفتیم، از خیالپردازی و رؤیاهای بزرگمان دست میکشیم و به مرور آنها را فراموش میکنیم.
خیالپردازی ممنوع!
چرا بزرگترها ما را از خیالپردازی منع میکنند؟ در این هیچ شکی نیست که آنها با خیرخواهی این کار را میکنند. آنها میترسند که خیالپردازی ما را از درک واقعیت و سازگاری با آن بازدارد. آنها میترسند که با رفتن به دنبال رؤیاهایمان شکست بخوریم، دچار درد و رنج و منزوی بشویم. اما حقیقت این است که آنها در واقع از این میترسند که ما خودمان باشیم. آنها از متفاوت بودن ما میترسند. آنها با باورها و معیارهای ارزشی خود به ما نگاه میکنند و نمیتوانند بپذیرند که ما افکار و ارزشهای خودمان را داشته باشیم و کاری را که خودمان دوست داریم، انجام بدهیم.
ناآگاهی و دید بستهی اکثر والدین و کارگزاران سیستمهای آموزشی، اجازه نمیدهد درک کنند که هر یک از ما موجودی منحصر به فرد هستیم و با استعدادها و قابلیتهای منحصر به فردی زاده شدهایم. از این رو آنها همهی ما را به یک چشم نگاه میکنند. به همهی ما یک جور آموزش میدهند و توقع دارند که همهی ما مثل هم باشیم و در واقع توقع دارند که مثل آنها باشیم. آنها این کارها را با خیرخواهی انجام میدهند و به همین دلیل نمیتوانند بپذیرند که کارشان اشتباه است.
بهای تحقق رؤیاها
چه اشکالی دارد که در مسیر دستیابی به رؤیاهایمان شکست بخوریم؟ آیا دنیا به آخر میرسد؟ خیر، ما برمیخیزیم و با تجربههایی که از شکستمان آموختهایم، با آگاهی و قدرت بیشتری ادامه میدهیم. چه اشکالی دارد که برای دستیابی به آرزوهای بزرگمان دچار سختی، زحمت و درد و رنج شویم؟ آیا درد و رنج پیگیری رؤیاها کمتر از درد و رنج فراموش کردن آنها و تبدیل شدن به یک آدم همرنگ جماعت و معمولی است؟ بزرگترها میخواهند که ما یک «آدم معمولی» باشیم اما هیچیک از ما در سرشت اصیل خود آدم معمولی نیستیم.
«وقتی مردم صحبت از آدم معمولی میکنند، من ناراحت میشوم چون تاکنون هیچ آدم معمولیای ندیدهام.»
قابلیتهای شگفتانگیز درون شما
هر یک از ما منبع بیپایان و باشکوهی از تواناییها و قابلیتهای شگفتانگیز هستیم. اما اگر رؤیاها و آرزوهای بزرگ نداشته باشیم، این تواناییها را به کار نمیگیریم. با واقعبینی و راضی شدن به یک زندگی معمولی و سهلالوصول، بسیاری از استعدادهای ما دستنخورده باقی میمانند. بدون حرکت در جهت شکوفایی استعدادهای ذاتیمان هرگز رضایت عمیق درونی و شادی و هیجانی را که در کودکی داشتیم تجربه نخواهیم کرد. معمولا راضی کردن اطرافیان و همرنگی با جماعت، با دست کشیدن از رؤیاها و در پیش گرفتن یک زندگی معمولی و به بهای سنگین نارضایتی و سرخوردگی عمیق درونی برایمان تمام میشود که تا پایان عمر ما را آزار خواهد داد. اما اگر بر سر رؤیاها و آرزوهای اصیل خود پایدار بمانیم و تمام استعدادهای خود را در جهت تحقق آنها به کار بگیریم، زندگی ما با وجود شکستها و ناملایمات گذرا، همیشه سرشار از شور، هیجان، خلاقیت، رُشد، شکوفایی و شادمانی خواهد بود. شکوفایی استعدادهای شخصی تا حد ممکن، بزرگترین خدمتی است که میتوانیم در حق خود و جهان انجام دهیم.
معجزهی خیالپردازی
تخیل قدرت شگفتانگیزی است که میتواند از هیچ، چیزی را خلق کند. تخیل را ملکهی قابلیتهای ذهنی دانستهاند. همانطور که اینشتین گفته است:
«عقل و منطق شما را از نقطهی الف به نقطهی ب میبرد، اما تخیل شما را به همه جا میبرد.»
در تخیل هیچ محدودیتی نیست. نقطهی شروع هر موفقیت و هر کار بزرگ، وجود یک ایده و الهام است که این نیز ناشی از تخیل است. خیال کارگاهی است که تمام اعمال و ساختههای بشری ابتدا در آنجا ساخته میشود. میگویند هر چه را که انسان بتواند در ذهن خود تصور کند، میتواند به آن دست یابد. بزرگترها خیالپردازی را کاری بچگانه میدانند اما در حقیقت هر ابداع و ابتکاری ناشی از بازی تخیل است. همانطور که روانشناس بزرگ کارل یونگ نوشته است:
«هر نظریهی خوب و هر عمل خلاق، ناشی از تخیل است و ریشه در چیزی دارد که از روی عادت، خیالپردازی کودکانه نامیده میشود. بدون این بازی خیالپرداز، اثر بارور تولد نمییابد. از این رو ما بینهایت به بازی تخیل مدیونیم.»
منظور ما از خیالپردازی در اینجا نه تصاویر ذهنی تصادفی و خیالبافی منفعلانه و گذرا بلکه به کارگیری آگاهانهی قدرت تخیل برای آفرینش بزرگترین رؤیاها و خواستههایمان است. همانطور که جان سی ماکسول، نویسندهی معروف گفته است:
«بین رؤیاهای بیباکانه و خیالبافی، فاصلههای بسیاری وجود دارد. اولی موتور شما را روشن کرده و شما را به جلو میراند و دیگری ذهن را بهدست توهم میسپارد. انسان برای تحقق رؤیای حقیقیاش حاضر است جان خود را بدهد. اما خیالبافی فقط باعث میشود زودتر به خواب برویم.»
این خیالپردازی خلاقانه بود که به اختراع چرخ، گاری، ماشین، هواپیما و سفینهی فضایی منجر شد. همین نوع تخیل بود که تمام علم، تکنولوژی و ثروتهای جهان را به وجود آورد.
ثروت بیپایان درون شما
امروز ثروتمندترین فرد جهان، بیل گیتس، میگوید:
«تنها سرمایهی مایکروسافت، تخیل انسان است.»
و این در واقع تنها سرمایهی همهی ماست. قدرت تخیل و خیالپردازی، ثروت و موهبتی الهی است که به ما اعطا شده و هرگز پایان نمییابد. پس چرا باید از چنین سرمایهای چشم بپوشیم؟ چرا نباید قدرت تخیل خود را برای خلق بزرگترین رؤیاهایمان به کار بگیریم؟ چرا نباید برای دستیابی به آرزوهایمان خیالپردازی کنیم؟
تمام کاشفان، نویسندگان، عالمان، عارفان، مخترعان و هنرمندان شاخص، خیالپردازانی بزرگ بودهاند. آنها بارها با نفی، تحقیر و تمسخر افراد واقعبین مواجه شدند اما هرگز از رؤیاهای خود دست نکشیدند تا اینکه در نهایت واقعیت جدیدی را خلق کردند و همانطور که جیمز آلن گفته است: «صاحبان رؤیا، نجاتدهندگان جهانند.» پس رؤیاهای بزرگ خود را پاس بداریم و با استفاده از خیالپردازی خلاقانه در جهت تحقق آنها گام برداریم و با به کارگیری تواناییها و استعدادهای ذاتیمان، زندگی دلخواه و رؤیایی خود را خلق کنیم.
تهیه شده برای: chetor.com