مجادله بر سر اینکه آیا مردان برترند یا زنان موضوع جدیدی نیست. در این میان، مدافعان حقوق زنان بر این باورند که زنان بهویژه در تواناییهای مدیریتی دستکم گرفته شدهاند. طبق این دیدگاه، تبعیضها بهویژه تبعیضهای اجتماعی علیه زنان موجب نادیدهگرفتهشدن تواناییهای رهبری زنان در عرصههای مختلف و محرومیت این جمعیت کثیر از تساوی حقوق اجتماعی شده است. هنوز هم در بسیاری از سازمانها با اینکه زنان به اندازهی مردان و با همان میزان تعهد و پایبندی کار میکنند، حقوق کمتری نسبت به کارمندان مرد دریافت میکنند. اگرچه هرگز از ظرفیتهای مدیریتی زنان بهنحو احسن استفاده نشده است، زنان از تواناییهای ویژهای برخوردارند که ثابت میکند در نقشهای رهبری نهتنها از مردان ضعیفتر نیستند، بلکه چهبسا تواناتر نیز باشند! مهمترین این تواناییها عبارتاند از:
۱. زنان مدیران کارآمدی هستند
از گذشتههای دور، مدیریت امور داخلی خانه برعهدهی زنان بوده است. از اینرو، زنان خیلی خوب میدانند که مخارج خانه را، حتی با بودجهی اندک، چطور باید مدیریت کرد که بتوان پسانداز هم داشت. در بسیاری از موارد که زنان در مشاغل مدیریتی حضور فعال داشتهاند نیز به دفعات شاهد بودهایم که در مدیریت و تخصیص منابع و حفظ تعادلهای مالی بهمراتب تواناترند.
اغلب زنان عادت به تنظیم فهرست وظایف دارند و به همین علت در برنامه ریزی و زمانبندی امور حرفهایترند. اما بیشتر مردان نمونهی بارز این ضربالمثل معروفاند که میگوید: «چو فردا رسد فکر فردا کنیم.» و معمولا هم نتیجهی مطلوبی از این رویکرد نمیگیرند. بهعلاوه، زنان از خصوصیات ویژهای برخوردارند که موجب میشود به چشم همکاران و کارمندانشان مدیران تواناتری در مقایسه با مردان بهنظر برسند. علتش هم این است که زنان نسبت به کارمندانشان با ملاحظهی بیشتری رفتار میکنند و همیشه در تلاشاند تا خودشان را همگام با سایر کارکنان سازمان بالا بکشند.
۲. زنان بلدند چطور به دیگران انگیزه بدهند
انگیزه دادن به دیگران از جمله تواناییهایی است که فقط در برخی افراد دیده میشود. اما زنان بهطورکلی انگیزشدهندگان قابلی هستند. زنان بهواسطهی حس کارآگاهگونهی پنهانشان خیلی خوب میدانند که چه حرفی یا حرکتی میتواند اسباب انگیزه با برعکس ترس طرف مقابلشان شود. پس راحتتر از مردان میتوانند برای تشویق و انگیزهدادن به دیگران راهحل پیدا کنند.
مهمتر اینکه زنان نسبت به مردان در مواجهه با احساساتشان تواناترند، درحالیکه مردان از این مواجهه کمی میهراسند. بهعلاوه، زنان بهراحتی میتوانند در مواقعی که انگیزهی کارمندانشان برای ادامهی پروژه کم میشود، به آنها روحیه و اعتمادبهنفس بدهند و پایان خوش پروژهی درحال انجام را برایشان به تصویر بکشند. همچنین مطالعات نشان داده است کارمندانی که تحت مدیریت زنان کار میکنند، وظایفشان را متعهدانهتر انجام میدهند.
۳. زنان از حس قوی مشارکت و همکاری برخوردارند
زنان ذاتا قادرند دیگران را دور هم جمع کنند و به همین ترتیب، در مشارکت و همکاری با دیگران نیز تواناترند. ایفای همزمان چند نقش مختلف از جمله خصوصیات خاص زنان است که آنها را قادر میسازد تا برای شادکردن همهی اهل منزل یا شرکت راهحلی داشته باشند. این خصوصیت بهویژه در محل کار مزیتی ستودنی محسوب میشود.
مردان معمولا در رهبری و هدایت دیگران از خصوصیات مردان آلفا استفاده میکنند که البته بیفایده هم نیست، اما حداقل در توانایی انجام کارهای گروهی چندان به دردشان نمیخورد. این درحالی است که میدانیم کار گروهی از ضروریات پیشرفت در هر کسبوکاری است. زنان بهطورکلی به انجام کارهای تیمی و اشتراکگذاری ایدهها و نظراتشان علاقهمندند و وقتی کاری را تیمی انجام میدهند، همهی تلاششان این است تا راهحلی پیدا کنند که به نفع همهی اعضای تیم باشد.
۴. زنان راهورسم موفقیت را خوب میدانند
زنان میدانند که چطور میتوان علیرغم موانع و تبعیضهای بسیار پیروز شد. علتش هم این است که همیشه بهعنوان یک زن دچار انواع و اقسام تبعیضها واقع شدهاند، اما توانستهاند پای خواستههایشان بایستند و در عرصههای مختلف، برخلاف محدودیتهایی که بر آنها تحمیل شده است، به سربلندی و موفقیت برسند. مردان بهسختی میتوانند درک کنند که دستکم گرفتهشدن درست از همان دوران کودکی چه حسوحالی دارد. اما هر زن و دختری در مقاطعی از زندگی با اَشکال گوناگونی از تبعیض جنسیتی مواجه شده است. چه بسیار زنانی که در تلاشاند تا با وجود کسانی که در مسیر پیشرفتشان سنگ میاندازند، بالاخره راهی پیدا کنند تا در عرصهی دلخواهشان طعم موفقیت را بچشند.
۵. زنان به رعایت اخلاق کسبوکار پایبندند
زنان بیشتر از مردان اخلاق کسبوکار را رعایت میکنند. مردان اغلب اوقات این اخلاقمداری را محدود به حوزهی کسبوکار میدانند. این درحالی است که زنان بهطور معمول این اخلاقمداری را به فراتر از حوزهی کسبوکار میبرند و غالبا در تلاشاند تا حقوق دیگران همیشه در کمال انصاف و عدالت رعایت شود. شاید علتش این باشد که زنان وقتی حتی اشتباه کوچکی از جانب خودشان مرتکب میشوند، تا مدتها از این بابت احساس گناه میکنند. از آنجایی که در هر سازمانی به رفتار اخلاقمدارانه بسیار بها داده میشود، زنان شانس بیشتری برای رهبرشدن دارند. زنان همچنین در قبال کاری که انجام میدهند، مسئولیت پذیری بیشتری دارند و خیلی شفافتر عمل میکنند.
۶. صبوری زنان مثالزدنی است
زنان در مقایسه با مردان بسیار صبورترند. کمتر پیش میآید که زنی عجولانه و بدون فکر عمل کند. زنان بهخوبی میدانند که تصمیمگیری شتابزده کار درستی نیست. پس خصوصا اگر پای تصمیمات کاری در میان باشد، برای تصمیماتشان وقت بیشتری میگذارند و جوانب مختلف را قبل از نتیجهگیری نهایی حسابی سبکوسنگین میکنند.
همچنین گفته میشود که زنان در کنترل استرس نسبت به مردان تواناترند. میدانیم که استرس میتواند روی قدرت تصمیمگیری تأثیر منفی بگذارد و موجب گرفتن تصمیماتی شود که از شانس پیشرفتمان میکاهند.
۷. زنان از مهارتهای ارتباطی مؤثری برخوردارند
همیشه شنیدهایم که زنان را به پرحرفی متهم میکنند، اما اصلا اینطور نیست که زنان هر حرفی را که به ذهنشان میرسد، فورا به زبان میآورند. زنان اغلب اوقات بامعنی حرف میزنند، چراکه از توانایی منحصربهفردی در تفکر منطقی دربارهی موضوعات مختلف برخوردارند و علاقهمندند که هرچیزی را عمقی بررسی کنند.
زنان بهویژه در تعاملاتشان قادرند که طرف مذاکره را با تدبیر و زیرکی خاص خودشان به انجام معاملات کاری مجاب کنند. آنها ترجیح میدهند اول دربارهی اقداماتی که قصد انجامشان را دارند، گفتوگو کنند و سپس ادعاهایشان را در عمل بهاثبات برسانند؛ درحالیکه مردان عمل را بر حرف ترجیح میدهند. بهطورکلی، زنان با تکیه بر مهارت های ارتباطی ظریفی که بلدند، در شغلشان کارآمدتر واقع میشوند.
مهارتهای ارتباطی نقش مهمی در تقویت و حفظ ارتباطات شخصی و کاری دارند. هرچه در مهارتهای ارتباطی تواناتر باشید، در انتقال کارآمدتر اطلاعات موفقتر خواهید بود و این دقیقا همان خصوصیتی است که از ضرورتهای رهبری سازمانی محسوب میشود.
۸. زنان به رشد فردی اهمیت میدهند
زنان رهبر از مشاهدهی رشد فردی اعضای گروهشان احساس غرور میکنند و همیشه کارمندانشان را به پیشرفت در زندگی و کار تشویق میکنند. این خصوصیتی است که هر رهبر موفقی به آن نیاز دارد تا کارمندانش بتوانند با او ارتباط مؤثرتری برقرار کنند.
بسیاری از مردان حاضرند اقرار کنند که زنان بهواسطهی برخورداری از مهارتهای ارتباطی ذاتی، هوش هیجانی و همدلی رهبران بهتری هستند. زنان همچنین قادرند با دیدگاههای نو و منحصربهفردشان در خصوص مسائل مختلف به راهحلهایی برسند که در نهایت به نفع کل گروه تمام خواهد شد. بهعبارتی، زنان به مجموعهای از تواناییهای کاربردی و مفید مجهزند که در رهبری کارآمد مورد نیاز شمرده میشوند.
۹. زنان شنوندهی خوبی هستند
شاید خیلیها با این مورد موافق نباشید، اما واقعیت این است که اغلب زنان شنوندهی خوبی هستند و بهدرستی درک کردهاند که چرا خداوند دو گوش و فقط یک دهان به انسان هدیه داده است. بسیاری از زنان وقتی کسی برایشان صحبت میکند، تمام حواسشان را به طرف مقابل میدهند. بهعبارتی، زنان واقعا علاقهمندند که درددل همصحبتشان را بشنوند و زمان نیاز در کنارش باشند. شنونده خوب بودن دقیقا از همان خصوصیات ضروری رهبران موفق است و رهبران زن خصوصا بهعلت برخورداری از این توانایی کلیدی قادرند که با کارمندان و مشتریانشان بهتر ارتباط برقرار کنند.
۱۰. زنان به دسترسپذیری و رفتارهای حامیگونه معروفاند
دسترسپذیری فقط بهمعنای در دسترسبودن فیزیکی نیست، بلکه میتواند به معنی ذهن باز و گشادهدلی نیز باشد. روانشناسان بر این باورند که زنان بهعلت غریزهی مادری و میل به تأمین نیازهای وابستگانشان پذیراتر رفتار میکنند. این شفقت ذاتی موجب میشود که زنان، فارغ از رتبه یا جایگاه شغلیشان، تمایل بیشتری نسبت به حمایت تکتک اشخاص در تمامی سطوح سازمان نشان بدهند.
زنان با همهی این تواناییها هنوز آنطور که بایدوشاید به پستهای مدیریتی منصوب نمیشوند. بهعبارتی، زنان برای اینکه بتوانند به اندازهی مردان از فرصتهای پیشرفت شغلی بهرهمند شوند، مسیر خیلی درازی در پیش دارند و حالا حالاها باید بکوشند تا دیدگاه سنتی و مردسالارانهی عدهی زیادی را درمورد تواناییهایشان تغییر بدهند. با اینحال، کم نیستند زنانی که آوازهی موفقیتشان حداقل توانسته است دیدگاه عدهای هرچند اندک را دربارهی ظرفیتهای زنان تغییر بدهد.