بسیاری از ما هنگام خشم، تنهایی، اضطراب و حتی زمانی که خیلی ناراحت و افسرده شدهایم، دوست داریم غذا بخوریم. این احساس ممکن است برای اغلب ما بهوجود بیاید و آنقدر قدرتمند باشد که نتوانیم خودمان را در مقابل خوردن کنترل کنیم. اما چرا به پرخوری عصبی و احساسی دچار میشویم؟ چطور میتوانیم با پرخوری احساسی مقابله کنیم؟
احساسات ما نقش مهمی در زندگیمان دارند. یکی از تأثیرگذارترین احساسات در زندگی هر فرد، احساس گرسنگی و نیاز به خوردن غذاست. در برخی افراد، این احساس نیاز آنقدر شدید و فراوان است که باعث میشود به پرخوری مبتلا شوند.
منشأ احساس نیاز ما برای خوردن، سیستم عصبی سمپاتیکمان است. این سیستم عصبی نقش مهمی در تولید احساس نیاز برای پرخوری کردن دارد؛ یعنی وقتی حتی کاملا سیر هستیم و معدهمان از غذاهایی که خوردهایم لبریز شده است، باز هم دوست داریم غذا بخوریم و احساس میکنیم به بلعیدن غذاهای باقیمانده نیز نیاز داریم.
خب، در این زمینه بیایید نمونهای واقعی را بررسی کنیم. در ادامه میخواهیم دربارۀ فرد سنگینوزنی به نام «روزبه» و مشکل واقعی او صحبت کنیم.
چرا روزبه عاشق غذا خوردن است؟
روزبه عاشق خوردن غذا است، بهویژه زمانی که احساسات منفی و ناخوشایند به او هجوم میآورند. روزهایی که او حال خوشی ندارد، بیشتر از همیشه به خوردن صبحانه تمایل پیدا میکند و برای خوب کردن حال خودش، به ناهارهای سنگین و پُروپیمان پناه میبرد.
البته روزبه در ذات وجودش، عاشق خوردن است و غذا خوردن برایش تفریح لذتبخشی است. روزبه باوجود لذتی که از خوردن غذا میبرد و با اینکه خوردن حالش را از این رو به آن رو میکند، اما وزن زیادی دارد. همین موضوع باعث نارضایتی خودش و پزشکان از وضعیت جسمانی او شده است.
درواقع، روزبه دچار «پرخوری عصبی» شده است. پزشکان برای رفع مشکل او، استفاده از تکنیکهای تنفسی را پیشنهاد کردهاند. این تکنیکها باعث غیرفعال شدن سیستم عصبی سمپاتیک میشود. سیستم عصبی سمپاتیک نقش مهمی در تولید احساساتی دارد که باعث بالا رفتن ضربان قلب و درنتیجه، پرخوری عصبی میشود.
تکنیک تنفسی به روزبه کمک کرد که بتواند احساسات خود را در مواقع ناخوشایند کنترل کند. به این ترتیب، میزان پرخوری عصبی و احساسی او بسیار کم شد، اما مشکل او بهطور کامل حل نشد. بالاخره روزبه نزد پزشکی رفت که مشکل را بهطور ریشهای برای او روشن کرد و چارۀ اساسی مقابله با پرخوری احساسی و عصبی را به او نشان داد. در ادامه با بررسی گفتههای پزشک، علت بروز پرخوری عصبی و احساسی و راههای مقابله با آن را بررسی می کنیم.
چگونه دچار پرخوری عصبی میشویم؟
پزشک جدید روزبه حرفهای جالبی زد. او معتقد بود که برای کنترل بیشتر احساساتش بهتر است آنها را به چیزی تشبیه کند.
مثال شومینه و قاعدههای ذهنی غلطی که خودمان میسازیم
پزشک روزبه مثال واضحی برای تشریح وضعیت او مطرح کرد. او به روزبه گفت:
«وقتی ناراحتیهای احساسی خودمان را به آتش تشبیه کنیم، اولین ذهنیتمان این است که از آتشسوزی فرار کنیم و خودمان را نجات دهیم. اما اگر کمی دقیقتر به قضیه نگاه کنیم، متوجه میشویم که میتوانیم آتشی در اتاق پذیرایی خود داشته باشیم، اما آن آتش ما را نسوزاند.
تا وقتی که این آتشِ پرحرارت درون شومینهای مطمئن روشن باشد، بهجای سوزاندن ما، تبدیل به مرکز گرم و امن اتاق میشود. آنوقت همه تمایل دارند کنارش بنشینند. آدمها دور آن آتش مینشینند، خاطراتشان را مرور میکنند، با یکدیگر حرف میزنند و داستانهای مختلفی برای یکدیگر تعریف میکنند.
اما همۀ این اتفاقات تا زمانی است که آتش راه نفوذی به بیرون از شومینه نداشته باشد. کافی است روزنهای وجود داشته باشد و زبانههای آتشِ شومینه به بیرون پرتاب شود؛ آنوقت است که فاجعه پیش میآید و شرایط خطرناک میشود.
همه میترسند و از دورِ شومینه پراکنده میشوند. این اتفاق ممکن است حتی به سلامتی آدمها آسیب برساند. به همین دلیل، افراد ترجیح میدهند که نزدیک شومینه نباشند. حالا اگر باوجود چنین شرایطی، با خودمان بگوییم که مشکلی پیش نخواهد آمد و همهچیز خوب است و باز هم بهطرف شومینه برویم، چه اتفاقی میافتد؟ خب، احتمالا خیلی زود بهخاطر سوختگی با زبانههای آتش باید به اورژانس مراجعه کنیم.»
پزشک روزبه ادامه داد:
«حالا تصور کنید همین شرایط برای سلامتی ما هم بهوجود میآید. ما مجبوریم که برای رسیدن به هدف سلامتی، قواعد بهداشتی مشخصی را رعایت کنیم. در این شرایط، همیشه صدایی درون ما وجود دارد که میگوید بیخیال باشیم؛ همهچیز خوب است و با یک بار سرپیچی از قواعد، اتفاقی نمیافتد. اما این تفکر اصلا منطقی نیست.
معمولا مغز آگاه اجازه نمیدهد ما از قواعدی که برای سلامتمان اهمیت دارد، سرپیچی کنیم. اما احساس ما در مقابلِ این قواعد میایستد و دلایلی برایمان میآورد تا قانون را زیر پا بگذاریم.»
پس از این توضیحات، پزشک رو به روزبه کرد و گفت: «فرض کنیم که تو قاعدهای برای خوردن بیش از سه وعده صبحانه در برنامه روزانهات ایجاد کردهای. اما آیا این قاعده اصولی و منطقی است؟ چرا چنین قاعدهای در ذهن تو ایجاد شده است؟»
روزبه کمی فکر کرد و پاسخ داد: «در چنین شرایطی، افکار مختلفی به ذهن من هجوم میآورد، مثلا به غیرقابلتحمل بودن رئیسم فکر میکنم و برای مقابله با این احساس، جز خوردن سس گوجهفرنگی، چارۀ دیگری پیدا نمیکنم. یا زمانی که در وسط روز کمی گرسنه میشوم، تنها این فکر به ذهنم میرسد که باید یک وعدۀ غذایی دیگر برای خودم آماده کنم.
حتی در زمانهایی که تمام روز را زیاد کار کردهام و خستهام، احساس میکنم که باید با خوردن یک وعدۀ غذایی حجیم، حال خودم را خوب کنم تا خستگیام برطرف شود. زمانی که شکست عشقی خوردم و احساس کردم زندگیام بیارزش شده است، حالم را با خوردن کباب و استیک خوب میکردم.»
شومینۀ درون ما!
پزشک نگاهی به روزبه انداخت و گفت: «خب، این افکار همان زبانههای آتشی هستند که از شومینه به اطراف پراکنده میشوند و به ما آسیب میرسانند. ما هم باوجود احساسات منفیِ درونمان، این زبانهها را توجیه میکنیم و در مجاورشان قرار میگیریم.
به خودمان میگوییم که “حالا با یک بار خوردن، اتفاقی نمیافتد و کمی سس گوجهفرنگیِ بیشتر کسی را نکشته است.” اما پس از زمان کوتاهی ناامید میشویم و دوباره خودمان را سرزنش میکنیم تا با این احساسات مقابله کنیم.
به سالن ورزشی میرویم، تمرینات تنفسی را شروع میکنیم و حتی پیاده روی طولانی را در برنامه روزانه خود قرار میدهیم. اما پس از مدت کوتاهی، خشممان به خودمان فروکش میکند و دوباره خوردنهای عصبی را آغاز میکنیم.
احساس واقعی ما این است که گرسنه هستیم و باید چیزی بخوریم، اما ذهن ما با این موضوع مخالف است. ذهنمان مدام گوشزد میکند که “اضافهوزن داری و فردا باید رژیم را شروع کنی. فردا نمیتوانی نان بیشتری بخوری و برنامه تغذیه و کالریات را باید کنترل کنی.”
احساسات ما با دریافت چنین هشدارهایی از طرف ذهنمان، شرایط را تهدیدآمیز و خطرناک تلقی میکنند و درنتیجه، فرمانِ خوردن بیشتر غذا را صادر میکنند و به این ترتیب، ما دچار پرخوری عصبی میشویم.»
چطور باید با پرخوری احساسی و عصبی مقابله کنیم؟
اغلب آدمها این ذهنیت را دارند، که چاق شدن و چاق بودن باعث کمارزشتر شدن زندگیشان میشود. چاق بودن باعث میشود که ما نتوانیم لباسهایی را که دوست داریم، بپوشیم. حتی باعث کمتر شدن انرژیمان برای بازی، تحرک و تفریح میشود.
در مقابلِ همۀ اینها، لاغر بودن به آدم احساس اعتماد به نفس بیشتری میدهد. لاغر بودن باعث میشود که ما در هنگام پیاده روی اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشیم و سرمان را همیشه بالا بگیریم.
بسیاری از ما خوردن را کاری بسیار لذتبخش و مهم در زندگی میدانیم. بیشترمان احتمالا علاقۀ زیادی به خوردن پیتزا، چیپس، شکر، نان و شکلات داریم. در عین حال، میدانیم که خوردن مداوم این خوراکیها ضرر دارد و باعث چاقتر شدنمان میشود.
اگر جزء آن دسته از افرادی باشیم که علاقه فراوانی به خوردن چنین خوراکیهایی داریم، پس حتما در دسته افرادی که تمایل به لاغری و رژیم گرفتن دارند نیز قرار میگیریم. پرخوری واکنش غیرعادیای نیست. این واکنشْ طبیعی است و احتمال بروز آن در طبیعتِ بدنی هر فردی وجود دارد. اما مهمترین مسئله راه مقابله با چنین واکنشی است؛ بهویژه زمانی که این واکنش تبدیل به اختلال در بدن میشود.
پزشک دربارۀ این موضوع به روزبه توصیه کرد: «اگر تصمیم گرفتهای که با پرخوری عصبیات بجنگی، ابتدا باید با افکارت مبارزه کنی. برای این کار لازم است افکار منفی خودت را شناسایی کنی و آنها را در دفترچهای یادداشت کنی؛ سپس هرروز صبح یک صفحه از آن را در مقابل خود قرار دهی و همواره به آن توجه کنی. به این ترتیب، قدرت افکار منفی را از بین میبری.»
نتیجهگیری
اگر فکر میکنید شما هم مانند روزبه دچار پرخوری احساسی و عصبی هستید و هیچ رژیم و ورزشی برایتان کارساز نبوده است، بهتر است ابتدا افکار خود را کنترل کنید. وسوسههای ذهنی خود را بشناسید و آنها را یادداشت کنید.
به این ترتیب، وقتی هرروز از خواب بیدار میشوید، میتوانید انتخابهای درستتری با توجه به شرایط زندگیتان داشته باشید. خب، یک نفس عمیق بکشید و شروع کنید.