چرا باید کتاب واقع نگری را بخوانید؟ (برای آن‌ها که از وضع جهان ناامید شده‌اند)

چرا باید کتاب واقع نگری را بخوانید؟ (برای آن‌ها که از وضع جهان ناامید شده‌اند)

همه روزه با چک کردن اخبار و شبکه‌های اجتماعی با موجی از اخبار هولناک و نگران‌کننده روبرو می‌شویم. خبرنگاران از افزایش جنگ و ناامنی و سقوط دولت‌های ضعیف می‌گویند. گفته می‌شود که دمکراسی‌ها با تهدیدهای جدیدی مواجه شده‌اند و فاشیسم در راه است، هشدارهای فراوانی در رابطه با وقوع قحطی‌ها داده می‌شود .

درباره بی‌ثباتی سیاسی در سراسر جهان سخنانی گفته می‌شود و هشدارهایی هولناک از انقراض حیوانات، گرمایش جهانی و آب‌شدن یخ‌های قطبی به گوش ما می‌رسد. بدون تردید جامعه بشری با مشکلات قابل توجهی دست به گریبان است. اما باید توجه داشته باشیم که در چند دهه گذشته، ما انسان‌ها توانسته‌ایم برای بسیاری از مشکلات، چاره‌ای پیدا کنیم. با این حال ما عموما به دریافت خبرهای بد عادت داریم.

کتاب ‌واقع‌نگری نوشته هنس روسلینگ است، پزشک و آماردان سوئدی است و تلاش می‌کند به این سوال پاسخ دهد که چه اتفاقی در ذهن ما رخ می‌دهد تا امروز را بدتر از دوران گذشته ارزیابی کنیم. لازم به ذکر است که این کتاب، نگرشی بیش از حد خوشبینانه به اتفاقات ندارد، بلکه با به رسمیت شناختن چالش‌های موجود، تلاش می‌کند که وزنی واقعی و نه اغراق شده به آن‌ها بدهد.

درباره نویسنده کتاب واقع نگری

هنس روسلینگ در ۲۷ ژوئیه سال ۱۹۴۸ یعنی ۳ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در شهر اوپسالای سوئد دیده به جهان گشود. او از کودکی فردی خلاق و جستجوگر بود. پس از پایان دبیرستان به دانشگاه اوپسالای سوئد رفت تا بتواند در رشته پزشکی درس بخواند. او همزمان با تحصیل در رشته پزشکی به آمار نیز علاقه‌مند شد و توانست در این رشته نیز به صورت آکادمیک تحصیل کند. تحصیل او از سال ۱۹۶۷ آغاز شد و در سال ۱۹۷۴ به پایان رسید. هنس روحیه جستجوگری داشت و علاقه‌مند بود تا بتواند به افراد آسیب‌پذیر کمک کند. تقدیر این‌گونه تعیین کرد که روسلینگ جوان به کالج پزشکی سنت جان وابسته دانشگاه علوم بهداشتی راجیو گاندی هندوستان برود و به مطالعه در حوزه بهداشت عمومی مشغول شود. 

هنس در  سال ۱۹۷۶ توانست پروانه و مجوز طبابت خود را دریافت کند. او در سال ۱۹۷۹ هند را به مقصد ناکالا، منطقه‌ای در شمال موزامبیک  ترک کرد تا به عنوان پزشک بخش در آن‌جا مشغول شود. او در ۲۱ اوت سال ۱۹۸۱، نوعی از بیماری کانزو را که سبب فلج افراد می‌شود ، توانست کشف کند. مطالعات و تحقیقات گسترده او حول این بیماری سبب شد که روسلینگ مدرک پی اچ دی خود را از دانشگاه اوپسالا دریافت نماید. این اتفاق در سال ۱۹۸۶ روی داد. روسلینگ پی برد که وجود گیاهی به نام مانیوک در رژیم غذایی مردمان این منطقه، سبب تشدید این بیماری می‌شود.

همان‌طور که اشاره کردیم روسلینگ به دانش آمار علاقه  فراوانی داشت. او در رابطه با مسئله ارتباط رشد اقتصادی و سلامت تحقیقات گسترده‌ای انجام داد. به تدریج توجه به هنس به علت دانش و مهارت بالای او افزایش یافت. او به عنوان یکی از مشاوران سازمان بهداشت جهانی، یونیسف و چندین نهاد بین‌المللی دیگر حضور پررنگی پیدا کرد و در سال ۱۹۹۳ از چهره‌های موثر برای شروع فعالیت سازمان پزشکان بدون مرز در کشور سوئد بود. هنس همزمان در دانشگاه‌های مختلفی تدریس می‌کرد. او یکی از چهره‌های اساسی متحول کننده دانش بهداشت عمومی به حساب می‌آمد. روسلینگ شخصیتی معروف و شناخته شده بود که در برنامه‌های تلویزیونی شرکت می‌کرد تا بتواند موضوعات مهم و پیچیده را به زبان ساده بیان کند. علاوه بر این باید گفت که  هنس روسلینگ سخنرانی توانمند و تاثیرگذار به حساب می‌آمد.

وی با کمک پسرش اولا و عروسش آنا در سال ۲۰۰۵ موسسه‌ای به نام گپ مایندر را پایه‌گذاری نمود. این موسسه به دنبال ترویج بینش‌های واقعیت محور ایجاد شد. هنس در ژانویه سال ۲۰۱۵ در مجمع جهانی اقتصاد شهر داووس سوئیس به عنوان سخنران دعوت شد و بسیاری از حضار را با شگفتی روبرو کرد. این مجمع به صورت سالانه برگزار می‌شود  و در آن نزدیک به هزار تن از رهبران سیاسی، تجار موفق، کارآفرینان خوشنام، اصحاب رسانه و اشخاص تاثیرگذار شرکت می‌کنند. او با طرح سه سوال درباره فقر، رشد جمعیت و واکسیناسیون نشان داد که حتی بسیاری از نخبگان سیاسی و اجتماعی که به اطلاعات روزآمد و مشاوران توانمند دسترسی دارند نیز تحلیل صحیحی از واقعیت‌های موجود در جهان ندارند. این رویداد شوکه کننده انگیزه نوشتن کتاب واقع نگری را افزایش داد.

در ۵ فوریه سال ۲۰۱۶ پزشکان تشخیص دادند که هنس به بیماری سرطان پانکراس مبتلا شده است و سلامت هنس در خطر است و او در بهترین حالت حداکثر یک‌سال برای زندگی زمان دارد. هنس در ۲ فوریه سال ۲۰۱۷ وضعیت وخیمی پیدا کرد  و نهایتا سه‌شنبه ۷ام فوریه سال ۲۰۱۷ در سن ۶۸ سالگی درگذشت. او در شهر زادگاهش اوپسالای به خاک سپرده شد و برای همیشه در آن‌جا سکونت یافت.

درباره کتاب واقع نگری

هنس از سال ۱۹۹۵ و در هنگام تدریسش در کلاس درس، با این چالش مواجه شد که چرا بسیاری از دانشجویان باهوش و پرتلاش او، حتی اطلاعات پایه درباره وضعیت جهان را نمی‌دانند و نگرش آن‌ها نسبت به وقایع بسیار بدبینانه است. او در ابتدا فکر کرد که ممکن است این رویداد ناشی از عملکرد رسانه‌ها باشد. اما اتفاقی که در مجمع جهانی اقتصاد داووس روی داد به او نشان داد که موضوع فراتر از عملکرد رسانه‌ها یا عدم دسترسی مردم به اطلاعات به روز شده است.

هنس در نوشتن این کتاب به نکته مهمی اشاره کرده است. او می‌گوید که ذهن انسان در طی میلیون‌ها سال تکامل یافته است و بسیاری از غرایزی که برای زندگی بدوی ما مناسب بود کماکان  ما را همراهی می‌کند.

هنس در این کتاب ترس‌های بی‌دلیل را از بین می‌برد و تلاش میکند با نشان دادن خطاهای ذهن و تاثیرگذاری غریزه‌ها بر نگرش انسان‌ها، ما را به سمت فعالیت‌های سازنده و درک چالش‌های واقعی سوق دهد. این کتاب در فصل پایانی خود، پیش‌بینی مهیجی نیز دارد. او راجع به ۵ خطر جهانی که باید مراقبشان باشیم هشدار می‌دهد و می‌گوید در صورت شکست ما در کنترل این خطرها، ممکن است به عقب بازگردیم. او به فروپاشی اقتصادی در سطح جهان، وقوع جنگی همه‌گیر و جهانی، تغییرات اقلیمی و فقر مطلق اشاره می‌کند. اما جالب‌ترین نگرانی او که الان جهان با آن دست به گریبان است، وقوع یک پاندمی است او در این کتاب هشدار می‌دهد که در صورت نبودن خدمات اساسی سلامت در سراسر جهان، با مشکلات بسیاری روبرو خواهیم شد.

همان‌طور که گفتیم این کتاب نمی‌خواهد نگرشی خوش‌بینانه را در ذهن ما ایجاد کند. بلکه به دنبال این است تا ما با ذهنیتی واقعی به جهان نگاه کنیم. این کتاب از ۱۱ فصل نوشته شده است و در آن غریزه‌های شکاف، منفی‌نگری، خط مستقیم، ترس، غریزه اندازه، تعمیم، غریزه سرنوشت و دیدگاه یگانه، غریزه مقصر دانستن و غریزه اضطرار مورد بررسی قرار می‌گیرند. این غریزه‌ها سبب می‌شوند که ما ذهنیتی صحیح نسبت به واقعیات موجود در جهان نداشته باشیم.

چرا تغییر دادن این سوء برداشت یعنی شکاف میان فقیر و غنی، این‌قدر دشوار است؟ فکر می‌کنم دلیلش این است که نوع بشر به طور کلی، تمایل غریزی شدیدی به تفکر دوتایی دارد و دلش می‌خواهد  چیزها را به دو دسته متمایز تقسیم کند؛ طوری که چیزی جز شکاف خالی بین‌شان نباشد. ما عاشق دوتایی کردن چیزهاییم : خوب در برابر بد، قهرمان‌ها در برابر شرورها، کشور من در برابر سایر کشورها. تقسیم کردن جهان به دو قسمت مجزا کاری ساده و غریزی است. البته مشکل‌ساز نیز است؛ چرا که این نوع تقسیم‌بندی باعث تعارض می‌شود و ما این کار را همیشه بدون فکر انجام می‌دهیم.

این کتاب در سال ۲۰۱۸  توسط آنا و اورا روسلینگ به چاپ رسیده است. هنس و عروس و پسرش در سپتامبر ۲۰۱۵ تصمیم به نوشتن این کتاب کردند اما یک سال پس از آن هنس به سرطان مبتلا شد. با این وجود او تمام توان و انرژی خود برای نوشتن این کتاب را به کار برد و حمایت بی‌دریغ خانواده‌اش را نیز به همراه داشت. هنس پیش از وخیم شدن وضعیت خود توانست نوشتن این کتاب را که آخرین پروژه زندگی خود می‌دانست به اتمام برساند و  گامی اساسی را برای تحقق رویای خود که وجود دنیایی با جهان‌بینی واقعیت محور است؛ بردارد.

ما به طور طبیعی معمولا به سمت حدهای افراطی کشیده می‌شویم و به یادآوردن آن‌ها برایمان آسان است. به عنوان مثال وقتی به نابرابری‌های جهانی فکر می‌کنیم، احتمالا از سویی  به یاد گزارش‌هایی می‌افتیم که در تلویزیون در مورد قحطی سودان جنوبی دیده‌ایم و از سوی دیگر، به یاد زندگی راحت خودمان. اگر از ما بخواهند در مورد انواع مختلف سیستم‌های حکومتی فکر کنیم، به سرعت از طرفی دیکتاتوری‌های فاسد و سرکوبگری را در ذهن می‌آوریم و از طرف دیگر کشورهایی مثل سوئد را که سیستم‌های رفاه اجتماعی خوبی دارند و ماموران دولتی‌شان با نیک‌خواهی به فکر حراست از حقوق تمام شهروندان هستند.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
8 + 8 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.