پیشنهادهایی جدی
کارگردان فیلم «عروس آتش» چند پیشنهاد جدی سینمایی برای این روزهای شما دارد. خسرو سینایی که در چندسال اخیر تمام وقت خود را به ساخت و تحقیق در مورد مستندهای سینماییاش گذرانده است، برای این روزهای اردیبهشتی شما پیشنهادهایی از جنس سینما دارد. «مدتی است که مشغول خواندن کتابهای تخصصی هستم .پیشنهاد میکنم که اگر مطالعه جدی در عرصه سینما دارید، سینمای اگزیستانسیالیستی نوشتهی ویلیام سی پالرمو را از دست ندهید. یکی از بهترین کتابهایی است که در این مبحث به دستم رسیده و به کسانی که جدیتر با سینما برخورد میکنند خواندن این کتاب را توصیه میکنم. کتاب دیگری خواندم با عنوان «هویت و خشونت: توهم تقدیر» نوشته آمارتیا سن که در حوزهی اجتماعی، دربارهی شرایط کنونی جهان است و به پدیدههایی همچون مهاجرت نگاه متفاوتی داشته است .این کتاب هم برای کسانی که مطالعه جدی در این زمینه دارند میتواند گزینه مناسبی باشد.» خسرو سینایی در کنار این دو پیشنهاد جدی، رمان «استانبول» از اورهان پاموک را هم برای خواندن پیشنهاد میدهد. «در کنار این کتابها، رمانی با عنوان «استانبول» خواندهام که قصه شیرینی دارد .این کتاب قصه خاطرات مردی را روایت میکند که بسیار شیرین است و با ذهنیت و فرهنگ ایرانی ما سازگار است. اینها کتابهایی است که این اواخر خواندم و خیلی برایم جذاب بود.»
حرکت رو به جلو
محمدحسن شهسواری عاشق خلوتی نمایشگاه است .به همین خاطر است که دو روز ابتدایی که آخر هفته بود، سری به نمایشگاه نزده است. نویسندهی کتاب «حرکت در مه» بیشتر دوست دارد کتابهای غیرداستانی به مخاطبان پیشنهاد دهد. «واقعیت این است که رمانهای ایرانی دیگر آن شور و هیجان سابق را برایم ندارد .تکوتوک رمانهای خوب خواندهام که یکی از آنها «ناتمامی» زهرا عبدی است .این کتاب از معدود انتخابهایی بود که بعد از خواندن مرا ناامید نکرد. کتاب اول همین نویسنده را هم خوانده بودم و به نظرم کتاب بدی نبود. اما «ناتمامیها» یک گام رو به جلو برای نویسنده بود که این اتفاق را دوست داشتم. بقیه رمانهایی که خواندم همه خارجی بودند. درست است، کمی نامردی است اما واقعا رمانهای ایرانی چند وقت اخیر خیلی ناامیدم کرده است. کتاب دیگری که دوست دارم خواندن آن را حتما پیشنهاد دهم «ساختار انقلابهای علمی»ست که ابتدا نشر «قصه» آن را منتشر کرده بود و فکر میکنم امسال جزو ترجمههای «نشر نو» باشد .توماس کوهن پدر فلسفه و علم این کتاب را تالیف کرده است و یکی از تاثیرگذارترین کتابها در عرصهی علوم انسانی به شمار میآید. خواندن این کتاب را حتماً توصیه میکنم.»
از کنارش ساده نگذرید
ژاله صامتی را با فیلم و سریالهای دوست داشتنی زیادی میشناسیم. سال گذشته علاوه بر بازی در فیلمهایی همچون «دراکولا» به کارگردانی رضا عطاران، نمایش «یادم تو را فراموش» را در سالن استاد ناظرزاده روی صحنه برد. او یکی دیگر از هنرمندانی است که اغلب پیشنهادهای هیجانانگیزی برای خواندن دارد .او عقیده دارد از کنار یک سری از کتابها نمیتوان به سادگی گذشت .«خواندن کتاب همیشه خوب است .کتابهای جدید شور و شوق عجیبی دارند و میتوانند لذت منحصربهفردی را برای ما به ارمغان بیاورند. اما یک سری کتابهای قدیمیتر وجود دارند که بهسادگی نمیتوان از کنار آنها گذشت؛ «سال بلوا» عباس معروفی یکی از همین کتابهاست .این کتاب هیچوقت کهنه نمیشود .فضای عجیبی دارد. در عین اینکه فضای یک برهه تاریخی و سیاسی را توصیف میکند، قصهی عاشقانهی غریبی را روایت میکند که دوستداشتنی است. پیشنهادم برای این روزها خواندن «سال بلوا» است. ا گر نخواندهاید حتماً آن را بخوانید و اگر خواندهاید یک بار دیگر سراغش بروید.»
یک مرجع کامل
مترجم باسابقهی ایرانی که بیشتر بهخاطر ترجمهی داستانهای آلمانی و آلمانیزبان شناخته شدهاست، پیشنهاد ویژهای برای کتابخوانهای نمایشگاه دارد .علیاصغر حداد مترجم «سوی دیگر» آلفرد کوبین، کتابی از جواد مجابی را برای خواندن توصیه میکند .«من کتاب «تاریخ ادبی طنز ایران» را که نوشتهی جواد مجابی است پیشنهاد می کنم .این کتاب مرجعی کامل از سیر طنز از دوران قدیم تا حال حاضر است .«تاریخ طنز ادبی ایران» کتابی است که سالهاست جستهگریخته و اینورآنور نامش را از زبان جواد مجابی شنیدهایم. کتابی، حاصل دغدغهی دیرین مجابی و کلنجار سالیانش با مقولهی طنز که رکن اصلی سازندهی عمدهی آثار جواد مجابی است و از اصلیترین مولفههای سبک او بهویژه در نثرنویسی بهشمار میرود.» جواد مجابی مدتها درگیر نوشتن این کتاب بود و همانطور که خودش میگوید: «شروع این پروژه به خیلی قدیمتر برمیگردد. یکی از فصلهای این کتاب را من در سال ۵۴، یعنی حدود ۰۴ سال پیش نوشتم و با عنوان «مولوی، آموزگار توده» در روزنامهی اطلاعات چاپ کردم .از قضا همان سال پنجاهمین سال انتشار روزنامه اطلاعات بود و عدهی زیادی از اهالی فرهنگ و سیاست به روزنامه دعوت شده بودند که علی دشتی هم یکی از آنها بود. دشتی آن مقاله را خوانده بود و وقتی در آن مراسم پنجاهسالگی اطلاعات مرا دید گفت «تو که به این خوبی راجع به ادبیات قدیم مینویسی، این دفاع بیربطت از شعر نو و حمایت از یک مشت ترهات و اباطیل چیست؟ البته من با این نظرش موافق نبودم چون معتقد بودم که دفاع از شعر نو یک وظیفه و ضرورت است…»