قهرمانان بیتکرار
یکی از اولین نویسندگانی است که شهر در قصههایش مشهود است. از توصیف خیابانهای شهری ابایی ندارد و دوست دارد فضای داستانهایش برای مخاطبانش آشنا باشد. شاید به همین خاطر بود که نام یکی از کتابهایش را «تمام زمستان مرا گرم کن» انتخاب کرد. عنوان کتابش یکی از شعارهای بیلبوردهای تبلیغاتی سالهای ۸۸ و ۸۹ بود و فضای شهری کاملا در قصهاش مشهود. حالا سراغش رفتیم و از او خواستیم یکی از پیشنهادهای هیجانانگیزش را برای ما داشته باشد و رمان محمد طلوعی، «آناتومی افسردگی» کتابی است که او برای خواندن توصیه میکند.
«نثر متفاوت و خوبی دارد. ماجراهایی که روایت میکند به قدری تازه، حساب شده و شیرین است که ما را برابر یک رمان متفاوت و خوب قرار میدهد. این کتابی بود که در ایام عید خواندنش را شروع کردم و شاید به همین خاطر بود که عید متفاوتی را برایم رقم زد؛ مرا با دنیای تازهای روبهرو کرد و باید بگویم کسانی که کتابهای نویسنده را دنبال میکنند میدانند که این تازگی و خلاقیت در تمام آثار او دیده میشود و اگر با جهانبینی قصهگوییاش آشنا باشند میبینند که ردپای قهرمانان هر کتاب در داستان دیگر دیده میشود اما خبری از تکرار نیست. این کتاب فرصت این اتفاق را برای خوانندگان ایجاد میکند که با قصه اخت شوند و با روایتگرش همراه باشند.»
یک قصه شیرین هیجانانگیز
شبنم فرشادجو که او را با کارهای طنز و اجراهای جدیاش روی صحنه تئاتر میشناسیم ،یک پیشنهاد ویژه دارد: «عقیده دارم «جهان هولوگرافیک» یکی از مهمترین کتابهایی است که باید خواند. کتاب خیلی سادهای نیست و بیشتر در مورد فیزیک کوآنتوم و غیره است اما اگر بتوانید ۲۰۰ صفحه ابتدایی آن را از سر بگذرانید و رد کنید، با یک دنیای شیرین روبهرو خواهید شد .بهخصوص برای کسانی مثل ما که ذهن باز نداریم، این کتاب میتواند کمک زیادی کند. مطمئنم این کتاب در دسته کتابهایی قرار دارد که قبل از مرگ باید آن را حتما خواند.»
داریوش مهرجویی در مقدمه این کتاب مینویسد :کتاب جهان هولوگرافیک را چند سال پیش، دوست عزیزم داریوش شایگان، در سفر آمریکا کشف کرد، و گویا چنان به هیجان آمده بود، که چند روز بعد را فقط صرف صحبت در باب این کتاب کرده بود! و من وقتی آن را خواندم، عین یک داستان شیرین هیجانانگیز بود، که در عین حال داشت به سوالهای بزرگ هستیشناختی، یزدانشتاختی و فلسفی من نیز جور خاصی، جواب روشن امروزی میداد (فارغ از رمز و راز و ابهام) که تا حدی باورپذیر مینمود… خاصیت دیگر این کتاب آن است که شاید تلنگر ناچیزی باشد به کسانی که موج مدرنیته، دل و ایمانشان را شبههدار کرده و غبار شک بر آن نشانده است و نیز آنهایی که از سخنان متافیزیکی بیمحتوا خسته شدهاند.
کتابی از جنس نسل من
مهدی غبرایی از آن دسته مترجمانی است که هر کتابی را چه برای خواندن و چه برای ترجمه، در دست نمیگیرد. قبل از شروع کتاب با جهانبینی نویسنده آشنا میشود؛ دلیلش هم واضح است .دوست دارد با تمام زوایای یک نویسنده آشنا باشد و بعد از آن سراغ اثرش برود. غبرایی یکی از کتابهایی را که خودش کار کرده است برای خواندن پیشنهاد میدهد «اگر قرار باشد از میان کارهای خودم پیشنهاد کنم دوست دارم کتاب «موجها» را برای خواندن پیشنهاد بدهم .اول از همه باید بگویم این کتاب از آن داستانهای ساده نیست و این طور نیست که خواننده کتاب را در دست بگیرد و راحت آن را تمام کند .در اصطلاح، کتاب خوشخوانی نیست .اما ویرجینیا وولف یکی از نویسندگانی است که برای اولین بار از تکنیک «سیالان ذهن» استفاده کرده است (کلمه سیال ذهن، واژه اشتباهی است که در بین مردم رواج یافته است) .او بهطور همزمان با جیمز جویس ایرلندی و مارسل پروست فرانسوی شگرد سیالان ذهن را معمول کردند .ویرجینا وولف پدری کتابخوان داشت و به تبعیت از او در کتابخانههای بزرگ انگلیس بزرگ شده و رمانهایش هر کدام نوآوری ویژه و منحصر به فرد خودش را دارد. «موجها» روایتکننده ۹ تابلو از طلوع تا غروب دریا است و هر راوی به شکل مستقل، از کودکی تا ۴۰ و ۵۰ سالگی را روایت کرده است. زندگی به موجهای دریا تشبیه شده و تمام زوایای آن را از یأس و ناامیدی تا شادی و پیروزی و آرزو را دربرگرفته است.»
به خلوت خودتان احترام بگذارید
آخرین تصویری که از بهنام تشکر در جعبه جادویی دیدیم، سریال «لیسانسهها»ی سروش صحت بود. سریالی که با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبهرو شد .اما با تمام مشغلههای کاری و شخصی، بهنام تشکر از کتاب خواندن غافل نمیشود. پیشنهاد ویژه این روزهای تشکر، رمان «جزء از کل» استیو تولتز با ترجمه پیمان خاکسار است. «این کتاب در دسته کتابهایی قرار دارد که به راحتی نمییتوانید آن را زمین بگذارید .واقعا آنهایی که کتابخوان هستند محال است با خواندن اولین صفحه باقی صفحات را دنبال نکنند و آنهایی هم که خیلی اهل کتاب نیستند حتما داستان شیرین آن را دوست خواهند داشت .این کتاب روایتگر خاطرات یک زندانی در استرالیاست. ممکن است در وهله اول از حجم زیاد این کتاب بترسید اما واقعا توصیه مییکنم توجهی به تعداد صفحه زیاد آن نداشته باشید. کتاب را در دست بگیرید و از خلوت خود لذت ببرید. خیلیها تنها کتاب را میخوانند که بگویند آن را خواندهاند و هیچ ارتباطی با آن برقرار نمیکنند و به قولی از خلوت خودشان لذتی نمیبرند. من از آن دسته آدمهایی هستم که عقیده دارم هر کتابی را نباید خواند .اگر کتابی را در دست میگیرید و ارتباطی با آن برقرار نمیکنید آن را کنار بگذارید. ممکن است به تغییر فضا نیاز داشته باشید تا قصه شما را درگیر خود کند. کتابخوانی یکی از بهترین لذتهای دنیا است که نباید با انتخاب کتابهای بد آن را از خود بگیرید.»
پیشنهادهایی جدی برای یک نمایشگاه تفریحی
رفتن به نمایشگاه کتاب در ایران به نوعی شبیه به تفریح شده است. چیزی شبیه به رفتن پارک یا رستوران .این اتفاق به خصوص در زمانی که نمایشگاه کتاب در محل برگزاری نمایشگاههای بینالمللی و مصلی بود اتفاق میافتاد .آن زمان شاهد بودیم افراد زیادی به محل برگزاری نمایشگاه کتاب میآمدند و با کیسههای بزرگی از تقویم، کاتالوگ و مجله نمایشگاه را ترک میکردند و کیسه را در سطل زباله میانداختند. از سوی دیگر رسانههای دولتی بازدید چندهزارنفری از نمایشگاه کتاب را در بوق و کرنا میکردند و معنای بازدید را دگرگون جلوه میدادند. عقیده دارم هنوز فاصله زیادی با معنای واقعی نمایشگاه کتاب داریم .فرمول سوددهی و ایجاد فروشگاههای جنبی را از غرب وام گرفتهایم اما هنوز نمیدانیم که در یک مجموعه فرهنگی باید تجمیع نیازمندیها را با یک تعادل برقرار کنیم و ماهیت نمایشگاه را زیر سوال نبریم.
با این حال اگر به نمایشگاه کتاب میروید برای شما سه پیشنهاد ویژه دارم. رمان «تاریخ» الیزا مورانته یکی از دردناکترین قصههایی است که با محوریت جنگ جهانی دوم داستان زن میانسالی را روایت میکند که از خلال آن میفهمیم چهطور جنگ زندگی آنها را زیر و رو کرده است. زنی که ساکن رم است و جانبداری خاصی از گروهی نمیکند. روایت تکاندهندهای از جنگ دارد و نویسنده برخورد بینظیری با قصه داشته. کتاب دوم «با آخرین نفسهایم» است؛ خاطرات لوئیس بونوئل .این کتاب اسرار مگوی کارگردان اسپانیاییتبار است که با شوق و ذوق بینظیری نوشته شده و تا صفحهی آخر مخاطب را با خودش میکشاند. پیشنهاد آخرم هم «سفرنامه ابنبطوطه» است با ترجمه محمدعلی موحد؛ که آن را یکی از بایدهای خواندن میدانم.