هوشنگ گلشیری، داستان‌نویس حلقه‌های نویسنده‌پرور

رمان

کتاب‌های هوشنگ گلشیری پنجره‌ای جدید به مخاطبان فارسی‌زبان هدیه داد و در جوار او نویسندگان زیادی ادبیات معاصر ایران را یک پله جلو بردند.

دنیا جای بزرگی است؛ پر از قصه و روایت. کتاب‌ها ما را مسافران این دنیای بزرگ می‌کنند تا چیزهایی را بشنویم که عمرمان هرگز فرصت تجربه‌شان را به ما نمی‌داد. اما وقتی راوی این دنیا هم‌وطن تو باشد، در خاکی زندگی کند که تو روی آن پا می‌گذاری و جامعه برایش همان باشد که تو در آن بزرگ شده‌ای، حرف‌هایش شنیدنی‌ترند. انگار که یک پنجره‌ی بزرگ پیش روی تو باز کند تا چیزهایی که می‌توانستی ببینی و ندیدی، جلوی چشمت آشکار شوند.

نویسنده‌ی این هفته‌ی معرفی کتاب میدونی مگ، هوشنگ گلشیری است. یکی از کسانی که نگاهش و قلمش، پنجره‌ای جدید به مخاطبان فارسی‌زبان هدیه داد. کسی که نه‌ تنها خودش برای گشودن این پنجره تلاش کرد، بلکه در جوار او نویسندگان زیادی ادبیات معاصر ایران را یک پله جلو بردند.

هوشنگ گلشیری، معلم ادبیات مدرن ایران

هوشنگ گلشیری آوازه‌ی بلندی در ادبیات معاصر ما دارد و این تنها به‌خاطر نویسندگی او نیست. جلسات ادبی معروف به «جلسات پنجشنبه‌ها» که عده زیادی را با دغدغه داستان فارسی دور هم جمع می‌کرد و گلشیری مسببش بود، قدم بزرگی بود که او برای ادبیات معاصر ایران برداشت. نویسندگانی مثل شهریار مندنی‌پور، عباس معروفی، آذر نفیسی، ابوتراب خسروی، منیرو روانی‌پور، حسین سناپور و… در این جلسات ادبی حضور داشتند و داستان‌خوانی می‌کردند.

هوشنگ گلشیری در آخرین روزهای سال ۱۳۱۶ در اصفهان متولد شد و همان‌جا به تحصیل رشته ادبیات فارسی پرداخت. البته کودکی او به‌واسطه‌ی شغل پدرش در آبادان گذشت و خودش زندگی در این شهر را نقطه‌ی عطفی در شکل‌گیری شخصیتش می‌دانست. نزدیکان گلشیری پیش از هرچیز او را یک معلم می‌دانند و درواقع هم او کارش را ابتدا با معلمی در روستاها و سپس شهر اصفهان شروع کرد. پس از آن، کرسی تدریس را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران گرفت و تا پایان عمرش معلمی سرسخت باقی ماند که علی‌رغم مخالفت‌ها و حتی دستگیری، جلسات داستان‌نویسی را هر هفته با جدیت برگزار می‌کرد.

آغاز کار هوشنگ گلشیری از انجمن ادبی صائب در اصفهان بود که در ابتدا سرودن شعر بود و بعدتر به داستان‌نویسی ختم شد. تسلط گلشیری به شعر و ادبیات کهن هم در آثارش پیداست و هم بعد از کناره‌گیری از سرودن شعر، در نقد شعر خودش را نشان داد. او از معدود کسانی بود که در آن دوره توجه ویژه‌ای به ساختار داستان داشت و یکی از پیشگامان داستان‌نویسی مدرن فارسی است.

کمی بعد درنتیجه‌ی همراهی او ‌با شخصیت‌هایی مثل محمد حقوقی و ابوالحسن نجفی، حلقه‌ی ادبی جُنگ اصفهان پایه‌گذاری شد و به بلوغ رسید. این حلقه مجله‌ای هم داشت که تا سال ۱۳۶۰ منتشر می‌شد. رمان «شازده احتجاب» یکی از معروف‌ترین آثار گلشیری اولین‌بار در همین حلقه خوانده و نقد شد. بهرام صادقی، نویسنده سرشناس معاصر هم یکی از حاضران این حلقه بود و اولین بار «ملکوت» را در جنگ اصفهان خواند. فعالیت‌های این حلقه ادبی در ادامه به انتشار نشریه «زنده‌رود» در اصفهان انجامید و در کنار آن گلشیری فعالیت‌های مطبوعاتی خود را هم‌راستا با برگزاری جلسات منظم ادبی ادامه داد. همکاری با نشریه «آدینه» و «سخن نو» و سردبیری نشریه «کارنامه»، از شور و شوق زیاد گلشیری برای رونق دادن به بازار نشریات ادبی آن دوره حکایت می‌کنند.

دوستانش می‌گویند هیچ‌چیز به اندازه ادبیات برای گلشیری اهمیت نداشت و همه‌چیز را با این وزنه می‌سنجید. دوستی‌ها و کدورت‌ها وقتی پای ادبیات به میان می‌آمد، برای او اولویتی نداشتند و مهم، آفرینش تجربه‌های تازه بود.

یکی دیگر از محافلی که گلشیری در آن به دنبال گشودن دری تازه به روی ادبیات معاصر ایران فعالیت می‌کرد، کانون نویسندگان ایران بود. آشنایی و ازدواج با فرزانه طاهری، مترجم توانمند و گزیده‌کار هم به همین‌‌ کانون نویسندگان برمی‌گردد. فرزانه طاهری تعریف می‌کند که به‌عنوان یک دانشجوی ادبیات انگلیسی در جلسات کانون شیفته‌ی تعهد و اندیشه‌ی گلشیری شده و به همین خاطر با وجود اختلاف سنی بیست‌ویک ساله با او پیمان ازدواج می‌بندد و تا پایان عمر گلشیری در کنارش می‌ماند.

این‌همه فعالیت و تلاش برای ادبیات و حفظ تشکل‌های ادبی که همیشه باید صدای مردم زمانه باشند، البته برای گلشیری بدون هزینه هم نبود و او را دو بار راهی زندان ساواک کرد. پس از ازدواج و با وجود داشتن دو فرزند (غزل و باربد) پیش می‌آمد که ناگهان گلشیری از کار اخراج می‌شد و همه این‌ها هزینه‌ای بود که گلشیری و در کنار او، فرزانه طاهری در راه ادبیات می‌پرداختند.

علاوه‌بر این، به‌قول خود گلشیری «دشمن»های زیادی هم از دل همین فعالیت‌ها در جامعه‌ی ادبی برای او پیدا شدند. گلشیری را بسیار نقد کرده‌اند، به او لقب مبتذل‌نویس قهار داده‌اند، جلسات پنجشنبه‌ها را حلقه‌ی مرید و مرادی نامیدند و حتی فرزانه طاهری را متهم کردند که گلشیری برایش ترجمه می‌کند و… اما هیچ‌گاه و از سوی هیچ منتقدی این حقیقت انکار نمی‌شود که گلشیری یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران است. زبانی که از تسلط او به ادبیات سخن می‌گوید و بیان شیوا و توجه ویژه‌ای که به ساختار داستان داشت، از دید هر مخاطب داستان‌شناسی تحسین‌برانگیز است.

عباس معروفی، نویسنده سرشناس و از دوستان نزدیک گلشیری، می‌گوید: «او همه آدم‌ها را می‌دید و به آنها توجه می‌کرد. سن‌وسال برایش مهم نبود، مهم دیالوگی بود که می‌توانست با آدم‌ها برقرار کند. همیشه به من می‌گفت آدم یاد می‌گیرد از این‌ها.»

سرانجام این نویسنده‌ی دغدغه‌مند و عاشق ادبیات، در ۶۲ سالگی در تهران درگذشت و فرزانه طاهری را با بنیاد گلشیری تنها گذاشت. این بنیاد تا سال‌ها بعد از درگذشت گلشیری، به کار داوری و اعطای جایزه به بهترین آثار داستان‌نویسان فارسی می‌پرداخت.

از گلشیری ۱۶ اثر چاپ‌شده به یادگار مانده که البته برخی از آن‌ها در این سال‌ها به تجدید چاپ نرسیده و برای خرید در دسترس نیستند. برای مثال رمان «بره گمشده‌ راعی» که یکی از آثار درخشان اوست،‌ در حال حاضر نسخه‌ای موجود در بازار کتاب ندارد. با این وجود در ادامه به معرفی سه کتاب می‌پردازیم که شما را بهتر با دنیای هوشنگ گلشیری آشنا می‌کند و ضمنا برای خرید و مطالعه در دسترس است.

شازده احتجاب، رمان خوش‌اقبال گلشیری

خوش‌اقبال لقبی است که خود گلشیری به رمان «شازده احتجاب» داده است؛ به‌خاطر اقبال خوبی که این کتاب بعد از انتشار و البته با وقفه‌ای نسبتا طولانی دید و درواقع شهرت گلشیری را بین عموم مردم رقم زد. مهدی یزدانی خرم، نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی که به مناسبت تجدید چاپ این کتاب بعد از ۱۳ سال نوشته است، شازده احتجاب را یکی از خوانده‌شده‌ترین‌های ادبیات معاصر معرفی می‌کند و می‌گوید: «اغراق نیست اگر بگوییم [شازده احتجاب] بین سه کتاب ادبیات نخبه‌گرای ایران از حیثِ میزانِ خوانش قرار دارد. حداقل از دهه شصت به این طرف به ندرت نویسنده و مخاطب و منتقدی بوده که کارش را آغاز کرده باشد و این کتاب جزو نخستین خوانده‌هایش نباشد.» او در ادامه این رمان را یکی از تقلیدشده‌ترین آثار هم می‌خواند.

این کتاب با شیوه روایت جریان سیال ذهن به ماجرای آخرین شب زندگی یک شاهزاده قاجاری می‌پردازد که همه‌ آنچه بر او و پدرانش گذشته، در قالبی شبیه به یک کابوس پیش چشمش رژه می‌رود. این کابوس درواقع روند رو به نابودی نظام شاهی و ارباب-رعیتی در فرهنگ ایران است. در این میان روابط شازده با همسر و پیشکار و سایر اهل خانه در اوهام او جا باز می‌کنند و تصویری تکه‌تکه از یک استبداد یکپارچه را در سراسر خاندان رو به اضمحلال شازده می‌دهد.

می‌گویند گلشیری برای نوشتن این رمان هرچه کتاب درباره دوران قاجار یافته، خوانده و از بازمانده‌های قاجار و نزدیکانش با هر که توانسته دیدار کرده و گفت‌وگوهای چندساعته داشته است. علاوه‌بر این هر روز خواب‌هایش را می‌نوشته تا بتواند به نوعی ساختار در قالب یک خواب، رویا، وهم یا هر آنچه مربوط به ناخودآگاه است، برسد. به‌این‌ترتیب تک‌گویی‌های درونی راوی که مردی محتضر است و درواقع قرار است ناخودآگاه او را برملا کند، به قلم گلشیری جاری می‌شود. وقتی از سختی نویسندگی و تلاش برای خلق اثری ماندگار حرف می‌زنیم، درست به همین موارد اشاره می‌کنیم. در شخصیت‌پردازی و وسواس در پرداختن به شخصیت‌های فرعی هم گلشیری قدرت و اطلاعات خود را به‌خوبی در این رمان نشان می‌دهد. همه‌ی این‌ها در کنار توجه ویژه‌ و همیشگی او به ساختار داستان و شیوه‌ی روایت می‌نشیند.

این کتاب به دو زبان فرانسه و انگلیسی ترجمه شده است.

از «شازده احتجاب» همچنین فیلمی به کارگردانی بهمن فرمان‌آرا در سال ۱۳۵۳ساخته شده است که در جشنواره کن سال ۱۹۷۵ به نمایش درآمد.

بوی نا اتاق را پر کرده بود. قالی زیر پایش بودو تمام تنه‌ی شازده تنها گوشه‌ای از آن صندلی اجدادی را پر می‌کرد. و شازده صلابت و سنگینی  صندلی را زیر تنه‌اش حس می‌کرد. آواز جیرجیرک‌ها نخی بی‌انتها بود، کلافی سردرگم که در تمامی پهنه‌ی شب ادامه داشت:

شاید لای علف‌های هرز باغچه باشند، یا… گفتم: «فخری، این پردده‌ها را کیپ بکش. نمی‌خواهم هیچ‌کدام از آن چراغ‌های لعنتی خیابان را ببینم.» فخری گفت: «شازده جان، اقلا اجازه بفرماین پنجره را باز کنم تا یه کم هوای اتاق عوض بشه.»

و شازده داد زد: «تو خفه شو. فقط هر کاری که گفتم بکن.» -بخشی از کتاب-

نیمه تاریک ماه، داستان‌های کوتاه هوشنگ گلشیری

هرچند که رمان‌هایی مثل «شازده احتجاب»، «کریستین و کید» و «بره گمشده راعی» آثار درخشان و موفقی بودند، گلشیری را باید در داستان کوتاه جست‌و‌جو کرد. عباس معروفی می‌گوید: «خیلی‌ها داستان‌نویس هستند ولی گلشیری به شکل ویژه‌ای داستان‌نویس بود. از نظر کاری او یک فرمالیست بود و همیشه به ساختار و فرم توجه داشت. برایش مهم بود که به یک کشف نایل شود و به نقطه‌ی تازه‌ای در ادبیات و داستان برسد و منطق‌های مختلف را در داستان‌نویسی تجربه کند.»

«نیمه تاریک ماه» مجموعه‌ای از ۳۶ داستان کوتاه هوشنگ گلشیری است که به همت فرزانه طاهری بعد از مرگ گلشیری به چاپ رسید. انتشار این کتاب با همین نام، آن‌طور که طاهری در مقدمه نوشته است، برنامه‌ی آینده‌ی خود گلشیری بوده است که روزگار فرصتش را به او نمی‌دهد. اما همسرش با همان دقتی که در ترجمه دارد، سعی کرده تا حد امکان به متن و انتخاب گلشیری پای‌بند بماند و به‌جز سه داستان که به دلایلی از مجموعه حذف شد و ۸ داستان که بعدا به کتاب اضافه شد، کتاب مطابق سلیقه گلشیری و طبق آخرین ویرایش‌های خودش به چاپ رسیده است. برای تطابق دقیق دست‌نوشته‌ها (و این اواخر فایل‌های تایپ‌شده در کامپیوتر) فرزانه طاهری وسواس زیادی به خرج داده و حتی گاهی مثل داستان «بختک» فایل‌های صدای گلشیری را پیاده کرده است. گویا گلشیری در نظر داشته مجموعه‌ای هم از داستان‌های بلندش به چاپ برساند اما اینکه چه داستان‌هایی را می‌خواست در این مجموعه بگنجاند، معلوم نیست.

نیمه تاریک ماه را اگر دست بگیرید، بعید است به خواندن یکی دو داستان اکتفا کنید و زبان هوشنگ گلشیری تحت تاثیر قرارتان ندهد. این مجموعه‌ی متکثر از نظر موضوع، به‌خوبی دغدغه‌ی گلشیری را که اهمیت ساختار داستان و هدفش را که همیشه به دنبال کشف بود، نشان می‌دهد.

گلشیری در مقدمه‌ای که برای این کتاب با عنوان «در احوال این نیمه‌ی روشن» آماده کرده بود، نوشته است:

«اگر داستان بتواند خود شکل‌دهنده‌ی این هستی در گذر باشد و نه وسیله‌ی انتقال آنچه از پیش اندیشیده‌ایم، آیا می‌توان با همان ساختار نمایشی: مقدمه‌چینی، گره‌افکنی، اوج، گره‌گشایی، پایان‌بندی به این نیاز پاسخ گفت؟ مهم‌تر این‌که وقتی زبان عنصر اساسی داستان باشد و خود در داستان عاملی برای افشای ذهنیت راوی یا شخصیت شود، مطمئنا ساختار کلاسیک داستان نمی‌تواند ادامه یابد. جست وجوی ساختار متناسب با هر داستان در این سال‌ها مهم‌ترین مشغله‌ی من بوده است. حالا البته دیگر آسان شده است، هرکس که دست به قلم می‌برد، آخر قصه اول را می‌گوید و فکر می‌کند سنت‌شکنی کرده است.»

آینه‌های دردار، یک سفرنامه از نویسنده‌ای خیالی

ابراهیم، نویسنده‌ای است که به غرب سفر کرده و داستان‌هایش را برای فارسی‌زبانان مهاجر می‌خواند. «آیینه‌های دردار» روایتی سفرنامه‌ای از داستان‌خوانی‌های ابراهیم است و درواقع داستان‌هایی مجزاست که با یک داستان از عشقی قدیمی به هم پیوند می‌خورند. صنم‌بانو عشق کودکی نویسنده در این رمان حضور دارد و شاهدی است بر داستان‌خوانی‌های ابراهیم.

رمان «آینه‌های دردار» نه فقط به سفر این نویسنده در جغرافیا که سفر به گذشته شخصبت اصلی را بازگو می‌کند. این کتاب گرچه در ابتدای فهرست آثار شاخص گلشیری نیست، از جمله کتاب‌هایی است که مجوز چاپ دارد و خواندنش بسیاری منتقدان را به وجد آورده است. البته نقدهای تند و تیزی هم به این کتاب وارد شده است اما به هر روی بهره‌مندی از نثر گلشیری در قالب آنچه به‌صورت چاپی از او در دسترس است، لذت‌بخش و گیراست.

همچنان که تقریبا در همه آثار گلشیری مشهود است، در این اثر هم جست‌وجو برای یک ساختار مناسب، برای یک کشف را در این کتاب به وضوح می‌شود دید. این به‌خصوص برای مخاطبی که خودش دستی به قلم دارد، می‌تواند جذاب و الهام‌بخش باشد. این کتاب اولین بار در سال ۱۳۷۱ به چاپ رسیده و توسط نشر نیلوفر چندین‌بار تجدید چاپ شده است.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
8 + 6 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.