فیلم Wonder Woman شاید نجاتدهندهی دنیای سینمایی دیسی باشد اما خالی از اشکال هم نیست.
بتمنهای نولان را که کنار بگذاریم، واندر وومن بهترین فیلم دنیای DC است و این یعنی تازه شروع راه برای رسیدن به کیفیت و حتی جذابیت فیلمهای مارول. اما وقتی میگوییم بهترین فیلم دنیای DC، یعنی فقط در همان محدوده بحث میکنیم و پتی جنکینز با اینکه توانسته یک قصهی خوب تعریف کند و صحنههای اکشن قوی در فیلماش بگنجاند، اما فیلم به آن پختگی نرسیده که خارج از دنیای ژانر ابرقهرمانی جایگاهی برای آن در نظر بگیریم. برادران وارنر بالاخره فهمیده که با ادای جدیت درآوردن، تاریک کردن همهی سکانسها و چپاندن سیل خروشانی از جلوههای ویژه نمیتوان فیلم ابرقهرمانی خوب ساخت و با اینکه Wonder Woman که به ناچار از دو سه فیلم قبلی DC ویژگیهایی را به ارث برده، اما به مراتب بالاتر از آنها میایستد و حداقل به آیندهی مسیر این دنیای سینمایی و فیلم لیگ عدالت که همین امسال اکران میشود، امیدوارمان میکند.
فیلم Wonder Woman پیش از هرچیز یک داستان آغازین از ابرقهرمانیست که تا به حال روی پردهی سینما نرفته است. این یعنی یک فرصت بکر برای پیریزی چشمانداز طولانیمدت این شخصیت و فیلمهایی که او در آنها حضور خواهد داشت. برادران وارنر تا به حال این فرصت را نداشتهاند. فیلمهای مرد پولادین، بتمن علیه سوپرمن و جوخهی انتحار هیچکدام آن تازگی را نداشتند که مخاطبان را تا این اندازه به سینماها بکشانند. پتی جنکینز هم با غنیمت دانستن این فرصت و کمی فاصله گرفتن از کلیشههایی که فقط در فیلمهای دیسی سراغ داریم، داستانی تازه از ابرقهرمانی تعریف کرد که با ارفاق اثری شایسته و دوستداشتنی است. درست است که به سختی میتوان فیلمهای بلاکباستر امروزی را غرق جلوههای ویژه نکرد و با استودیویی پوشیده از پردههای سبز سر و ته قضیه را هم نیاورد، اما حال و هوای جنگ جهانی به فیلم زن شگفت انگیز کمک کرده تا با اکشنهای باکیفیتتری مواجه شویم و با اینکه اواخر فیلم باز هم کنترل قضیه از دست جنکینز در میرود، اما روی هم رفته با فیلم شستهرفتهای طرفیم که شوخیهایش بهاندازه و بهجاست، اکشن و جلوههای ویژههای خوبی دارد و مهمتر از همه داستانش از انسجام لازم برخوردار است تا بتواند برچسب بهترین فیلم دیسی را از آن خود کند.
اما بزرگترین دستاورد Wonder Woman این است که آن بلبشوی فیلمهای اخیر دیسی را تبدیل به داستانی سرراست و منسجم کرده که از قاعدهای منطقی پیروی میکند و با اینکه خیلی جاها کمعمق و پیشپاافتاده به نظر میرسد، اما حداقل در فیلمنامه دستاندازی نمیبینیم که به کل فیلم هم ضربه بزند. داستان به سادگی از جزیرهی تمیسکرا آغاز میشود، دایانا تبدیل به جنگجویی قهار میشود و به مبارزه علیه شر میرود. کل فیلم را درواقع کلیشهی خیر علیه شر تشکیل میدهد که گوشه و کنارش هم کمی شوخیهای بامزه و اکشنهای دیدنی پیدا میشود. مگر چه انتظاری از یک فیلم ابرقهرمانی داریم که باید تا واندر وومن صبر میکردیم؟ اما خوشبختانه این فیلم میتواند پایهی فیلمهای بهتری در آینده برای دیسی باشد. زن شگفت انگیز جاهایی بیشتر موفق است که برای جذاب بودن زور نمیزند. سعی نمیکند با دیالوگهای شعاری و جلوههای ویژهی کورکننده بیننده را تحت تأثیر دهد. بهیادماندنیترین شخصیتهای سینما را در فیلم پیدا نمیکنیم ولی بعد از تمام شدن فیلم و البته منتظر نماندن برای صحنههای بعد از تیتراژ پایانی (که در این مورد مارول در فیلم نگهبانان کهکشان ۲ سنگ تمام گذاشته بود) احساس خوبی داریم، فیلم سرگرمکنندهای دیدیم و میتوانیم بدون عصبانیت خاصی به ادامهی زندگی بپردازیم. دیسی و برادران وارنر همین مسیر را پیش بگیرند دیگر خبری از گوجههای گندیدهی سایت Rotten Tomatos نخواهد بود.
اگر انتظار دارید اکشنهای فیلم به همان خوبی تریلرهایش باشد، خبر خوبی برایتان دارم: صحنههای اکشن فیلم حتی بهتر از تریلرها هستند. زد و خورد دایانا با سربازان آلمانی آنقدر خوب از کار درامده که انگار از خود صفحات کمیک کندهشدهاند و با طلسم هریپاتروارانهای به تصاویر متحرک درامدهاند. به لطف استفادهی صحیح و هوشمندانه از فیلمبرداری آهسته، حتی میتوانید کلماتی مثل BOOM یا PAW را که در کمیکها خواندهاید روی پردهی سینما تصور کنید. مشکل اینجاست که بعد از پایان یافتن مبارزات زمینی، دوباره همهچیز گرفتار معجزهی CGI میشود، هوا تاریک میشود و مبارزاتی اغراقشده را شاهد هستیم که پای ثابت فیلمهای ابرقهرمانی شده و دیگر خردهای نمیتوان به آنها گرفت. بخشی از موفقیت اکشنهای فیلم شاید به خاطر این باشد که از همان فیلم طلوع عدالت، سازندگان تصمیم گرفتند قابلیت پرواز را در انحصار سوپرمن نگه دارند و خرج بیشتری روی دست استودیو برای ساختن صحنههای پرواز واندر وومن نگذارند. همین باعث شده در تبدیل کمیک به فیلم، ضمن حفظ عدالت و وفاداری به محتوایی که از آن اقتباس شده تغییراتی صورت بگیرد که در نهایت به نفع فیلم خواهد بود.
کریس پاین و گل گدوت با اینکه وظیفهی سنگینی هم نداشتند اما عملکرد قابل قبولی دارند و در فیلمنامهای که عمق زیادی به کاراکترهایش نمیدهد، بازیهای خوبی از خود به نمایش گذاشتند. شخصیت واندر وومن که تنها یک تیپ است و نماد شر. عدم دانش کافی او از دنیای انسانها منجر به لحظات خندهداری میشود که کریس پاین هم پایهی همهی شوخیهاست و مخصوصا در فصل رویارویی اولیهی آنها، ساحل تمیسکرا، شاهد بامزهترین سکانسهای فیلم هستیم. فیلم سه چهار تا شخصیت دیگر نیز معرفی میکند که حتی اسمشان هم تا آخر فیلم یادتان نمیماند و فقط هستند تا گروهی را تشکیل دهند، سربازهای نگونبخت را به هوا بفرستند و عکسی یادگاری بگیرند تا صد سال بعد، بروس وین آن عکس را دوباره برای دایانا که حالا در موزهی لوور اقامت دارد پست کند. فیلم اساسا برای معرفی واندر وومن و استفاده از او در فیلمهای بعدی ساخته شده و نباید دنبال شخصیت خاص دیگری بگردیم. البته هیچوقت دیدن کلیر آندروود در شمایل تمیسکرایی و با لهجهی آمازونی و وی.ام. وارگا که از لندن مأموریت مخفیانهی واندر وومن و رفقایش را مدیریت میکند خالی از لطف نیست.
شاید دیسی راه زیادی در پیش داشته باشد تا به انسجام دنیای سینمایی مارول برسد، اما با Wonder Woman نشان داد راه را پیدا کرده و در شرایطی که هنوز نتوانسته از نفرین میراث زک اسنایدر کاملا رهایی یابد، اما به لطف فرصت خوبی که برایش فراهم شد نشان داد میتواند یک فیلم ابرقهرمانی قابل دیدن بسازد. ایستگاه بعدی اما بسیار مهم است. با توجه به اینکه جاس ودون کار کشته پشت دوربین لیگ عدالت قرار دارد و بسیاری از سکانسها را هم دوباره فیلمبرداری کرده، میتوان گوشهچشمی به موفقیت اونجرز دیسی داشت. واندر وومن که حداقل زخم دو فیلم گذشته را کمی ترمیم کرد و جاستیس لیگ هم میتواند مرهم کاملی باشد بر رنجهایی که از دیدن فاجعههای دیسی بعد از کریستوفر نولان کشیدیم.