به مناسبت نزدیک شدن به انتشار نسخه با کیفیت مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست، در قالب این ویدیو/مقاله نکاتِ پنهان دو فیلم مرد عنکبوتیِ قبلی دنیای سینمایی مارول را مرور میکنیم. همراه میدونی باشید.
دیگر بعد از گذشت یک دهه و بیش از ۲۰ فیلم روتین کار دنیای سینمایی مارول دستمان آمده است: هرکدام از فیلمهای این مجموعه پُر از ارجاعات، جزییات فیلمسازی و ایستر اِگهای مخفیانهای هستند که به کامیکبوکهای ناشناخته یا فرهنگ عامه اشاره میکنند. پس به بهانهی نزدیک شدن به انتشار نسخه با کیفیت مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست، سومین فیلم اسپایدرمنِ تام هالند، تصمیم گرفتیم سری به گذشته بزنیم و با مرور برخی از جزییات بامزه و نکات پنهان مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه و مرد عنکبوتی: دور از خانه، دو فیلمِ قبلی مرد عنکبوتیِ مارول، به پیشوازِ فیلم جدید این مجموعه برویم:
۱- در اوایل فیلم «بازگشت به خانه» در صحنهای که تونی استارک دارد پیتر را بدرقه میکند، هَپی را در پشتِ ماشینِ تونی میبینیم که مشغول بیرون آوردن کیفِ حاوی لباسِ اسپایدرمن از صندوق عقبِ ماشین است. اما از آنجایی که وزنِ کیف خیلی زیاد است، میتوانیم به وضوح ببینیم که دارد فشار زیادی به او وارد میشود، درحال تقلا کردن ناله میکند (گوشتان را تیز کنید!) و حتی از هر دو دستش برای نگه داشتنِ کیف استفاده میکند. اما در مقایسه، کمی بعدتر خودِ پیتر نهتنها کیف را با سهولت یکدستی حمل میکند، بلکه از دست دیگرش برای نگه داشتنِ یک ساک دیگر استفاده میکند. نکتهی نسبتا نامحسوسی که پیوستگیِ قدرتِ فیزیکی پیتر در طول فیلم را حفظ میکند.
۲- در سکانس مترو پیتر را درحالی میبینیم که با مسیج دادن به هَپی آمادگیاش را برای انجام مأموریتِ بعدی اعلام میکند. اما اگر روی صفحهی موبایلِ پیتر زوم کنیم میتوانیم ببینیم که او بهطرز شیطنتآمیزی از همان عکس ضایعی که در آغاز فیلم از خوابیدنِ هپی در هواپیما گرفته بود بهعنوانِ عکسِ کانتکتِ او استفاده کرده است.
۳- در صحنهای که پیتر سر کلاس درس مشغول تماشای یوتیوب است، یک لینک در بالای مرورگر دیده میشود که خب، طبیعی است. اما نکته این است که این لینک، یک لینکِ جعلی یا رندوم نیست. در عوض، اگر این لینک را در مرورگرتان وارد کنید، شما را یکراست به ویدیوی تریلرِ واقعی خودِ «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» منتقل میکند.
اما این صحنه یک نکته دیگر هم دارد؛ نام کانالِ آپلودکنندهی ویدیویی که پیتر دارد تماشا میکند «راکت رابینسون شصت و هفت» است؛ اسمی که احتمالا ارجاعی به شخصیت رابی رابرتسون، یکی از کارمندانِ روزنامهی دیلیبیوگل در کامیکبوکهای مرد عنکبوتی است که برای اولینبار در سال ۱۹۶۷ در کامیک «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» حضور پیدا کرد. همچنین، در سمتِ راست ویدیو لینک ویدیوهای کانالی به اسم «ویورلیفلَمز» هم دیده میشود؛ ویورلیفلمز اسم یک گروه فیلمسازی مستقل است که جان واتس، کارگردان «بازگشت به خانه»، آن را به همراه چند نفر از دوستاش تأسیس کرده بود.
۴- در سکانسی که پیتر سعی میکند جلوی سرقت بانک را بگیرد، همهی سارقان نقاب جعلی اعضای انتقامجویان را بهصورت دارند. نکتهی بامزهاش این است که درحالی که اسپایدرمن دارد آنها را به سخره میگیرد، او درکنار بنری که بیمهی جعلِ هویت را تبلیغات میکند، ایستاده است.
۵- در صحنهای که پیتر با بلند کردنِ کُمد مدرسه، شیشهی حاوی مایعِ تارافکنیاش را از زیرِ آن برمیدارد، میتوانیم ببینیم که سطحِ دیوار بالای کُمد پُر از خراشیدگی است. این نشان میدهد که پیتر در زمانهایی که او را نمیبینیم هم آنقدر این کُمد را بالا و پایین کرده است که چنین ردِ بدی از خودش به جا گذاشته است؛ یکی از آن جزییاتِ غیرضروری که اگر وجود نداشت متوجهاش نمیشدیم، اما وجودش جزیینگریِ فیلمسازان را نشان میدهد.
۶- در اوایل فیلم پیتر یک بسته پاستیل از سوپرمارک محله میخرد. اگر فیلم را نگه داریم و روی بستهی پاستیل زوم کنیم با یک نکتهی خیلی باحال مواجه میشویم: تاریخ انقضای حکشده روی بسته شانزدهم مارس سال ۲۰۱۸ است؛ این دقیقا همان تاریخی است که اولین تریلر «انتقامجویان: جنگ ابدیت» در یوتیوب منتشر شد. به عبارت دیگر، زمان انتشار تریلر این فیلم حدود یک سال پیش از اینکه بهطور رسمی افشا شود، در تمام این مدت درست جلوی چشم طرفداران مخفی شده بود.
۷- در صحنهای که پیتر و نِد در راهروهای مدرسه مشغول گفتوگو هستند، درست همزمان با لحظهای که ند به پیتر میگوید که چه زمانی به دیدنش خواهد آمد، چشم پیتر به لیز، دختر محبوبش میخورد، بهش زُل میزند، صدای اطرافش محو میشود و متوجهی چیزی که ند دارد به او میگوید نمیشود. به خاطر همین است که کمی بعدتر پیتر بیتوجه به اینکه ند در اتاقش حضور دارد، با لباس اسپایدرمن جلوی دوستش ظاهر شده و باعث لو رفتنِ هویت مخفیاش میشود.
۸- در اوایل فیلم پس از اینکه پیتر جلوی یک دزد دوچرخه را میگیرد، یک یادداشت روی دوچرخه میگذارد که میگوید: «اگه دوچرخه واسه شما نیست، ندزدینش». نکته اما این است که پیتر اسمش را بهحدی نزدیک به حاشیهی صفحه مینویسد که جایی برای نوشتن کلمهی «مَن» باقی نمیماند و در نتیجه مجبور میشود از خط ربط استفاده کرده و «مَن» را به زیرِ «اسپایدر» اضافه کند. درواقع، هر بار که پیتر در طول فیلم یادداشتی از خودش به جا میگذارد (مثل بعد از دستگیری والچر)، اسمش را به شکلی که مجبور به استفاده از خط ربط میشود، مینویسد.
دلیلش این است که وقتی استن لی این شخصیت را خلق کرد برای متمایز کردن او از امثال سوپرمن، بتمن و دیگر قهرمانانی که اسمشان به «مَن» ختم میشود، «اسپایدر» و «مَن» را با خط فاصله از هم جدا کرده بود. در نتیجه، این حرکتِ پیتر در فیلم راهی برای وفادار ماندن به شیوهی نگارش رسمی اسپایدرمن در کامیکهاست.
۹- در سکانسی که والچر با نقشآفرینی مایکل کیتون برای اولینبار به اسپایدرمن حمله میکند و او را پروازکنان با خودش به آسمان میبَرد، برای لحظات گذرایی والچر دربرابرِ قرص کامل ماه قرار میگیرد؛ این صحنه حکم ادای دِینی به یکی از بهیادماندنیترین لحظاتِ فیلم «بتمنِ» تیم برتون را دارد؛ فیلم ابرقهرمانی مشهور دیگری که مایکل کیتون در آن نقش بروس وین را ایفا میکرد.
۱۰- در صحنهای که پیتر به خاطر غیبتهای زیادش به دفترِ آقای موریتا، ناظم مدرسه احضار میشود، میتوانیم عکس سیاهوسفیدِ شخصی در لباس نظامی را روی کُمدِ پشت سر ناظم ببینیم؛ همچنین، یک سری مدالهای افتخار و پلاکهای جنگی هم از دیوار پشت سرش آویزان هستند. این شخصِ نظامی درواقع جیم موریتا نام دارد که یکی از اعضای تیم کوماندوهای استیو راجرز در جنگ جهانی دوم بود و گمان میرود که ناظم مدرسهی پیتر هم به احتمال زیاد نوهی همان شخصیتی که در فیلم اول «کاپیتان آمریکا» دیده بودیم باشد. نقش هردوی این شخصیتها را کِنت چویی ایفا کرده است.
۱۱- در صحنهای که پیتر همراهبا همکلاسیهایش با اتوبوس مدرسه به واشنگتن سفر میکنند، درکنار جاده تابلویی دیده میشود که از رانندگان میخواهد به علتِ عملیات پاکسازیِ ساختمان «تراسکِلیون» از مسیر جایگزین دیگری استفاده کنند. تراسکلیون اسم مقرِ فرماندهی سازمان شیلد بود که در پایان اتفاقاتِ «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» منفجر شده و نابود شد. پس، این تابلو نشان میدهد که بعد از گذشته سه سال هنوز کار دولت برای پاکسازی ویرانیهای باقیمانده از پایانِ آن فیلم تمام نشده است.
۱۲- در صحنهای که عمه مِی پیتر را با ماشین به مهمانیای که در خانهی لیزا برگزار میشود میرساند میتوانیم ببینیم که شماره پلاک ماشینش «اِیاماف ۱۵۶۲» است؛ این پلاک ارجاعی به شمارهی پانزدهم کامیکِ «فانتزی شگفتانگیز» است که در سال ۱۹۶۲ منتشر شده بود؛ هر دوی مرد عنکبوتی و عمه مِی برای اولینبار در این کامیک معرفی شدند. همچنین، در صحنهای که اسپایدرمن آرون دیویس، عموی مایلز مورالز را سؤالپیچ میکند، میتوانیم ببینیم که پلاک ماشینِ دیویس «یوسیاس. اِمصفریک» است. این پلاک هم ارجاعی به شمارهی اول کامیک «آلتیمت کامیکس اسپایدرمن» است که شخصیت مایلز مورالز برای اولینبار در آن حضور پیدا کرد.
درنهایت، در سکانسی که پیتر دارد نوچههای والچر را تعقیب میکند، او از روی ماشینی با پلاک «اِیاسام ۲۶۷» میپَرد که ارجاعی به شمارهی ۲۶۷ام سری کامیکهای «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» است؛ فیلم ایدهی طراحی تعقیبوگریزی در حومهی شهر که در آنجا هیچ ساختمانِ بلندی وجود ندارد که پیتر بتواند ازشان برای تاب خوردن استفاده کند را از این کامیک وام گرفته است.
۱۳- پس از اینکه نِد هویت واقعی اسپایدرمن را کشف میکند، از پیتر میپُرسد که تارهایش را تا چه مسافتی میتواند شلیک کند. پیتر جواب میدهد که مطمئن نیست. سپس نِد به او میگوید اگر من جای تو بودم برای فهمیدنِ بُردِ تارهایم لبهی پشتبامِ یک ساختمان میایستادم و تارم را تا جایی که امکان دارد شلیک میکردم. این تکه دیالوگ میتواند ارجاعی به اسپایدرمنِ توبی مکگوایر باشد که در یکی از صحنههای فیلم اولِ سم ریمی با ایستادن بر لبهی پشتبام و شلیک کردن تارهایش، پیشنهادِ نِد را به معنای واقعی کلمه انجام میدهد.
۱۴- در صحنهای که پیتر و عمه مِی دارند در یک رستوران تایلندی غذا میخورند، در سمتِ راستِ رستوران یک نوشته به زبان کُرهای دیده میشود که «کلیسای آزگارد» ترجمه میشود. این نکته نشان میدهد که در دنیای سینمایی مارول یک سازمان مذهبی کُرهای که آزگاردیها را بهعنوان خدا میپرستند وجود دارد و یکی از شعبههایشان هم در نیویورک سیتی واقع است.
۱۵- در صحنهای که پیتر را برای اولینبار در مدرسه میبینیم، در بینِ مخترعانِ مشهوری که چهرهشان به منظور تجلیل از آنها روی دیوار راهروی مدرسه نقاشی شده، هاوارد استارک، پدر تونی استارک هم دیده میشود. همچنین، روی دیوار بالای وایتبوردِ کلاس پیتر هم عکس دکتر بروس بنر درکنار دانشمندانِ برجستهای مثل آلبرت انیشتین، نیکولا تسلا، ماری کوری، گالیله و غیره به چشم میخورد.
۱۶- در اواخر فیلم، صحنهای که امجی با بازی زندِیا را برای اولینبار معرفی میکند، با نمایی از پسربچهای در لباسِ ببر که دواندوان از وسط قاب عبور میکند، آغاز میشود. طرفدارانِ پِروپاقرصِ کامیکهای اسپایدرمن احتمالا میدانند که این لحظه ارجاعی دوستداشتنی به اسم مستعارِ امجی برای پیتر است که به «ببر» خطاب کردنِ پیتر علاقه دارد.
۱۷- اما شاید در بینِ همهی جزییات «بازگشت به خانه»، بامزهترین و هوشمندانهترینشان این است که موبایلِ پیتر پارکر در طول فیلم بهطرز فزایندهای دربوداغون میشود. در ابتدا آسیبدیدگیِ موبایلش به یک خراشیدگی ناچیز در گوشهی سمت چپِ بالای صفحه نمایشش خلاصه شده، اما پس از نبردهای متوالی پیتر با والچر و تجربههای نزدیک به مرگِ زیادی که پشت سر میگذارد، موبایلش بیشتر صدمه میبیند و درنهایت، به جایی میرسد که تمام سطحِ صفحهی موبایلش ترک برمیدارد؛ نکتهای که نشان میدهد پرشها، سقوطها و مبارزههای پیتر، تمامیشان روی موبایلش هم اثر مخربی گذاشتهاند.
۱۸- اما این از نکات فیلم اول. حالا برویم سراغِ نکات مخفی «مرد عنکبوتی: دور از خانه»، دومین فیلمِ اسپایدرمنِ تام هالند: در تریلرهای این فیلم نمایی از پاسپورتِ پیتر پارکر را میبینیم که تاریخ تولدش را برای اولینبار افشا میکند: دهم آگوست سال ۲۰۰۱. اتفاقا شمارهی پانزدهم کامیک «فانتزی شگفتانگیز» که به معرفی شخصیت مرد عنکبوتی اختصاص داشت هم در دهم آگوست سال ۱۹۶۲ منتشر شده بود. علاوهبر او، در لابهلای شماره سریالِ پایینِ پاسپورتِ اِمجی هم عبارت «ایاسام۴۲» به چشم میخورد که ارجاعی به نخستین حضور او در کامیکهاست.
گرچه مری جین واتسون برای اولینبار بهطور بسیار مختصری در شمارهی بیست و پنجم کامیک «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» (ژوئن ۱۹۶۵) حضور پیدا کرد، اما معرفی رسمیاش در شمارهی چهل و دوم کامیک «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» (ژانویهی ۱۹۶۷) اتفاق اُفتاد. همچنین، در بین شماره سریالِ پایین پاسپورتِ نِد هم عبارت «ایاسام ۱۸۱۹۶۴» دیده میشود که ارجاعی به شمارهی هجدهم کامیک «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» است که در سال ۱۹۶۴ منتشر شد؛ شخصیت ند لیدز برای اولینبار در این کامیک معرفی میشود.
۱۹- درست مثل «بازگشت به خانه» در «دور از خانه» هم پلاک ماشینها ارجاعی به کامیکهای مختلفِ مرد عنکبوتی هستند. در پایانِ نبرد نهایی فیلم، در صحنهای که پیتر و امجی عشقشان را به یکدیگر ابراز میکنند، پلاک ماشین وارونهی کنارشان «تیاِیاسام ۱۴۳» است که به شمارهی صد و چهل و سومِ سری کامیکهای «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» ارجاع میدهد؛ پیتر و مری جین برای اولینبار در این کامیک یکدیگر را میبوسند. در جریان نبرد پیتر با آن هیولای آتشین میتوانیم ببینیم که پلاک ماشینِ ماریا هیل، دستیار نیک فیوری، «اِیاسام ۲۸۹۶۵» است.
این پلاک هم ارجاعی به شمارهی بیست و هشتمِ کامیک «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» است که در سپتامبر (نهمین ماه) سال ۱۹۶۵ منتشر شد و به اولین حضور شخصیت مرد مذابی یا همان هیولای آتشین اختصاص داشت. همچنین، در صحنهای که نیک فیوریِ جعلی با ماشین سراغِ پیتر میآید، پلاک ماشینش «امتییو ۸۳۷۷۹» است؛ این پلاک هم ارجاعی به شمارهی هشتاد و سومِ کامیک «مارول تیمآپ» است که برای اولینبار در ژوئیه (هفتمین ماه) سال ۱۹۷۹ منتشر شد و داستانش پیرامونِ همکاری اسپایدرمن و نیک فیوری جریان داشت.
۲۰- اما ارجاعات «دور از خانه» به کامیکهای مرد عنکبوتی به پلاک ماشینها خلاصه نشده است، بلکه دربارهی اسم خیابانهای ونیز هم صدق میکند. در صحنهای که پیتر و همکلاسیهایش درحال ترک ونیز هستند، اسم خیابانها درواقع نسخهی ایتالیاییشدهی اسم و فامیلِ نویسندگان مختلف اسپایدرمن است؛ از سمت چپ به راست: اولی به جری کانوِی اشاره میکند که به خاطر نوشتن کامیک «مرگ گوئن استیسی» شناخته میشود؛ دومی به برایان مایکل بِندیس اشاره میکند که یکی از خالقانِ شخصیت مایلز مورالز است؛ سومی به دیوید میشِلینی اشاره میکند که به خاطر خلق شخصیت ونوم شناخته میشود؛ چهارمی به راجر اِسترن اشاره میکند که خلقِ شخصیت هابگابلین را در کارنامه دارد و آخری هم به دَن اسلات اشاره میکند که یکی از نویسندگان کهنهکارِ کامیکهای اسپایدرمن است.
۲۱- پیتر در جریان سفر هواییشان به اروپا تصمیم میگیرد تا در هواپیما فیلمی را برای تماشا انتخاب کند. در این صحنه میتوانیم ببینیم که در داخلِ این دنیا فیلمهای داستانی و مستند مختلفی دربارهی مهمترین رویدادهای دنیای سینمایی مارول ساخته شدهاند؛ آنها از سمت چپ به راست به ترتیب «بشکن»، «پیدا کردن واکاندا»، «شکار هایدرا» و «کرمچالهی آینشتاین-روزن» نام دارند که مجریگری این آخری را دکتر اِریک سلویگ، استاد دانشگاهِ جین فاستر (معشوقهی ثور) که او را برای اولینبار در فیلم «ثور» دیده بودیم، برعهده دارد.
جالب است که «بشکن» را پُل گرینگرس کارگردانی کرده است (روی جملهی پایین پوستر زوم کنید) که به خاطر ساختن «یونایتد ۹۳»، «کاپیتان فیلیپس»، «یکشنبهی خونین» و چند فیلم دیگر شناخته میشود؛ فیلمهایی که داستان همهی آنها براساس فاجعههای دنیای واقعی هستند و در نتیجه، او گزینهی ایدهآلی برای ساخت فیلمِ این دوران تاریک از دنیای مارول به نظر میرسد.
۲۲- در صحنهای که پیتر در اتاقش دارد چمدانش را برای اُردوی اروپا جمع میکند میتوان دید که حروفِ «بیافپی» روی چمدانِ نسبتا کهنهاش حک شده است؛ آنها که درواقع حروف آغازینِ «بنجامین فرانکلین پارکر» هستند، نشان میدهند که این چمدان قبلا به عمو بن تعلق داشته است.
۲۳- در پایانِ نبرد نهایی فیلم پس از اینکه پیتر میستریو را شکست میدهد، هولوگرامِ میستریو تظاهر میکند که میخواهد عینکِ تونی استارک را به پیتر پس بدهد. نکته اما این است که هولوگرام میستریو عینک را بهشکل یک تفنگ بهدست گرفته است؛ این حرکتِ نامحسوس افشای چند ثانیه بعد را زمینهچینی میکند: در تمام این مدت میستریوی واقعی تفنگش را به سمت پیتر نشانه گرفته بود و سعی میکرد به او شلیک کند.
۲۴- قبل از اینکه «راهی به خانه نیست» مرد عنکبوتیهای توبی مکگوایر و اندرو گارفیلد و تمام متعلقاتشان را رسما به دنیای سینمایی مارول اضافه کند، یک نکتهی مخفی در «دور از خانه» وجود دارد که نشان میدهد حداقل یکی از شخصیتهای جزییِ اما بهیادماندنی فیلمهای مرد عنکبوتیِ سم ریمی در دنیای سینمایی مارول حضور دارد. در اوایل فیلم در صحنهای که هَپی به دیدنِ پیتر میآید تا او را برای جواب دادن تلفنِ نیک فیوری مجاب کند، یک بنر در پشتسرِ هَپی دیده میشود که یک مسابقهی کشتیکج را بینِ «کراشر هوگان» و «بونساو مکگراو» تبلیغات میکند؛ کراشکر هوگان اسمِ حریف کشتیکجکارِ پیتر در کامیکهاست و بونساو مکگراو هم اسمِ همان کشتیکجکاری است که مرد عنکبوتیِ توبی مکگوایر در فیلم سم ریمی با او مبارزه میکند.
۲۵- «مرد عنکبوتی: دور از خانه» حکم اختتامیهی فاز سوم دنیای سینمایی مارول را داشت. بنابراین در آخرین لحظاتِ فیلم که پیتر در حین تارافکنی مشغول مسیج دادن به امجی است، یکی از نقاشیهای دیواریِ نیویورک حکم یک ارجاعِ فرامتنیِ نامحسوس به فاز چهارم مارول را دارد. این نقاشی یک فلشِ رو به جلو را به تصویر میکشد که از شماره یک شروع میشود، از شمارههای دو و سه عبور میکند و بهجای شماره ۴ به یک علامت سؤال منتهی میشود که در بالای آن جملهی «هیجانزدهایم تا ادامهی داستان رو بهتون نشون بدیم» دیده میشود.
۲۶- پس از اینکه هویتِ شرورانهی حقیقی میستریو افشا میشود، متوجه میشویم که او در تمام این مدت پیتر را زیر نظر داشته است. در اوایل فیلم در صحنهای که پیتر به بازاری در ونیز میرود تا گردنبندی را برای هدیه به امجی بخرد، در نمای بالا که کمتر از یک ثانیه طول میکشد، میتوانیم کوئنتین بِک یا همان میستریو را در لباس مُبدل در پسزمینه ببینیم که درحالی که به صحبت کردن با تلفن تظاهر میکند، زاغ سیاه پیتر را چوب میزند.
۲۷- حالا که حرف از گردنبند شد جالب است بدانید گردنبندی که پیتر میخواهد برای تحتتاثیر قرار دادن امجی به او هدیه بدهد، گردنبندی به شکلِ گُل کوکب سیاه، گلِ دلخواهی امجی است. چرا کوکب سیاه گل دلخواهی امجی است؟ تنها چیزی که پیتر برای توضیحش میگوید این است: «به خاطر همون قتله». اما منظور پیتر از «به خاطر همون قتله» چه است؟ خب، گردنبند کوکبِ سیاهِ امجی ارجاعی به یکی از دلخراشترین پروندههای قتلِ حلنشدهی مشهور دنیای واقعی است. در سال ۱۹۴۷ جنازهی زنی به اسم الیزابت شورت در محلهای در لس آنجلس پیدا شد که بدنش از کمر به دو نیم تقسیم شده بود.
اتفاقا در پایانِ فیلم در سکانس فرودگاه میتوانیم ببینیم که ظاهرا گردنبند امجی در حین درگیریهای فینالِ فیلم از وسط شکسته شده است. علاقهی امجی به رازهای دنیای واقعی نهتنها نشان میدهد که چرا او توانسته بود با کنار هم گذاشتن سرنخها هویتِ واقعی پیتر را حدس بزند، بلکه در کامیکهای مارول یک گروه قهرمانی به اسم «کوکبهای سیاه» وجود دارد که با هدف امن کردن خیابانها برای زنان مبارزه میکنند.
۲۸- یکی دیگر از جزییاتی که غافلگیریِ هویت شرورانهی واقعی میستریو را زمینهچینی میکند، در اولین سکانس دیدار او با پیتر دیده میشود. میستریو به پیتر میگوید که واقعیتهای موازی بسیاری وجود دارند و از دنیای پیتر بهعنوانِ «زمین شمارهی ۶۱۶» یاد میکند. اگر از خورههای مارول باشید احتمالا از شنیدنِ این جمله شاخکهایتان تکان خوردهاند.
چون بُعدی که همهی فیلم و سریالهای مارول در آن اتفاق میاُفتند نه زمین شمارهی ۶۱۶، بلکه زمین شمارهی ۱۹۹۹۹۹ نام دارد. در عوض، زمین شمارهی ۶۱۶ اسم خط زمانی اصلی مارول در مولتیورس است (که به دنیای سینمایی مارول محدود نمیشود و دربرگیرندهی تمامِ محتواهای مارول از ابتدای خلقتش تاکنون است). همچنین، در صحنهای که میستریو به مبارزه علیه هیولای دریایی که به ونیز حمله کرده است وانمود میکند، پیتر برای مخفی نگه داشتنِ هویتش از یک نقاب دلقک استفاده میکند؛ واژهی دلقک در زبان انگلیسی همزمان «گولخورده» هم معنی میدهد و پیتر در این صحنه دارد گولِ ظاهر میستریو را میخورد.