سفر دکتر استرنج به گیتی مرکب مارول علاوهبر پر شدن از احساساتی همچون عشق و ترس، از نکاتی پنهان و جذاب تشکیل شده که در این مطلب به ۶ مورد از آنها نگاهی میاندازیم. همراه میدونی باشید.
مدتی میشود که تازهترین فیلم از جهان سینمایی مارول یعنی «دکتر استرنج: در مرکبگیتی (مولتیورس) جنون» اکران شده است؛ تازهترین ساختهی سم ریمی که او را با سهگانه فراموشنشدنی مرد عنکبوتی و سری کلبه وحشت یا همان اویل دد (Evil Dead) میشناسیم، اثری هیجانانگیز و ترسناک است که شخصیت دکتر استرنج را از چندین نگاه مختلف، بهچالش میکشد. این فیلم از چند منظر اثری مهم بهشمار میرود. اولا که خب دکتر استرنج ۲ بعد از حدود ۱۴ سال دوباره سم ریمی را بهساخت فیلمهای ابرقهرمانی باز میگرداند؛ حرکتی بسیار هوشمندانه از کوین فایگی که خروجی آن، مقدار قابل توجهی از پتانسیل ریمی در آفرینش فیلمهای ترسناک را از دریچهی مارول، دوباره روی پردههای نقرهای آورده است. مورد دوم اما، اهمیت بالای فیلم در معرفی شاخصهای بسیار مهم گیتی مرکب (مولتیورس) مارول است. مفاهیمی همچون درهمریختگی چند گیتی و پیآمد این موضوع در دکتر استرنج ۲ معرفی میشود؛ چیزی که قطعا در ادامهی فیلمهای فاز چهارم MCU با آن برخورد خواهیم داشت.
پیش از اینکه خیلی سریع سراغ ۶ مورد از نکات پنهان یا همان ایستراگهای فیلم برویم، فکر میکنم بهتر است در مورد ترجمهی درست «مولتیورس» صحبت کنیم. نظریهی مولتیورس که حدود ۲۰ سال میشود بهطور جدی وارد فیزیک نوین شده و حالا استفادهی مدیومهای سرگرمی از پتانسیل بالای این تئوری برای قصهسرایی را میبینیم، در دنیای سینمایی مارول بهشکل جاری بودن اتفاقات چند جهان زیر یک چتر بزرگ با نام «دنیای سینمایی مارول (MCU)» اجرا شده است. بهاین صورت که مثلا جهان مرد عنکبوتی توبی مگوایر، اندرو گارفیلد و تام هالند درکنار یکدیگر جلو میروند تا اینکه طی یک اتفاق غیر منتظره، این سه جهان با یکدیگر برخورد میکنند. موردی که «موازی» بودن این دنیاها را نقض کرده و بیشتر، روی «مرکب» بودن آنها تاکید دارد. جهانهایی که درکنار یکدیگر و زیر چتری با نام گیتی مرکب مارول (مولتیورس مارول/MCU) جاری هستند. حالا برویم سراغ ۶ مورد از نکات مخفی فیلم دکتر استرنج 2. لطفا اول ویدیو زیر را تماشا کنید تا بعد هم سراغ متن برویم:
تماشا در یوتیوب
حواستان باشد که این مطلب اتفاقات داستان فیلم دکتر استرنج ۲ را لو میدهد
اشارههای کوچک و بزرگ به انیمیشن وات ایف
انیمیشن وات ایف (چه میشد اگر) درکنار سریال لوکی را میتوان معرفیکنندگان پدیده «گیتی مرکب» در دنیای سینمایی مارول دانست. این دو اثر با معرفی جنبههای مختلف از وجود شخصیتهای یکسان با سرنوشتهای متفاوت از سایر جهانهای مولتیورس مارول، زمینهساز فیلمهایی مثل «مرد عنکبوتی: راهی بهخانه نیست» و «دکتر استرنج: در مرکبگیتی جنون» بهشمار میروند.
در چند نقطه از فیلم دکتر استرنج ۲ شاهد اشارههایی کوچک اما تاملبرانگیز بهسریال وات ایف هستیم. نقطهی اول، سکانس گفتوگو کریستین پالمر و استیون استرنج است. جایی که کریستین بهانتقال یک ویروس از دنیایی موازی بهجهان اصلی مارول اشاره میکند. در سریال وات ایف دیدیم که ویروس زامبی ازطریق بعد کوانتومی وارد اتفاقات داستان شد و چه فجایعی را رقم زد.
اشارهی بسیار بزرگ فیلم دکتر استرنج ۲ بهسریال وات ایف اما، بهصحنه مرگ کاپیتان کارتر برمیگردد. در سریال واتایف، نسخهی زامبی شدهی کاپیتان کارتر در جریان مبارزه با «باکی بارنز» بهاین شکل کشته میشود که باکی سپر کارتر را بهمحل اتصال بالاتنه بهکمر و پایینتنهآش پرتاب کرده و او را نصف میکند. در فیلم دکتر استرنج ۲ نیز کاپیتان کارتر دقیقا بههمین شکل کشته میشود. موضوعی که تماشاگر را بهنحوهی مرگ گرین گابلین در فیلم «مرد عنکبوتی ۱» نیز میاندازد. فیلمی که توسط سم ریمی کارگردانی شده بود.
بازگشت آتشدان بومگولیاث
آتشساز بومگولیاث را برای اولینبار در فیلم دکتر استرنج ۱ دیدیم. زمانیکه استیون استرنجِ تازهکار در زمان محافظت از سنکتوم سنکتوروم دربرابر دشمن خطرناکش با هنرنمایی مدس میکلسن که «کایسلیوس» نام داشت، سراسیمه بهاتاق نگهداری از اشیاء عرفانی میرود تا چیزی برای دفاع از خود پیدا کند. استرنج بهشکلی ناگهانی کوزه بومگولیاث را در دست میگیرد اما استفاده از آن را بلد نیست. سکانسی که بهشکلگیری یک لحظهی بانمک میانجامد.
در فیلم دکتر استرنج ۲ نیز شاهد بازگشت کوزه بومگولیاث هستیم. این بار اما بهجای استیون استرنج، این کریستین پالمر است که از این کوزه عرفانی استفاده کرده و از دکتر استرنج محافظت میکند. قصه از این قرار است که دکتر استرنج با انجام حرکت «خوابروی» آگاهی خود را در کالبد استرنج مدافع (که در آغاز فیلم کشته شد) منتقل میکند تا دکتر استرنج زامبی متولد شود؛ این سکانس جانانه که یکی از ریمیترین لحظات سینمای کامیک در سالیان اخیر است، با حملهی ارواح لعنت شده بهاسترنج همراه میشود چرا که استفاده از یک جسد برای «خوابروی» ممنوع است. رویارویی استرنج و ارواح لعنت شده اما، استرنج اصلی را هم تحت تاثیر قرار میدهد و حالا این کریستین پالمر است که باید از دکتر محافظت کند؛ دقیقا مثل صحنه نبرد استرنج و یکی از افراد کایسیلیوس در بعد معنوی از اتاق عمل که در حین آن نبرد، کریستین باید استرنج را زنده نگه میداشت.
در پایان این جنگ اما، کریستین با کمک آتشدان بومگولیاث، دمار از روزگار ارواح لعنت شده درمیآورد. فیلم توضیح نمیدهد کریستین این مهارت را از کجا یاد گرفته. کریستین پالمری که این دلاوری را از خود نشان میدهد، همان کریستین پالمری دانشمند از جهان ۸۳۸ است که ظاهرا بر هنرها و مهارتهای معنوی دستی داشته است!
تکرار شدن دیالوگهای معروف از فیلمهای قبلی مارول
در دو سکانس مهم از فیلم، دو نسخهی متفاوت از دکتر استرنج و پروفسور چارلز اگزویر را میبینیم که دیالوگهای معروفشان از فیلمای قبلی خود را تکرار میکنند. در سکانس اکشنِ افتتاحیهی فیلم تلاشِ دکتر استرنج مدافع برای محافظت از آمریکا چاویز را شاهد هستیم. استرنج اما در لحظات پایانی شکست میخورد و از روی درماندگی تصمیم بهجذب قدرتهای چاوز میگیرد. استرنج مدافع با گفتن دیالوگی خاص، تلاشهایش برای جذب نیروی چاوز و قربانی کردن او را توجیه میکند: «در مقیاس عظیم گیتی مرکب، فدا شدن جان تو بینهایت بار مهمتر از زنده موندنته».
دکتر استرنج در فیلم «راهی به خانه نیست» نیز مرگِ تبهکاران محبوسشده در زیرزمینِ سنکتوم سنکتوروم را با جملهی مشابهای توجیه کرده بود. همچنین، در یکی دیگه از سکانسهای فیلم، دکتر استرنجِ اصلی برای محاکمه دربرابر گروه ایلومیناتی به رهبری پروفسور ایکس قرار میگیرد. گرچه اعضای ایلومیناتی باتوجهبه سابقهی خطرناکِ دکتر استرنج جهان خود (جهان ۸۳۳) نمیتوانند به این نسخه از دکتر استرنجِ اعتماد کنن، اما چارلز اِگزویر اعتماد ایلومیناتی را با بیان جملهای که قبلا در فیلم «افراد ایکس: روزهای گذشتهی آینده» بهنسخهی جوانتر خودش با بازی جیمز مکآووی گفته بود، جلب میکنه: «اینکه کسی میلغزه و راهشو گم میکنه، بهاین معنی نیست که اون آدم برای همیشه گم شده».
اشاره بهجهانهای ۸۳۳ و ۶۱۶ در فیلم مرد عنکبوتی دور از خانه
شاید عجیبترین مورد از نکات مخفی فیلم دکتر استرنج ۲، همین مورد باشد. در فیلم مرد عنکبوتی دور از خانه، میستریو با هنرنمایی جیک جیلنهال در پی گول زدن اسپایدرمن و اعضای گروه شیلد، خودش را ابرقهرمانی از یک دنیای موازی جا میزند. او میگوید که از زمین ۸۳۳ میآید درحالی که اسپایدرمن تام هالند در زمین ۶۱۶ زندگی میکند!
نکته اینجا است که در فیلم دکتر استرنج ۲، میبینیم که استرنج با تکیه بر قدرتهای آمریکا چاوز، بهگیتیهای مختلف سفر کرده و در جهان ۸۳۳ گیر میافتد. استرنج در این جهان متوجه میشود که دانشمندان این دنیا بهرهبری کریستین پالمر، آنقدر بهموضوع «مولتیورس/گیتی مرکب» مسلط شدهاند که حتی برای این جهانها اسم/عدد هم انتخاب کردهاند! آنها جهان خود را زمین ۸۳۳ نام گذاشتند و جهان اصلی مارول را با نام ۶۱۶ خطاب کردند. سؤال اینجا است که میستریو تمامی این اطلاعات را از کجا میدانست؟ مارک والدرون، نویسنده فیلم دکتر استرنج ۲ نیز بهاین موضوع اشاره و روی این موضوع تاکید کرده است. آیا میستریو تمامی این ماجراها را میدانست و چیزی نمیگفت؟ آیا باز خواهد گشت؟ فعلا باید منتظر بمانیم.
باز شدن چشم سوم استرنج
باز شدن چشم سوم استرنج یکی دیگر از موضوعاتی است که در فیلم اول مجموعه به آن اشاره شده بود. زمانیکه استرنج برای معالجه مصدومیت شدید دستهایش بههنرهای عرفانی روی آورد، با جادوگری به اسم انشنت وان (Ancient One) آشنا شد. انشنت وان در مقابل تکبر و غرور استرنج که باور نمیکرد جادو حقیقت داشته باشد، روی پیشانی استرنج که همون محل چاکرا چشم سوم در بدن انسان است، دست گذاشت و داد زد که «باید چشمتو باز کنی»! حالا در فیلم دوم استیون استرنج در نتیجهی استفاده از کتابِ دارکهولد برای شکست دادنِ واندا به معنای واقعی کلمه صاحب چشم سومی که نویدش از قبل داده شده بود، میشود.
بازگشت بروس کمپل
مگر میشود سم ریمی فیلمی بسازد و در آن و خبری از بروس کمپل نباشد؟ ریمی و کمپل که از دوستان دوران دبیرستان بهشمار میرود و کنار هم فیلمهایی مثل سری اویل دد (Evil Dead) را خلق کردند، همیشه در فیلمهای مختلف با یکدیگر همکاری دارند. حضورهای کوتاه یا همان کمئوهای بروس کمپل در فیلمهای سم ریمی همیشه جذاب هستند. مثل حضور کمپل بهعنوان گزارشگر کشتیکج، نگهبان سالن آمفیتئاتر و مهماندار رستوران در سهگانه مرد عنکبوتی. کمپل در دومین قسمت دکتر استرنج هم یک حضور کوتاه و باحال دارد که از قضا، یکی از صحنههای پسا-تیتراژ فیلم را هم به خودش اختصاص میدهد! کمپل در این فیلم نقش یک پیتزافروش دورهگرد موسوم به «پاپا پیتزا» را برعهده داره که در دنیای ۸۳۳ فعالیت میکند. وقتی آمریکا چاوز یکی از پیتزاهای او را بدون اجازه و پرداخت دستمزد برمیدارد، پاپا پیتزا با آمریکا و استرنج دعوا میکند و استرنج هم برای راحت شدن از شر پیرمرد پیتزافروش، طلسمی را روی او اجرا میکند؛ طلسمی که کنترل دستان مرد پیتزا فروش را از اختیارش خارج و پیرمرد بدبخت را به خودزنی مجبور میکنه! که البته این هم ارجاعی به یکی از سکانسهای کلاسیکِ اویل دد ۲ است که طی آن بروس کمپل در نقش شخصیت اَش (Ash) باید با دست راست طلسمشدهی خودش مبارزه کنه.