۲۲ مرداد یا ۱۳ اوت روز جهانی چپدستهاست. به همین مناسبت سراغ سه کتاب پرطرفدار از سه نویسنده چپ دست رفتهایم که با دست چپ شاهکارهایشان را نوشتهاند و هر کدام در دورهای تغییر شگرفی در دنیای ادبیات پدید آوردند.
مارک تواین، خالق ماجراهای هاکلبری فین و تام سایر
خیلیها معتقدند مارک تواین، نویسنده چپ دست آمریکایی، شهرت خود را مدیون «هاکلبری فین» و «تام سایر» است. کتابهایش را هم که نخوانده باشید فیلمها و انیمیشنهای اقتباسی از روی آنها را حتما دیدهاید. «هاکلبری فین» ماجرای پسر نوجوانی است که پس از ناپدید شدن پدرش، او را به فردی به نام بیوه میسپارند. بیوه با خواهرش دوشیزه واتسون و یک برده سیاه به اسم جیم زندگی میکند. دوستی هاکلبری فین با جیم شروع ماجراهای هاکلبری فین و مواجهه او با مشکلات و آدمهای مختلف است اما این ماجراها و آدمها نیستند که «هاکلبری فین» را به یکی از محبوبترین کتابهای قرن ۲۰ تبدیل کرده است؛ در طول داستان و همزمان با اتفاقهای مختلف، هاکلبری فین با تضادها و درگیریهای ذهنیای دست و پنجه نرم میکند که این تضادها و درگیریها برای خواننده بسیار آشنا هستند و ممکن از برای هرکدام از ما پیش آمده باشد؛ همین آشنایی و نزدیکی به قهرمان کتاب و بزرگ شدن با او، این اثر را بسیار خواندنی و دلنشین کرده است. همینگوی درباره این کتاب نوشته است: «تمام ادبیات نوین آمریکا از هاکلبری فین سرچشمه میگیرد و این بهترین کتابی است که تابهحال داشتهایم.»
کافکا و مردی که سوسک شد
کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانی زبان در قرن بیستم است و «مسخ» او به عنوان یکی از مهمترین آثار قرن بیستم در بسیاری از دانشکدههای ادبیات جهان تدریس میشود. «یک روز صبح، وقتی گرگور زامزا از خوابهای آشفته بیدار شد، دید که در تختخوابش به حشرهای غول پیکر تبدیل شده است. برپشتِ به سختی ِ زرهاش خوابیده بود و سرش را که کمی بلند کرد، شکم قهوهای طاق ضربی شکل خود را دید که با کمانهایی به چند بخش تقسیم شده بود و رواندازش که کم مانده بود به کلی از رویش بلغزد به سختی بر گنبدش مانده بود. پاهای بیشمارش، که نازکیشان در قیاس با اندازه تنهاش رقتانگیز بود، درمانده در برابر چشمانش میلولیدند. با خود گفت: چه بر سرم آمده؟» مسخ با جملات بالا شروع میشود و گویی کسی دارد خیلی جدی یک شوخی نه چندان بامزه را تعریف میکند اما ادامه داستان و اتفاقاتی که برای گرگور زامزا و خانوادهاش میافتد چنان هنرمندانه نوشته شده که توانسته آن را به یکی از رمانهای شاهکار دنیا تبدیل کند. «مسخ» با توصیف تبدیل شدن یک انسان به حشره شروع میشود و این ماجرا را دستمایهای برای به چالش کشیدن رفتارهای انسانی و نگاه انسان به انسانیت قرار میدهد. خواندن «مسخ» را به عنوان یک چالش بپذیرید و سعی کنید پیامهایی که کافکا در داستان پنهان کرده است را از بین خطوط بیرون بکشید؛ همانطور که ولادیمیر ناباکوف نویسنده و منتقد روسی درباره مسخ گفته است: «اگر کسی «مسخ» کافکا را چیزی بیشتر از یک خیالپردازی حشرهشناسانه بداند به او تبریک میگویم؛ چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»
گونتر گراس و سفر به شهر فرنگ
گونتر گراس از دو نویسنده چپ دست قبلی شهرت کمتری دارد. چون هم از دو نویسنده قبلی به عصر ما نزدیکتر است و هم آثار کمی از او به فارسی ترجمه شده که از بین آنها کتابهای انگشتشماری هستند که ترجمه خوبی دارند. گونتر گراس یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر آلمان و برنده نوبل ادبیات است. او کتابهای زیادی دارد که معروفترین آنها «طبل حلبی»، «در حال کندن پوست پیاز» و آخرین اثر او «شهر فرنگ» است که به فارسی نیز ترجمه شدهاند. «شهر فرنگ» یک اتوبیوگرافی بسیار خلاقانه است؛ گونتر گراس با روایتی عجیب و به سبک مخصوص خودش زندگی شخصی و سیاسیاش را از زبان هشت فرزندش روایت میکند. اگر میخواهید یک داستان واقعی با پیچیدگیهای روایی ِشیرین و مسحورکننده و همراه با چاشنی رئالیسم جادویی بخوانید، این کتاب میتواند یکی از بهترین انتخابها باشد.