طبق نظرسنجیها روزنامهنگاری و خبرنگاری یکی از سختترین شغلهای جهان است. از سوی دیگر علاوه بر سختی کار، روزنامهنگاران و خبرنگاران به خاطر درگیری با اخبار ناگوار، بیش از بقیه مردم در معرض افسردگی و مشکلات روحی هستند. اما هر چه باشد روزی یک نویسنده یا روزنامهنگار الهامبخش ما شده و با آثارش ما را تحت تأثیر خود قرار داده است. به همین خاطر به مناسبت ۱۷ مرداد، روز خبرنگار، به احترام نویسندگان خبرنگار که لذت زندگی نصیب خودشان نشد اما ما را به لذت رساندند کلاه از سر برمیداریم و دستاوردهایشان را مرور کنیم.
جرج برنارد شاو
شما احتمالا برنارد شاو را به عنوان یک نمایشنامهنویس میشناسید. نمایشنامهنویسی که پس از شکسپیر توانمندترین فرد در این حوزه بوده و به خاطر نمایشنامهاش به نام «سنتژان» موفق به دریافت جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۲۵ شده است. احتمالا برایتان جالب خواهد بود که بدانید او در زندگیاش چند بار هم کار خبرنگاری انجام داده. علاوه بر این برای کسب درآمد برای بعضی از افراد سخنرانی و متن مینوشت و بعدها به عنوان منتقد هنری در نشریات مختلف مشغول به کار شد. پیشنهاد ما برای خواندن یکی از کتابهای برنارد شاو، کتاب «سرباز شکلاتی» است که با ترجمه سیمین دانشور منتشر شده است.
گابریل گارسیا مارکز
«من یک روزنامهنگار هستم و همیشه روزنامهنگار بودهام. اگر روزنامهنگار نبودم هیچگاه کتابهایم نوشته نمیشد، چون تمام اطلاعات و سوژههای من برای نوشتن یک کتاب از واقعیت نشأت میگیرد.» اینها جملاتی است که مارکز در یکی از مصاحبههای خود درباره تجربه کاریاش میگوید. او که یکی از پیشگامان روزنامهنگاری نوین (روزنامهنگاری روایی و مستند) در آمریکای لاتین است، در سال ۱۹۹۴ با تأسیس یک بنیاد ادبی-آموزشی برای آموزش روزنامهنگاری روایی و تحقیقی، در راه بالا بردن استانداردهای روزنامهنگاری در آمریکای لاتین تلاش کرد. اگر قرار باشد فقط یک کتاب از مارکز بخوانید احتمالا آن کتاب «عشق در زمان وبا» یا «صد سال تنهایی» است.
جرج اورول
اگر کتاب «آس و پاس در لندن و پاریس» نوشته جرج اورول را خوانده باشید، میدانید که او در دورهای از زندگیاش مجبور بوده با پولی کم و در وضعیتی بسیار سخت گذران زندگی کند. در همان دوران بود که او به عنوان یک روزنامهنگار مشغول به کار شد و مقالاتی در روزنامههای مختلف منتشر کرد. احتمالا آنچه جرج اورول در کتاب ۱۹۸۴ نوشته، امروز بیش از هر وقت دیگری با حال و زمانه ما مرتبط است، پس اگر این کتاب را نخواندهاید الان بهترین وقت است که سراغش بروید.
ارنست همینگوی
همینگوی یکی دیگر از نویسندگان نوبل بردهایست که تجربه کار روزنامهنگاری داشته است. او که برای نشریات محلی مینوشت، به عنوان یک خبرنگار خارجی اخبار مربوط به جنگ را پوشش میداد و از اعتبار نامش در این راه هم استفاده میکرد. بزرگترین هدیه همینگوی به نویسندگان سبک نوشتاریاش بود. او با ایجاد یک سبک مینیمالیستی و شسته و رفته که نام آن را نظریه کوهیخی گذاشت، به دیگر نویسندگان یاد داد که تنها باید بخشی از اطلاعات داستان را به صورت مستقیم برای مخاطب بیان کرد و بخشی از اطلاعات را باید با نماد و علت در اختیار او گذاشت. احتمالا عده کمی از کتابخوانها هستند که کتاب پیرمرد و دریا را نخوانده باشند، اگر شما جزو این دسته هستید میتوانید همین حالا شروع به خواندن آن کنید.
مارک تواین
یکی از بزرگترین طنزپردازان روزگار ما روزنامهنگاری است که برای روزنامه ویرجینیا سیتی مینوشت و به خاطر کتابهای ماجراهای تام سایر و هاکلبری فین معروف شده است. تواین که به دلیل علاقه زیادش به سفر و ماجراجویی بسیاری از آثارش را در طول سفر مینوشته، در سال ۱۸۶۶ با آلتا کالیفرنیا، برجستهترین روزنامه غرب قراردادی به این مضمون امضا کرد: خبرنگار سیار بدون محدودیت مکان و زمان و سمت که دور کره زمین میگردد و ضمن سفر گزارش مینویسد! قطعا کتاب «شاهزاده و گدا» با ترجمه محمد قاضی یکی از بهترین انتخابها برای آشنایی با مارک تواین است.