قسمت هشتم سریال WandaVision درحالیکه به گذشته تلخ واندا ماکسیموف سر میزند که حاوی برخی از بهترین لحظات دنیای سینمایی مارول نیز است. در ادامه با میدونی و نقد قسمت هشتم سریال وانداویژن همراه باشید.
ادامه نقد ممکن است بخشهایی از داستان و اتفاقات قسمت هشتم سریال WandaVision را برای شما فاش کند
قسمت هفتم سریال WandaVision با اینکه روند کندتری نسبت به قسمتهای اخیر سریال داشت، اما بالاخره از هویت اگنس پرده برداشت و همانطور که انتظار داشتیم اگنس همان آگاتا هارکنس است و ظاهرا شخصیت منفی اصلی سریال نیز لقب گرفته است. همانطور که هفته قبل هم گفتم سریال بهتر است از فضای سیتکام خودش فاصله بگیرد و وارد فضای جدیتری برای پاسخ دادن به سوالات شود. قسمت هشتم سریال وانداویژن نقش مهمی درواقع داشت و پیش از آنکه شاهد نبرد پایانی باشیم، سازندگان تصمیم گرفتند تا هم ما را با گذشته آگاتا هارکنس آشنا کنند و هم اینکه بیشتر از گذشته واندا ماکسیموف و دلیل خلق هکس آگاه شویم. اگرچه گذشته آگاتا هارکنس نسبت به انتظارمون کمی کوتاه بود، اما همین دقایق کوتاه هم میشد این موضوع را فهمید که او راه تاریکی را در پیش گرفته و درنهایت ممکن است با موارد تاریکتری نیز در ارتباط باشد.
بااینحال، هم میدانیم که آگاتا هارکنس شخصیت بسیار قدرتمندی است و هم اینکه سازندگان تصمیم گرفته تا آگاتا را بسیار باهوش به تصویر بکشند که تصمیم درست و عاقلانهای بود. البته هنوز بهطور کامل از انگیزههای آگاتا خبر نداریم و شاید این سوالی باشد که در قسمت بعدی به آن جواب داده شود، اما بخش اصلی تمرکز قسمت هشتم روی گذشته واندا ماکسیموف است و درواقع ما نهتنها قرار است دلیل شکل گرفتن و منشا قدرت واندا را کشف کنیم، بلکه به یکی از سوالات مهم ما هم پاسخ داده میشود؛ یعنی دلیل سیتکام بودن سریال. ما بالاخره اکنون میدانیم که ریشه سیتکامها درواقع گذشته واندا و کار پدرش است. پدر واندا در شهر جنگ زده سوکوویا به فروش فیلمها و سریالهای آمریکایی میپرداخت و هر شب یک سریال سیتکام به انتخاب واندا در خانه پخش میشد و الگو قسمتهای مختلف سریال نیز از همینجا یعنی سریالها و قسمتهای محبوب دوره کودکی واندا نشات گرفته است.
درواقع هر قسمت براساس یک سریال و یک قسمت از آن خلق و اجرا شده و اکنون قسمت هشتم سریال وانداویژن ارزش قسمتهای گذشته را دوچندان میکند و نشان میدهد که هر قسمت صرفا اتفاقی نبوده و دلیلی کاملا داستانی و شخصی داشته و صرفا قرار نبوده یک ارجاع باشد. همچنین الان بهتر میتوانیم تبلیغهای تلویزیونی در هر قسمت را درک کنیم و الگوی هر تبلیغ را میتوانیم در طول این قسمت ببینیم. این نکته سنجی و ارتباط هر چیز تو سریال نشان از دقت و هوش نویسندگان دارد که صرفا تصمیم نگرفتند تا چیزی سطحی و بیهدف را در سریال تحویل مخاطب بدهند و این نکته که هر قسمت و ارجاع به یک سریال و قسمت خاص تا تبلیغهایی که به گذشته واندا گره خورده، همه آن نشان از هوشمندی نویسنده برای ارائه یک مفهوم درست از اتفاقات سریال بوده تا حتی باعث شود بیننده به قسمتهای قبلی بازگردد و با دقت بیشتری هر قسمت را تماشا کنند.
اگرچه در دنیای سینمایی مارول گذشته شخصیتها بیشتر بهصورت زبانی گفته میشود و کمتر شاهد به تصویر کشیدن آن بودیم، اما در فرمت تلویزیون سازندگان فرصت بیشتری را برای ارائه گذشته شخصیتها دارند و سازندگان سریال WandaVision هم از این فرصت به خوبی استفاده کردند تا به ریشه مشکلات واندا ماکسیموف و دلیل کارهای او بپردازند. درواقع بخشی از تلاش قسمت هشتم سریال WandaVision نمایش درد و رنجی است که واندا طی سالهای گذشته کشیده و او طی این سالها مجبور بوده تا مرگ کسانی را که دوست دارد، مشاهده کند. درواقع اگر هر شخصیتی در پایان Avengers: Endgame حداقل خانواده و گروهی از عزیزانش را داشت، اما واندا تنها کسی که برایش باقیمانده بود یعنی ویژن را نیز از دست داد و اکنون به یک پوچی کامل دست یافته است.
البته نقش این قسمت تنها یادآوری این موضوع نبود؛ بلکه نقش قسمت هشتم سریال وانداویژن این بود که نشان دهد واندا طی سالها تلاش کرده تا به نحوی حالا با برنامه انتقام از استارک و اونجرز یا پیوستن به اونجرز، با این غم و درد کنار بیاید، اما اکنون دیگر توانایی مبارزه با آن را ندارد و حالا با شخصیت شکسته و خستهای طرف هستیم که دیگر هیچ دارویی نمیتواند او را درمان کند مگر اینکه دوباره عزیزانش احیا شوند. نکته غمانگیز ماجرا زمانی بود که واندا حالا سندی را در اختیار داشت که ویژن برای شروع یک زندگی مشترک با واندا آن مکان را خریده بود و این منشا خلق هکس بود. درواقع ما در طول قسمت هشتم سریال وانداویژن نهتنها با نحوه خلق هکس و تبدیل شدن وستویو به شهری در اختیار واندا آشنا شدیم، بلکه این قسمت درکنار ارائه چند صحنه و دیالوگ قدرتمند نقش معرفی واندا بهعنوان اسکارلت ویچ را نیز داشت.
بالاخره در قسمت هشتم سریال WandaVision واندا ماکسیموف رسما بهعنوان اسکارلت ویچ معرفی شد و این معرفی در قالب سه صحنه صورت گرفت که صحنه اول در آزمایشگاه هایدرا، صحنه دوم خلق هکس و صحنه سوم جایی بود که آگاتا رسما لقب اسکارلت ویچ را به واندا داد. البته نباید از بازی کم نقص الیزابت اولسن نیز در طول این قسمت گذشت که او به خوبی توانست رنج و زخمی که واندا طی این سالها حمل کرده را به تصویر بکشد و شاید اکنون به جرات بتوان گفت آیا باید از الان منتظر نامزد شدن او در جوایز امی باشیم؟ در هر حال بازی درخشان اولسن در طول سریال وانداویژن این موضوع را به ما نشان میدهد که او سزاوار این موضوع است و بعید میدانم افراد زیادی الان با این موضوع مخالف باشند. بااینحال، هنوز سوالات بی پاسخ متعددی در سریال وانداویژن وجود دارد که در طول یک قسمت باید به آن پاسخ داده شود.
یکی از این سوالات این است که هنوز انگیزههای واقعی آگاتا هارکنس مشخص نیست و نمیدانیم که چرا پس از فهمیدن راز خلق هکس تصمیم به مبارزه با واندا گرفت، اما او ممکن است از قدرت واندا ترس داشته یا راز تاریک دیگری در سریال وجود دارد که هنوز برملا نشده است. البته این نظریه هم وجود دارد که آگاتا شاید با هیوارد در حال همکاری باشد و احتمال اینکه آگاتا همان شخصی باشد که باعث ارتباط هیوارد در داخل هکس شده بود، وجود دارد. البته هرچند میدانیم که پیترو سریال، پیترو واقعی نیست، اما هنوز نمیدانیم که هویت واقعی او چه کسی است و آیا او نقش مهمتری را در ادامه خواهد داشت یا خیر. بااینحال، قسمت هشتم سریال وانداویژن به یک سؤال مهم هم پاسخ داد و آن هم شخصیت ویژن است. درواقع اکنون میدانیم که ویژن داخل وستویو درواقع ساخته خود واندا است و ارتباطی با ویژن اصلی ندارد.
پس الان دیگر مطمئن هستیم که ویژن اصلی کاملا مرده و این ویژن نه ارتباط جسمی و نه ارتباط کلی با ویژن اصلی دارد، اما این نظریه که هیوارد بهدنبال استفاده از ویژن بهعنوان سلاح است، را رد نکرد؛ برعکس ما در صحنه پس از پایان فهمیدیم که هیوارد واقعا بهدنبال استفاده از ویژن بهعنوان سلاح بود و واقعا نمیدانست که چگونه میشود ویژن را دوباره راه انداخت و حالا واندا بهصورت غیر مستقیم به هیوارد کمک کرد تا ویژن را زنده کند؛ ویژن سفید که ظاهرا قرار است به دومین دشمن واندا در این سریال تبدیل شود. درواقع این پایان شوکه کننده این موضوع را نشان میدهد که واندا هم باید با آگاتا هارکنس مواجه شود و هم با ویژن سفید و این میتواند وعده یک قسمت کاملا اکشن را بدهد و حداقل این نکته که واندا قرار نیست صرفا با چند سرباز که درنهایت زورشان هم نمیرسید، مواجه شود و این بدون شک خبر خوبی است.
بااینحال، قسمت هشتم سریال WandaVision یک سؤال را هم مطرح کرد و آن هم این است که آیا واندا از اول قدرت داشته است؟ اگر به زمان پرتاب موشک به خانه ماکسیموف برگردیم، در یک صحنه میبینیم که واندا بهدنبال استفاده از قدرتش است و آگاتا تصور میکند که او بهدنبال تغییر صحنه است. بااینحال، شک ما زمانی بیشتر میشود که در آزمایشگاه هایدرا متوجه شدیم تمامی داوطلبان شکست خورده و کشته شدهاند و مشخصا واندا و پیترو توانایی فیزیکی زیادی نداشته و بعید است صرفا بهخاطر حس انتقامجویی از این تست زنده بیرون آمده باشند.
البته نمیخواهم این موضوع را قطعی بدانم، اما اگر مارول در گذشته به اجبار بهخاطر نداشتن حق مجموعه X-Men منشا واندا و پیترو را تغییر داده بود، اما الان به این موضوع نیازی ندارد و میتواند با یک تغییر کوچیک دیگر دوباره بگوید که واندا از همان ابتدا یک میوتنت بوده که از هویت خودش خبر نداشته و آزمایش هایدرا صرفا باعث پدیدار شدن قدرت آنها و قدرتمندتر شدن واندا شده است. بااینحال، زمان میتواند این موضوع را تایید یا رد کند، اما سریال وانداویژن در قسمت نهم میتواند آخرین خشت از بنا باشکوه خود را درست قرار دهد یا صرفا با پایانی قابل قبول طرف خواهیم بود؟ همچنین شاید در پایان واندا واقعا به یک شخصیت منفی تبدیل شد و بالاخره باید ببینیم که ارتباط داستانی سریال WandaVision با دنباله فیلم دکتر استرنج چیست.