فیلم Wasp Network شبکه زنبور، تازهترین ساختهی فیلمساز بزرگ فرانسوی اولیویه آسایاس، یک درام سیاسی-جاسوسی مدرن است. با میدونی و نقد این فیلم همراه باشید.
اولیویه آسایاس، منتقد سابق مجلهی کایهدو سینما، سینهفیل کارکشتهای است که در هر فیلمش ژانرها و جهانهای سینمایی متنوعی را در بستری معاصر و مدرن احضار میکند. درام خانوادگی، زندگینامهای، بلوغ، سایپرپانک تریلر، اکشن، فیلم جاسوسی مدرن، درام لباسی و قصهی ارواح تنها برخی از الگوهای ژانری متنوع کارنامهی پربار آسایاس را شکل میدهند. هر فیلم آسایاس گویی آزمایشی با زبان سینما از دریچهی تلفیق تاریخ تصاویر با مدیومهای معاصر است. یکی از نمونههای دلنشین و درخشان این تلفیق را در Personal Shopper «خریدار شخصی» شاهد بودیم. جایی که آسایاس، ارتباط ازطریق فضای مجازی (چت کردن، اسکایپ و...) را به داستانهای ارتباط با جهان مردگان، ارواح و کدهای مورس پیوند میزند. همچنین بهترین فیلمهای آسایاس پاستیشی از ژانرها، سبکها و مودهای مختلف هستند. اینکه آسایاس چگونه در فیلمهای نمونهای خود مانند خریدار شخصی، به شکلی آگاهانه پلی میان مودها و مولفههای جهانهای سینمایی متنوع میزند.
آسایاس در Wasp Network، بیشتر از هر فیلم دیگر کارنامهی چندوجهیاش، به سینمای جریان اصلی تمایل پیدا کرده است. یک درام جاسوسی که سنگ بنای خود را از الگوهای آشنای ژانری وام گرفته است و نظرگاه پیچیده، بیان بصری و طراوت متمایز باقی آثار او را ندارد، اما بهعنوان فیلمی از فیلمسازی خودآگاه و البته غریزی، حائز اهمیت و بررسی است. اگرچه Wasp Network در ارتباط با کارنامهی آسایاس فیلمی قابل دسترس به نظر میرسد اما در قیاس با نمونههای هالیوودی، از جذابیتهای سنجیدهای بهره میبرد. یک داستان جاسوسی پر پیچ و خم که عشق و خیانت در تار و پود آن نفهته است. با کمی دقیق شدن در جهان فیلم و شیوهای که آسایاس روایتش را بسط میدهد، میتوان تمایزهای آن را در قیاس با نمونههای مشابه مورد بررسی قرار داد. یک فیلم جاهطلبانه، کم و بیش ژورنالیستی که با نازک بینی لایههای پیچیدهی جاسوسی و ضدجاسوسی کوبای فیدل کاسترو را روایت میکند.
اولیویه آسایاس، منتقد سابق مجلهی کایهدو سینما، سینهفیل کارکشتهای است که در هر فیلمش ژانرها و جهانهای سینمایی متنوعی را در بستری معاصر و مدرن احضار میکند
کوبای کاسترو که از سقوط اتحاد جماهیر شوروی جان سالم بدر برده بود، در سالهای دههی نود دوران پرآشوبی را پشتسر میگذاشت. وضعیت اسفناک اقتصادی مردم، ناآرامیهایی که هر از گاهی داخل کشور رخ میداد، تنشهای جنگ سرد میان کوبا و ایالات متحده، فعالیتهای سازمانهای مخالف رژیم کاسترو در خارج از کشور، وضعیت را برای حکومت کوبا پیچیده و بغرنج کرده بود. همچنین خفقان سیاسی و اقتصادی هرگونه تلاش برای تغییر شرایط را کند و فرسایشی کرده بود. شهروندانی که زیست اجتماعیشان بیشتر از هر چیزی با انقلاب، تعهد، آرمان، ماندن، رفتن، عشق، خیانت و مفاهیمی از این دست گرهخورده است. چه بسیار آدمهایی که تلاش میکردند خود را به خاک آمریکا برسانند تا در آنجا پناهنده شوند. آدمهایی که خانواده و دوستان خود را به امید یک زندگی جدید رها میکردند. Wasp Network با چنین سکانسی آغاز میشود؛ جایی که یک خلبان کوبایی به اسم رِنه گونزالز از همسرش اُلگا و دختر شش سالهی شان خداحافظی و با یک هواپیمای Crup Duster (هواپیمایی مخصوص غباررویی و سمپاشی سطوح مزارع) از کوبا به سمت میامی در فلوریدا پرواز میکند.
در ادامه به بخشهایی از داستان فیلم اشاره میشود
Wasp Network، اقتباسی از کتاب ناداستان و تاریخنگارانهی The Last Soldiers of the Cold War: The Story of the Cuban Five «آخرین سربازان جنگ سرد: داستان پنج کوبایی» به قلم فرناندو مورایس است. حکومت کوبا در فاصلهی سالهای 1990 تا 1998، حلقهای جاسوسی به نام شبکه زنبور را برای نفوذ به سازمانهای مخالف رژیم کاسترو سازماندهی کرد. افرادی که در قالب پناهجویان ضد کاسترو راهی فلوریدای آمریکا شدند. فیلم آسایاس ماجراهای چند عضو این شبکهی جاسوسی را دنبال میکند.
رِنه با نقشآفرینی برجستهی ادگار رامیرز ونزوئلایی (بازیگر نقش کارلوس و نامزد جایزهی گلدن گلاب و امی) نخستین عضو این گروه است که در ابتدای فیلم با او آشنا میشویم. خلبان آمریکایی الاصلی که در سال 1990 هواپیمایی را میرباید و از هاوانا به آمریکا میگریزد. رِنه در میامی با حمایت بنیاد ملی کوبایی-آمریکاییها زندگی جدیدی را بهعنوان مربی پرواز شروع میکند. مدتی نمیگذرد که او توسط شخصی به نام خوزه باسولتو به سازمان «نجات برادران» راه پیدا میکند. یک سازمان غیرانتفاعی راستگرا که توسط کوباییهای تبعیدی اداره میشود و هدفش هدایت پناهندگان کوبایی - پیش از آنکه آنها در اقیانوس جان خود را از دست بدهند یا توسط گاردهای ساحلی دستگیر شوند - برای رسیدن به آمریکا است. ظاهرا رِنه از فقر اقتصادی کوبا که نتیجهی تحریمهای تجاری ایالات متحده است، به تنگ آمده و تصمیم گرفته که مبارزهای را برای برقراری دموکراسی در کوبا آغاز کند، حتی اگر به معنای کنار گذاشتن خانوادهای باشد که دوستشان دارد.
آسایاس در Wasp Network، بیشتر از هر فیلم دیگر کارنامهی چندوجهیاش، به سینمای جریان اصلی تمایل پیدا کرده است. یک درام جاسوسی که سنگ بنای خود را از الگوهای آشنای ژانری وام گرفته است
عضو بعدی گروه، خوان پابلو روکه (واگنر مورا)، افسر مشهور نیروی هوایی کوبا است که برای رساندن خود به آمریکا از ساحل هاوایی تا خلیج گوانتامو را در میان کوسهها شنا میکند. پابلو پس از مدتی به رِنه و سازمان خوزه باسولتو میپیوندد. فرار خودنمایانهی پابلو باعث شهرت او میان جامعهی کوبایی-آمریکاییها میشود و حتی برای نگارش کتاب زندگیاش قراردادی میبندد. پابلو در مقایسه با رِنه شخصیتی جذاب، کاریزماتیک و دارای انگیزههای پیچیده است که با ابهامی اخلاقی معرفی میشود. او به نظر علاوهبر فعالیت برای سازمان مخالف حکومت کوبا، خبرچینی کوبایی-آمریکاییها را برای FBI میکند و از این راه پول زیادی به جیب میزند. شخصیت مغرور و مادیگرای پابلو در مدت زمان کوتاه اقامتش در آمریکا، درکنار فعالیتهای جاسوسیاش، تجربهای از زیستن درون رویای آمریکایی را از سر میگذراند و در میانهی فیلم بدون توضیح روشنی زندگیاش با مارگاریت (آنا دی آرماس) را رها میکند و به کوبا بازمیگردد.
آسایاس در ادامه، تجربیات متفاوت رِنه و پابلو را در آمریکا به تصویر میکشد. رِنه امیدوار است که اُلگای شاکی و گلهمند را متقاعد کند به همراه دخترش ایرما به او در آمریکا بپیوندند. درحالیکه آن دو با انزوای تحمیل شدهی خود مبارزه میکنند. فیلم در نیمهی اول، بدون اتلاف وقت ماجراهای مربوطبه رِنه و پابلو، ارتباط آن دو با جامعهی کوبایی-آمریکاییها و سازمان نجات برادران و آشنایی پابلو با مارگاریت و ازدواجشان-زندگی مشترکی که اگرچه با شور و هیجان شروع میشود اما دوامی نمییابد- را پیگیری میکند. همچنین فیلم بخشی از فعالیتهای غیرقانونی بنیاد ملی کوبایی-آمریکاییها به رهبری خورخه ماس کانوسا را نشان میدهد. قاچاق گستردهی مواد و اسلحه در آمریکای جنوبی، برنامهریزی عملیاتهای تروریسی برای ضربه زدن به صنعت توریسیتی کوبا توسط لوییس پوسادا کاریلس، بخشی از فعالیتهای غیرقانونی بنیاد تحت پوشش آرمانهای سیاسی دموکراسی خواهانه و انگیزههای بشردوستانه است. آسایاس همچنین صحنههایی را به اُلگا با حضور مثل همیشه روان و صمیمانهی پنهلوپه کروز اختصاص میدهد. در بُرشهایی کوتاه صحنههایی از زندگی روزمرهی اُلگا در خانه و کار او در کارخانه میبینیم و اینکه فرزندش را چگونه بدون حضور پدرش بزرگ میکند. اُلگا از انگیزهی اصلی رِنه برای فرار به آمریکا بیخبر است. او شوهرش را یک خائن میداند، هرچند نزد دخترش میگوید که پدرش برای کمک به اقتصاد کشورشان آنجا را ترک کرده است.
فیلم به این ترتیب با مقدمهی امیدوارکنندهای شروع میشود و با سیری کنجکاویبرانگیز در نیمهی ابتدایی پیش میرود. آسایاس در این قسمت تا رسیدن به نقطهی میانی، مجموعهای از خطوط داستانی و شخصیتهای پراکنده را به یک تصویر بزرگتر از شبکهای از روابط پیچیده بسط میدهد، اما با ورود شخصیت برنامهریزِ گروه (جاسوس بزرگ) به تدریج فیلم شانس یک نتیجهگیری چشمگیر را از خود دریغ میکند. فیلم برای پاسخ دادن به این سؤال که این آدمها-رِنه و پابلو- چه کسانی هستند، به چهار سال قبل بازمیگردد و با شخصیتی به نام جراردو هرناندز ملقب به مانوئل ویرامونتز با بازی گائل گارسیا برنال همراه میشود. او در نقش مغز متفکر گروه در سال ۱۹۹۱ برای رهبری شبکهی زنبور خودش را به فلوریدا میرساند. جراردو چندی بعد اُلگا را از علت واقعی اقدام رِنه باخبر میکند و به او و دختر اکنون ۱۲ سالهاش مجوز میدهد که در میامی به رِنه ملحق شوند. فیلم در این نیمه، از داستان شخصی رِنه و پابلو به سمت یک درام جمعی دربارهی سیاست بینالملل سوق پیدا میکند.
در Wasp Network، الگوهای سینمای جاسوسی در همنشینی با فیلمهای سیاسی-تاریخی وقایعنگارانه و در مجاورت لحظات ملودراماتیک، پیکرهی کلی اثر را شکل میدهند
آسایاس در یک ساعت ابتدایی - پیش از آنکه به ما نشان دهد این کاراکترها در حقیقت جاسوس حکومت کوبا هستند - با سبک مالوف خود انگیزهها و جابجاییهای مبهم شخصیتهایش را به شکلی روان ردیابی میکند، اما او از نیمه به بعد تمرکز خود را روی نمایش شبکهای از سیستمهای پیچیده، کانالهای مخفی تأمین سرمایه، فعالیتهای جناحهای ضدجاسوسی و دخالتهای CIA میگذارد. آسایاس پیش از این در دو فیلم Something in the Air «چیزی در هوا» و مینیسریال Carlos «کارلوس»، علاقهی خود را به روایت تقاطعهای شخصی-تاریخی نشان داده است. زوجهایی که هدف و آرمانی در سر دارند و این تعهد به هدفی خاص، زندگی شخصیشان را تحتتاثیر خود قرار میدهد. اما هرچه فیلم جلو میرود، آسایاس بیشتر از شخصیتهایش دور میشود و بجای آن به نمایش متوالی وقایع و فاکتهای تاریخی اکتفا میکند. آسایاس روند نگارش فیلمنامهی Wasp Network را مشابه رویکردش در Carlos توصیف کرده است. روندی شامل تحقیقات گسترده دربارهی وقایع و رخدادهای تاریخی که اسکلت فیلمنامه را شکل میدهند. به نظر آسایاس بخش دوم فیلمنامهی Wasp Network را بهطور کامل بر مبنای چنین رویکردی نوشته، با این تفاوت که با رضایتمندی به بازگویی سادهی وقایع تاریخی اکتفا کرده است.
آسایاس از هرگونه توضیح و تفسیر اضافی دربارهی انگیزههای کاراکترهای فیلم طفره میرود و روایت فیلم را بدون بدون نشان دادن قهرمان، شرور یا خائنی تا انتها پیش میبرد
آسایاس در Wasp Network، سطوح مختلف داستانی را کنار هم قرار میدهد؛ الگوهای سینمای جاسوسی در همنشینی با فیلمهای سیاسی-تاریخی وقایعنگارانه که در مجاورت لحظات ملودراماتیک، پیکرهی کلی اثر را شکل میدهند. روایت Wasp Network به شکل سیالی میان این جهانهای داستانی متنوع حرکت و بسط مییابد. همچنین آسایاس در دو سکانس مجزا، به جهانهای سینمایی دیگری ورود میکند. سکانس ساقط شدن دو هواپیمای سازمان نجات برادران توسط نیروی هوایی کوبا و کشته شدن چهار هوانورد، جلوهای از نبردهای هوایی هیجانانگیز فیلم های جنگی را در خود دارد. همچنین سکانس بمبگذاری هتلهای هاوانا با تعلیقی هیچکاکی همراه است. البته در این دو سکانس اکشن و تعلیقآمیز، هیچکدام از شخصیتهای اصلی فیلم حضور ندارد و همین مسئله از قدرت تاثیرگذاری آنها کاسته است. پابلو که در نیمهی دوم بهطور کامل کنار گذاشته میشود و تنها در تیتراژ پایانی در قالب توضیحاتی دربارهی سرنوشت واقعیاش به او باز میگردیم. در نتیجه فیلم با وجود انسجام ساختاری و پنانسیلهای بالقوه هیجانانگیزش، استرس و تعلیق آنچنانی ندارد. مسئلهای که سرخوردگی بخشی از مخاطبان را در مواجهه با فیلم به همراه دارد.
Wasp Ntework، از جهتی همچون دیگر فیلمهای آسایاس، فیلم جابجایی و حرکت است. رِنه از خانه بیرون میآید، سوار اتوبوس مملو از جمعیت میشود، به میدان هوایی میرود و از آنجا سوار بر هواپیما بر فراز مناظر هاوانا و اقیانوس به سوی میامی پیش میرود. آسایاس همهی این فرایند را در طول یک سکانس دو دقیقهای و در طی چند صحنهی کوتاه، بدون هیچ توضیح اضافهای نشان میدهد. این جابجاییها میان کوبا و میامی در طول فیلم مدام تکرار میشود: از ساحل هاوانا به خلیج گوانتانامو، از چشماندازهای شبانه و غرق در نور میامی به منظرهی هوایی ساختمانهای متراکم کوبا. همچنین دراینمیان، یکبار به السالوادور و در انتهای فیلم به ساراسوتا در فلوریدا میرویم. تصاویر متعددی که از آدمهایی در گشتهای ساحلی، قایقهای تیوپی، اتوبوسهای شهری، فرودگاه، هوایپماهای دونفره و مسافربری، تاکسی و ... میبینیم، در راستای همین فضای پرشتاب فیلم قرار میگیرند؛ ثبت سرعت و ریتم گیجکنندهی زندگی در جهان بهم پیچیدهی فیلم.
فیلم ماجراهای زندگی چند فعال سیاسی مدافع حکومت کاسترو را تا زمان دستگیریشان دنبال میکند. شخصیتهایی که در ابتدای دههی نود برای انجام ماموریتی دوجانبه در پوشش مخالفین حکومت کاسترو، به آمریکا فرستاده میشوند
آسایاس از هرگونه توضیح و تفسیر اضافی دربارهی انگیزههای کاراکترهای فیلم طفره میرود و به سیاق فیلمهای اینچنینی آرمانها و اهداف شخصیتهای خود را چندان پررنگ نمیکند. رِنه شخصیتی با قواعد اخلاقی سفت و محکمی است، اما ما دقیقا نمیدانیم این اعتقاد راسخ رِنه از کجا میآید که به واسطهی آن حاضر است مشقت زندان و رنج دوری از خانوادهاش را تحمل کند. همانطور که رِنه و پابلو بدون هیچ صحبتی همسرانشان را ترک میکنند. مردانی که زندگیشان در شبکهای پیچیده از مناسبات سیاسی و قدرت، دستخوش حوادث ریز و درشتی میشود. آسایاس روایت فیلم را بدون نشان دادن قهرمان، شرور یا خائنی تا انتها پیش میبرد.
Wasp Network، با سکانسی تقریبا مشابه ابتدای فیلم به پایان میرسد؛ جایی که رِنه از داخل زندان و از فاصلهی یک حفاظ شیشهای با اُلگا و فرزند تازه به دنیا آمدهیشان ملاقات میکند. رِنه با ماندن روی اصول اخلاقیاش، حاضر نیست که برای تخفیف در مجازاتش با سرویسهای امنیتی آمریکا همکاری کند و دوستان و برادرانش را لو بدهد. درحالیکه برخی از همان دوستان-که نمیدانیم کدامهایشان- علیه او شهادت دادهاند. رِنه یکبار در ابتدای فیلم و باری دیگر در انتها به واسطهی آرمان و تعهدی که در ذهن دارد، از خانوادهاش دور میافتد، البته با این تفاوت که در پایان در چشم همسرش یک قهرمان است. اجازه بدهید برای لحظهای چرخش روایی میانهی فیلم را فراموش کنیم. در این صورت گویی با دو رِنهی متفاوت در ابتدا و انتهای فیلم روبهرو هستیم. رِنهای که در ابتدای فیلم بهعنوان آدمی مخالف رژیم کاسترو معرفی میشود و به ظاهر با انگیزهای متفاوت و برای دموکراسی همسر و فرزندش را ترک میکند و در پایان با رِنهای که برای پایبندی به تعهد خود به کشورش و برادرانش هزینهی جدایی از خانوادهاش را میپذیرد.
اما چرا آسایاس از ابتدا هویت اصلی کاراکترهایش را فاش نمیکند و آن را در میانهی فیلم قرار میدهد؟ میدانیم که آسایاس به بازی در زمینهای آشنا علاقهای ندارد. پس انگیزهی اصلی چنین انتخابی ایجاد تعلیق، غافلگیری یا رو دست زدن به مخاطب نیست. استراتژیای که البته منطبق بر جهان پیچیدهی فیلم است، اما انگیزهی عمیقتری در پشت آن قرار دارد. آسایاس دو شخصیت و دو آرمان مختلف را به شکلی کنایی در یک کاراکتر به تصویر میکشد؛ رنهای که در ابتدای فیلم میبینیم و رنهای که در انتها میشناسیم. اینگونه است که آسایاس داستان خود را بهگونهای تعریف میکند که هیچ شخص، ایدئولوژی و کشوری را بیشتر از دیگری دوست نداشته باشیم. آسایاس با قرینه سازی معنادار در پایان فیلم دیدگاه اخلاقی و پرسش اساسی خود را موکد میکند؛ فارغ از قضاوتی که دربارهی این کاراکترها داریم، به راستی این آدمها برای چه میجنگند؟ برای چه رنجی خودخواسته را به دوش میکشند؟