فیلم The United States Vs. Billie Holiday «ایالات متحده دربرابر بیلی هالیدی» فیلمی است درباره بیلی هالیدی، خواننده پرحاشیه آمریکایی. این فیلم در جشنواره گلدن گلوب برنده جایزه بهترین بازیگر زن شد. اما آیا جزییات دیگر فیلم هم نقاط جذابی دارد؟
فیلم The United States Vs. Billie Holiday، یک بیوگرافی غمناک درباره بیلی هالیدی است. او یکی از پرآوازه ترین موزیسینهای آمریکایی است که طرفداران موسیقی جز یا بلوز وی را بهخوبی میشناسند. نام اصلیاش النورا فیگن گاف بود. بعدها نام هنری بیلی هالیدی را برگزید.
آندرا دی خواننده آمریکایی در کمال تعجب برای بازی در نقش بیلی هالیدی برنده جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره گلدن گلوب ۲۰۲۱ شد. او همچنین در اسکار هم جزو نامزدها و شانسهای اصلی کسب اسکار است. در ادامه به این موضوع هم میپردازیم که آیا این فیلم، علاوهبر درخشش آندرا دی، در بخشهای دیگری هم چشمگیر بوده است یا نه؟
رویکرد درامهای زندگینامهای اینگونه است که یا به رویدادی خاص از زندگی شخص اختصاص دارد یا اینکه داستان در چند برهه زمانی متفاوت سیر میکند. در مورد فیلم مدنظر حالتی بین اول و دوم اتفاق میافتد. یعنی فیلم به برهه ای خاص از زندگی بیلی هالیدی میپردازد ولی در همان یک بازه بهصورت متمرکز سیر نمیکند و قضایای دیگری نیز مطرح میشود. پیش از ورود به نقد فیلم، برای درک بهتر، توضیحی مختصر درباره شرایط زندگی بیلی هالیدی و مهمترین آهنگ او میوههای عجیب میدهم. این دو مورد درواقع مهمترین مواد خام کارگردان این فیلم بوده است.
بیلی هالیدی از نوادگان نسلی بود که با تهدید و شکنجه از آفریقا به آمریکا برده شدند و در آنجا به اجبار کار های طولانی و طاقت فرسا انجام میدادند. بردهداری هرچند در سال ۱۸۶۳ توسط فرمان آبراهام لینکلن باطل شد اما تبعات دیگر آن مثل نژادپرستی تا همین امروز نیز ادامه داشته است. بیلی هالیدی در اوج دوران بدرفتاری با سیاهپوستها در سال ۱۹۱۵ متولد شد. خواننده افسانهای جَز آمریکا که برخی او را برترین خواننده تاریخ این سبک میدانند، کسی است که در فقر و ناکامی و دنیایی پر از تبعیض به دنیا آمد و بزرگ شد. خواننده ای که صدای شکننده و اندوهناک او نشانی از دوره محرومیت و سرکوب سیاهان قبل از دهه ۶۰ دارد.
او بیست سال با نام النورا فیگن زندگی مصیبت بار را تحمل کرد تا اینکه جان هاموند، یکی از تهیه کننندگان مهم آن زمان اعلام کرد صدای او بهترین صداییست که تاکنون شنیده است. توانایی صدای بیلی برای دوگانهِ اجرای ریتم کند و تند این امکان را میسر کرد تا دو سبک بلوز و جاز وارد مرحله جدیدی شوند و از این به بعد بود که زمینه آشنایی بیلی با مهمترین ساکسیفونیست دهه سی قرن بیستم، لستر یانگ فراهم شد تا ترانههای بوسه امسال و نامهربان با من خلق شوند. اما صدای محزون و خروشان او با ترانه میوه عجیب به اوج خود رسید. هرچند درنهایت بیلی هالیدی بهدلیل مشکلات فراوان روحی ۴۴ سال بیشتر عمر نکرد و با حواشی فراوان فوت کرد.
خواندن ترانه میوه عجیب یکی از مهمترین جنبههای شخصیتی بیلی هالیدی است که برای او در زندگیاش مشکلات زیادی را فراهم کرد. زمان زیادی از فیلم بیلی هالیدی دربرابر آمریکا نیز به کشمکشهای او با سیستم، بهخاطر خواندن این آهنگ اختصاص دارد. محتوای این ترانه تلخ درباره لینچ کردن سیاهپوستها بود. در اعدام به روش لینچ، شخص را به درخت میآویختند و مانند سنگسار با چوب و سنگ او را میزدند و گاهی فرد اعدامی را زنده زنده میسوزاندند. این عمل آنچنان متداول بود که چاپ تصاویر صحنههای لینچکردن روی کارتهای پستال، امری عادی و معمولی تلقی میشد. آهنگ میوه عجیب، تاثیر زیادی در لغو این قانون داشت.
در ادامه، متن ممکن است برخی از جزییات داستانی را لو بدهد.
همانطور که گفته شد روایت فیلم در برهههای مختلف زندگی شخصیت اصلی بیان میشود. برای گیج نشدن مخاطب، پیش از شروع هر خرده داستان، پیشنویسی روی متن ظاهر میشود و زمان و مکان رویداد پیشرو را برای مخاطب شفافسازی میکند. در راستای اینکه فیلم چند پاره نشود و تمرکز داشته باشد سعی شده که برای این پرشهای زمانی و مکانی نوعی توجیه روایی گنجانده شود. آن توجیه این است که بیلی هالیدی در حال مصاحبه با یک زن خبرنگار است و درواقع سؤالهای او ما را به جاهای مختلف میکشاند.
تمهیدی که اصلا چفت و بست درست و حسابی ندارد و در مقاطعی از فیلم توسط کارگردان کاملا رها میشود. رویکردی که میتوانست منظم و شفافتر باشد و به شکل خلاقانهای از آن کار کشیده شود. ولی نویسنده و کارگردان کاملا به آن بیتوجه بودند و هر فلشبکی به صحنهی زن خبرنگار شبیه یک زایده اضافی در فیلم عمل میکند.
در شروع ماجراهای فیلم، خیلی زود با دو قطب اصلی داستان یعنی بیلی هالیدی بهعنوان قهرمان و کمیسر انسلینگر در نقش ضد قهرمان آشنا میشویم. شخصیت انسلینگر بهنوعی نماینده سیستم موجود علیه سیاهپوستان است. اما درام و ماجراهای فیلم وقتی جذابتر میشود که او وظایفاش را به سیاهپوستی دیگر به نام فلچر محول میکند. البته کشمکشهای فلچر و بیلی هالیدی بهصورت شاهپیرنگ نیست و فیلم ساختاری کاملا مدرن دارد.
تیم سازندگان برای شناساندن زوایای متفاوت زندگی این خواننده سعی کرده که جنبه های بسیار متوعی از دردسرها و مشکلات مختلف او را دراماتیک کند. ایدهای که کمی سخت، دشوار و حتی روی کاغذ ناشدنی بنظر میرسید در تصویر هم شکست میخورد. شخصیتهای زیادی بیهیچ مقدمهای وارد داستان شده و از آن خارج میشوند، بدون اینکه هیچ همذات پنداری بین آنها و مخاطب وجود داشته باشد. البته کارگردان احتمالا دلیلش این بود که آنچه در فیلم اهمیت دارد شخص بیلی هالیدی است و همه چیز قرار است به دور مدار او بچرخد. در صورتیکه وقتی شخصیتها عمیق نمیشوند و سطحی میمانند، واکنشهای شخصیت اصلی هم نسبت به آنها برای ما غیرقابل درک میشود.
یکی از این شخصیتها مادر فلچر است که در ابتدای فیلم خیلی جدی حضور دارد و طرفدار هالیدی است. اما بعد از اینکه به پسرش درباره دستگیری بیلی هالیدی هشدار میدهد از اتفاقات داستان به کلی کنار میرود و دیگر او را نمیبینیم. در حالیکه بنظر میرسید باتوجهبه روابط گسترده هالیدی و فلچر، مادر فلچر نیز میشد نقشاش پررنگتر باشد.
اما یکی از تمهیدات جالب فیلم، تلاش برای ارتباط دادن آهنگهای معروف بیلی هالیدی با مشکلات شخصی او است. به شکلی که در هر اجرای وی و درحالیکه او ترانه مدنظر را میخواند، تصویر ما را بهجای دیگری میبرد و مشکلی که او با آن دستوپنجه نرم میکرد را در ارتباط با ترانه نمایشی میکند. مثلا وقتی در یک کلاب، آهنگی را میخواند که مضمونش اشاره به دوستی با افراد ثروتمند دارد صحنههایی را از شوهر بیلی هالیدی میبینیم. فردی که بیلی فقط بهخاطر پولش با او مانده و مجبور شده قید عشق اصلیاش را بزند.
درباره مهمترین آهنگ بیلی هالیدی این شیوه به پیچیده ترین شکل تصویرسازی میشود که جذابیت زیادی هم دارد. بیلی و فلچر(در زمانیکه دیگر بیلی را لو نمیدهد و با او رابطه بر قرار کرده) بعد از تزریق هرویین در رویایشان، دو نفری به کودکی بیلی هالیدی میروند و در آن، صحنهای از لینچشدن پدر یک خانواده سیاهپوست را جلوی همسر و بچهاش میبینند. این صحنه یکی از بهترین لحظات فیلم است. علاوهبر اینکه سیالیت خاطرات با برداشت یک تیک به خوبی منتقل میشود کارگردان بهصورت غیرمستقیم نیز تلاش میکند تا پلی بین اعتیاد بیلی هالیدی و خاطرات کودکی او بزند. اعتیادی که باعث مرگ زودهنگام بیلی هالیدی میشود.
همانطور که در ابتدای مطلب گفته شد، بیلی هالیدی شخصیت تنهایی بود که بنا بدلایلی افراد را از خودش میراند. البته شخصیتها از طیفهای گوناگون هم بدلیل جایگاه خاصاش از او سواستفاده میکردند. رابطه او با مردان نیز بهخاطر تجربه تلخ تجاوز در کودکی هیچگاه آرامشبخش نبود. همه اینها چالشهایی را برای چگونگی بازنمایی این شخصیت خاص ایجاد میکند.
مهمترین ابزار کارگردان، طراحی صحنه و لباس فیلم بوده است. پالت رنگی متنوع فیلم که عموما رنگهایی شارپ و تیز را در بر میگیرد سعی دارد بهنوعی زندگی شلوغ او را تصویری کند. افراد فراوانی که در زندگی او رفتوآمد کردند یا مکانهای متنوعی که او در آنها حضور داشته و اجرا کرده است. تمهیدی که با نماهای مدیوم اثرگذاری بیشتری دارد و به تصاویر فیلم نیز آرایشی چشمنواز میبخشد. این رویکرد اما در شرایط خاص که قرار است بر فشارهای روانی بیلی هالیدی تاکید شود کاملا وارونه میگردد. در کلیه اجراهای او زمانیکه به کوراسهای تأثیرگذار ترانههایش میرسیم بیلی هالیدی با لنز تله و در نمایی درشت در تصویر دراماتیک میشود. همچنین برخی اوقات یک نور سفید اشباع شده تیز بر صورت او میتابد.
درنهایت فیلم ایالات متحده دربرابر بیلی هالیدی، هرچند ابعاد مهمی از زندگی بیلی هالیدی را به سبک خود بیان میکند و تلاش میکند برای بحرانهای وی توجیهاتی بتراشد اما بهخاطر عدم تمرکز مناسب در روایتگری، فیلمی نیست که بتوان از ابتدا تا به انتها با آن همراهی کرد.